اخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیتاریخیمعارف قرآنیمقالات

حقوق زنان از عدالت تا خيانت

samamosموضوع حقوق زنان از جمله موضوعاتي است كه همواره مورد توجه و دقت همگان بوده است به گونه اي كه در اين جهت كارها و تلاش هاي فراواني صورت گرفته است. اين مهم در دنياي كنوني از اهميت و ارج بيشتري برخوردار گشته است و هر كس به زعم و گمان خود در اين راستا گام برداشته تا شايد بتواند اين حقوق را احقاق نمايد اما در اين ميان برخي، بيشتر درصدد تدارك منافع خود بوده نه اين كه بخواهند جامعه زنان را به حقوق اساسي آنان رهنمون گردند لذا است در اين راه به خطا رفته و هميشه دوران بر تضعيف جنس زن كمر همت بر بسته اند و او را تحقير كرده اند.
آنچه ما در اين نوشته كوتاه در پي آن هستيم تنها اشاره اجمالي به برخي حقايق در ارتباط با اين موضوع خواهد بود كه اميد مي رود خردمندان در آن دقت نظر كرده و خود در پي فرا چنگ آوري ديگر حقايق برآيند كه تحقيقا افق هاي تازه اي فرا راه آنان گشوده خواهد شد.

تحقيقا دو مفهوم عدالت و مساوات، به طور بنيادي از يكديگر متفاوت ومتمايزند چرا كه اولي به تعبير اميرالمومنين(ع) به معناي قرار دادن هر چيز در جاي خود بوده (نهج البلاغه حكمت 437) ولي دومي الزاما اين چنين نخواهد بود بلكه در بسياري از موارد سر از ظلم و بي عدالتي بر مي آورد كه طبعا مطلوب نمي نمايد.
زن در آينه ديدگاه ها
از عصر غارنشيني بشر كه مي گذريم همواره جنس زن مورد بي مهري واقع شده و هميشه دوران، گرفتار افراط و تفريط در نگاه ها و نظرها بوده است.
عده اي تفريط كرده و زن را انسان درجه دوم و به تعبيري موجودي پست دانسته كه نمي تواند از هيچ گونه حقوقي بهره مند گردد و تنها يك سلسله تكاليف سخت و مسئوليت زا متوجه اوست. نمونه بارز اين واپسگرايي را مي توان در دوران جاهليت قبل از ظهور اسلام جست وجو نمود كه حتي در اين دوران دختران را زنده به گور مي كردند و اساسا جنس زن را ننگ و عار مي پنداشتند.
برخي ديگر (كه امروزه بيشتر طرفدار دارد) در نگاهي افراطي به زن بر اين پندارند كه اصولا هيچ تكليفي متوجه زنان نبوده و به خيال برقراري عدالت ميان جنس زن و مرد، تنها آنان از يك سلسله حقوق برخوردارند كه مي بايد (به هر قيمت) در راه استيفاي آن تلاش نمايند.
بدون شك هر دوي آن انگاره و پنداره به خطا رفته اند. تحقيقا مي توان منشا و علت العلل اين دو نوع نگاه را دو چيز دانست يكي اين كه جنس زن و اقتضائات آن شناخته نشده و ديگر اين كه اغراض فردي و يا گروهي، برخي را بر آن داشته تا در اين جهت به ابرازنظر بپردازند كه براي اين علت، در دنياي امروز و براي علت اول در دنياي قديم مي توان مصداق جويي نمود.
حال كه مطرود بودن دو نظر افراط و تفريط به اثبات رسيد مي توان نظر سومي را بيان داشت كه از هر دوي آن(افراط و تفريط) بدور بوده و راهي ميانه و معتدل را پي ريزي مي كند كه در واقع همان نظر اسلام مي باشد.
اسلام و حقوق زنان
اسلام به عنوان ديني كه براساس فطرت (روح) انساني و حقيقت و طبيعت (جسم) او بوده و به نيازهاي مادي و معنوي زنان واقف مي باشد براساس توانمندي ها، ظرفيت ها و خواسته هاي جنس زن برنامه ريزي و در نگاهي واقع بينانه و مترقي، براي زنان، هم حق و هم تكليف (كه در حقيقت دو روي يك سكه هستند) قرار داده است.
از اين رو اسلام در پي تحقق عدالت ميان دو جنس زن و مرد مي باشد به اين كه براي هر كدام از اين دو جنس متفاوت و متخالف به اقتضاي جسم و روان آنان يك سري حقوق و تكاليف وضع نموده است كه برخي از اين حقوق و تكاليف مشترك و برخي اختصاصي هر كدام از آن دو جنس مي باشد.
گذشته از اين براساس آموزه ها و مفاهيم ديني، زن و مرد از حيث معنويت در يك طراز و ترازو بوده و مي توانند هر دو با همديگر به قله ها معنويت صعود نمايند و تنها آنچه موجب تفاوت در حقوق و تكاليف ميان آنان شده است در حقيقت خلق مادي و جسماني آنان بوده است و چيزي كه موجب برتري هر كدام بر ديگر مي گردد در حقيقت همان تقوا است و نه چيز ديگر (ان اكرمكم عندالله اتقاكم حجرات/13).
اسلام به عنوان مهم ترين و بزرگترين مدافع و احياكننده حقوق جامعه زنان، در اولين گام (و پس از ظهور خود در جامعه جاهلي شبه جزيره عربستان) عملا بر موضوع زنده به گور كردن دختران، خط بطلان كشيده و در برابر آن ايستادگي كرد و زن را به حقوق و تكاليفش آشنا نموده و در واقع ارزشمندترين حق كه همان حق حيات باشد را به زنان بازگرداند.
برخلاف آنچه برخي از معاندان و كينه توزان به اسلام (كه همواره در تلاش بر وارونه جلوه دادن آموزه هاي آن بوده مبني بر اين كه اسلام به جنس زن بي توجه بوده و او را انساني درجه دو محسوب مي دارد) ادعا مي كنند نمونه هاي بسياري در متن دين و نيز رفتار و به تعبيري سيره عملي معصومين(ع) در ارج گذاري به مقام و جايگاه زنان وجود دارد كه گوياي اين حقيقت است كه زنان تنها در سايه دين خواهند توانست به حقوق و تكاليف خود به درستي دست يافته و از آنان برخوردار شوند. بعنوان مثال احترام فوق العاده اي كه رسول خدا(ص) به همسرش خديجه و دخترش فاطمه مي گذارد به گونه اي كه دست دخترش را مي بوسيد و مي فرمود: پدرش به فدايش (بحارالانوار ج43 ص20) يا اين كه حضرت اميرالمومنين(ع) در داخل خانه مرتباً به همسرش در امور منزل كمك مي رساند يا سفارش حضرت به فرزندشان امام حسن(ع) كه: «لاتملك المرأه من الأمر ما يجاوز نفسها فان ذلك أنعم لحالها و أرخي لبالها و أدوم لجمالها فان المرأه ريحانه و ليست بقهرمانه » (اصول كافي ج5 ص015) (فرزندم) چيزي كه از توان زن فزون است را (از او) مخواه چرا كه اين به حالش مناسب تر، براي فكرش راحت تر و براي زيبايي اش بادوام تر است تحقيقا زن گل است نه (يك) قهرمان.
اين مثال ها و ديگر موارد، همگي نمونه هايي هستند كه در راستاي تكريم حقيقي جنس زن مي باشد كه نظير آن را در هيچ كجاي دنيا از قديم تا به امروز (كه ادعاي دفاع از حقوق جامعه زنان گوش جهانيان را كر كرده ولي عملاً از آن هيچ خبري نيست) نمي توان يافت.
حقوق زن در دنياي غرب
دنياي امروز كه به دروغ ادعاي احيا و دفاع از حقوق زنان را داشته و بدين منظور جمعيت ها و به تعبيري NGOهايي نيز تشكيل داده اما در واقع به جاي تدارك و استيفاي منافع و حقوق زنان، به جنس زن خيانت مي كنند ديگر نمي تواند داعيه اين مهم را داشته و خود را تنها غم خوار آنان بخواند.
آنچه در دنياي امروز در اين ارتباط جاري است اين است كه مي خواهند زنان نيز بسان مردان وارد عرصه هاي مختلف اجتماعي و… شده و به هر كاري اقدام نمايند. لذا است كه به بهانه برقراري عدالت ميان زنان و مردان، اين امر به مساوات كه نتيجه آن ظلم آشكار در حق زنان مي باشد منجر گشته بگونه اي كه اين امر در دنياي غرب بيداد نموده و ديگر غرب نمي تواند آن را جمع نمايد تا ديگر شاهد فروپاشي بنيان خانواده ها نبوده و در جامعه ناظر بروز نابهنجاري هاي گوناگون نباشد.
نسخه اي كه امروز غربي ها از طرح موضوع فيمينسم درپي آن بوده و در تلاش براي گسترش آن در سطح دنيا مي باشند اين است كه در پوشش و به بهانه دفاع از حقوق زنان آنان را از كانون گرم خانواده بيرون كشيده و به دست خيانت كاران عرصه اجتماع بسپرند تا در درازمدت آتشي كه امروز خود بدان گرفتار آمده در تمام خانواده ها شعله گرفته و اساس آن را از ريشه بسوزاند.
اگر غرب درپي دست يابي زنان به حقوق خودشان مي باشد پس چرا بسان كالايي تجاري با آنان برخورد كرده و چونان بردگان از آنان حق بردگي(مدرن) مطالبه مي نمايد؟ چرا زن نزد انديشمندان غربي تنها حكم كارخانه اي داشته كه تنها نمي تواند توليد مثل نمايد؟ چرا مظلوم ترين و بي پناه ترين قشر جامعه در غرب، زنان مي باشند؟ چرا مشاغل پست و بي ارزش را به زنان وانهاده و آنان را زير چكمه هاي خوديت خود خرد كرده و دم برنمي آورند؟ و؟؟؟
تقابل برخي خودي ها با حقوق زنان
با تأسف و تأثر تمام بايد گفت عده اي حتي از خود ما نيز (خواسته يا ناخواسته، دانسته يا ندانسته) فريب دسيسه هاي شيطاني غرب را خورده و پاي برخي از كنوانسيون هاي (فرمايشي و درون تهي) بين المللي را كه در راستاي اين خيانت بزرگ تدارك شده است را امضا مي كنند به خيال اين كه به جامعه زنان خدمت مي كنند درحالي كه غافل از اين هستند كه اين نيز كمك و همدستي در خيانت به زنان محسوب بوده و مورد ملامت مي باشد.
بايد از برخي آناني كه همواره درپي به دست آوري دل دگر انديشان بوده و به پندار خود براي دوري از هر گونه عقب ماندگي از جوامع بين المللي در اين راستا تن به پذيرش بيانيه ها، كنوانسيون ها و… داده و بدون اطلاع از حقيقت و ماهيت آنها بر آن مهر تأييد مي نهند پرسيد به چه حقي چنين مي كنند؟ آيا پس از گذشت افزون بر سي سال از انقلاب اسلامي (كه خون هزاران شهيد به پاي آن ريخته شده است) مي توان از كسي ادعاي ندانستن و نفهميدن را پذيرفت؟ چرا ما كه ادعاي تخصص گرايي مان گوش زمينيان را پر كرده آن دم كه نوبت به مسائل دين و آموزه هاي آن مي رسد همگي خود را صاحب نظر مي انگاريم و حاضر به جلب و دريافت نظر صاحب نظران اين عرصه نمي گرديم و خود براي همه امور، راساً تصميم ساخته و تصميم مي گيريم؟ تا به كي مي خواهد اين روند رو به تنزل تداوم يابد؟ آيا وقت آن نرسيده تا براي پاسداشت دين خود، به تمامي مظاهر نيرنگ و فريب حيله گران بين المللي دست رد زده و آنان را به دور افكنيم؟
در هر صورت اگر بخواهيم يك نگاه منطقي و عقلائي به جامعه زنان داشته و به آنان خدمت كنيم مي بايست براساس ظرفيت ها، توانمندي ها و نيازهاي مادي و معنوي زنان برنامه ريزي كنيم بگونه اي كه از زن نخواهيم مرد ساخته و همسان پنداري كنيم چراكه ارزش زن به زن بودن او است نه اين كه از حقيقت و طبيعت خود خارج گشته و تمام مسئوليت ها به او متوجه شده و در نهايت به او خيانت شود.
بنابراين و به عنوان نتيجه اين بحث بايد گفت تنها نسخه شفابخش و احياكننده زنان، همان نگاه مترقي اي است كه اسلام به زن داشته و او را هم محق و هم مكلف مي داند و از بعد ارتقاء و رشد معنوي، زن را هم طراز با مرد مي بيند كه اين عين عدالت و عدالت عيني است و آنچه غرب درپي آن است تحقق مساوات ميان زن و مرد مي باشد كه اين خود عين خيانت به زنان بوده و خدمت به آنان نيست.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا