اجتماعیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنی

خانه عنکبوتی کافران از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

مثال های قرآنی راهی برای درک حقایق عمیق و ژرفی است که جز از راه تمثیل راهی برای درک آن نیست. در حقیقت خدا در قرآن، حقایق را از سطح بالا و از عرش به فرش تنزل می دهد تا مخاطب بتواند با چیزی که فراتر از درک عادی توده مردم است، ارتباط برقرار کند و شناختی هر چند نسبی نسبت به آن به دست آورد. با نگاهی به آیات قرآنی می توان از شمار بسیار زیاد امثال قرآنی یاد کرد که برای بیان حقیقتی بیان شده است.

یکی از مَثَل های قرآنی که در ارتباط با معبودهای غیر الله بیان شده، خانه عنکبوتی است که از نظر قرآن هر چند که برای توده مردم بیان شده، اما تنها عالمان هستند که در آن تعقل می کنند و به عمق و ژرفای این مثل قرآنی می رسند و از آن برای درک حقایق بهره می برند.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا ابعادی از این مَثَل قرآنی را بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عاقلان مومن و سفیهان کافر

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر حقیقتی آثار و نشانه هایی دارد. به عنوان مثال از نظر قرآن، مومن دارای ویژگی ها و صفاتی چون عدالت(نساء، آیه 58؛ نحل، آیه 76)، عدالت قسطی(جن، آیه 14؛ حجرات، آیه 9)، حیات(یس، آیه 70)، نور(انعام، آیه 122؛ حدید، آیات 13 و 28؛ نساء، آیه 174)، محبت نسبت به ایمان(حجرات، آیه 7)، آراستگی به ایمان(همان) کراهت نسبت به کفر و فسق و عصیان و فحشاء(همان؛ عنکبوت، آیه 45)، صداقت، امانت،(نساء، آیه 58) انفاق، احسان و مانند آنها است. در برابر کافر دارای صفاتی چون ظلم، قسط خوری(جن، آیات 14 و 15)، مردگی(یس، آیه 70)، ظلمت(بقره، آیه 17)، محبت به فسق(حجرات، آیه 7)، اسراف(یونس، آیه 83؛ انبیاء، آیه 9)، دروغ و خیانت و مانند آنها است.

از نظر قرآن، مومن همان عاقل و متفقه و متذکر به حقایق است و نسبت به حقایق بینا و بصیر و شنوا و دانا است؛ در حالی که کافر، کسی جز سفیه و سبک مغزی نیست که گرفتار کری و کوری و گنگی نیز است.(بقره، آیات 7 تا 18) از همین روست که خدا کسی که از اسلام گریزان و نسبت به آن رغبت ندارد، به عنوان سفیه معرفی می کند که از عقلانیت سودی نبرده است.(بقره، آیه 130) هر چند که آنان خود را عاقل و مومنان را سفیه می شمارند، ولی این برخاسته از بی شعوری آنان است.(بقره، آیات 7 تا 13)

خانه عنکبوتی کفر و ولایت طاغوتی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی که به خدایی غیر از خدا را معبود خویش قرار داده، سفیهی است که خانه ای عنکبوتی ساخته که بس سست و «اوهن» و بی بنیاد است. خدا به صراحت در این باره می فرماید: مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون؛ مثل کسانی خدا غیر از خدا را به عنوان اولیای خویش گرفته و تحت ولایت آنان در آمده اند، حکایت عنکبوتی است که خانه ای برای خویش بر گرفته است و همانا سست ترین خانه های همان خانه عنکبوت است اگر می توانستند بدانند.(عنکبوت، آیه 41)

از این آیه و آیات دیگر همین سوره و سوره های دیگر به دست می آید که برخی «چیزی»(عنکبوت، آیه 42) را می خوانند و آن چیز را در جایگاهی در عرض خدا قرار داده و به همان اندازه خدا به آن چیز محبت می ورزند.(بقره، آیه 165) چنین اشخاصی در حقیقت به جای آن که تحت ولایت الهی وارد شوند و خدا را ولیّ خویش قرار دهند، آن چیز یا چیزهای دیگر را اولیاء خویش قرار می دهند.(عنکبوت، آیه 41)

از نظر قرآن، کسی که چنین پیوندی را با غیر الله ایجاد می کند و تحت ولایت آنها وارد می شود، در حقیقت از ولایت الهی به ولایت طاغوت وارد می شود و حاکمیت و حکومت ولایی غیر الله را پذیرفته است. چنین پیوندی میان کافر با طاغوت، همانند خانه عنکبوتی است که با تاری سست و موهون بافته شده و به آسانی نیست و نابود می شود؛ زیرا تارهای سست بافته شده عنکبوت هیچ کارایی و استحکام و استواری ندارد تا شخص به آن اعتماد و تکیه کند و توکل بر آن چیز داشته باشد.(همان)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ایمان به ولایت الهی هم چون درخت طیب و استواری با ریشه های کهن است که هماره در حال میوه دهی است و هرگز بی میوه نیست؛ از همین رو، کسی که به ولایت الهی معصومان(ع) تمسک می جوید، به ریسمان الهی استوار و محکم تمسک جسته است و می تواند از آن به سوی حقایق و کمالات بالا رود و عروج نماید؛ اما کسی که به ولایت طاغوت پیوند خورده و از ولایت الهی خارج شده، از چنین شرایط مثبتی برخوردار نیست؛ زیرا مثل ولایت طاغوت، درخت خبیث بی ریشه و بی ثمر و میوه است(ابراهیم، آیات 24 تا 27؛ لقمان، آیه 22؛ بقره، آیه 256)؛ چرا که از نظر قرآن هر کسی از ولایت الهی و مظاهرش خارج شده باشد، گرفتار ولایت طاغوت و مظاهرش خواهد شد؛ زیرا انسان بی ولایت باقی نمی ماند؛ پس یا تحت ولایت الهی و مظاهرش است یا تحت ولایت طاغوت شیطانی و مظاهرش قرار دارد.(بقره، آیه 257) از همین روست که نسبت چنین ولایت طاغوتی با اولیاء الطاغوت همان تارهای خانه عنکبوتی است که سست و موهون است.(عنکبوت، آیه 41)

باید توجه داشت که از نظر قرآن، کسی که مومن به خدا است، بر اساس سنت الهی تحت ولایت و نصرت الهی قرار دارد؛ و کسی که مومن به خدا نیست، بلکه مومن به غیر خدا است، از ولایت و نصرت الهی خارج شده و تحت ولایت طاغوت در می آید(بقره، آیات 107 و 120؛ توبه، آیات 74 و 116)؛ چنین شخصی به کسی یا کسانی پیوند خورده که خالق چیزی نیستند. بنابراین، اگر دعوتی می کند، دعوت به سراب است نه آب؛ چنان که خانه و بیتی که ساخته، بیت و خانه ای بی بنیاد و سست هم چون خانه عنکبوتی است که با تار بافته شده است.(عنکبوت، آیات 41 تا 44)

این در حالی است که هر که تحت ولایت الهی در آید از نور بلکه نورهای تشدید شده «نور علی نور»(نور، آیه 35) بهره مند شده و در بیوت الهی وارد می شود که خدا آن را بلند و رفیع داشته است؛ زیرا بیوت مظاهر ولایت الهی، خانه های محکم و استواری از نور است که به سبب تسبیح بامدادان و شامگاهان دارای رفعت شده است.(نور، آیه 36) در این خانه های الهی، مردانی هستند که تحت تاثیر مظاهر دنیوی قرار نمی گیرند و از صراط مستقیم الهی دور نمی شوند و قلوب آنان به دست «مقلب القلوب» در گردش است.(نور، آیه 37)

البته از نظر قرآن، درک این حقایق بلند برای همگی شدنی نیست؛ بلکه توده مردم به سبب آن که فطرت خویش را دفن و دسیسه کرده و توانایی شناختی و گرایشی فطری تکوینی خویش را از دست داده اند، نمی توانند به درک این حقایق بپردازند که خدا در قالب «مثال» و تمثیل بیان کرده است؛ بلکه تنها کسانی در این مثال ها از جمله تمثیل ولایت طاغوت به خانه عنکبوتی توجه می یابد و از آن به حقیقت دست می یابد که فطرت خویش را در سلامت و استوای کامل صیانت و حفظ کرده باشد؛ زیرا چنین شخصی، هم چنان از نظر شناختی از تفقه و تعقل بهره مند است و هم چون چارپایان سقوط نکرده است.(اعراف، آیه 179) چنین شخصی به طور فطری، گرایش به حق و مصادیق آن داشته و از باطل و مصادیق فجوری و کفری و عصیانی آن پرهیز می کند.(شمس، آیات 7 تا 10)

خدا به صراحت بیان می کند که درک «امثال» قرآنی تنها برای عالمان است که تعقل می کنند: و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون؛ و ما این همه مثلها را می زنیم تا برای مردم روشن شود، اما جز عالمان و دانشمندان در آن تعقل نمی کنند.(عنکبوت، آیه 43)

بنابراین، با آن که مثلهای قرآنی برای بیان حقایق بلند برای همه مردم است؛ اما تنها عالمان هستند که به تعقل در این مثلها می پردازند و حقایق بلند را از طریق آن درک کرده و بدان گرایش می یابند.

نابودی تارهای شبکه عنکبوتی دشمنان قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسانی که از ولایت الهی و مظاهرش خارج می شوند و تحت ولایت طاغوت در می آیند، هر مکر و چاره جویی که می کنند، نمی تواند تاثیری در صیانت خانه عنکبوتی آنها داشته باشد یا بتواند دامی برای شکار اهل ولایت و مومنان به ولایت الهی باشد؛ زیرا دامی که عنکبوت برای مومنان و شکار آنان با تار خویش پهن می کند تا خود در آن در امنیت باشد و دیگران را در دام افکند و شکار کند، بسیار سست و بی بنیاد است به طوری که با کوچک ترین حرکتی از جنود و لشکری الهی از میان می رود.

خدا در قرآن گزارش هایی از فعالیت های دشمنان و مکرشان بیان می کند که با کم ترین و کوچک ترین حرکت و مکر الهی از میان می رود. هر چند که به ظاهر مکر دشمنان، کوه ها را از میان بر می دارد(ابراهیم، آیه 46)، اما خدای خیر الماکرین و خدای عزیز ذو انتقام،(ابراهیم، آیه 47) با کم ترین هزینه، بزرگترین و بدترین ضربه نابودگر خویش را می زند و با جنود و لشکری که همه هستی را شامل می شود مومنان را یاری می رساند و دشمنان را نابود می کند.(فتح، آیه 4)

این لشکر می تواند آب و خاک و آتش و باد باشد یا لشکری از فرشتگان یا پشه ها یا بیماری واگیر حصبه، یا سنگریزه و شن و ماسه، یا سیل، یا زلزله و مانند آنها باشد.(عنکبوت، آیه 40)

لشکریان الهی از هر جایی و هر زمانی به اشکال گوناگون خانه های عنکبوتی دشمنان را نابود می کند و پیوندهای سست شبکه تار عنکبوتی آنان را نیست می سازد. بنابراین هر چه را بافته بودند به حرکت آب و باد و خاک و آتشی بر تافته می کند.(عنکبوت، آیات 40 و 41)

دشمنان گمان می کنند که از قدرت و توان بسیار بالایی برخوردار هستند؛ زیرا ظواهر قدرت و ثروت در دست آنان است؛ در حالی که این قدرت و ثروت دارای منبع الهی است که اگر یک لحظه نور الهی بر آن نتابد، نیست و نابود می شود؛ یعنی همان طوری که برق در خانه به منبع کارخانه تولید برق متصل است و از آن جا توان و نیرو می گیرد، ثروت و قدرت مادی دنیوی نیز از منبع خزائن قدرت و ثروت الهی نشات می گیرد. بنابراین، اگر دمی این پیوند قطع شود نه تنها قدرت و ثروت از میان می رود بلکه چیزی از صاحبان قدرت و ثروت نمی ماند. بنابراین، برای خدا کاری ندارد که با یک حرکت کوچک «کن فیکون» کند و «عالی را سافل» سازد و «سافل را عالی» کند و با زیر و رو کردن همه چیز همه «بافته ها را تافته» سازد و چیزی از خانه عنکبوتی و تارهای آن باقی نماند.(هود، آیات 82 و 83؛ حجر، آیات 72 تا 77)

از نظر قرآن، صاحبان زر و زور و تزویر از قارون، فرعون و هامان، مستکبرانی هستند که خود را به سبب قدرت و ثروت و تزویرگری علمی، نعمت های الهی در اختیار را دارایی های خویش می شمارند و گمان می کنند بر خدا و مظاهر ولایت الهی سبقت گرفته اند؛ زیرا وقتی بر اساس معیارهای دنیوی محض مادی به امور می نگرند می بینند همه چیز چنان محکم و استوار برنامه ریزی شده که موفقیت در توطئه و نابودی مومنان و امت ولایی اسلام قطعی و یقینی است و آنان در میدان جنگ ترکیبی برنده هستند و بر اندازی دست یافتنی و شدنی است، اما ناگهان لشکریان الهی از جایی که گمان نمی کنند، به سادگی با لشکری از بادی، توفانی، شنی، بیماری واگیری، زلزله ای، سیلی، آتشی، آبی، خاکی و همه تارهای شبکه جنگ ترکیبی آنان از نظامی، علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، روانی و مانند آنها را از هم می پاشد و آنان را نیست و نابود کرده و تمام نقشه های آنان را نقش بر آب می کند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، وقتی خاستگاه هر کمالی از جمله قدرت و ثروت و علم، خدا است، کسی که از ولایت الهی خارج شده باشد، نمی تواند بهره ای حقیقی از قدرت و ثروت و علم خویش برد، بلکه به همان به سادگی آب خوردن، بلکه آسان تر از آن، قدرت و ثروت و علم از میان می رود و عجز و ناتوانی و فقر و جهل و نادانی جایگزین آن می شود.

از نظر قرآن، جنگ دشمنان طاغوتی و اولیای آنان با اولیای الهی هم چون نبرد نابرابری است که دشمنان گمان می کنند آنان در شرایط برتری قرار دارند، در حالی که از نظر قرآن، برتری از آن اولیای الهی است؛ زیرا طاغوتیان مدعی «علو» و برتری، در برابر «کلمه الله العلیا»(توبه، آیه 40)، هیچ هستند و فرعونیان مدعی «انا ربکم الاعلی؛ من پروردگار برتر شما هستم»(نازعات، آیه 24) به آبی غرق شده و دیگران وارثان قدرت و ثروت آنان شوند؛ زیرا لشکریان بی پایان الهی به آسانی همان گونه که به یاری مومنان می شتابند و آنان را به سکونت و آرامش و پیروزی می رسانند، دشمنان را نیست و نابود می سازند.(توبه، آیه 40) پس شبکه تارهای عنکبوتی مستکبران به مشیت و اراده الهی، به آسانی بر باد است.

خدا بارها در قرآن گزارش کرده که پیامبران الهی در تنهایی ظاهری خویش، در برابر لشکری از مستکبران قرار گرفتند که همه ظواهر قدرت و ثروت را در اختیار داشتند و به اصطلاح «ابر قدرت» بودند، اما با «معیت» الهی، نه تنها به آسانی از بحران ها و خطرهای هلاکت بار عبور کردند، بلکه دشمنان ایشان نیست و نابود شدند و هیچ اثری از آنان باقی نماند؛ زیرا «کلمه الله» می بایست در «علو» باشد و هیچ کسی را نرسد تا عرش الهی را به فرش کشاند و اراده خویش را بر اراده و مشیت الهی حاکم سازد.(توبه، آیه 40؛ شعراء، آیات 61 تا 64)

البته دشمنان به اشکال گوناگون توطئه خواهند کرد. در این میان اهل کتاب از مسیحیان و یهودیان دشمنی خویش را آشکار می کنند. آنان دوست دارند تا با تشکیک و تردید افکنی و روش ها و شیوه های دیگر، مومنان را به سوی کفر سوق دهند. البته کاری از دستشان بر نمی آید و «ضرری» نمی رساند، بلکه تنها «اذیتی» می کنند. آنان به ظاهر متحد هستند ولی متفرق هستند و درهنگام شدت درگیری در می روند و از میدان فرار می کنند و بی نصرت می مانند و شکست می خورند  و به پیروزی نمی رسند؛ زیرا خدا ذلت و مسکنت را برای آنان نوشته است.(آل عمران، آیات 111 و 112؛ حشر، آیات 2 و 3)

بنابراین، پیام قرآن به دشمنان مستکبر و اولیای طاغوتی شیطان که خود را ابر قدرت و در اوج قدرت و ثروت می دانند و شبکه تارهای عنکبوتی خود را برای به دام انداختن مومنان و اسارت و نابودی آنان کشیده اند، این سروده زیبا، شیوا و رسا است که می گوید:

«ای مگس! عرصه سمیرغ نه جولانگه توست/ عرض خود می بری و زحمت ما می داری.»

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا