اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیسیاسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

حقیقت ذکر، یادکرد استقامت در هدف

بسم الله الرحمن الرحیم

ذکر به معنای یادکرد است، اما در مفهوم قرآنی، ذکر به معنای یادکرد خدا به عنوان منشاء هستی و مرجع انسان در زندگی دنیوی است؛ بنابراین مصادیقی چون اسماء الله، قرآن، نماز، نیایش و مانند آن ها به عنوان اذکار الهی به این معنا است که انسان می بایست هماره مبدأ و معاد را در نظر داشته باشد و دمی از آن غافل نشود؛ زیرا تذکر نسبت به آغاز و انجام و مبدأ و معاد موجب می شود که انسان هرگز هدف از زندگی در دنیا را از یاد نبرد و در مسیری گام بردارد که او را با این حقایق پیوند می دهد و از انحراف و گمراهی دور یا نجات می دهد.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، بر آن است تا این حقیقت ذکر الله را تبیین کند و از آثار و برکات چنین ذکر حقیقی سخن بگوید که همه وجود مادی و معنوی بشر را در برمی گیرد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

اتصال دایمی با خدا در ذکر الله

ذکر، به معناى یاد آوردن چیزى است(لسان العرب، ابن منظور، ج 5، ص 48، «ذکر»؛ مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 328، «ذکر».) که در بسیاری از موارد انسان آن را نیز بر زبان جارى می کند؛ از همین روست که ارتباط تنگاتنگی میان ذکر قلبی و ذکر زبانی است؛ زیرا تا چیزی در قلب خطور نکند و به یاد نیاید، ذکر زبانی معنا و مفهومی ندارد؛ بر این اساس، باید گفت که ذکر زبانی تجلیات ذکر قلبی است.

از نظر قرآن، ذکر در برابر غفلت است؛ یعنی ذاکر انسان غافلی نیست؛ پس کسی که ذکر الله دارد، از خدا به هیچ وجه غافل نیست.(اعراف، آیه 205؛ کهف، آیه 28) هم چنین از نظر قرآن، ذکر قلبی بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا تا ذکر قلبی نباشد که در نفس جریان می یابد، ذکر زبانی تحقق نمی یابد؛ کسی که متوجه امری در قلب باشد، می تواند به آن در ظاهر نیز توجه یابد؛ چرا که ظاهر تجلیات باطن است.(همان)

از این آیات به دست می آید که ذاکر هماره در قلب خویش خدا را به یاد دارد و از آن غافل نیست؛ بنابراین، هماره نوعی اتصال دایمی میان ذاکر با مذکور وجود دارد و هرگز مذکور از یاد ذاکر بیرون نخواهد بود.

خدا در قرآن بیان می کند، کسانی گرفتار غفلت یا اعراض از ذکر الله هستند که گرفتار قساوت قلب هستند(زمر، آیه 22)؛ این بدان معنا خواهد بود که در قلبی که از قساوت خالی باشد، ذکر الله وجود دارد.(همان)

از آن جایی که از نظر قرآن، کسانی گرفتار قساوت قلب هستند که قلب و نفس خویش را تحت تاثیر وسوسه های شیطانی و تزیین گری آن(انعام، آیه 43) یا هواهای نفسانی خویش(کهف، آیه 28) با ظلم گناه، فسق و فجور به چنین حالت غیر فطری تغییر داده اند تا جایی که ابزارها و قوای شناختی و گرایشی انسان از دست رفته یا دسیسه و دفن شده یا مطبوع یا مختوم شده است(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیه 7؛ حج، آیه 53؛ حدید، آیه 16)، پس باید گفت که انسان هایی که حالت فطری – تکوینی خویش را حفظ کرده اند، هرگز قلب آنان از ذکر الله خالی نیست؛ بلکه اتصال دایمی با خدا را هم چنان حفظ کرده اند. از همین روست که به اسلامی گرایش دارند که مطابق اصول فطری و داده های آن است.(روم، آیه 30؛ زمر، آیه 22)

به سخن دیگر، فاجران، فاسقان و ظالمان کسانی هستند که قلب خویش را تغییر داده و ظرفیت های فطری آن را دفن و دسیسه یا مختوم و مطبوع کرده اند؛ بنابراین، چنین قلبی در برابر آیات الهی خاشع و خاضع نیست، و به اسلام و آموزه های آن گرایش نمی یابد، بلکه علیه آن خواهد بود. این گونه است که ذکر الله در چنین قلوب قاسیه نیست و اتصال با خدا به عنوان آغاز و انجام زندگی قطع و بریده است.

از نظر قرآن، کسی که بر حالت فطرت خویش باقی باشد، همه هستی اش به عنوان آیات الله و تجلیات اسماء الهی، ذکر الله است؛ به این معنا که اگر آیات آفاقی و تفکر و تذکر به آنه، موجب عبور از مُلک به ملکوت و کشف حقیقت الله می شود، به طریقیت اولویت تذکر به آیات انفسی در نفس خویش، چنین کشفی شهودی را موجب می شود و اتصال محکم و استواری را به دنبال می آورد. از همین روست که کسانی که بر اساس «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر کسی به نفس خویش معرفت و شناخت یافت، به همان میزان به پروردگار خویش که او را ربوبیت می کند، معرفت یافته است» می توان گفت که چنین شخصی نه تنها معرفت به پروردگار خویش یافته، بلکه به همان میزان نوعی اتصال و پیوند محکم میان شخص عارف با معروف خویش یعنی خدا به دست آورده است؛ از این روست که ذاکر با مذکور متصل می شود و از این اتصال سودی بس ارزشمند می برد که به عنوان آثار ذکر الله در قرآن از آن سخن به میان آمده است.

به هر حال، کسی که همه وجودش با ذکر الله آمیخته شده، تن و روان او در ذکر دایمی است. این گونه است که چشم و گوش و قلب و زبانش به ذکر مشغول دایم است؛ هر چند که به ظاهر زبان به سخنی دیگر مشغول است؛ زیرا این سخن دیگر، چیزی جز حق نیست؛ چرا که جز حق نمی گوید و حق بر زبان نمی آورد و شکی نیست که حق مطلق همان خدا است: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ.(حج، آیه 6)

اما کسی که گرفتار قساوت قلب شده و قلب وی تغییر یافته، به طور طبیعی گوش و چشم و قلب و زبان دارد، ولی شنوایی و بینایی و ادراکی و گرایشی و گفتاری نسبت به حق ندارد و حق از وی پوشیده است و هیچ گونه اتصالی با حق و خدای حق ندارد.(کهف، آیه 101؛ زمر، آیه 22؛ کهف، آیه 28)

از نظر قرآن، چشم و گوشی که گرفتار پرده و غطاء است، از فطرت خارج شده و توانایی دیدن و شنیدن حق را ندارد، و قلب بیمار نیز اصولا جایی برای خدا در آن نیست؛ زیرا به جای آن شیطان نشسته و آن جا را اشغال کرده است. از این روست که در قلب خویش به جای آن که خلیل الله باشد(نساء، آیه 125)، گرفتار خلوت با شیطان این قرین السوء است.(اسراء، آیه 73؛ فرقان، آیات 28 و 29)

خدا در قرآن می فرماید قلبی که بر فطرت باشد و بر اساس داده های تکوینی با خدا متصل باشد، با بهره گیری از داده های تشریعی آن را تحکیم می بخشد و با شرح صدری که از این طریق کسب می کند(طه، آیه 25)، روز به روز شوق و اشتیاقش به خدا و اتصال به وی بیش تر و بیش تر می شود تا جایی که گاه در امور ظاهری برای کسب رضایت و خشنودی الهی پیش از موعد به میقات می شتابد و عجله و شتاب می ورزد(طه، آیات 83 و 84) تا ذکر الله بیش تری را در محضر خدا داشته باشد.(طه، آیات 33 و 34)

خدایی و متاله شدن به ذکر الله

از نظر قرآن، کسی که بر اساس داده های فطری و تشریعی عمل می کند، به جایی می رسد که خدایی و متاله می شود و صفات و اسمای الهی را در خود ایجاد می کند. چنین فردی همه وجودش ذکر الله است. از این روست که چشم و گوش و دیگر اعضا و جوارح و جوانح او نیز «عین الله»، «یدالله» و «سمع الله» می شود و همه آنها به ذکر مشغول می شوند هر چند که به ظاهر ما ذکر زبانی را از او سراغ داریم، ولی حقیقت ذکر را در همه اعضا و جوارح و جوانح او قابل مشاهده است؛ چرا که هویت نفس او ذکر الله شده است و از آن جایی که اعضا و ظواهر، تجلیات نفس او است، آنها نیز ذکر الله می شوند.

چنین افرادی در هر کاری با بسمله و استعاذه به خدا از شرور شیطان و خلق وارد و با الحمدلله خارج می شوند و آغاز آنان سبحانک اللهم و انجام آنان الحمد لله رب العالمین است(یونس، آیه 10؛ اعراف، آیات 200 و 201)؛ چرا که همه هستی آنان و حرکات و اعمال ایشان از قیام و قعود و تفکر و کار به هدف تقرب به خدا و حرکت در مسیر حکمت و فلسفه آفرینش است(آل عمران، آیه 191)؛ در حالی که گرفتار غفلت از ذکر الله بر خلاف آن عمل می کنند.(اسراء، آیه 64)

البته به برخی از کارها به عنوان مناسکی که بیش ترین توجه به ذکر الله را دارد، اهتمام می ورزند؛ زیرا نماز و قرآن را به عنوان کارآمدترین اذکاری می یابند که یادخدا در آن موج می زند و هرگز غفلتی را موجب نمی شود.(حجر، آیه 9؛ انسان، آیه 25؛ نساء، آیه 142؛ جمع، آیات 9 و 10)

هر چند که از نظر قرآن، زمان ها برای ذاکر الهی یکسان است؛ زیرا بیست و چهار ساعت در ذکر الله است و دیمی از خدا غافل نیست حتی اگر در خواب باشد(مزمل، آیه 20)، اما برخی از زمان به سبب شرایط خاص فیزیکی برای بدنی که در دنیا است، شرایطی را ایجاد می کند که تاثیر ذکر الله بیش تر و بهتر باشد. از جمله اوقات پنج گانه نماز، صبح و شام ، ایام حج و ایام تشریق(اعراف، آیه 205؛ نور، آیه 36؛ انسان، آیه 25؛ بقره، آیات 198 و 203؛ مزمل، آیات 7 و 8)

هم چنین با آن که همه مکانها برای آنان یکی است؛ زیرا ذکر الله همه هستی و هویتی وجودی آنان را پر کرده و جای خالی به جا نگذاشته است؛ اما در مکانهایی چون مسجد، خانه معصومان و عالمان الهی که شرایط برای تقرب بیش تر است و ذکر الله در آن قوی تر تجلی می یابد، برای آنان ارجحیت دارد و به آن گرایش و اقبال دارند.(بقره، آیه 114؛ حج، آیه 40؛ نور، آیه 36)

آنان به این هدف ذکر الله حقیقی را دارند تا هرگز از هدف دمی و لحظه دور نشوند یا دور نیافتند، بلکه در همه احوالات در دنیا بدون هیچ غفلتی از خدا و حکمت های آفرینش در صراط مستقیم اسلام برای کسب تقوای الهی و تقرب به خدا سود می جویند و همه کارهایشان را «لله»، بلکه «شهداء لله» انجام می دهند تا خدا در همه هستی از طریق آنان تجلیات داشته باشد. ازهمین روست که « قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ» عمل می کنند تا نمونه های برتری از حقیقت خلافت الهی را در انسان به نمایش بگذارند.(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8)

ذاکر الهی، اهل حقیقت ایمان(احزاب، آیه 41؛ حدید، آیه 16 )، مطیع خدا و پیامبر(مائده، آیات 90 تا 92) و متوجه آخرت به عنوان زمان و مکان حسابرسی اعمال دنیوی(طه، آیات 14 و 15؛ اعلی، آیات 15 و 17) و متوجه ربوبیت و پروردگاری خدا است که هر دم او را می پروراند و در مسیر کمالی پرورش می دهد و متاله و خدای می سازد.(اعراف، آیه 205؛ کهف، آیه 24؛ مزمل، آیه 8)

بنابراین، آثار چنین ذکری چیزی جز کمال یابی و تحقق حقیقت صفات الهی در شخص و کسب خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت نیست که هدف خلقت انسان و حضور در دنیا است.

آثار ذکر الله حقیقی در انسان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقیقت ذکر الله، متاله و خدایی شدن انسان است؛ زیرا وقتی انسان به ذکر الله می پردازد همه اسماء و صفات الهی را مد نظر قرار داده و خواهان تحقق آن صفات و اسماء در نفس خویش به شکل ظهور و مظهریت است. بنابراین، دیگر آثاری که برای ذکر الله در قرآن بیان شده است، جلوه ها و مصادیق این متاله و خدایی شدن شخص است؛ چرا که اگر انسانی متاله و خدایی شود و صفات الله در وجودش تحقق و ظهور یابد، آثاری برای این فرد متالّه و خدایی شده است که از جمله آن ها حیات یابی دل و قلب، حیات بخشی به دیگران، بصیرت، آرامش، آسایش و مانند آن ها است.

بنابراین، وقتی از آثار ذکر الله چون حیات دل و قلب(حدید، آیات 16 و 17)، حیات بخشی به دیگران(همان)، نورانیت قلب و پیرامون(نور، آیات 35 و 36)، هدایت یابی و هدایتگری(همان؛ رعد، آیات 27 و 28)، حرمت و قداست خود و محیط(حج، آیه 40)، عظمت خود و محیط(نور، آیه 36)، تجلی رحمت الهی(احزاب، آیات 41 و 43)، خروج از ظلمت به نور(همان)، بصیرت و بینایی دل به حقایق(اعراف، آیه 20)، اطمینان و آرامش و رهایی از اضطراب(رعد، آیه 28؛ طه، آیات 123 و 124)، ایجاد خشیت و خوف عالمانه (زمر، آیه 23)، رهایی از بیهودگی، عبث، لغو، لهو گفتاری و رفتاری و خواستنی های دنیوی(شعراء، آیات 224 تا 227؛ نور، آیات 35 تا 37؛ منافقون، آیه 9)، دفع و منع منکرات و فحشاء از شخص(عنکبوت، آیه 45)، تولی مومنان و تبری از کافران (اسراء، آیه 46؛ زمر، آیه 45)، بهره مند از صلوات الهی و فرشتگان و دعا و استغفار آنان(احزاب، آیات 41 و 43)، رعایت حلال و حرام(عنکبوت، آیه 45؛ تفسير عيّاشى، ج 2، ص 327، ح 32)، خروج از حزب شیطان(مجادله، آیه 19) ، تامین منافع(جمعه، آیه 9)، پیروزی و فلاح(انفال، آیه 45)، پذیرش اسوه های حسنه و اطاعت و تبعیت از آنان(احزاب، آیه 21) و مانند آنها همه بازتاب و برآیند همان متاله شدن یا حرکت در مسیر متاله و خدایی شدن است؛ یعنی کسی که در این مسیر گام بردارد و بخواهد صفات الهی را با ذکر الله قلبی و زبانی و عملی در خویش داشته باشد، به طور فطری و تکوینی بهره مند از این آثار خواهد بود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا