خیانت منافقان به ملت از نگاه قرآن
همواره بزرگترین ضربه به ملتها و جوامع بشری از درون وارد شده است. اگر خیانت برخی از افراد ملت نبود، دشمن هیچ گاه اطلاعات جامع و کاملی از ملت نداشت و نقاط قوت و ضعف را نمیشناخت؛ اما خیانت برخی از افراد به ملت خویش از طریق همکاریهای اطلاعاتی و جاسوسی، جنگ روانی و شایعه پراکنی و مانند آن، همواره موجب شده است تا دشمن بر ملتی چیره شود.
در نوشتار حاضر تحلیل قرآن از خیانتورزی منافقان به عنوان مصداق برجسته خیانتکاران مورد بررسی قرار گرفته است.
***
از خیانت به خویشتن تا خیانت به خدا
خیانت، نقیض امانت و به معناى مخالفت در برابر حق، از طریق پیمانشکنى مخفیانه است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۳۰۵، ذیل واژه «خَوْن») عقل عملی بشر حکم میکند که انسان در رفتار خویش هنجارهای عقلانی را مراعات کند. از اینجاست که برخی از اصول اخلاقی عقلانی ظاهر میشود که از آن جمله نیکویی عدالت و زشتی ظلم است. وفای به پیمانها و عهود، امانتداری و پرهیز از خیانت از دیگر اصول اخلاق عقلانی است.
از نظر قرآن، خیانت دارای مصادیق بسیاری است. از جمله میتوان به خیانت چشمها و نگاه دزدانه به ناموس دیگران و نظر کردن به نامحرمان(غافر، آیه ۱۹)، خیانت به ناموس از راه تجاوز به ناموس دیگران(یوسف، آیه ۵۲)، خیانت در گفتار(نساء، آیات ۱۰۷ و ۱۰۸)، خیانت در کلام خدا از راه تحریف لفظی و معنوی(مائده، آیات ۱۲ و ۱۳)، نقض پیمانهای صلح بدون اطلاع به طرف مقابل(انفال، آیات ۵۶ و ۵۸)، خیانت به خویش از طریق همبستری در موارد ممنوع(بقره، آیه ۱۸۷)، خیانت به خدا و پیامبر از راه تحریف کلام خدا (مائده، آیات ۱۲ و ۱۳) و یا نقض پیمانهای خداوند و ارتکاب محرمات(انفال، آیه ۲۷)، خیانت به همسر و مانند آن اشاره کرد. یکی از مصادیق خیانت، خیانت به مردم خویش از طریق افشاى اخبار امنیّتى و اسرار جامعه اسلامى(انفال، آیه ۲۸) و خیانت به آنان از طریق همکاری با دشمنان ملت و مردم است که منافقان نمونه بارز در خیانتورزی بهشمار میروند.(نساء، آیات ۱۰۷ و ۱۰۸)
چرایی خیانت به ملت
هر یک از خیانتها دارای زمینهها، عوامل و انگیزههای مادی و معنوی است. برای اینکه بدانیم به چه علت مادی و غایی برخی از مردم به ملت خویش خیانت میکنند، با نگاهی به رفتار منافقان میتوان به این چرایی پی برد؛ زیرا منافقان از جمله کسانی هستند که به ملت خویش خیانت میکنند و اسباب تسلط و ولایت کافران و دشمنان را بر جامعه اسلامی فراهم میآورند. از این رو رفتارشناسی آنان در زمینه خیانت از نگاه قرآن بررسی میشود.
خداوند درباره چرایی خیانت منافقان به بسترهای نفاق و خیانت و علت غایی خیانت توجه میدهد؛ زیرا منافقان به سبب تصویر نادرستی که از جهان هستی ارائه میدهند نمیتوانند به اصول اخلاقی و احکام عقل عملی پایبند باشند و قدرت تشخیص حق از باطل را از دست میدهند و بر اساس همین تصویر غلط و نادرست از هستی و موقعیت خود و دیگران، رفتاری ضد هنجاری و ضد عقلانی درپیش میگیرند و برخلاف احکام مستقل عقل عملی مانند لزوم وفای به عهود، به پیمانشکنی و خیانت پنهانی اقدام میکنند.
از نظر قرآن، خاستگاه اصلی در چرایی خیانت افراد از جمله منافقان جهالت آنان است؛ زیرا به سبب بیماردلی یا دلمردگی نمیتوانند از ابزارهای شناختی حق از باطل به درستی بهره برند و به سبب آنکه دلهایشان زنگار گرفته یا مهر شده است، نمیتوانند حق را از طریق قوه شناختی قلب درک و فهم کنند.(بقره، آیات ۸ و ۱۰) البته تفاوتی که درباره خصوصیات قلب و قوه مدرکه ایشان گفته شد با توجه به مراتب نفاق و شدت و ضعف آن است.(بقره، آیات ۸ تا ۱۰؛ آل عمران، آیه ۱۶۷؛ توبه آیات ۷۷ و ۹۷)
این جهل نسبت به هستی و حتی فقدان خودشناسی موجب میشود تا فاقد خداشناسی شوند و نتوانند از پروردگاری و ربوبیت خداوند آگاه شوند. از این رو نسبت به اهداف آفرینش سردر گم میشوند و یا برای آن هدف کلان و اساسی در نظر نمیگیرند و یا اهداف خرد دنیوی و مادی را تمام هدف خلقت میشمارند. چنین تصویر و ترسیمی از خود و خدا موجب میشود تا عزت را در جایی غیر از عزت الهی بجویند (انفال، آیه ۴۹) و یا نسبت به مسائل مادی حساس شده و برای گردآوری آن تلاش بسیار به خرج دهند و نسبت به انفاق مالی کوتاهی ورزند و از کمک به دیگران بخل ورزند.(توبه، آیات ۷۵ و ۷۷)
همین تفکر نادرست و تصویر غلط از خود و هستی است که شخصیت ایشان را در معرض انحطاط و سقوط قرار میدهد و تحلیل و تبیینهای وارونه و واژگونه ارائه میدهند و بر اساس همین تحلیل و تبیین وارونه است که توصیههای رفتاری خویش و دیگران را سامان میدهند.(نساء، آیات ۸۸)
آنان افرادی حق ناپذیر میباشند و به هیچ حقیقتی باور ندارند؛ زیرا قدرت تشخیص حق از باطل را به سبب فقدان قوه درک و فهم یعنی قلب از دست دادهاند.(مدثر، آیه ۳۱؛ بقره، آیات ۸ تا ۱۸)
همین ویژگی جهالت و فقدان قوه درک و فهم است که آنها را از درک هدایت محروم ساخته است.(بقره، آیات ۱۴ و ۱۶؛ نساء، آیات ۸۸، ۱۴۲ و ۱۴۳)
خداوند با تحلیل و تبیین شخصیت منافقان به این نتیجه رهنمون میسازد که این افراد نمیتوانند تحت ولایت الهی قرار گیرند و به سبب خروج از ولایت الهی و فقدان درک مفهوم واقعی عزت و توکل(انفال، آیه ۴۹) ولایت کافران را میجویند(نساء، آیات ۱۳۸ و ۱۳۹) و از نظر روحی و فکری و حتی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، به بیگانگان وابسته شده و از استقلال در عرصههای بینالمللی دست بر میدارند؛(همان) چرا که بیماری نفاق دل و اندیشه و رفتارشان را تحت تاثیر قرار داده است و همه چیز را واژگونه میببینند و درک و فهم میکنند و بر اساس همین تصویر واژگونه (نساء، آیه ۸۸) میاندیشند و تحلیل و تبیین و توصیه میکنند و رفتارهای خود را سامان میدهند.(همان و نیز بقره، آیات ۸ تا ۱۰؛ مائده، آیه ۵۲؛ انفال، آیه ۴۹)
اینگونه است که فساد را صلاح و افساد را اصلاحطلبی، ایمان را سفاهت، کفر و نفاق را خردمندی، استهزاء و تمسخر دیگران را هنجار و دعوت به خیر و صلاح را ضد هنجار، هدایت را ضلالت و ضلالت را هدایت میدانند و بدان توصیه و براساس آن رفتار میکنند.(بقره، آیات ۸ تا ۱۶)
پس بر اساس همین تحلیل و تبیین و توصیه است که استقلال را نادرست و ناپسند و وابستگی را درست و پسندیده میشمارند و خیانت در امانت و نقض عهد و پیمان را درست و ارزشی میدانند و ولایت کافران را پذیرفته و آن را هنجاری میخوانند.(نساء، آیات ۱۳۸ و ۱۳۹)
البته این یکی از پاسخهای قرآنی به چرایی خیانت منافقان است؛ زیرا قرآن عوامل و انگیزههای دیگری را نیز به عنوان عامل همسویی و همگرایی و همفکری منافقان با کافران و دشمنان ملت و امت مطرح میکند.
به سخن دیگر، غیر از جهالت و فقدان قدرت تشخیص حق از باطل و انحطاط شخصیت منافقان، میتوان به امور دیگری از جمله ترس، ثروت، راحتطلبی و مانند آن نیز اشاره کرد.
خداوند در بیان علل و انگیزههای خیانت، به تسلط نفس اماره(یوسف، آیات ۵۲ و ۵۳)، نژادپرستی و قومیتگرایی(آلعمران، آیه ۷۵)، دلبستگی به فرزند(انفال، آیات ۲۷ و ۲۸) و دلبستگی به مال و ثروت دنیایی(همان) اشاره میکند و بیان میدارد که بسیاری از مردم سست ایمان به سبب همین امور به ملت و مردم خویش خیانت میکنند و در خدمت دیگران در میآیند.
همین امور حتی میتواند عاملی در گرایش برخی از سست ایمانها به سوی منافقان و همدلی و همراهی با آنان شود. از این رو دیده میشود که برخی از مومنان و مسلمانان، به سبب سست ایمانی و فقدان بصیرت و تحلیل نادرست از دوست و دشمن و خودی و غیر خودی، گرفتار حیلههای منافقان میشوند و با آنان عقد اخوت میبندند و زیر علم آنها سینه میزنند.(احزاب، آیات ۱۲ و ۱۸)
از نظر قرآن، برادری اعتقادی میتواند به سبب سست ایمانی، میان مسلمانی با منافقی برقرار گردد(همان)؛ چنانکه میتواند این برادری اعتقادی میان دو مومن واقعی یا منافقان (آل عمران، آیات ۱۵۶ و ۱۶۷ و ۱۶۸) یا میان منافقان و اهل کتاب (حشر، آیه ۱۱) و یا کافران برقرار گردد.
به هر حال، عوامل وعلل و انگیزههای چندی را میتوان در گرایش برخی از مسلمانان و منافقان به کافران و خیانت به مردم جست که در اینجا به برخی اشاره شده است.
خیانتهای سست ایمانها و منافقان به امت
خداوند درباره خیانتهای برخی از مردم از جمله منافقان، به همسویی و همفکری آنان اشاره میکند و میگوید که منافقان چون از نظر فکری و عقیدتی با کافران همسو هستند در حقیقت جزو جبهه آنان میباشند و تنها به سبب عللی چون وحدت قومی و قبیلهای و مانند آن در میان امت باقی میمانند و چون دل و جانشان با کافران است همواره بر آن هستند که با آنان ارتباط داشته باشند و در خدمت آنان باشند؛ چرا که منافقان همان برادران عقیدتی کافران هستند و همواره برادری عقیدتی قویتر از برادری خونی و قبیلهای است.(آل عمران، آیه ۱۶۷؛ نساء، آیات ۱۳۸ تا ۱۴۰؛ توبه، آیات ۷۳ و ۷۴ و ۱۰۷)
البته منافقان با همه ظاهرسازی که در اتحاد با کافران نشان میدهند؛ ولی هرگز دلهایشان با هم نیست؛ زیرا کفر و نفاق اصولا اجازه همگرایی و وحدت قلبی را نمیدهد، هر چند که وحدت مشابهت را تحقق میبخشد،(بقره، آیه ۱۱۸) ولی این مشابهتها هرگز پایدار نیست؛ چرا که خواستههای آنان مادی و دنیوی است و تضاد در مسائل دنیا امری مخفی و نهان نیست و این تضاد در منافع موجب میشود که در نهایت علیه هم شوند؛ زیرا هر یک منفعت بیشتر را برای خود میخواهد و اهل ایثار و گذشت نیستند. از این رو خداوند از پراکندگی دلهای کافران و منافقان با همه اتحاد ظاهریشان سخن به میان آورده است.(حشر، آیات ۱۱ و ۱۴)
بر همین اساس، حضور منافقان در جبهه کافران، حضوری ناپایدار و بیاثر است؛ زیرا هریک از آنان میکوشد تا در راستای اهداف خویش مسائل را مدیریت کند و هرگاه تضاد منافع و اهداف تحقق یابد از هم دوری میگزینند و علیه یکدیگر اقدام میکنند.(آل عمران، آیه ۱۶۷)
منافقان به سبب همین اخوت عقیدتی با کافران در خدمت کافران میباشند و در همین چارچوب به امت اسلام و ملت خویش خیانت میورزند و با کافران برای مبارزه با مسلمانان اعلام آمادگی و همکاری میکنند.(حشر، آیه ۱۱)
سست ایمانها و منافقان، به سبب اتحاد ظاهری که با کافران دارند، از روشهای کافران برای ضربه زدن به جامعه اسلامی از طریق جنگ روانی شایعهسازی، جوکسازی و استهزاء و تمسخر اقدام میکنند و به آیات و مقدسات جامعه اسلامی و مومنان اهانت روا میدارند.(نساء، آیه ۱۴۹)
اینگونه است که بزرگترین هجمه تبلیغات منفی را از طریق جوک و لطیفهسازی و شایعهپراکنی دروغین علیه مسلمانان به راه میاندازند. آنان تلاش میکنند جهت گسترش کفر و معیارها و ارزشهای کافران در جامعه و تضعیف عقاید اسلامی مردم، گامهایی را در جامعه بردارند.(نساء، آیات ۸۸ و ۸۹) و در این راه از تحقیر ارزشها و قداستها و اهانت به آنها کم نمیگذارند. اهانت به رهبر جامعه و بیان القاب زشت و اتهامات ناروا مانند غارت و چپاول بیتالمال و خیانت در آن، افتراهای ناموسی و مانند آن از کارهایی است قرآن برای شکستن قداستها و حرمتهای رهبری از منافقان گزارش میکند.(نور، آیه ۱۱؛ آل عمران، آیه ۱۶۱، توبه، آیه ۵۸) آنان حتی برای مقابله با اسلام و امت، به انواع تهمت و دروغ و افترا اقدام میکنند تا مردم از رهبری دور شوند و گرایش به ایشان پیدا نکنند.(نساء، آیه ۶۱؛ توبه، آیه ۱۰۷) منافقان به هر شکلی شده به اذیت و آزار رهبر الهی جامعه اقدام میکنند(توبه، آیه ۶۱؛ احزاب، آیه ۴۸) و از سعه صدر و عطوفت او سوءاستفاده میکنند.(توبه، آیه ۶۱) آنان تلاش میکنند تا حقایق را وارونه جلوه دهند و دل مردم را خالی کنند و آنها را به سوی باطل بکشانند.(توبه، آیه ۴۸) به انگیزه جاسوسی علیه مسلمانان و ملت در همه جا حضور داشته و گوش به سخنان رهبری دارند تا اطلاعاتی را کسب و به گوش دشمنان برسانند.(مائده، آیه ۴۱)
سستایمانها و منافقان جلسات سری و توطئهگرایانهای را برگزار میکنند و در محافل خویش درباره راه براندازی وخیانت، به رایزنی اقدام میکنند.(نساء، آیه ۸۱)
از ارزشها و مقدسات برای کارهای پست خویش سوءاستفاده میکنند(توبه، آیه ۱۰۷) و با استفاده ابزاری از آنها خود را از هر گونه تحرک مخالفان خود در امان نگه میدارند و در پشت نقاب ارزشهای اسلامی مخفی میشوند. (منافقون، آیات ۱ و ۲؛ توبه، آیه ۱۰۷)