اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

خوشی ها و ناخوشی های دنیا

بسم الله الرحمن الرحیم

دنیا، بزرگترین نعمت و تجربه بشریت در دایره «از اویی به سوی اویی» است؛ چرا که حقیقت انسان در دنیا شکل می گیرد و به کمال می رسد؛ پس اگر دنیا و نعمت های دنیوی نباشد، انسان به جایگاه رفیع و بلند خلافت الهی نمی رسد و هرگز نمی تواند در مقام اشرف و اکرم آفریده های الهی قرار گیرد. تجربه تلخ و شیرین دنیا است که انسان را برای اقامه خلافت الهی آماده می کند و دسترسی تسخیری همه «ما سوی الله» را برای آدمی فراهم می آورد.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا نقش تلخ و شیرین زندگی دنیوی و خوشی ها و ناخوشی های آن را در تحقق ظهور کمالات صفات الهی در انسان و دست یابی به مقام «علم الاسماء» را بیان کند و علل و چرایی ساماندهی زندگی در چارچوب تولّی و تبرّی، محبت و کراهت، و حبّ و بغض بیان کند که همان ایمان حقیقی است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

ظهور انسانیت در دنیا

از نظر قرآن، هر چند که روح از مصادیق امر الهی است که با خلق فرق ماهوی دارد(اسراء، آیه 85)؛ اما روحی که در انسان دمیده می شود، همان انقلابی است که در قالب «انشاء خلقا آخر» تحقق می یابد.(مومنون، آیه 14)

به سخن دیگر، انسان در یک فرآیندی خلقی شکل می گیرد که آغاز آن با نطفه ای است که دارای حیات نباتی است؛ سپس با صیرورت ها و شدن های متوالی و پیاپی در فرآیند رشد خویش به حیات حیوانی می رسد؛ اما انسان در همان ساحت حیات حیوانی باقی نمی ماند، بلکه «کیفیت» خاصی را به دست می آورد؛ زیرا ناگهان انقلابی رخ می دهد و نوعی تغییر ماهیتی پدید می آید که از آن به «انشاء خلقا آخر» تعبیر شده است.(همان)

در حقیقت این «انقلاب انشائی» موجب می شود تا انسان دارای «نفس الهی» شود که تنزلات مظهر «روح الله» است؛ زیرا خود روح که موجودی امری و مجرد است نمی تواند در کالبد قرار گیرد، مگر آن که تنزلاتی را داشته باشد. با تحق تنزلات است که روح در قالب «نفس انسانی» خودنمایی می کند و می تواند زمام امور تن را به عهده گیرد و مقاصد خویش را از طریق تن تحقق بخشد. این نفس و روان که تنزل یافته روح الله است، همه اسماء الله را به شکل تنزلی در خود دارا است؛ از همین روست که بر خلاف حیوانات و حتی جنیان از برتری و کرامت ذاتی برخوردار است(اسراء، آیه 70)؛ چرا که دارنده همه اسماء الله است؛ در حالی که دیگر آفریده ها این گونه نیستند؛ زیرا دیگران دارنده شماری از اسماء الله هستند نه جمیع اسماء الله. از همین روست که انسان به کرامت و شرافت «روحی» مفتخر است که بیانگر همه اسماء الله است.(ص، آیه 72؛ سجده، آیه 9؛ بقره، آیه 30)

با نگاهی به آن چه گفته شده و از آیات قرآنی بر می آید، می توان گفت که ماده دنیوی نقش اساسی در شکل گیری حقیقت انسان دارد؛ زیرا نفس الهی انسان جز در ماده دنیوی نمی توانست شکل بگیرد. بر این اساس، ماده دنیوی به عنوان مادر انسانیت است که می تواند روح الله را در قالب نفس و روان پذیرا باشد و این گونه در مقام خلافت الهی قرار گیرد و بر ما سوی الله از فرشتگان آسمان ها تا آفریده های زمینی از قرارگاه زمین حکمرانی کند و همه را به سجده تسخیری خویش در آورد(لقمان، آیه 20؛ بقره، آیات 30 تا 34)؛ چرا که مخالفت تشریعی برخی از ایشان چون ابلیس از جنیان هرگز به معنای خروج از تسخیر تکوینی نیست؛ و انسان هم چنان به عنوان اشرف و اکرم آفریده های الهی و خلیفه الله بر همگان از جمله ابلیس و جنیان سلطه تسخیری دارد و اگر انسان نخواهد هرگز سلطه ای برای ابلیس نیز نخواهد بود؛ چرا که سلطه ابلیس به انتخاب آزاد و اراده خود انسان بستگی دارد؛ چنان که خود شیطان نیز این گونه اقرار می کند و می گوید: وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ؛ برایم بر شما هیچ سلطه ای نیست، مگر آن که شما را دعوت کردم، پس استجابت کردید.(ابراهیم، آیه 22)

پس از نظر قرآن، انسان در دنیا است که شکل و ماهیت حقیقی خویش را به دست می آورد و در همین دنیا است که به کمالات می رسد و اسماء الله را در خویش ظهور می بخشد و برای زندگی ابدی خویش در بهشت و دوزخ اخروی با انتخاب آزاد خویش آماده می شود. از همین روست که خدا از انسان می خواهد از فرصت کوتاه عمر خویش در دنیا استفاده کرده و سرمایه های وجودی خویش را به خوبی به کار گیرید تا آن را به زیان و خسران از دست ندهید؛ چرا که با دفن و دسیسه و ختم و طبع فطرت و سرمایه های وجودی در دنیا که با خروج از صراط مستقیم اسلام و هدایت های فطری (طه، آیه 50) و تشریعی(بقره، آیات 2 و 3) رخ می دهد، انسان دچار خسران و زیان می شود و به سبب عدم اظهار اسماء الله در وجود خویش، دچار دوزخ فراق می شود(شمس، آیات 7 تا 10)؛ اما اگر به چهار عمل اصلی ایمان و عمل صالح و تواصی به حق و صبر توجه داشته باشد، خود را از خسران و زیان ابدی می رهاند، و به جایگاه برتر خلافت الهی دست می یابد.(عصر، آیات 1 تا 3)

جایگاه خوشی ها و ناخوشی های دنیوی در زندگی

از نظر قرآن، زندگی دنیوی به سبب آن که پایین درجه تنزّلاتی ظهور اسماء الله است، دارای نواقص بسیاری است؛ زیرا ماده دنیوی توانایی و ظرفیت بیش تری ندارد تا همانند آینه ای کامل و شفاف انوار الله را بازتاباند؛ از این روست که نقص در ظهورات دنیوی بسیار است؛ چرا که از نظر تنزلات در آخرین مرتبه قرار دارد که از آن به «اسفل السافلین»(تین، آیه 5) تعبیر می شود.

انسان در اسفل السافلین دنیا می بایست نه تنها خود را بسازد و به کمال برساند و اسماء الهی را در خویش با بندگی و عبودیت در چارچوب اسلام فطری و تشریعی به ظهور برساند و به عنوان «مُتألّه» و رنگ خدایی گرفته ظهور نماید(بقره، آیات 21 و 138)، بلکه می بایست تلاش کند تا به عنوان خلیفه الله، زمین و آفریده های زمینی و پس از آن، آفریده های آسمانی را به عنوان «مُعلّم» به کمال برساند.(هود، آیه 61؛ بقره، آیات 30 و 31)

از آن جایی که اظهار اسماء الله در بستر دنیا انجام می گیرد، نمی تواند بیرون از چارچوب سنت های الهی حاکم بر دنیا انجام شود. بر این اساس، انسان در زندگی دنیوی با مجموعه از نواقص رو به رو است که به نظر ابتدایی بیش تر از کمالات است؛ هر چند که با دقت نظر می توان دریافت که خدا هیچ چیزی نیافریده که نقص در آن بیش تر و اکثری از کمال باشد؛ زیرا حتی ظهور اسماء الله در پست ترین درجه ظهور خویش نیز به گونه ای است که کمال از نقص فزون تر است؛ زیرا عدالت الهی نمی پذیرد که چیزی که شرّ آن اکثر و قوی تر باشد، آفریده شود.

البته برخی گفته اند که در امور دنیوی می توان چیزهایی را یافت که شر و خیر با هم برابر است، یعنی نقص و کمال در آن چیز برابر است، ولی به نظر می رسد که هماره کمال در هر چیزی بیش تر از نقص آن است. بر این اساس، هر چند که هر چیزی دارای نقص و شروری است، ولی این نقص و شرور هماره کم تر از کمال و خیر است.

به هر حال، انسان در زندگی دنیوی با مجموعه ای از شرور و نواقص رو به رو است؛ چرا که اقتضای اسفل السافلین که پایین ترین رتبه و درجه تنزلات ظهورات اسماء الله، عدم تمامیت ظهورات اسماء است؛ ولی هرگز این عدم تمامیت با غلبه نقص و شرور همراه نیست؛ چرا که کمال و خیر هماره در هر چیزی اکثری است و غلبه دارد.

حال انسان در چنین شرایطی هماره با شرور و نواقصی در ارتباط و درگیر است؛ البته از نظر قرآن، دنیا به گونه ای آفریده که هر شرّی با دو خیر محفوف شده است(شرح، آیات 5 و 6)؛ زیرا خدا در این آیات «العسر» را به شکل معرفه آورده تا بیان کند که عسر و سختی در دنیا یکی است که با دو «یسر» نکره همراه است؛ یعنی پیش و پس هر عسری را دو یسر در برگرفته است که خود بیانگر غلبه خیر بر شر در دنیا است.

البته انسانها پیش از آن که با خیر و یسر مورد ابتلاء قرار گیرند، با شر و عسر مورد ابتلاء قرار می گیرند؛ از همین روست که خدا می فرماید: وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً؛ به شر و خیر به عنوان فتنه و کوره ذوب فلزات شما را می آزماییم و ابتلاء می کنیم.(انبیاء، آیه 35)

بنابراین، از نظر قرآن، خوشی ها و ناخوشی ها در دنیا به عنوان «فتنه» عمل می کند که به معنای «کوره ذوب فلزات» است؛ یعنی کوره ای که در آن سنگ فلزات را می ریزند تا با آتش زیاد کوره، فلزات از سنگ جدا شود و این گونه سره از ناسره تفکیک گردد.

به سخن دیگر، انسان با انواع شرور و خیرات در زندگی دنیوی در کوره ابتلائات الهی قرار می گیرد تا نه تنها کمالات او ظهور کند، بلکه نواقص شهوانی و غضبانی او جدا شود و این امکان فراهم آید که انسان به کمالات مطلقی دست یابد که شهوت و غضب تحت مهار قلب سلیم الهی و عقل سالم قرار گیرد و مدیریت و ساماندهی شود.

آزمون سخت ناخوشی ها

از نظر قرآن، ظاهر ناخوشی ها، تلخ و کراهت آور است، و انسان آن را ناخوش دارد؛ اما باطن آنها، چیزی جز خوشی نیست؛ زیرا با این ناخوشی های است که انسان به کمالات خویش می رسد، و می تواند مدیریت و مهار نفس خویش را به دست گیرد و اجازه ندهد تا قوای غضبانی و شهوانی بر عقل و نفس چیره شود و او را به سمت درکات سوق دهد که چیزی جز از دفن و دسیسه اسماء الله در نفس نیست؛ از همین روست که خدا به صراحت در باره نقش اساسی امور ناخوشایند در کمال یابی انسان می فرماید: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ؛ بر شما كارزار واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است؛ و بسا چيزى را خوش نمى داريد و آن براى شما خوب است؛ و بسا چيزى را دوست مى داريد، و آن براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمی دانید.(بقره، آیه ۲۱۶)

هم چنین خدا در قرآن می فرماید که دست یابی به مقام استقامت صبر و پایداری در گرو و رهن گرفتاری انسان با انواع مصیبت های خوب و بد است که بیش تر آن ها چیزی جز از دست رفتن نعمت های ظاهری دنیوی نیست؛ خدا در این باره می فرماید: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ؛ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ؛ و قطعا شما را به چيزى از قبيل ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را ؛ همان كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى‏ گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏ گرديم ؛ بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان باد و راه‏يافتگان هم خود ايشانند. (بقره، آیات ۱۵۵ و ۱۵۷)

ناخوش داشتن زشتی های حقیقی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اگر انسان چیزی را خوش یا ناخوش دارد، می بایست بر اساس حکمت های الهی باشد؛ زیرا چیزی را انسان بر اساس ظواهر یا حتی ظواهر ساده زندگی دنیوی، چیزی را خوش یا ناخوش دارد، در حالی که انسان حکیم به حکمت های عالی الهی در این امور می نگرد و خوش و ناخوشی را بر اساس آن حکمت ها ساماندهی می کند.

به عنوان نمونه ، انسان از قتال و جهاد که موجب از دست رفتن مال و جان و نقص در بدن و فرزند می شود، کراهت و ناخوش دارد، در حالی که در باطن این جهاد چیزی جز کمال برای انسان و اجتماع نیست؛ زیرا اگر انسان به شهادت برسد به کمال دست یافته و اگر در جنگ پیروز شود، اجتماع به امنیت می رسد.(بقره، آیه 216؛ توبه، آیه 52)

از نظر قرآن، انسان می بایست نسبت به ایمان و نور اسلام قلب خویش را باز نگه دارد و با شرح صدر به استقبال نور الهی اسلام و آموزه ها و احکام و تکالیف سخت آن برود؛ و در برابر نسبت به کفر و عصیان و فسوق کراهت داشته باشد. پس حب و بغض و محبت و کراهت خویش را می بایست این گونه ساماندهی کند.(حجرات، آیه 7)

خدا در قرآن می فرماید که شیطان به عنوان دشمن انسان و انسانیت دوست دارد که با ایجاد عداوت و تعدی در حقوق یک دیگر، و بغض عاطفی در میان مردمان، انسان ها را از هم دور سازد تا به جای اجتماع انسانی، گرفتار هرج و مرج و شورش شوند و به جنگ و قتل یک دیگر بپردازند و ظلم و تعدی کنند. خدا در این باره می فرماید: إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ؛ همانا شيطان مى‏ خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد پس آيا شما دست برمى داريد. (مائده، آیه ۹۱)

البته از نظر قرآن کسانی که عاقلانه عالمانه علیه حق حرکت می کنند و به دشمنی با اسلام و شرایع اسلامی می پردازند، گرفتار مجازات الهی می شوند و خدا در میان آنان نوعی «بغض عاطفی» و دشمنی و کراهت ایجاد می کند تا نتوانند در کنار هم زندیگ کنند. خدا در قرآن بیان می کند که یهودیان و مسیحیان این گونه هستند؛ زیرا آنان نسبت به مومنان کینه و بغض دارند و هیچ محبتی از اهل ایمان در دلها آنان راه ندارد. از این روست که خدا به عنوان پاداش بغض ایشان نسبت به حق و مومنان، عداوت ، بغض و کراهت را در میان آنان گذاشته تا به هم نزدیک نشوند.(مائده، آیات 14 و 64)

اصولا از نظر قرآن، این دسته از افراد به ظاهر اهل اسلام و ایمان به شرایع و پیامبران پیشین، هیچ گونه محبت و ولایتی نسبت به مومنان ندارند، بلکه دلهایشان سرشار از بغض و عداوت نسبت به مومنان است.(ممتحنه، آیه 4؛ آل عمران، آیه 118) بنابراین، آنان هیچ گونه محبتی به شما ندارند هر چند که شما به اعتبار این که اهل شرایع اسلامی هستند، نسبت به آنان محبت می ورزید، ولی باید توجه داشته باشید که اصلا از شما خوششان نمی آید و دوستان ندارند. خدا در باره این افراد می فرماید: هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ؛ هان! شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد و حال آنكه آنان شما را دوست ندارند؛ و شما به همه كتابهاى خدا ايمان داريد؛ و آنان چون با شما برخورد كنند، مى‏ گويند: ايمان آورديم ؛ و چون با هم خلوت كنند از شدت خشم و غیظ بر شما سر انگشتان خود را مى‏ گزند. بگو: به خشم خود بميريد! كه خداوند به راز درون سينه‏ ها داناست. (آل عمران، آیه ۱۱۹)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا