اجتماعیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنی

حدود مدارا و مداهنه با دشمن

بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام و مسلمانان با دشمنان جنگ ابتدایی ندارند و اصل بر صلح می گذارند؛ اما این بدان معنا نیست که اسلام با دشمنان در اموری خواه علمی مانند فلسفه زندگی و خواه عملی مانند سبک زندگی در تضاد نباشد؛ بلکه اسلام حرف ها و سخنان خویش را در این ساحات بیان کرده و بر اساس عقاید خویش عمل کرده و سبک زندگی خود را اقامه می کند. بنابراین، به انکار کفر و شرک می پردازد و آن را به شکل علنی اعلام می کند و برائت می جوید؛ چنان که نسبت به هر گونه ظلم، فسق و فجور موضع گیری ثابت داشته و علیه ظالم، فاسق، فاجر و مستکبر قیام می کند و ظالم و مستکبر را سر جای خودش می نشاند و حتی به حذف ظالم و مستکبر در صورت عدم تمکین اقدام می کند؛ هر چند که این ظلم را ظالم در بیرون از مرزهای جغرافیای سیاسی انجام می دهد؛ زیرا دفاع از مظلوم و مستضعف را در هر جای عالم وظیفه و تکلیف شرعی دانسته و در ساحت سیاسی – اجتماعی ورود می کند، گرچه مظلوم و مستضعف از مسلمانان نباشد.

از آموزه های وحیانی دانسته می شود که اسلام اهل «مداهنه» و «مدارا» با دشمنان تا جایی است که به اصول اساسی عقاید و تکالیف اسلامی خدشه ای وارد نشود؛ اما همین که اصول اساسی با شکلی «تضعیف» شود، از آن کوتاه نمی آید و دست از مداهنه و مدارا و تساهل بر می دارد.

به سخن دیگر، اسلام برای مدارا و مداهنه با دشمنان خطوط قرمزی را مطرح کرده است که هر گونه تفریط نسبت به آن از سوی خودی یا غیر خودی را بر نمی تابد و به شدت علیه مداهنه و مدارا نسبت به این خطوط مقاومت و ایستادگی دارد و هرگز اصول اساسی را فدای مصلحت نمی کند.

ملت اسلام ، ملت حنیف ابراهیمی

یکی از واژگان و اصطلاحات قرآنی «ملت» است(بقره، آیه 135؛ ص، آیه 7)؛ باید توجه داشت که در اصطلاح فرهنگ قرآنی، ملت ناظر به نژاد، قوم و جغرافیای سیاسی نیست، بلکه ناظر به «فلسفه و سبک زندگی» است که به ساحت فرهنگ عمومی تعلق دارد.

به سخن دیگر، اگر «دین»، مجموعه ای از فلسفه و سبک زندگی با زیر مجموعه ای از «شرایع» و «منهاج» و حتی «مناسک» است، مانند دین اسلام و امت بزرگ اسلامی متشکل از یهودیان و مسیحیان و صابئین و مسلمانان(مائده، آیه 48؛ حج، آیه 67)، اصطلاح «ملت» به یک معنا همان «آیین» است که می توان آن را زیر مجموعه «امت» را تشکیل می دهد. بنابراین، در امت بزرگ اسلامی، «ملت» ها قرار می گیرد.

از نظر قرآن، «ملت ابراهیم» علیه السلام همان ملت توحیدی است که از نظر کلیات و جزئیات در میان امت اسلام، از یک ویژگی خاص برخوردار است که اگر بخواهیم برای آن از نظر استمرار و تداوم تاریخی «شیعه» ای قرار دهیم که به طور کامل گام جای گام ابراهیم(ع) گذاشته است، همین امت رسول الله محمد مصطفی (ص) است.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، آن چه ملت ابراهیمی را از ملت های دیگر، جدا می سازد همان اصول بنیادین توحید و سبک زندگی خاص است که در قالب شریعت، منهج و مناسک خاصی ساماندهی شده است؛ یعنی فلسفه و جهان بینی خاص توحیدی با سبک زندگی مبتنی بر آن که آن را از ملت های دیگر جدا می سازد.(بقره، آیات 135 و 136؛ ص، آیه 7)

از نظر قرآن، ملت ابراهیم دارای ویژگی های است که آن را «حنیف» قرار می دهد، در حالی که «ملت یهودی» یا «ملت مسیحی» عصر پیامبر(ص) فاقد این خصوصیت «حنیف» بودن است؛ زیرا ملت های کنونی معروف از یهودی و مسیحی گرایش های مشرکانه دارند(بقره، آیه 135)، این درحالی است که ملت محمدی(ص) استمرار و ادامه همان ملتی است که از سوی خدا و از طریق پیامبرانی چون ابراهیم، اسماعیل، یعقوب، اسباط، موسی، عیسی و دیگر انبیاء الهی بیان شده و ملت محمدی(ص) همان را پذیرفته و بدان ایمان داشته و بدون هیچ تفرقه ای آنان را قبول دارد و خود را مسلمان حقیقی می داند.(بقره، آیات 135 و 136) پس هر کسی به این «ملت محمدی» ایمان بیاورد، در حقیقت به ملت ابراهیمی با صفت «حنیف» ایمان آورده و گرنه از ملت ابراهیمی حنیف خارج شده است.(بقره، آیه 137)

بر اساس همین آموزه قرآنی، اهل کتاب از یهود و مسیحی، از ملت حنیف ابراهیمی خارج شده و با افترا به خدا عقاید و احکامی را داخل کرده اند که جزو ملت حنیف ابراهیمی نیست و این گونه گرفتار «ظلم» و «شرک» شدند.(آل عمران، آیات 93 تا 99) پس هر کسی از چنین ملتی جنیف غیر حنیف پیروی کند، گرفتار ظلم و شرک خواهد شد.(آل عمران، آیات 99 تا 103)

بنابراین، از نظر قرآن، استمرار ملت حنیف اسلام ابراهیمی را می بایست در همین ملت محمدی(ص) جستجو کرد که همه چیز را در مسیر وجه الله انجام می دهند و بر اساس فلسفه و سبک زندگی خلیل الله(ع) عمل و رفتار می کنند(نساء، آیه 125)؛ زیرا ملت محمدی(ص) همان صراط مستقیم و «دین قیّم» و «ملت حنیف ابراهیم»(ع) است بدون هیچ گونه شرک در قول و فعل؛ زیرا اینان نماز و مناسک و حیات و ممات خویش را برای «رب العالمین» قرار داده و به خدا هیچ شرکی نمی ورزند و بر اساس آموزه های قرآنی عمل می کنند.(انعام، آیات 161 تا 164)

از نظر قرآن، همان گونه که دشمن نسبت به ملت حنیف ابراهیمی(ع) گرایشی ندارد(ص، آیه 7)، مومنان نیز نمی بایست نسبت به دشمن می بایست گرایش و رکونی نداشته باشند(آل عمران، آیات 99 تا 103)، بلکه همانند حضرت یوسف(ع) اعلام رسمی کنند که از ملت غیر از ملت آباء طاهرین خویش از پیامبران(ع) تبری جسته و آن را ترک کرده اند و فقط تابع ملت ابراهیمی هستند.(یوسف، آیات 37 و 38)

البته از نظر قرآن، حضرت ابراهیم(ع) خود به تنهایی فراتر از «ملت» یک «امت» است که تنها «قانت» و فرمانبردار حق تعالی و بر پاکی به دور از هر گونه پلیدی از جمله شرک است.(نحل، آیه 120) پس اگر صراط مستقیم اسلام را بخواهیم بفهمیم و بشناسیم همان صراط ابراهیمی(ع) است که حضرت محمد(ص) تابع آن است و خود را به حکم الهی، مامور می داند تا تابع ملت ابراهیمی حنیف باشد.(نحل، آیات 120 تا 130)

خدا به صراحت بیان می کند که ملت محمدی(ص) همان ملت اسلام حنیف است که حضرت ابراهیم(ع) از قبل این مردم را به عنوان «مسلمان» معرفی کرده و از آنان خواسته تا مسلمان باشند.(حج، آیات78)

از نظر قرآن، هر کسی از ملت ابراهیمی که استمرار آن همان ملت محمدی(ص) است، گرایشی نداشته باشد، سفیه و سبک مغز است. پس سفیهان را می توان غیر مسلمانان دانست که در برابر خدای رب العالمین تسلیم نیستند.(بقره، آیات 130 و 131) پس اگر کسی بخواهد فرزند ملت اسلام باشد و تحت ولایت پدری ابراهیم(ع) در آید می بایست همان راه ایشان را برود که ملت حنیف ابراهیمی است.(بقره، آیات 130 تا 134) پس راه گذشتگان از ملت ابراهیمی همان راه آیندگان است.(بقره، آیه 135)

ملت جنیف علیه ملت حنیف

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در میان امت اسلام یا به تعبیر دقیق تر امت مدعی اسلام، می توان به دو گروه اصلی اشاره کرد که شامل ملت جنیف و ملت حنیف است. پس اگر ملت محمدی(ص) همانند پیامبران الهی، تابع ملت حنیف ابراهیم(ع) هستند، گروهی از ملت ها از امت اسلام را می توان یافت که تابع ملت حنیف ابراهیمی(ع) نیستند، بلکه به نوعی آلوده به چیزهایی در عقیده و مناسک و سبک زندگی شده اند که جزو کفر و شرک و بدعت های است که به دست تحریف وارد ملت شده است. خدا بیان می کند که چگونه در مساله خوراکی ها و نیز عقاید توحیدی افکار شرک و احکام بدعت وارد شده و دین حنیف را به دین جنیف تبدیل کرده است.

از نظر قرآن، کسانی که مدعی یهودی و مسیحی هستند و خود را از یهودی و مسیحی می خوانند، از ملت ابراهیمی(ع) فاصله گرفته اند، در حالی که وصیت پیامبران این بوده که از آن فاصله نگیرند و «مسلمان» باشند و بر مسلمانی زندگی کرده و به مسلمانی بمیرند.(بقره، آیات 130 تا 135؛ یوسف، آیات 37 و 38)

یکی از برنامه های راهبردی ملت های جنیف از مسیحی و یهودی آن است که حتی پیامبر(ص) از ملت حنیف به ملت جنیف آنان منتقل شود؛ چنان که خدا به صراحت می فرماید: لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تبتع ملتهم؛ یهود و مسیحی از تو راضی و خشنود نمی شود، مگر آن که از ملت آنان پیروی کنی.(بقره، آیه 120)

از نظر قرآن، دشمن خواهان آن است تا فلسفه و سبک زندگی آنان حاکم بر جامعه باشد و هر فردی که گفتمان دیگری را بخواهد حاکم کند، علیه او خواهند بود. پس اگر دسترسی بیابند برای نابودی مسلمانان کم نمی گذارند و اگر بتواند با حذف از طریق مرگ صبر یعنی سنگسار اقدام می کنند و اگر بتوانند کاری می کنند تا تغییر ملت داده به ملت آنان در آیند.(کهف، آیه 20)

در حقیقت دشمن هماره تلاش می کند تا به یکی از دو هدف راهبری خویش برسد: حذف یا تغییر ملت و فلسفه و سبک زندگی.(همان) بنابراین، نمی توان به دشمنی که با این دو هدف راهبردی با شما تعامل می کند، اعتماد کرد و رکون داشت؛ این در حالی است برخی از مسلمانان بی توجه به راهبردهای دشمن با آنان ارتباط ولایی فراتر از دوستی عادی داشته و آنان را به نوعی سرپرست خویش دانسته و مرجعیت فکری و علمی و عملی به آنان می دهند و این ارتباط را تا جایی ادامه می دهند که آنان را «بطانه» خویش در آورده و به اسرار امت و ملت آگاه می سازند.(ممتحنه، آیات 1 و 2؛ آل عمران، آیه 118)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مومنان می بایست در ارتباط و معاشرت و تعامل با غیر خودی از ملت ها و امت های دیگر، اصول اساسی را مد نظر قرار دهند و هرگز از اصول کوتاه نیایند و آن را خط قرمز خویش قرار دهند. شکی نیست که اصول دین که شامل ایمان به توحید، نبوت، معاد، امامت و عدالت است، از اصولی است که نمی بایست از آن کوتاه آمد. البته این به معنای آن نیست که به اصول اعتقاد دیگر امت ها و ملت ها اهانت شود، بلکه با روش های برهانی و موعظه حسنه و جدال احسن آنان را به اسلام و حقیقت آن دعوت کرد.(انعام، آیه 108؛ نحل، آیه 125)

از نظر قرآن، آموزه های وحیانی قرآن، همان دین اسلام و ملت حنیف ابراهیمی است که می بایست آن را بر اساس علم الهی پذیرفت و از آن کوتاه نیامد؛ زیرا چیزهایی که دیگران به آن دعوت می کنند، دعوت به «لاعلم» و امور «ظنی» است که برخاسته از هواهای «نفسانی» است. شکی نیست که انسان عاقل غیر سفیه، علم را رها نمی کند تا دنبال «لاعلم» و امور ظنی برود که موجبات سقوط انسان از نظر فکری و رفتاری است. از همین روست که به پیامبر(ص) هشدار داده می شود که بر اساس ملت حنیف ابراهیمی (ع) باشد و تابع ملت جنیف یهودی و مسیحی و مانند آنها نرود؛ زیرا پیروی از آن چیزی جز پیروی از «لاعلم» و هواهای نفسانی نیست.(بقره، آیه 120)

بنابراین از نظر قرآن، آن چیزی که علمی و حق است همین آموزه های وحیانی قرآنی است که استمرار همان ملت حنیف ابراهیمی و دین قیم است که می توان به آن به عنوان دین استوار و ارزشمند الهی تکیه و اعتماد کرد؛ اما هر دین و ملتی دیگر خواه به نام اسلام و شرایع آن باشد، مانند یهودی و مسیحی و خواه از ملت های دیگر باشد که خارج از شرایع اسلامی است، باطل و مردود است و نمی بایست به سوی آن رفت.

بنابراین، مدارا و مداهنه با دیگران از هر امت و ملتی که باشند تا زمانی است که به اصول اسلامی ملت ابراهیمی  – قرآنی  خدشه ای وارد نشود. البته دشمن به ظاهر ممکن است به نوعی تعامل در چارچوب «مداهنه» بپردازد و به این دعوت کند که شما از برخی از اصول کوتاه بیاید تا ما هم از برخی از اصول کوتاه آمده و این گونه تعاملات سازنده داشته باشیم. از نظر قرآن، هر گونه مداهنه با حفظ اصول اساسی باطل و گناه بزرگ است و نمی بایست تن به آن داد، هر چند که دشمن چنین چیزی را دوست دارد و آن را می پسندد.(قلم، آیه 9)

از نظر قرآن، کافران و مشرکان دوست دارند که پیامبر(ص) معترض بطلان شرک نشود و خدایان مشرکان را تکذیب نکند؛ یعنی اگر خدایان مشرکان را تایید نمی کند، دست کم آن را تکذیب نکند و دروغ و بی پایه نداند و مشرکان را سفیه نشمارد، بلکه با عدم تکذیب نوعی تایید ضمنی داشته باشد؛ اما خدا به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا از خطوط قرمز خارج نشود و اصول اساسی را به هیچ وجه نادیده نگیرد، بلکه به صراحت اعلام کند: لکم دینکم و لیّ دین؛ دین شما برای شما و دین من برای من.(کافرون، آیات 1 تا 5)

خدا به صراحت در قرآن می فرماید مشرکان دوست دارند تا یادی از خدایان و معبودان آنان شود و پیامبر آنها را نیز یاد کند؛ از این رو، وقتی پیامبر(ص) اگر تنها نام خدا را برد، آنان نفرت و اشمئزاز درونی خویش را به نمایش می گذارند، اما وقتی یادی از خدایان آنان می شود مسرور و شادان شده و آن را بشارتی برای خویش می یابند.(زمر، آیه 45) بنابراین، مشرکان دوست دارند که دیده شوند و این با چیزی است که بدان اعتقاد دارند، بنابراین، اگر مومنان اعتنایی به آنان نکنند، عصبانی می شوند و نفرت و بیزاری خویش را نسبت به مومنان و خدای واحد قهار به نمایش می گذارند. پس بهترین رویه آن است که اصلا متعرض نام معبودان مشرکان نشد تا این گونه امیدی به شما نبدند.

از سوی دیگر، اهل کتاب نیز دوست دارند که پیامبر(ص) و مومنان دست از برخی از اصول اساسی اسلام برداشته و ملت آنان را به عنوان ملت اسلامی بپذیرند، در حالی که از نظر قرآن، ملت یهودی و مسیحی بیرون از دایره ملت ابراهیمی حنیف است و به شکلی از آن بیرون رفته است؛ زیرا آنان به جای ملت الهی و آموزه های وحیانی نازل شده از سوی خدا به پیامبران، به ملتی ایمان دارند که تحریف شده است و قرآن و پیامبر(ص) نمی تواند آن را تایید و امضا کند.(بقره، آیه 120)

از نظر قرآن، دشمن سنگر به سنگر بر آن است تا مسلمانان را از ملت حنیف ابراهیمی دور سازد و به ملت غیر حنیف بکشاند که چیزی جز تحریف و افترا به خدا نیست. بنابراین، اصرار و پافشاری بر اصول اساسی ملت حنیف ابراهیمی(ع) تنها وظیفه و تکلیفی است که خدا پیامبر(ص) و دیگر پیامبران (ع) را مامور بدان کرده و پیامبران نیز در طول تاریخ به حکم و فرمان الهی مومنان را بدان دعوت و توصیه کرده اند.

بنابراین، هرگز مومنان از اصول ملت ابراهیمی در فلسفه و سبک زندگی کوتاه نمی آیند و هماره تلاش می کنند تا آن را بشناسند و از آن دفاع کنند و هرگز از خطوط قرمزی که خدا در آموزه های وحیانی قرآن و شرایع دیگر آسمانی تبیین کرده، عبور نمی کنند و از آن کوتاه نمی آیند؛ زیرا عبور از خطوط قرمز به معنای پذیرش کفر و شرک و غضب و عذاب الهی در دنیا و آخرت است. از نظر قرآن، هیچ کسی حتی پیامبر(ص) نیز نمی تواند دست از اصول اساسی برداشته و از خطوط قرمز ملت حنیف ابراهیمی کوتاه آید؛ زیرا کوتاه آمدن از آن به معنای سفاهت و جهالت است و پیروی از هواهای نفسانی دیگران است.(همان)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا