درخواست بازگشت به دنیا و علل آن
مسیر آخرت مسیر بیبازگشتی است؛ البته شاید برای برخی بازگشتی از عالم برزخ به سوی دنیا باشد، اما این بازگشت تنها برای برخی از اولیاء و اشقیاء شدنی است که خود معجزهای از معجزات بصیرت بخش الهی است؛ از طرف دیگر بازگشت از آخرت به دلیل جمع شدن نظام دنیا پس از قیامت معنا و مفهومی ندارد؛ از این رو در آیات قرآن در پاسخ درخواستهای کافران و گناهکاران برای بازگشت به دنیا و انجام ایمان و اعمال صالح، به تندی با خطاب هرگز، با آنان مواجه میشوند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا روشن کند در قیامت چه اتفاقی میافتد که انسانها بهویژه کافران و گناهکاران درخواست بازگشت به دنیا را میکنند و وقتی حقایق برای آنان آشکار شد چرا در همان آخرت ایمان نمیآورند؟ آیا آخرت ظرفی برای ایمان است؟ اگر باشد، چرا این ایمان تاثیری ندارد و خواهان بازگشت هستند؟
آخرت، وقت درو از مزرعه دنیا
نظام احسن الهی دارای عوالم چندی است که عوالم دنیا و برزخ و آخرت، سه گانه مشهوری برای ماست. همه ما مسلمانان به این باور رسیدهایم که هستی دارای سه عالم فوق است و عالم برزخ عالم متوسطی است که دارای شباهتها و تمایزاتی نسبت به دنیا و آخرت است. همچنین این حقیقت را میشناسیم و باور داریم که آخرت پس از پایان دنیا و جمع شدن دو عالم دنیا و برزخ اتفاق میافتد. دیگر عوالم پیشین ،آن زمان جمع میشود و عالم آخرتی با ساختار و نظامی دیگر ساخته میشود. (ابراهیم، آیه ۴۸)
دنیا برای انسان همانند کشتزاری است که خداوند انسان را بسان گیاهی از خاک میرویاند (نوح، آیه ۱۷) و در صورتی که پرورش نیکو و خوبی یافت(آل عمران، آیه ۳۷) از مواهب الهی به خوبی استفاده میکند و تا افلاک خود را بالا میکشد و خدایی (متاله) میشود؛ اما اگر تغذیه نامناسب و پرورش نادرستی داشته باشد(نوح، آیه ۲۷) و در شوره زار کفر و فجور (همان) رشد کند، سقوط میکند و روح و ریحان خود را از دست داده و چون نسیمی از حرکت مناسب باز میماند و میان مرگ و زندگی (اعلی، آیه ۱۳) دست و پا میزند و از چارپایان فروتر شده(اعراف، آیه ۱۷۹؛فرقان، آیه ۴۴) و در نهایت به چوب خشک و هیزم دوزخ(جن، آیه ۱۵) یا سنگ سوختی آن(بقره، آیه ۲۴؛ تحریم، آیه ۶) تبدیل میشود.
براین اساس در آیات و روایات از دنیا به عنوان کشتزار آخرت یاد شده چنانکه پیامبر(ص) فرموده است: الدنیا مزرعه الاخره.(ابن ابی جمهور احسایی، عوالی اللآئی، ج ۱، ص ۲۶۷، انتشارات سیدالشهدا، قم، چاپ اول، ۱۴۰۵.) پس هر آنچه را انسان در دنیا میکارد در آخرت درو میکند. لذا گفته شده که تنها فرصت کوتاه عمر انسان در دنیاست که ابدیت او را تعیین و وضعیت او را مشخص میکند. امیرمومنان علی(ع) میفرماید: وَ إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسَابَ، وَ غَدا حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ؛ براستی که امروزه دنیا، زمان کار و عمل است و وقت حساب و محاسبه نیست و فردای قیامت محاسبه است و زمان عمل نیست.(نهجالبلاغه، خطبه ۴۲، انتشارات دارالهجرهًْ، قم)
دنیا نسبت به جاودانگی آخرت هیچ است.(کهف، آیه ۴۶؛ مریم، آیه ۷۶؛ طه، آیه ۷۳؛ قصص، آیه ۶۰؛ شوری، آیه ۳۶؛ اعلی، آیه ۱۷) از همین روست که در آیات قرآن از نظر زمانی همه زندگی دنیا و عالم برزخ به اندازه روز یا نیم روز گفته شده است(بقره، آیه ۲۵۹؛ مومنون، آیه ۱۱۳) همچنین آنچنان کوتاه ، بیارزش و اندک است که آن را به زندگی گیاهی همانند کردهاند که زمانی کوتاه سبز است سپس خشک شده و از میان میرود و پراکنده میشود و در خاک میرود.(کهف، آیه ۴۵؛ آل عمران، آیه ۱۹۷؛ نساء، آیه ۷۷؛ توبه، آیه ۳۸؛ نحل، آیه ۱۱۷)
پس باید کاری کرد که در همین مدت کوتاه عمر دنیوی به اندازه ابدیت، خود را در مسیر درست بسازیم و اجازه ندهیم که وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی، ما را از مسیر فطرت و عقل دور سازد.(شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ سوره عصر)
کشف حقایق در آخرت برای همگان
انسانها در دنیا به دلایلی نسبت به حقایق هستی آگاهی اندک دارند. در آموزههای قرآنی بیان شده که ارتباط تنگاتنگی میان علم و عمل صالح است و هر چه انسان نسبت به چیزی علم داشته باشد و به همان میزان در مسیر درست از آن استفاده کند، دریچه دیگری از علم به روی او گشوده میشود. ازاین رو گفتهاند حقیقت علم با عمل همراه است و این گونه نیست که با تفکر و حرکت از علمی به سوی مجهولی، مجهول به علم تبدیل شود، بلکه این علم میبایست همراه با عمل باشد تا علمی دیگر از آن تولید شود. امیرمومنان علی(ع) میفرماید: من عمل بما علم ،رزقه الله علم ما لم یعلم أو علّمه الله؛ هر کسی به علم خود عمل نماید خداوند علم چیزی که نمیداند را روزی او میکند یا او را خداوند تعلیم میدهد.(المیزان، ج۷، چاپ بیروت، ص۳۵۰) ایشان در جایی دیگر میفرماید: من عمل بما علم ،ورثه الله علم ما لم یعلم؛ هر کسی به آنچه میداند عمل کند خداوند علم نادانستهها را به او ارث میگذارد.(بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۸۹)
خداوند به صراحت علم حقیقی و شهودی را به تقوا نسبت میدهد که خود نوعی عمل نسبت به دانسته هاست؛ زیرا تقوا به این معناست که از آنچه میداند زشت و بد و نابهنجار است اجتناب کند و نسبت به کارهای خیر گرایش داشته باشد. بنابراین میتوان گفت که علم حقیقی با عمل بویژه ترک اموری که انسان آن را بد و زشت و ناپسند و نابهنجار مییابد، همراه باشد. (بقره، آیه ۲۸۲؛ انفال، آیه ۲۹؛ طلاق، آیات ۲ و ۳)
کسانی که گرفتار هواهای نفسانی هستند یا تحت تاثیر وسوسههای شیطانی رفتار میکنند، در یک فرآیندی فطرت خود را کور کرده و قدرت تشخیص خود را از دست میدهند و ابزارهای شناختیشان را تضعیف میکنند و دیگر نمیتواند حقیقت را بشناسند یا در مسیر حقیقت حرکت کنند.(اعراف، آیه ۱۷۹؛ توبه ، آیات ۸۷ و ۱۲۷)
اما همه انسانها در زمان مرگ حقایق هستی را چنانکه هست میشناسند؛ زیرا پردههای آویخته بر چشم و گوش کنار میرود.(ق، آیه ۲۲؛ حجر، آیه ۹۹)
ناتوانی از ایمان آوردن در قیامت
کسی که توانسته باشد در دنیا خودش را بسازد، در آخرت همان سازهها در محضر او حاضر خواهد شد.(نساء، آیه ۱۲۸؛ تکویر، آیه ۱۴؛ عادیات، آیه ۱۰) آنچه در دنیا اصالت داشته در آخرت هیچ اصالتی ندارد بلکه آن چیزی اصالت مییابد که برای بیشتر مردم بیارزش بود. در آنجا مال و فرزند و قدرت سودی ندارد، بلکه قلب سلیم از گناه و حب دنیاست که موجب نجات آدمی میشود.(شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۳۰۵)
انسان باید بداند که دنیا همانند مسافرخانه است و وقتی در آن است تنها باید به همین اندازه مراقبت کند که محیط زیست خود را آلوده نکند و از آن استفاده کند نه آنکه بدان علاقهمند شود و محبت آن در دلش جا گیر گردد. اگر کسی در قلبش محبت دنیا و این گذرگاه را داشته باشد، از سلامت قلب بیبهره است و نمیتواند از آن دل بکند.
پس از مرگ وقتی پردهها کنار میرود تازه انسان میفهمد که آنجا جایی برای اعتباراتی چون خرید و فروش و مانند آن نیست و باید خودش چیزی داشته باشد. آن گاه است که که انسان هر آنچه که از پیش و پس (باقیات صالحات یا سیئات) فرستاده به شکل گزارش در اختیار اوست(قیامت، آیه ۱۳) وقتی این خبرگیری حاصل شد، انسان به خودش نگاه میکند و همه چیز را حاضر به علم حضوری و شهودی میبیند به گونهای که دیگر هیچ عذر و بهانهای برایش باقی نمیماند؛ زیرا به همه چیز بصیرت دارد(قیامت، آیات ۱۴ و ۱۵) این واژه بصیره که خبر برای انسان است مذکر است و این «تاء» در بَصِیرَهٌ همانند «علاّمهٌ» «تاء» مبالغه است، نه تایتانیث. پس کاملا به همه حقایق بصیرت کامل و روشنی دارد و خودش را بهتر از هر کسی میشناسد و دیگر نیازی نیست که به او اخبار و گزارشی بدهند.
با آنکه حقایق بیرونی نسبت به هستی و حقایقدرونی نسبت به خودمان آشکار میشود و به علم حضوری و شهودی همه چیز را میببینیم و بدان دانایی کامل داریم، اما چرا عدهای نمیتوانند ایمان بیاورند؟ یعنی چرا در قیامت که حق روشن شده انسان نمیتواند کاری انجام بدهد؟
از آیات قرآن به دست میآید که شخص در آخرت مشکل علمی ندارد بلکه مشکل عملی دارد؛ یعنی حقایق را میشناسد و میداند و تصدیق میکند ولی نمیتواند آن را باور کند و بدان ایمان آورد؛ زیرا قیامت زمان عمل نیست و ایمان از مصادیق عمل است و آنجا تنها جای حساب و محاسبه است.
البته علامه طباطبایی میفرماید که در آنجا ایمان تحقق مییابد، ولی چون جای عمل نیست این شخص نمیتواند عمل صالحی داشته باشد تا وضعیت او تغییر یابد.(المیزان، ج۱۵، ص۲۹۴)
اما حقیقت این است که اصولا در قیامت کافران نمیتوانند ایمان بیاورند، هر چند که حقیقت برایشان آشکار میشود؛ زیرا اگر گفته شده که میان شناخت و دانش و ایمان و نگرشها ارتباط است، ولی باید دانست که اینها دو مقوله جدا از هم هستند. میدانیم که عقل نظری و عقل عملی یا همان حکمت نظری و حکمت عملی با هم ارتباط تنگاتنگی دارند، ولی این گونه نیست که شناخت حقایق به معنای پذیرش قلبی باشد. عقل و ذهن، اموری را میشناسد و بدان یقین دارد ولی بارها انسان بر خلاف یقین خود عمل میکند و بدان ایمان نمیآورد.(نمل، آیه ۱۴)
از آیات قرآن این معنا به دست میآید که پس از مرگ و به ویژه در قیامت حقایق هستی آشکار میشود و شخص به تکامل علمی میرسد و مجهولات و ناشناختهها معلوم میشود، ولی مشکل این است که شخص کافر نمیتواند ایمان بیاورد و قلب او آن را تصدیق کند؛ زیرا انسانها دارای دو نیرو هستند؛ یکی مرتبط با حوزه علم، اندیشه، تصور و تصدیق است که از آن به عقل و حکمت نظری یاد میشود.
انسان چیزهایی را میبیند و تصوراتی دارد و آنها را تصدیق میکند و بدان جزم و یقین و یقین مییابد. پس این شخص یک قوه دارد که او را به جزم و در اصطلاح قرآنی به یقین و استیقان میرساند(نمل، ایه ۱۴؛ حجر)؛ اما تا زمانی که نیروی دیگر وارد نشود این یقین تاثیری نخواهد داشت؛ زیرا انسان یک قوه دیگری دارد که همان نیت، اراده و عزم است.
به سخن دیگر، یک تصدیق در مقام قضیه و جزم است که آن عقد است و یک تصدیق در مقام اراده و عزم است که آن عقیده است. باید این شناخت و معرفت تصدیق شده یقینی و جزمی به شکل یک نیت و اراده و عزم در آید تا ایمان تحقق یابد. اگر عقد به عقیده تبدیل شود باید قلب نیز همان یافته عقل را تصدیق کند و جزم با عزم یکی شود. بسیاری از مشکلات بشر در همین حکمت عملی و عزم و اراده است. حضرت آدم(ع) به جزم قطعی و با یقین میدانست که این شجره از سوی خداوند ممنوع است، ولی عزم نداشت و برخلاف جزم عمل کرد و از میوه ممنوع خورد.(طه، آیه ۱۱۵) گاه ما هم کاملاً میفهمیم و حتی مشاهده میکنیم که چیزی چون مواد مخدر زیانبار است، ولی در برابر وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی مقاومت نمیکنیم و از نظر اراده ضعیف هستیم و عزم قوی و همت نداریم و به سوی آن کشیده میشویم و خودمان را بدبخت میکنیم. تمام دشواریها و مشکلات بشر این است که حق، برایش روشن است ولی نمیتواند به شکل ایمان و عقیده آن را بپذیرد و دارای استقامت و مقاومت شود. در قیامت نیز چنین میشود، حق روشن میشود و کافر میخواهد تصدیق کند، ولی نمیتواند تصدیق کند.
کسی که میداند مواد مخدر خانمان سوز است و افراد را در کنار جدول خیابان و جوی آب دیده که افتادهاند و یا زندگی آنان تباه شده است، با اینکه این را تصدیق کرده و بدان جزم دارد، ولی ایمان ندارد از این روچون عزم و ارادهای برای پرهیز ندارد خودش نیز معتاد میشود؛ زیرا اسیر هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی دوستان و دشمنان است. حضرت امیرمومنان علی(ع) میفرماید: کَم مِن عقلٍ أسیرٍ تحت هوی أمیر؛ بسیاری از عقول گرفتار سلطه و امارت هواهای نفسانی هستند»(نهجالبلاغه، حکمت ۲۱۱)
در حقیقت دست و پای عقل عملی با هواهای نفسانی بسته و زنجیر شده است و همین قدرت و ثروت و شهوت و غضب و مانند آن نمیگذارد تا آنچه را بدان جزم دارد از عقد عقل نظری به عقیده قلبی و عقل عملی در آورد و در مسیر حقیقت حرکت کند. وقتی فرعون حقیقت را دید و شناخت ولی برخلاف آن حقایق روشن عمل کرد.(سوره اسراء، آیه ۱۰۲)
مسلمان سست ایمان میداند که نگاه به نامحرم چه پیامدهای زیانباری در دنیا و آخرت دارد،ولی با این همه به نامحرم نگاه میکند. این مشکل جزم و تصدیق و عقد ذهنی و اذعان عقلی ندارد، بلکه در مقام عمل مشکل دارد؛ زیرا اسیر هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی است. شخص میبیند که مار به سمت او میآید و این نیش میزند، ولی چون دست و پای خودش را بسته نمیتواند فرار کند. کسی که قلبش را بیمار کرده و از کار انداخته و فلج در عمل و رفتار است هر چند که میبیند و جزم و اذعان دارد ولی نمیتواند عزم داشته باشد زیرا این بخش از او فلج و از کار افتاده است. در قیامت نیز انسان این طور است؛ حق و حقیقت در آ نجا برایش روشن است ولی نمیتواند ایمان بیاورد؛ زیرا ایمان از مصادیق عمل و عقل عملی است و شخصی که اراده خود را از میان برده نمیتواند آنجا ایمان بیاورد. این فقط حقایق بهشت و دوزخ و عذاب و جلال الهی را میبیند ولی کاری نمیتواند بکند.
انسان در صحنه قیامت و معاد، حق و مطلب صحیح را میبیند و میخواهد رازش را بپرسد، ولی نه میتواند سؤال کند و نه میتواند ایمان بیاورد بلکه فقط تماشا میکند.
از این رو کافران و تبهکاران و گناهکاران به خدا عرض میکنند که خدایا ما را برگردان تا در دنیا ایمان بیاوریم؛ زیرا در قیامت امکان این نیست که ایمان بیاورند بلکه تنها در ظرف دنیاست که ایمان ممکن است؛ چرا ایمان خود عقل عملی و از مصادیق عمل صالح است و چنین چیزی در قیامت و آخرت امکانپذیر نیست؛ زیرا آنجا مقام حساب و محاسبه است نه مقام عمل.
بسیاری از مردم پیامبران را به حق شناختند ولی تصدیق عملی نکردند.(یس، آیه ۵۲) اینها خود را کور عملی کرده و در قیامت کور عمل محشور میشوند. از این رو وقتی خواهان بصیرت و بینایی میشوند به آنها گفته میشود که شما در دنیا خودتان را کور کردید. این کور بودن در قیامت مرتبط به عمل است؛ زیرا او حقایق را میبیند و تصدیق به عقل نظری دارد، ولی نمیتواند تصدیق ارادی و عملی داشته باشد.(طور، آیه ۱۵؛ طه، آیه ۱۲۴؛ سجده، آیه ۱۲)
این عده وقتی در قیامت حق برایشان روشن میشود میگویند: فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً؛ ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح کنیم.(سجده، آیه ۱۲) مراد از عمل صالح همان ایمان است که عقیده برخاسته از عقل عملی است، ولی خداوند میفرماید: چنین امکانی نیست؛ زیرا اگر بازگردید دوباره همان کار را میکنید(انعام، آیه ۲۸)؛ زیرا شما در دنیا مگر به حقایقی آگاه نبودید و آن را تصدیق نمیکردید ولی با آن همه آن را انکار عملی میکردید (نمل، آیه ۱۴) پس چون این رویه ملکه شما شده است اگر بازگردید همان را تکرار خواهید کرد و این گونه نیست که برگردید ایمان آورید و عمل صالح داشته باشید. (اسراء، آیه ۱۰۲) به سخن دیگر آن نیرویی که بخواهد عزم و اراده و نیّت و اخلاص داشته باشد و این مطلب را به جان خود گِره بزند این در نهاد شما نیست و وضعیت شما در قیامت همانند فرعون است که یقین داشت ولی انکار عملی میکرد.
پس باید گفت که آخرت نمیتواند ظرف ایمان باشد، بلکه تنها ظرفی برای آثار ایمان است و آنجا انسانها خصوصاً کافران و گناهکاران تنها حقیقت را میبینند ولی این شناخت علمی آنان همراه با تصدیق قلبی نیست؛ زیرا عقل عملی آنان از کار افتاده است و هیچ ارادهای قابل تحقق در آنجا نیست.
از این رو خواهان بازگشت به دنیا هستند؛ در حالی که بساط دنیا اولا جمع شده و اگر هم بازگردند همان رویه پیشین را خواهند داشت؛ زیرا در دنیا خیلی چیزها را دانستند و یقین داشتند ولی بر خلاف علم خود عمل کردند و مطیع هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی بودند.