خداوند در آیات قرآن، هدف از خلقت آدمی را عبادت خود معرفی کرده و سپس بیان کرده که انسان با عبادت خدا به تقوای الهی دست مییابد و این که همین تقوا است که علم لدنی و شهودی و یقین را موجب میشود و انسان را تا کمال وجودی بالا میبرد.
خداوند درباره حج به عنوان یکی از مصادیق عبادت به همین مسئله به شکل مستقیم اشاره داشته و در آیه 37 سوره حج بیان میکند که مناسک حج از جمله قربانی برای آن است که انسان تقوای الهی را به دست آورد و به نمایش بگذارد و زمینه تکبیرگویی در همه وجود خویش را فراهم آورد و خداوند را اینگونه هم بزرگ بیابد و هم به بزرگی یاد کرده و در برابر عظمتش خاضع و خاشع شود.
بنابراین، آنچه در هر عبادتی از جمله عبادتی چون مناسک حج باید مدنظر باشد کسب نتایج بیواسطه و با واسطه آن یعنی تقوای الهی و یقین و علم شهودی در سه مرتبه علمالیقین و عینالیقین و حقالیقین است.
حجتالاسلام منصور پورخلیلی پژوهشگر مسائل دینی در گفتوگو با گزارشگر کیهان به رهآوردهای معنوی سفر حج و آثار مخرب توجه به مادیات در سفر به خانه خدا از سوی یک حاجی اشاره میکند و در توضیحاتی میگوید: «حاجی که حج و قصد خانه خدا میکند، در حقیقت قصد انقطاع از موطن و همه متعلقاتی میکند که در موطن خویش دارد و میخواهد در مسیری قرار گیرد که نهایت آن خانه خدا و بیتاللهالحرام در ظاهر و ملاقات و لقای وجهالله در باطن است. این بریدن از موطن و متعلقات آن باید صورت بگیرد تا انسان گام در راه بگذارد و وقتی گام در راه گذاشت دیگر همان طوری که متعلق را با خود ندارد؛ زیرا خانه و متعلقات آن را در مکانی گذاشته است و از آنجا بیرون زده است، اما این گام نخست است که متعلق را واگذارد، گام دوم که سختتر و اساسیتر است، واگذاری تعلق به این متعلق است. این تعلق دیگر در بیرون نیست؛ زیرا علاقه و علقه در درون آدمی است. وقتی متعلق را گذاشت باید همراه آن تعلق و علاقه به آنها را نیز بگذارد تا بتواند در مسیر کمال گام بردارد؛ چراکه انسان اگر میخواهد غیر از حج خانه خدا، حج وجهالله و لقای آن را داشته باشد، باید تعلق را کنار بگذارد. با وجود تعلق به متعلقات دنیوی نمیتواند به لقای الهی و لقای وجهالله برسد.»
این پژوهشگر مسائل دینی در تکمیل توضیحاتش خاطرنشان میکند: «آن حاجی که متعلق را گذاشته و هنوز در دل گرایش دارد و علقه و علاقهاش به آن متعلقات در دل دارد، نمیتواند به حج واقعی برسد؛ زیرا کمال الانقطاع باید با از میان بردن گرایش به غیر خدا انجام گیرد تا کمال اتصال تحقق یابد. بسیاری از مردم ممکن است متعلق را بگذارند ولی علاقه و علقه خود را به متعلقات وانمیگذارند و هنوز در دل تعلق خاطر دارند؛ همین تعلق خاطر است که ایشان را پایبند دنیا میکند و جانکندن برای آنان سخت و دشوار میشود. کسی که هم متعلق را گذاشت و هم با تعلقات درونی و علائق خویش به این متعلقات خداحافظی کرد و در مسیر حج گام گذاشت و قصد خانه خدا و سپس وجهالله و خدا کرد، آن میتواند حاجی واقعی باشد و در برابر عظمت الهی تکبیرگو شود و تکبیرگویان آن شهادتها و سخنان را در مراسم حج بر زبان راند وگرنه دل چیزی میگوید و زبان چیزی دیگر. دل میگوید مال و منال و نام و نشان دنیا، زبان میگوید خدای که شریک ندارد و دل در گرو آن دارم. این همان نفاق است که نمیگذارد حاجی به حج برسد.»
حجتالاسلام پورخلیلی توصیف خواندنی در مورد حجاجی که در سفر حج به فکر خرید و سوغات هستند میکند و در ادامه میگوید: «بدتر از این افراد کسانی هستند که نهتنها متعلقات را ترک نکردند بلکه آن را بر دوش کشیده و به شکل دلار و ریال به حج میبرند و سپس آن را به شکل دیگری درمیآورند و متعلقات خودشان را به شکل وزنی و حجمی نیز افزایش میدهند. این حاجی نهتنها تعلقات را از دل بیرون نکرده بلکه متعلقات را نیز از موطن خود بر دوش گرفته و با خود آورده است. او هم از نظر درونی و هم از نظر بیرونی حمال است؛ زیرا در حال حَمل و حِمل است. او مانند زنی است که بچهای بر دوش و بچهای را در دل دارد و آبستن آن است. این دیگر فرصت عبادت را پیدا نمیکند؛ زیرا همه فکر و خیال و تن و جان و روان وی در گرو متعلقات و تعلقات است.»
وی میافزاید: «اصولاً اغلب کسانی که به حج میروند و از همان اول دغدغه سوغاتی برای این و آن دارند و یک فهرستی از خرید با خود همراه کردهاند دیگر وقت پیدا نمیکنند که با خدا بنشینند و دو کلمه حرف حساب بزنند. آن که با بار یا فهرست خرید رفته است دیگر میقات شبانه با خدا و خلوت با یار را نمیفهمد. تمام ذهن و فکرش خرید است و این که فرصتها از دست میرود و هنوز بازار را ندیده و نگشته است. بدتر این که قیمتها و کالاهای متعدد و متنوع در بازار فرصت را از آدمی میگیرد. این که از کدام جنس و مارک و مدل بخرم و کجا ارزانتر و بهتر است. بعد از خرید هم باید اینها را در هتل و اقامتگاه ببرد و محافظت کند و اگر مدینه بعد باشد باید آن را تا مدینه هم ببرد و اگر مدینه قبل باشد خرید پس از مراسم ممکن است دست ندهد و باید در مدینه بخرد و بار کند. این شخص همیشه دغدغه دنیا و متعلقات آن را دارد و دیگر جایی برای خدا نیست. اینگونه است که این کارگاه عظیم تقوا و دوره کوتاه مدت تعلیم و تزکیه الهی در مناسک حج می رود درحالی که هیچ نیاموخته و تزکیه نداشته است.»
پورخلیلی در ادامه میگوید: «البته گفتهاند سوغاتی از مکه و مدینه آوردن خوب است ولی گفتهاند سوغاتی نه بازاریابی و بازارگردی. خرید سوغاتی به قیمت و میزان و مقدار حجم مادی آن بستگی ندارد بلکه به همان ارزش معنوی آن بستگی دارد. حاجی باید حج بگزارد و فارغ از سوغاتی و خرید باشد و اگر وقت دست داد در پایان حج چیزی در حد و اندازه سوغاتی معنوی بخرد و بیاورد نه آن که بازار مکه و مدینه را بار هواپیما و کشتی و ماشین کند و به خانه بازگردد. این حاجی همان حاجی دنیا است و حج او چیزی جز قصد دنیا نیست؛ چون نتوانسته از متعلق و تعلقات دل بکند و به خدا برسد.