اجتماعیتاریخیفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

جهاد کبیر امام صادق(ع)

samamosنهضت علمی که امام صادق(ع) ایجاد کرد، بسیاری از نهفته های اسلام را آشکار ساخت. فضایی که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در آن زندگی می کردند، شرایطی را فراهم آورد تا بتوانند نهضت علمی و جهاد کبیری را پدید آورند تا قرآن از هر گونه تحریف معنوی در امان ماند. این در حالی بود که منافقان تلاش می کردند تا اگر نتوانستند در تحریف لفظی قرآن موفق شوند، دست کم در تحریف معنوی آن موفقیتی را کسب کنند. البته اگر جهاد کبیر امامان(ع) به ویژه امام باقر و صادق(ع) نبود، شاید می توانستند برای همیشه معانی و مفاهیم قرآنی را تحریف کرده و حقایق را کتمان کنند و قرآن را در جامعه اسلامی مهجور سازند.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش امام صادق(ع) را در جهاد علمی که در آموزه های قرآنی به عنوان جهاد کبیر یاد شده را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

جهاد علمی، جهاد کبیر امام و امت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جهاد به سه دسته جهاد صغیر و کبیر و اکبر بخش می شود. جهاد صغیر همان جهاد با جان و مال است که در جبهه های حق علیه باطل صورت می گیرد و پیروزی در قتال و یا شهادت از پیامدهای آن است.(توبه، آیه 52)

اما جهاد اکبر همان جهاد با نفس و هواها و خواهش های نفسانی است. امام صادق (ع) مي فرمايند: أَنَّ النَّبِيَّ (ص) بَعَثَ بِسَرِيَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ. قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ! وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ؟ قَالَ: جِهَادُ النَّفْسِ؛ پيامبر(ص) گروهي از اصحاب را براي عمليات نظامي به جايي فرستاد و زماني كه از مأموريت برگشتند به آنان فرمود، آفرين بر گروهي كه جهاد اصغر را به نحو احسن بجاي آوردند اما جهاد اكبر را باقي گذاشتند و حقّش را اداء نكردند. در اين هنگام عدّه ای از ايشان پرسيدند كه ای رسول خدا! جهاد اكبر چيست؟ حضرت فرمودند: جهاد با نفس جهاد اكبر است.( الكافي، ج 5 ، باب وجوه الجهاد، ص9)

اما غیر از جهاد اصغر و اکبر یک جهاد دیگری است که در قرآن از آن به جهاد کبیر یاد شده است. جهاد کبیر جهاد علمی است؛ خداوند در آیه 52 سوره فرقان می فرماید: فَلا تُطِع الْکفِرِینَ وَ جَهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کبِیراً؛ از کافران اطاعت مکن و با قران با آنان به جهاد کبیر برخیز. این که خداوند از پیامبر(ص) خواسته است تا با بهره گیری از آموزه های وحیانی قرآن در برابر کافران بیایستد و جهاد کند، بیانگر آن است که این جهاد عملی است؛ زیرا اگر پشتوانه های علمی قوی در برابر دشمنان نداشته باشیم نمی توانیم حقانیت دعوت اسلام را بشناسیم و دیگران را بدان دعوت کنیم. جهاد فکرى و تبلیغاتى در برابر وسوسه هاى گمراهان و دشمنان حق از بزرگترین جهادها است؛ زیرا آن چه نگرش انسان و سبک زندگی او را تحت تاثیر مستقیم قرار می دهد، معرفت های یقینی و هستی شناختی و انسان شناختی اوست. هر گونه انحراف و سستی در معارف علمی و بینش ها موجب تغییر و انحراف در نگرش ها و رفتارها خواهد شد.(نگاه کنید: مجمع البیان، ذیل آیه)

دشمنان حقیقت و حقانیت اسلام، شمشیر شبهات خود را تیز کرده اند تا با تردید افکنی و تشکیک در افکار و عقاید مسلمانان و مومنان آنان را از حرکت در مسیر اسلام و سبک زیست اسلامی دور کنند و افکار التقاطی و یا باطل خود را تبلیغ و ترویج داده و سبک زیست خود را نهادینه سازند. بنابراین، نمی توان در جهاد علمی و ارزش و اهمیت آن، هیچ شک و تردیدی روا داشت؛ زیرا اگر در این جهاد موفق نشویم به طور طبیعی پیرو افکار و عقاید باطل و یا التقاطی و انحرافی دیگران شده و به اطاعت از فکر و عمل آنان می پردازیم.(فرقان، آیه 52)

پس وظیفه پیامبر(ص) به عنوان رهبر و پیشوای امت آن است که با بهره گیری از آموزه های وحیانی قرآن و دیگر منابع حق و حقیقت، جهاد علمی و کبیری را آغاز کند و امت را بدان دعوت و تشویق کند. نقش رهبری در جهاد علمی و کبیر تا آن جاست که گام نخست علمی و عملی را می بایست او بردارد و با عدم اطاعت از افکار و عقاید و رفتار کافران، و بهره گیری از آموزه های علمی و قطعی قرآن، هر گونه پرسش های احتمالی و شبهات تردید افکن را پاسخ دهد تا امت از او چگونگی جهاد علمی را بیاموزد؛ چرا که جهاد عملی و کبیر بر خلاف جهاد اصغر دارای ریزکاریی ها و ظرافت هایی است که نمی توان بدون رهبری و آموزش های رهبران الهی انجام داد.

امام صادق(ع) پیشوا و پرچمدار جهاد کبیر علمی

پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) هر کدام در زمان حضور خویش با توجه به شرایط پرچم جهاد علمی و کبیر را برافراشتند؛ اما در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شرایط به گونه ای بود که هم خطر جدی تحریف معنوی قرآن افزایش یافته و هم شرایط برای بیان حقایق آماده شده بود.

هر چند که قرآن از هر گونه تحریف لفظی مصون است و خداوند وعده داده تا آن را از هر گونه خطر تحریف لفظی حفظ کند(حجر، آیه 9) اما خطر تحریف معنوی همواره وجود داشته و دارد. البته دشمنان اسلام از کافران و منافقان کوشیدند تا به هر شکلی شده در لفظ قرآن نیز تحریف کنند و اگر مبارزه های افراد مومنونی چون امامان معصوم(ع) و ابوذرها نبود این اتفاق می افتاد. تاریخ گزارش می کند که برخی از کاتبان وحی در زمان عثمان و نیز معاویه کوشید تا برای زراندوزی و مجاز دانستن آن در اسلام با تغییر لفظی در قرآن، حکم و حقیقت قرآنی را وارونه و واژگونه جلوه دهند. در آن زمان برخی شمشیر کشیدند تا این واو به جا خود ثبت و ضبط شود. این همان مصداق جهاد علمی و کبیر است که در برابر تحریف لفظی و معنایی قرآن انجام شد.

در تاریخ آمده که ابوذر غفاری یار پیامبر (ص) روزی در شام راه می رفت، در حالی که شمشیر بر دوش گرفته بود و می گفت: شمشیر را بر زمین نمی گذارم تا "واو" را در جای خود قرار دهید !! مردم پرسیدند: چه اتفاقی افتاده؟ ابوذر گفت: معاویه واو "و الذین یکنزون" را از آیه 34 سوره توبه برداشته است. خداوند در این آیه می فرماید:«یا ایها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم؛ اى كسانى كه ایمان آورده‏اید متوجه باشید كه بسیارى از احبار و رهبان اموال مردم را بباطل مى‏خورند و از راه خدا جلوگیرى مى‏كنند و كسانى كه طلا و نقره گنجینه مى‏كنند و آن را در راه خدا انفاق نمى‏كنند به عذاب دردناكى بشارتشان ده. ( تفسير القرآن العظيم، ابن كثير دمشقى، ج 2، ص353؛ العمدة عيون صحاح الاخبار فى مناقب امام الابرار، حافظ يحيى بن الحسن، ص 457؛ تاريخ الامم والملوك، ج 3، ص335).

شاید گمان کنید یک "واو" این قدر اهمیت ندارد که ابوذر را مجبور اعتراض و برداشتن شمشیر کند ولی جریان به این سادگی نیست . معاویه با برداشتن واو اقدام به تحریف لفظی و معنوی قرآن کرد؛ زیرا معنای آیه بدون واو این گونه می شود که عده ای از خاخام های یهود و کشیشان مسیحی طلا و جواهر جمع کرده و آنها را انفاق نمی کنند، از این رو خداوند آنان را به عذاب درد آوری بشارتشان ده .

در نتیجه تنها این یهودیان و مسیحیان هستند که اگر ثروت کلان و بی حد و مرز جمع کنند و انفاق نکنند مورد خشم و عذاب الهی قرار می گیرند؛ اما اگر این کار را یک مسلمان انجام دهد کار اشتباهی نکرده است. معاویه با برداشتن یک "واو" می خواست از قرآن اینگونه سو ء استفاده کند؛ اما ابوذر در برابر این تحریف لفظی و معنوی قرآن غرید و در مقابل چنین خیانتی ایستاد؛ چون معنای درست آیه با واو اینگونه می شود که دو دسته جهنمی هستند؛ دسته اول: احبار یهودی و رهبان مسیحی با آن خصوصیاتی که در آیه ذکر شده است (مثل خوردن مال مردم ) و دسته دوم : مسلمانان و غیر مسلمانانی که ثروت کلان به دست آورده اند و از انفاق آن خود داری می کنند.

در دوره های پس از رحلت پیامبر(ص) هر چند به سبب مخالفت و مقاومت برخی از اصحاب اجازه تحریف لفظی قرآن داده نشده و برخی از روایات که در کتب اهل سنت یا حتی شیعه درباره تحریف آمده، یا اصولا غیر قابل پذیرش است یا مراد از آن تحریف معنویی است. البته در صحیح مسلم و بخاری روایاتی از عمر خطاب و دیگران نقل شده که در آیات قرآن تحریف لفظی انجام شده و مثلا آیه «الشيخ و الشيخة فارجموهما إذا زنيا؛ اگر پيرمرد و پيرزن زنا كردند، او را سنگسار كنيد.» در قرآن بوده و تحریف و حذف لفظی شده است. یا این که در قرآن آیه « أن لا ترغبوا عن آبائكم فأنه كفر بكم أن ترغبوا عن آبائكم؛ مسلمانان از پدرانتان بيزاري نجوئيد و اين كفر است دوري از پدرانتان» بوده که حذف شده است.( صحيح بخاري،ج8، ص26، ح6918، كتاب المحاربين، باب رجم الحبلي)

همین مشکل در صحیح مسلم است که معتقد است که تحریف لفظی در قرآن انجام گرفته است که خلاف اتفاق مسلمین است.(نگاه کنید: صحيح مسلم،ج4،ص167، ح3487، كتاب الرضاع، ‌باب تحريم بخمس رضعات؛ و نیز صحيح مسلم،ج3، ص100، ح2466، كتاب الزكاة، ‌باب لو أن لإبن آدم واديين)

ام المؤمنين عايشه روایت می کند که: قد نزلت آية الرجم و رضاعة الكبيرة عشرا و لقد كان في صحيفة تحت سريرتي، فلما مات رسول الله (صلي الله عليه و سلم) تشاغلنا بموته، دخل داجن فأكلها؛ در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) نازل شد آيه رجم و رضاعه كبير، و اين را نوشته بوديم در برگه اي و من زير تختم گذاشته بودم، وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، ما مشغول دفن او بوديم كه يك بزي آمد و آن آيه را خورد. (سنن دار قطني، ج4، ص105، كتاب الرضاع – سنن ابن ماجه، ج1، ص626 – المحلي ابن حزم، ج11، ص236 – معجم أوسط طبراني، ج8، ص12 – درالمنثور سيوطي، ج2، ص135 – مسندأبي يعلي، ج4، ص323)

البته در برخی از کتب شیعی نیز برخی از روایات درباره تحریف آمده است که یا از نظر رجالی دارای اشکال است یا این که مراد از آن تحریف معنوی است؛ چرا که تحریف معنوی همواره امکان پذیر است؛ زیرا می توان معانی الفاظ را تغییر داد، چنان که در طول تاریخ این اتفاق افتاده است. بسیاری از کلمات و الفاظ در عربی امروز معانی دیگری دارند؛ زیرا شرایط زمان و متقضیات عصر موجب می شود تا تغییرات معنایی در الفاظ انجام گیرد. مثلا کلماتی چون تجدیف یا انسحاب و مانند آن معنایی دیگری یافته است که در گذشته مراد و مقصود وضع و یا استعمالی لفظ نبوده است. از این روست که گفته می شود برای فهم معنای لفظ می بایست به کتب معتبر لغوی قدماء رجوع کرد. بر همین اساس نمی توان به کتاب لغت المنجد برای فهم الفاظ قرآن مراجعه کرد.

