اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

دین ناقص و ناتمام، دین بی ولایت

بسم الله الرحمن الرحیم

هر چیزی زمانی به کمال می رسد که عیبی نداشته و همه اجزاء مورد نیاز تامین شده باشد؛ چنان که هر چیزی زمانی به تمامیت می رسد که نقصی نداشته و همه اجزای مورد نیاز در سطح عالی تامین شده باشد. بر اساس آموزه های وحیانی قرآن و صراحت آیه 3 سوره مائده، دین بی ولایت، همان اسلام با عیب و نقص خواهد بود و دین با ولایت همان اسلام با کمال و تمام است. از همین روست که خدا در این آیه از اکمال الدین و تمام نعمت با ولایت سخن گفته است؛ چرا که با چنین ولایتی، دین اسلام در سطح سبحان از هر عیبی پاک شد و در سطح قدوس از هر نقصی رهایی یافت و مومنان ولایتمدار در مقام سبوح و قدوس هم چون فرشتگان الهی به سجده اطاعت از ولی الله و خلافت الله مطلق پرداختند و پیشانی بر خاک اطاعت مالیدند و به کمال بایسته و شایسته خویش رسیدند.

دین معیوب و ناقص از نظر قرآن

خدا در قرآن با اشاره به امر ولایت، روز عید غدیر خم را روز اکمال الدین و تمام النعمه دانسته و می فرماید: أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا؛ امروز برای شما دین شما را اکمال کرده و نعمت خوش را بر شما اتمام نمودم و برای شما اسلام را به عنوان دین خشنود شدم.(مائده، آیه 3)

از این آیه به دست می آید که دین اسلام پیش از روز غدیر، دینی معیوب و ناقص بود؛ ولی از آن روز، به کمال و تمامیت خود رسیده و خدا تنها به این دین رضایت می دهد؛ زیرا دین پیش آن روز، دارای عیب و نقص بود و خدا دیگر نسبت به آن رضایتی ندارد. اگر تا حالا به آن راضی و خشنود بوده دیگر بدان رضایت نمی دهد و بدان خشنود نمی شود.

بر اساس روایات معتبر که عامه و خاصه از اهل سنت و شیعه نقل کرده اند، مراد از این آیه و آن روز مشخص همان، روز غدیر است که ولایت امیرمومنان امام علی(ع) به صراحت از سوی پیامبر(ص) پس از حجه الوادع در روز هیجدم ماه ذی الحجه بیان شده بود.(نگاه کنید: نورالثقلين، ذیل آیه؛ الدّرّالمنثور، سیوطی شافعی، ذيل‌آيه)

با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن معلوم می شود که بزرگ ترین نعمتی که خدا به بشر داده، نعمت های مادی نیست، بلکه نعمت های معنوی، چون هدایت، اسلام، ایمان و ولایت است. در روایت است که نعمت مطلق که خدا در قیامت از آن پرسش می کند، اموال دنیوی نیست که به انسان و غیر انسان از چارپایان نیز داده می شود، بلکه نعمت ولایت است.

عبدالله بن نجيح گويد: به امام صادق – عليه‏السلام – گفتم: معني فرمايش خدا: ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم ؛ سپس در آن روز از نعیم پرسش می شوید»!(تکاثر، آیه 8) چيست؟ حضرت (ع) فرمود: نعيم نعمتي است که خداوند براي شما از ولايت ما و محبت محمد و آل محمد – صلي الله عليه و آله و سلم – ارزاني داشته است. (کنز الفوائد، ص 405؛ بحارالأنوار، ج 24 ، ص 56 ، ح 27)

هم چنین حنان بن سدير از پدرش روايت مي‏کند که گفت: خدمت امام صادق – عليه‏السلام – بودم، حضرت طعامي براي ما آورد و ما از آن خورديم، و مانند آن تا به آن زمان طعامي نخورده بودم، سپس حضرت به من فرمود: اي سدير؛ طعام ما را چگونه ديدي؟ عرض کردم: پدرم و مادرم فدايت شوند اي فرزند رسول خدا! مانند آن تا به حال نخورده بودم، و گمان هم نمي‏کنم مانند آن بخورم. سپس چشمان من پر از اشک شد و گريه کردم.

حضرت فرمود: چه چيزي تو را مي‏گرياند؟ عرض کردم: اي فرزند پيامبر؛ آيه‏اي در کتاب خدا است.

فرمود: آن آيه کدام است؟

عرض کردم: فرمايش خدا در کتابش: ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم.

حضرت خنديدند حتي دندانهای مبارکشان آشکار شد. سپس فرمود: اي سدير! از طعام پاکيزه و خوشمزه، و از لباس نرم، و از رائحه خوشبو سؤال نمي‏شود، بلکه اين اشياء براي ما خلق شده و ما براي آن خلق شده‏ايم تا در چارچوب اطاعت خدا در آنها تصرف کنيم.

عرض کردم: پدرم و مادرم فدايت شوند اي پسر پيامبر! پس نعيم چيست؟

حضرت فرمود: محبت و مودت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و خاندان او صلوات الله عليهم أجمعين است، خداوند در روز قيامت در ارتباط با آنها سؤال مي‏کند که چگونه اين نعمت را که به وسيله‏ محبت علي و خاندانش – عليهم‏السلام – بر شما ارزاني داشتم سپاسگزاري نموديد؟ (تفسير فرات کوفی، ص 23؛ بحارالأنوار، ج 24 ، ص 58 ، ح 32)

بنابراین، نمی بایست با توجه به سیاق آیه 3 سوره مائده که درباره تحریم برخی از خبائث مانند مردار و خون است، گمان برد که اکمال دین اسلام و اتمام نعمت به سبب آن بوده است، بلکه همان طوری که درباره اسباب و شان نزول آن آمده، این امر مربوط به مساله ولایت است؛ زیرا در همین سوره در آیات دیگر به این نکته توجه داده می شود که ابلاغ ولایت امیرمومنان(ع) به سبب مخالفت ها از سوی منافقان، موجب تاخیر در ابلاغ می شود تا جایی که خدا در این باره می فرماید: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ ای پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده‌ای، و خدا تو را از (شر) مردمان محفوظ خواهد داشت، (و دل قوی دار که) خدا کافران را (به هیچ راه موفقیتی) راهنمایی نخواهد کرد.(مائده، آیه 67)

پس از نظر قرآن، آن چه به معنای نقص و عیب در رسالت خواهد بود، عدم تبلیغ چیزی است که پیامبر(ص) حتی در پایان ماموریت ابلاغی خویش در سالهای پایانی عمر نیز هراسان بود که آن را ابلاغ کند؛ ترسی که خدا بیان می کند که گروهی از کافران را بر می انگیزد تا آسیبی وارد سازند. این کافران همان منافقانی هستند که از نظر قرآن بدتر از کفار رسمی بوده و جایگاه آنان در پست ترین درکات دوزخ است.(نساء، آیه 145)

با نگاهی به روایت عبدالله ابن مسعود ثقفی معلوم می شود که شان نزول آن درباره ولایت امیرمومنان امام علی(ع)، چنان که او می گوید: ما آیه ۶۷ سوره مائده را در زمان پیامبر اینگونه تلاوت می‌کردیم: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ (ان علیا مولی المومنین) وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ …؛ ای پیامبر آنچه به تو نازل شده‌است را ابلاغ کن که علی مولای مؤمنان است و اگر این کار را انجام ندهی به تبلیغ رسالت نپرداختی…(مصحف ابن مسعود، ذیل آیه)

گفتنی است که ابن مسعود در بین آیات قرآنی به منظور تفسیر و شرح، جمله‌هایی را می‌نوشت که این حالت در سخنان و نوشته‌های گذشتگان نیز یک کار عادی و معمولی به حساب می‌آمد. پس این زیادتها جنبه تفسیری دارد که در آن زمان چنین شیوه‌ای رایج بوده است که صحابه در کنار مصحف خود، مطالب تفسیر را می‌نوشتند و به دیگران نقل می‌کردند تا مفهوم و پیام آیه در میان مردم حفظ گردد؛ نه این که این زیادت ها جزو آیه باشد؛ زیرا عبدالله بن مسعود از نویسندگان قرآن و نیز قاری مورد تائید پیامبر(ص) و حافظ قرآن بود؛ پس آن چه می افزوده بر اساس تفسیر و تحشیه و شرح آیه یا کلمه است. به هر حال، از این روایت ابن مسعود معلوم می شود که اسباب و شان نزول آن همان مساله ولایت امیرمومنان (ع) است.

جالب آن که در آیه 55 سوره مائده که پیش از آیه 67 قرار دارد، سخن از ولایت امیرمنان(ع) است؛ زیرا خدا می فرماید: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ؛ ولىّ شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏ اند؛ همان كسانى كه نماز برپا مى دارند؛ و در حال ركوع زكات مى‏ دهند؛ و هر كس خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آورده‏ اند، ولى خود بداند پيروز است؛ چرا كه حزب خدا همان پيروزمندان هستند. (مائده، آیات ۵۵ و ۵۶) این آیه بر اساس تفاسیر عامه و خاصه درباره امیرمومنان امام علی(ع) است که هنگام رکوع انگشتری خویش را به سائلی داده است. «شیخ طوسی» گوید: درباره كسى كه اين آيه به خاطر او نازل گرديده، اختلاف است: ابوبكر رازى در كتاب احكام القرآن بنا به حكايتى كه مغربى از او نموده است و نيز مجاهد و سدى و طبرى و رمانى گويند: در شأن على بن ابى‌طالب عليه‌السلام نازل گرديده هنگامى كه در حالت ركوع انگشترى خود را به عنوان صدقه به فقيرى داده بود، چنان كه امامين باقر و صادق عليهماالسلام و نيز جميع علماء اهل البيت روايت نموده اند.( طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231)

بنابراین، خدا در این آیه به صراحت از ولایت امیرمومنان امام علی(ع) بر مومنان سخن به میان آورده و بر آن تاکید کرده است؛ چنان که در این آیه به این نکته نیز توجه داده که ولایت جز برای این افراد نیست و کسانی که ولایت دیگران را به گردن گیرند در حقیقت ولایت طاغوت را به گردن گرفته و از ولایت الله خارج شده اند؛ زیرا «انما» دلالت بر حصر می کند و بیرون از این دایره را ولایت طاغوت می داند، نه ولایت الله.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اسلام بدون ولایت معیوب و ناقص است و با ولایت است که اسلام به کمال و تمامیت خود می رسد؛ چرا که بدون رهبری و ولایت دیگر ارکان اسلام از نماز و روزه و حج و جهاد و زکات بر پا نمی شود و اقامه نمی گردد، بلکه این ولایت و رهبری الهی است که به اقامه ان اقدام می کند و جامعه اسلامی را به عنوان یک نظام سیاسی ولایی صیانت و حفاظت می کند؛ چنان که امام باقر(ع) می فرماید: بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلى‏ خَمْسٍ‏: عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ‏ وَ الْوِلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوِلَایَةِ، فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هذِهِ يَعْنِي الْوَلَايَةَ؛؛ اسلام بر پنج چیز استوار و بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت؛ آنگونه که به ولایت ندا شده، به چیزی ندا داده نشده است؛ اما مردم به چهار رکن اخذ کردند؛ ولی این، یعنی ولایت را رها کردند.( کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۱، ح۷ و ۸؛ ج۲، ص۱۸، ح۱ و۳)

البته این ولایت همان « وَلَایَةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ(ع)» است که در برخی از روایات به آن تصریح شده است.( صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۲۶۸، ح۱۴) پس مراد همان ولایت منصوص و منصوب به نصب الهی است که با ابلاغ و تبلیغ رسول الله(ص) در روز 18 ذی الحجه در غدیر خم دین اسلام به اکمال رسیده و نعمت الهی به تمامیت بلوغ خود دست یافته است.

تولی به ولایت الله و تبری از ولایت طاغوت

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، تولی به ولایت الله هر چند که لازم است، ولی کافی نیست، بلکه زمانی کافی خواهد بود که در کنار ایمان به ولایت الله و پذیرش و اطاعت از آن، نسبت به ولایت طاغوت تبری جسته و از اطاعت آن سر باز زنند. این گونه است که دین اسلام کامل شده و خدا بدان رضایت می دهد؛ زیرا خدا به صراحت می فرماید: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ؛ در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست. (بقره، آیه ۲۵۶)

خدا در آیه 257 سوره بقره نیز می فرماید که این ولایت الله است که انسان را از ظلمات به سوی نور از جمله نور اسلام و ایمان و رستگاری بیرون می برد ؛ اما اگر این ولایت را نپذیرند تحت ولایت طاغوت قرار می گیرند که آنان را از نور فطری به سوی ظلمات بیرون می برند.

باید توجه داشت که تولی از ماده «و-ل-ی» به معنای به کار کسی پرداختن (مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۴، «ولی») ، کاری را عهده دار شدن (راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن،، ص۸۸۵، «ولی») ، قبول ولایت(شعرانی، ابوالحسن، نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۲ و ۵۸۳)، کسی را دوست و سرپرست گرفتن (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۳، ص۲۰۶-۲۰۷، «ولی» ) و پیروی کردن است (نثر طوبی، ج۲، ص۵۸۳؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۵) و اگر با «عن» متعدی شود به معنای اعراض و رویگردانی می‌آید. (طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۴، ص۵۵۸، «ولی».) اما واژه تبری و برائت به معنای بیزاری و دوری جستن است .

مراد از تولی و تبری در اصطلاح ، پذیرش ولایت الهی و مظاهرش از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و تبری از دشمنان ایشان است.(المیزان، ج 5، ص 196)

خدا بارها در قرآن بر تولی و تبری به واژگان و اصطلاحات گوناگونی تاکید کرده است. (نساء، آیه 60؛ حمد، آیات 7 و 8) تجلی این نوع ولایت در اطاعت از خدا و رسول الله و اولوا الامر(نساء، آیه 59؛ آل عمران، آیات 31 و 32) و عدم اطاعت و پذیرش حکومت طاغوت(نساء، آیه 60؛ توبه، آیه 23؛ ممتحنه، آیه 4) و نیز حبّ و بغض خودنمایی می کند(حجرات، آیه 7؛ کافی، ج 2، ص 152، ح 5؛ ص 127؛ ح 16؛ شوری، آیه 23)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا