دشمنستیزی در سیره پیامبر(ص)
در نوشتار حاضر موضوع دشمنشناسی و نقش دشمنان در صدر اسلام برای مقابله با آن و نیز شیوه تقابل پیامبر(ص) با دشمنان همپیمان بررسی شده است.
***
سنت دشمنی و انواع دشمنان از نظر قرآن
اسلام همانند هر شریعت و دینی از همان آغاز با دشمنانی رو به رو شد که اساس دین را نشانه گرفته بودند. در تحلیل قرآنی برای هر پیامبری دشمنی است که میکوشد تا سد راه تبلیغ و دعوت دینی شود. قرآن از این مطلب به جعل یاد کرده و میفرماید: و جعلنا لکن نبی عدوا؛ برای هر پیامبری دشمنی قرار دادهایم. (انعام، آیه 112) این بدان معنا خواهد بود که پیامبر بیدشمن و شریعت بیمخالف وجود نداشته و نخواهد داشت و در برابر هر ندا و صدای حقی، دشمنی است که میکوشد تا آن را خاموش کند و جلوی آن را بگیرد.
در نگرش قرآنی، نخستین دشمن جدی و آشکار دین و شریعت و هدایت آسمانی، ابلیس است. او در سوگندی که در برابر خدا و آدم و فرشتگان خورده است بر خود پیمان بسته تا راه تعالی و تکامل بشر و خلافت وی بر هستی از قرارگاه زمین را سد کند و نگذارد انسان در راه تکامل صعودی قرار گیرد و به لقاءالله اسمایی برسد و همه آن تواناییهایی که در ذات آدمی سرشته شده است را به فعلیت رساند.
انسان پس از هبوط به زمین به سبب توطئه و وسوسههای ابلیس، چنانکه خداوند پیش از هبوط وعده داده بود در انتظار وحی و هدایت آسمانی بود تا با بهرهگیری از آن در راه مستقیم بازگشت قرار گیرد و توانمندیهای سرشته خویش را آشکار کند و به لقاءالله برسد. با آنکه وعده خداوند تنها اختصاص به انسان نداشته و ابلیس و جنیان را شامل میشده است، با این همه ابلیس به جای آنکه این راه را برای بازگشت برگزیند و تحت خلافت آدمی و هدایت الهی به لقاءالله برسد، راه مخالفت را برگزید تا همان گونه که خود در گناه و گمراهی به سر میبرد آدمی را نیز در این مسیر قرار دهد. البته جنیانی هستند که راه هدایت را در پیش گرفتهاند و به ولایت و خلافت آدمی و پیامبری پیامبران انسانی ایمان آورده و به کتب آسمانی پایبندی خویش را اعلان کرده و در مسیر هدایت قرار گرفتهاند.
ابلیس به عنوان دشمن وسوسهگر و سوگندخورده آدمی افزون بر بهرهگیری از فرصتهایی که در نهاد بشر برای فریب انسان وجود دارد میکوشد تا از سپاهیان خود از جنیان و انسانها استفاده کند و در مسیر تکاملی انسان و جوامع بشری وقفه ایجاد کند و راه را بر وی ببندد. از این رو گاه با وسوسه، هوای نفسانی آدمی را برمیانگیزد و گاه دیگر با بهرهگیری از دوستان و اولیای خویش که به دست وی گمراه شدهاند راه دیگر انسانهایی که در راه حق گام برمیدارند را سد میکند.
بنابراین در تحلیل قرآنی، کسانی که در مسیر تکاملی و هدایتگری انسان و پیامبران قرار میگیرند جز اولیا و دوستان ابلیس لعین نیستند. آنان شیطانهایی هستند که میکوشند تا آموزههای هدایت خداوند به بشر نرسد و یا آن را تحریف کنند و در صورتی که ناتوان از این دو شدند با تحریک انسانهای شیطانصفت و همفکر، به لشکر ایمان یورش آورند و به جنگ آن بروند.
در قرآن به این نکته نیز اشاره شده است که علت جعل دشمن برای انسان و نیز برای هر پیامبر و شریعتی افزون بر ابتلا و آزمون که برای شناخت مومنان از منافقان و کافران انجام میشود، مقاصد و اهداف دیگری نیز در نظر گرفته شده است. انسان در هنگام مواجهه با دشمن میکوشد تا ظرفیتها و توانمندیهای خویش را آشکار کند. اینگونه است که دشمن علاوه بر افزایش توانمندیها و رشد و تعالی فردی موجب میشود تا دین و شریعت از استقامت بیشتری برخوردار شود. زیرا دین در تعامل با کار و فعالیت، کاربردهای خویش را آشکار میسازد و مومنان و منافقان از هم باز شناخته میشوند. آدمی در رنج و درد و زحمت است که خود را نشان میدهد و هنگام ابتلائات و آزمون است که حقیقت خود را آشکار میسازد.
دشمنان اسلام و پیامبر(ص) بیش از هر دشمن دین و شریعتی کوشیدند تا آن را از میان بردارند. از این روست که پیامبر(ص) میفرماید: ما اوذی نبی کما اوذیت؛ هیچ پیامبری همانند من آزار ندید. (بحارالانوار، ج39، ص 56)
در این راستا دو دشمن داخلی و خارجی همواره آن حضرت و دینش را تهدید میکرد. دشمن داخلی، دشمنانی بودند که اسلام ظاهری را پذیرفته بودند تا از فواید آن بهره گیرند در حالی که در درون و باطن خویش هیچ باوری به آموزههای اسلام و پیامبر نداشتند. آنان همان منافقان بودند.
گروه دوم دشمنان بیرونی بودند که شامل کافران بتپرست و حتی پیروان شرایع پیشین بودند که اسلام را به عنوان خطر تلقی میکردند و برای حفظ آیین و شریعت خویش میکوشیدند تا اسلام را ریشهکن کنند. از این رو پیامبر(ص) برخلاف دیگر پیامبران با دشمنانی روبهرو بود که بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر بودند. منافقانی که دورویی میورزیدند و باطن و ظاهرشان تفاوت داشت و دانسته نمیشد که درچه اندیشه و چه عملی هستند تا بتوان با آنان مقابله کرد. دیگر دشمنانی بودند که به نام خدا و دین توحید، عین شرک و کفر را تبلیغ میکردند و به نام خدا بر خدا میشوریدند.
در قرآن گزارشهای بسیاری از روشهای دشمنان بیرونی اسلام و پیامبر آورده شده است. در سوره بقره و آلعمران و دیگر سورهها گزارشهایی از مقابله یهودیان و مسیحیان با دین اسلام بیان شده است. دشمنی آنان جلوههای مختلف در ابعاد گوناگون داشته است. یکی از مهمترین جلوههای آن را میتوان در پیمانهایی جست که میان همه دشمنان اسلام از بتپرست و یهود و منافق بسته شده بود.
جنگ نرم دشمنان پیامبر
دشمنان اسلام که شامل بتپرستان و مومنان شرایع پیشین و منافقان و دیگر کافران میشدند، از روشهای مختلفی کوشیدند تا اسلام را نابود سازند و به تعبیر قرآن نور دین را خاموش کنند. از جمله روشهای آنها، آن چیزی است که اکنون به جنگ نرم و قدرت نرم یاد میشود. جنگ رسانهای و جنگ تبلیغاتی از همه جهات مسلمانان نخستین را تهدید میکرد که بسیاری به جهت دامنه تخریب و وجهه مسلمانی به اسلام روی نمیآوردند و پذیرش آن را خواری میشمردند. دشمنان به گونهای ترویج کرده بودند که مسلمانان و دین اسلام، آیینها و رسومهای بشری را تهدید میکند و خانوادهها را از هم میپاشاند و روبهروی هم قرار میدهد، فرهنگهای سالم را از میان میبرد و جنگ و نزاع را گسترش میدهد، میان مردمان اختلاف میافکند، ادیان و شرایع دیگر را تمسخر میکند و حاضر به پذیرش هیچ دین و آیینی نیست و میکوشد تا همه رسوم و آیینها و شرایع را از میان بردارد. چنین تصویری از اسلام که رسانههای مخرب دشمن از راه شعر و دیگر ابزارهای آن روز تبلیغاتی ایجاد کرده بودند موجب شد تا نجاشی از مومنان مهاجر بخواهد تا دیدگاه و نگرش خویش را درباره این مسائل بیان کنند. جعفربنابیطالب در نشستی که همگان حضور داشتند کوشید تا مواضع اسلام را به طور شفاف توضیح دهد و همه این ادعاها را رد کند و این همان کاری است که اکنون در جهان علیه اسلام تبلیغ میشود و اسلام را دین جنگ و خونریزی و دین عدم مماشات و مصالحه معرفی میکنند. شفافسازی مومنان در مجامع بینالمللی چون سازمان ملل میتواند این تبلیغات را خنثی سازد چنانکه جعفر طیار اینگونه عمل کرد.
شبههافکنی منافقان
یکی از توطئههای دشمنان بهرهگیری از دین توراتی انجیلی و طرح پرسشهای مختلف و ایجاد شبهات و مانند آن بود که از طریق دوستان داخلی در سطح جامعه پخش میشد. منافقان به عنوان ستون پنجم دشمن همواره میکوشیدند تا دین اسلام را تضعیف کنند و مبانی آن را مخدوش جلوه دهند. ایجاد شبهات و جستن تناقضات از کارهایی بود که دشمن به عنوان سازوکاری برای مقابله با دین اسلام و گسترش روز افزون آن انجام میداد. آیاتی در قرآن به این مسئله پرداخته است و کوشیده تا به هر یک از این شبهات و پرسشها پاسخ دهد.
تحریم اقتصادی
تحریم اقتصادی از جمله روشهایی بود که دشمنان به عنوان سازوکاری برای دور کردن مومنان و از میان بردن جامعه ایمانی به کار گرفتند. افزون بر سالهای تحریم اقتصادی مستقیم این روش در سالهای مدینه نیز به شکل دیگری ادامه یافت و با بستن پیمانهایی با دولت شام و دیگر دولتها کوشیدند تا اسلام را از نظر اقتصادی شکست دهند و نظام اسلامی را ناکارآمد جلوه دهند و در محاصره قرار دهند. البته در همان زمان نیز دولتهایی چون دولت نجاشی به نوعی مستقلانه به یاری مسلمانان شتافت و عملا توطئههای تحریم بینالمللی را با شکست مواجه کرد.
منافقان به عنوان دشمنان داخلی در هر غزوه و جهادی سنگاندازی میکردند. آنان میکوشیدند تا مسلمانان از قدرت علمی و دانشی نیز بهرهمند نشوند. در دورههایی که پیامبر برای آموزش نگارش و کتابت برگزار کرد آنان مخالفتهایی نمودند. در ساخت مساجد و بناهای دیگر سنگاندازی میکردند و با ایجاد محافل سری حتی تجمعات به ظاهر دینی میکوشیدند تا دین را تضعیف کنند.
اینها نمونههای کوچک از گزارشهای قرآنی درباره رفتار دشمنان خارجی و دوستان داخلی آنان میباشد.
جنگ احزاب، جنگ همپیمانان علیه اسلام
یکی از مهمترین مسائلی که قرآن به آن اشاره میکند مسئله جنگ همپیمانان با اسلام است. دشمنان اسلام در آن روز کوشیدند تا دین را از میان بردارند و به حاکمیت نظام اسلامی مدینه خاتمه دهند. در این راه مشرکان قبایل مختلف از همه جا به همراه منافقان داخلی و یهودیان و پیروان شرایع دیگر گرد آمدند تا یک باره در جنگی تمام عیار به این مسئله خاتمه دهند و خیال خود را به یک باره از مسئله اسلام و دولت اسلامی آسوده کنند. تصویری که امروز میتوان دوباره آن را بازسازی کرد آن است که تمام کفر در برابر تمام اسلام ایستاد، تا آن را نابود سازد.
حضور شماری از قبایل مهم و معتبر (بخوانید کشورها و دولتهای صاحب حق وتو) و همراهی دشمنان داخلی (بخوانید منافقان و احزاب سکولار و لیبرال) به همراه یهودیان (بخوانید اسرائیل غاصب( در جنگی متحد میشود تا اسلام را به یک باره صحنه معادلات جهانی و منطقهای حذف کنند.
اهمیت این جنگ همپیمانان و احزاب از آن روست که دشمن با آنکه همه توان خود را به کار بسته شکست میخورد و دین اسلام خود را به شکل روشنتر تقویت میکند.
طراحان اصلی آن روز جنگ احزاب نیز همانند امروز یهودیان بودند )السیره النبویه دحلان ج 1 ص (432 اینان که در گذشته از موقعیت بالایی در معاملات منطقهای و جهانی برخوردار بودند در جریان چند حادثه کوچک از قدرت افتاده بودند و از اسلام احساس خطر جدی میکردند. از اینکه دین جدید در حال رشد و شکلگیری و قوت گرفتن است و تمام معادلات را به هم ریخته بود. پیمانهای مختلف منطقهای گذشته را سست کرده و دولتها و قبایل قدرتمند را تضعیف کرده بود. (همان، ج 3، ص 214)
اینان با رایزنی در منطقه و بیرون از منطقه و انجام سفرها وکنفرانسهای گوناگون در مکه و جاهای دیگر همگان را به جنگی فراگیر دعوت میکردند. (تاریخ طبری، ج 2 ، ص 90)
اهل کتاب یعنی همین یهودیان برخلاف باورها و دادههای کتاب آسمانی خود به جای همراهی با حق و حقیقت با مشرکان همراه میشوند که به هیچ اصولی پایبند نیستند و به جای آنکه با حق باشند حقانیت را به مشرکان و شرک میدهند. (نساء، آيات 51 تا 55)
یهودیان و مشرکان و منافقان همپیمان میشوند که مومنان را بشکنند و از کشور خودشان بیرون رانند و آنان را سرکوب کنند. پیمانهای جداگانهای بسته میشود و در کنار کعبه یهودیان با قریشیان مشرک همپیمان میشوند و سوگند وفاداری میخورند. (المغازی ج 2 ص442) و بدین ترتیب قبایل همپیمان، با همه تضادها و تفکرات و باورهای متفاوت گردهم میآیند تا دولت اسلامی را از میان بردارند.
مقابله با دشمنان همپیمان
برای رهایی از توطئههای همپیمانان ، قرآن به تمسک و توسل مردمان به خدا و پیروی از پیامبر(ص) فرمان میدهد. بیگمان بهترین کار در این زمان آن است که ایمان خویش را در صحنه عمل نشان داد.
ایجاد ترس و واهمه درمیان همپیمانان یکی از روشهایی است که میتوان با توطئههای آنان مقابله کرد.
همزمان با حفظ آمادگیهای دفاعی باید از راه دیپلماسی فعال دشمنان را به جان هم انداخت و پیمانهایشان را سست و تضعیف کرد. اینکه خداوند در همه جا حضور دارد و نقش سازنده و فعالی در همه رخدادها ایفا میکند به این معنا خواهد بود که با توکل میبایست اسباب و راههای مقابله را شناخت و بدان پایبند بود. ایجاد ترس و دلهره در میان همپیمانان بهترین کاری است که مومنان میتوانند انجام دهند. حرکتهایی از این دست کمک میکند تا دست غیب نیز به مدد آید و آنان از برجهایشان فرو کشد. (احزاب، آیات 26 و 27)
در جنگ احزاب، بنی قریظه به کمک احزاب میرود و با آنکه با پیامبر(ص) پیمان بسته بود، ولی آن را نقض میکند و با حملات و شبیخونهای خویش ترس ایجاد میکند. در این حالت میبایست زیرکی کرد و با ایجاد ترس و نقشههای زیرکانه آنان را از میدان به در کرد که اینگونه نیز میشود.
در جنگ احزاب منافقان بسیار فعال بودند. آنان میکوشیدند باورهای مردم را نسبت به دین و پیامبر سست کنند و قدرت دولت و مدیریت آن را زیر سوال برند.(احزاب، آیه 12)
منافقان میگفتند که دولت اسلامی شما را فریب داده و نسبت به توان دفاعی و قدرت مقابله با دشمنان بینالمللی دروغ گفته است. از این رو در حال حاضر با مشکلات معیشتی مواجه شدهاید و کمبود آذوقه و مواد غذایی محسوس است.
خداوند به مقابله با این دیدگاه میپردازد و میفرماید که دولت و عزت و قدرت از آن خدا و کسانی است که به او وابستهاند.(آل عمران، آیه 26) این بدان معناست که مومنان از توطئههای منافقان اندوهگین نشوند و بدانند که خداوند است که هستی را تدبیر میکند و حکومت و قدرت از آن اوست و اگر بخواهد به هرکس که خواهد حکومت و قدرت میدهد.
قرآن بیان میکند که در هنگام مشکلات، منافقان داخلی دوست میداشتند در کشورها و مناطق دورافتاده بودند و تنها اخبار مردم خویش را میشنیدند و خود درگیر جنگ و مشکلات آن نمیشدند.(احزاب، آیه 20)
در این زمان است که مشکلات افزایش مییابد و حتی برخی از مومنان سست ایمان به خدا و حقانیت دین و پیامبر گمانهای ناروا میبرند.(احزاب، آیات 10 و 13)
در این شرایط که برخی در پی آن بودند که قدرت را در دولت در اختیار گیرند و حکومت را از دست پیامبر بیرون آورند به مومنان میگفتند که دیگر جایی برای پیامبر و دولت او در مدینه نیست و از این پس دولت میبایست در اختیار ما قرار گیرد. آنان میگفتند که با اهل یثرب لامقام لکم؛ دیگر جای شما نیست.(احزاب، آیه 13)
پیامبر از راه جنگ روانی و رسانهای و نیز تفرقه میان دشمنان وارد میشود و با استفاده از جاسوسهای خاص و یا دوطرفه ترس و وحشت را در اردوگاه دشمن میاندازد.(السیره النبویه، ابن کثیر، ج 2، ص 455)
به قبایل منطقه گفت که دشمنانی که از بیرون منطقه آمدهاند به هر حال بازمیگردند و نمیتوانند در این منطقه بمانند و آنگاه ما میمانیم و شما و اگر اینگونه ادامه دهید روزی باید پاسخگو باشید. وقتی دشمن دور ببیند که شکست خورده به خانههای خویش بازمیگردد و شما را تنها در اینجا میگذارد و شما میبایست تاوان این نبرد خویش را بپردازید. (المغازی، ج 2 ، ص 481 تا 485)
ایجاد شک و تردید و تفرقه میان دشمنان از راهکارهای مفید است. همپیمانان با توجه به اینکه تنها به خاطر دنیا گرد آمدند با کوچکترین مشکلاتی که دنیای آنها را تهدید میکند خود را کنار میکشند و از معرکه میگریزند. اینگونه است که در دلهای دشمنان ترس افتاد و گمان بردند که هریک دیگری را فریب میدهد و خود با پیامبر(ص) رابطه پنهانی دارد. برخی از آنها برای ضمانت، گروگانهایی را خواسته بودند که خود موجب اختلاف و تردید در میان گروه دیگر میشد. اینگونه است که خودشان باهم درگیر شدند.(تاریخ المدینه، ج ،1 ص 59)