جهاد علمی علیه تحریف معنوی قرآن

شکی نیست که افکار و عقاید مسلمانان بر گرفته از قرآن است، اما مشکل جدی که وجود دارد آن است که همواره دست تحریف معنوی در کار بوده است تا الفاظ قرآن و ایات آن بر معنایی باشد که بتواند اصحاب زر و زور و تزویر را خشنود سازد. پیامبر(ص) می فرماید که همه آیات قرآنی که درباره یهود وارد شده طابق النعل بالنعل در حق امت اسلام نیز تحقق می یابد و همان گونه که آنان دست به تحریف کتب آسمانی خود از تورات و انجیل زدند،(بقره، آیات 75؛ نساء، 46؛ مائده، آیات 13و 41) مسلمانان نیز این گونه عمل می کنند و با کتمان حق از طریق جزء جزء قراردادن قرآن(حجر، ایه 91) و روش های دیگر مقاصد پلید خود را عملی می سازند. تحریف معنوی قران همواره در دستور کار منافقان بوده است.

امامان معصوم(ع) از همان آغاز یعنی پس از رحلت پیامبر(ص) کوشیدند تا با بیان حقایق قرآنی جلوی کتمان حق و تحریف معنوی را بگیرند. این در حالی بود که منافقان قدیم و جدید، با بهره گیری از جهالت مردم و تفسیر به رای قرآن، آموزه های باطل خود را در جامعه نهادینه سازند.

معاویه در طول خلافت خویش بر آن بود تا یک دیدگاه کلامی مبتنی بر مشروعیت قدرت سیاسی ظالمانه و جائرانه خود به نام جبر را در جامعه اسلامی نهادینه کند. این گونه است که با تحریفات معنوی آیات قرآن، مردم را به پذیرش جبری حکومت ظالم و جائر خود وادار کرد.

دیگر خلفای پس از پیامبر(ص) نیز بر آن بودند تا برای مقاصد دنیوی خویش از طریق تحریف معنوی قرآن و ایجاد شبهات در حقایق و محکمات، فتنه گیری کرده و اجازه ندهند تا حقیقت آشکار و ایشان رسوا شوند. اینان بر خلاف دستور آیه 7 سوره آل عمران و آیه 43 سوره نحل و آیات دیگر به جای مراجعه به « راسخون فی العلم » و « اهل الذکر » با کنار گذاشتن محکمات و مراجعه به متشابهات قرآنی، مسیر فکری و رفتاری مردم را تغییر داده و چیزی دیگر را به نام آموزه های قرانی اسلام به مردم بیاموزند.

امام صادق(ع) با ایجاد دانشگاه علمی کوشید ضمن نقد تفکرات ضد قرآنی، آموزه های قرآنی را تبیین کرده و حقایق آن را به گوش مردمان برساند. از این روست که گاه به صراحت بیان می کرد که در این ایه تحریف معنوی رخ داده است و مراد از آیه معنایی که گفته شد نیست بلکه معنای حقیقی آن ایه این است. از این روست که بخشی از روایات تفسیری ایشان به شکل مزجی بیان می شود تا نشان دهد که مراد از معنای آیه حقیقتی است که با تغییرات در معنای لفظ دگرگون شده است. این بخش همان روایاتی است که برخی از مخالفان تشیع و امام صادق(ع) از آن به تفکر تحریف لفظی قرآن در مذهب تشیع یاد می شود؛ در حالی که آن چه در شکل مزجی از امام(ع) نقل می شود، تبیین تحریف معنایی است که از سوی مخالفان و منافقان انجام گرفته است و امام (ع) می کوشد تا حقیقت آموزه های قرآنی را این گونه بیان و آشکار سازد.

از آن جایی که بیش ترین تحریف نخست در حوزه کلامی و عقاید انجام گرفته و موجبات تغییر نگرش و رفتار در حوزه فقه و عملی را فراهم آورده است، امام بیش ترین توجه را به این حوزه دارد و بسیاری از سخنان و آموزه هایی ایشان در این حوزه است؛ چرا که مردم سبک زندگی و فقه عملی خود را بر اساس افکار و عقاید کلامی خود سامان می دهند و اگر به تصحیح و اصلاح عقاید اقدام نشود نمی توان امید داشت که در حوزه عمل و فقه مسیر درستی را انتخاب کرده و بپیمایند. جهاد عملی که امام (ع) به عنوان جهاد کبیر با بهره گیری از آموزه های قرآنی در پیش گرفته بود، زمینه و بستری را فراهم آورد که حتی برخی از اهل سنت نیز در برابر عقاید کلامی خلفا و علمای وابسته به دربار ایستادند و نهضت های علمی چون اعتزالی را ساماندهی کردند.

امام صادق(ع) در زمانی می زیست که هر کسی بی آن که از قرآن آموخته باشند، از قرآن و افکار واحکام قرآنی می گفت؛ چنان که امام صادق(ع) به ابوحنیفه اعتراض کرد که با آن که ناسخ و منسوخ و مطلق و مقید قرآن را نمی داند، به چه مجوزی به تفسیر قرآن و بیان عقاید و احکام آن می پردازد.

در روایات است که روزی ابوحنیفه رییس مذهب اهل سنت (حنفیه)به حضور امام صادق (ع) رسید . امام صادق از ابوحنیفه پرسید : تو بر چه مدرک و اساسی بر پیروانت فتوا می دهی ؟

ابوحنیفه گفت : به کتاب خدا (قرآن) فتوا می دهم .

امام : آیا از کتاب خدا آگاهی داری ؟ ناسخ و منسوخ و آیات محکم و متشابه را تشخیص می دهی ؟

ابوحنیفه : آری .

امام : از این آیه خبر بده که منظور چیست ؟ و قدرنا فیها السیر سیرو فیها لیالی و ایاما آمنین (سوره سبا آیه ۱۸ ) « و مقرر نمودیم در آن راه مسافت های معینی را ٬ سیر کنید در آن ٬ تمام شب و روز را با اطمینان خاطر » آیا این مسیر ٬ در آیه کدام مسیر است ؟

ابوحنیفه : مراد ٬ مسافت بین مکه و مدینه است .

روزی ابوحنیفه برای ملاقات با امام صادق (ع) در خانه امام آمد و اجازه ملاقات خواست، امام اجازه نداد .

ابوحنیفه گوید : دم در ، مقداری توقف كردم تا اینكه عده ای از مردم كوفه آمدند ، و اجازه ملاقات خواستند ، به آنها اجازه داد ، من هم با آنها داخل خانه شدم ، وقتی به حضورش رسیدم گفتم : شایسته است كه شما نماینده‌ای به كوفه بفرستید و مردم آن سامان را از ناسزا گفتن به اصحاب محمد نهی كنی ، بیش از ده هزار نفر در این شهر به یاران پیامبر ناسزا می گویند .

امام : مردم از من نمی پذیرند .

– : چگونه ممكن است سخن شما را نپذیرند در صورتیكه شما فرزند پیامبر خدا هستید ؟

امام : تو خودت یكی از همانائی هستی كه گوش به حرف من نمی دهند مگر بدون اجازه من داخل خانه نشدی ، و بدون اینكه بگویم نه نشستی ، و بی اجازه شروع به سخن گفتن ننمودی ؟ شنیده‌ام كه تو بر اساس قیاس فتوا می دهی ؟

– : آری .

امام : وای بر تو اولین كسی كه بر این اساس نظر داد شیطان بود، وقتی كه خداوند به او دستور داد كه بر آدم سجده كند، گفت : من سجده نمی كنم زیرا كه مرا از آتش آفریدی، و او را از خاك « و آتش گرامی تر از خاك است » . « سپس امام برای اثبات بطلان (قیاس) مواردی از قوانین اسلام را كه برخلاف این اصل است ذكر نمود و فرمود » :

بنظر تو كشتن كسی به ناحق مهمتر است یا زنا ؟

ابوحنیفه : كشتن كسی به ناحق .

امام : « بنابراین اگر عمل كردن به قیاس صحیح باشد » پس چرا برای اثبات قتل ، دو شاهد كافی است ، ولی برای ثابت نمودن زنا چهار گواه لازم است ؟ آیا این قانون اسلام با قیاس توافق دارد ؟

– : نه .

امام : بول كثیف تر است یا منی ؟

– : بول .

امام : پس چرا خداوند در مورد اول مردم را به وضو امر كرده ولی در مورد دوم دستور داده غسل كنند ؟ آیا این حكم با قیاس توافق دارد ؟

– : نه .

امام : نماز مهمتر است یا روزه ؟

– : نماز .

امام : پس چرا بر زن حائض قضای روزه واجب است ولی قضای نماز واجب نیست ؟ آیا این حكم با قیاس توافق دارد ؟

– : نه .

امام : شنیده‌ام كه این آیه را ( در روز قیامت به طور حتم از نعمتها سئوال می شوید . سوره تكاثر آیه 8) چنین تفسیر می كنی كه : خداوند مردم را از غذاهای لذیذ و آبهای خنك كه در فصل تابستان می خورند مؤاخذه می كند ؟

– : درست است من این آیه را اینطور معنا كرده‌ام .

امام :اگر مردی ترا به خانه‌اش دعوت كند و با غذای لذیذ و آب خنكی از تو پذیرائی كند و بعد برای این پذیرائی به تو منت گذارد ،‌درباره چنین كسی چگونه قضاوت می كنی ؟

– : می گویم آدم بخیلی است .

امام : آیا خداوند بخیل است « تا اینكه روز قیامت در مورد غذاهایی كه به ما داده ، ما را مورد مؤاخذه قرار دهد ؟»

– : پس مقصود از نعمتهایی كه قرآن می گوید انسان مؤاخذه می شود چیست ؟

امام : مقصود نعمت دوستی ما خاندان رسالت است .(بحارالانوار، ج 10، ص 220)

امام به حاضران رو کرد و فرمود : شما را به خدا سوگند می دهم ٬ آیا شده که شما در راه مکه و مدینه بروید و از قتل و دزدی اموال ایمن نباشید ؟ گفتند : آری . فرمود : وای بر تو ای ابوحنیفه ٬ خداوند جز حق نمی گوید ٬ اگر منظور راه مکه و مدینه است می بایست طبق آیه ( آمنین ) ایمن باشد ٬ پس منظور بین مکه و مدینه نیست ٬ بلکه منظور ولایت ما است .

ای ابوحنیفه ! بگو بدانم منظور از آیه « و من دخله کان آمنا . هر که داخل این محل شد ٬ ایمن و محفوظ خواهد بود » آل عمران ۹۷ کدام محل است ؟

ابوحنیفه: منظور خانه ی خدا کعبه و مکه است .

امام متوجه حاضران شد و فرمود: شما را به خدا ٬ آیا می دانید که عبدالله بن زبیر و سعید بن جبیر وارد مکه شدند ولی از قتل ایمن نبودند . گفتند : آری می دانیم . امام فرمود: ای ابوحنیفه ! وای بر تو ٬ خداوند دروغ نمی گوید ٬ منظور مکه نیست، بلکه ولایت ما است .

ابو حنیفه گفت: من به کتاب خداوند علمی ندارم٬ بلکه من به قیاس عمل می کنم .

این در حالی است که ایشان علم خویش را منسوب به پیامبر(ص)‌ و قرآن دانسته و بارها به اشکال گوناگون بر آن اذعان می کند. قتیبه گوید مردی از امام صادق(ع) مساله ای را پرسید، حضرت فرمودند : طبق فرمایش جدم رسول خدا (ص) حکمش چنان است . آن مرد گفت: طبق نظر خود شما اگر چنین و چنان باشد حکمش چیست ؟ فرمودند : خاموش باش! هر جوابی که من به تو می گویم از قول رسول خدا (ص) است. ما از خود رایی نداریم. (اصول کافی، ج1 ، ص 74)

این در حالی است که امام صادق(ع) به اصحاب و یاران خویش می آموخت که می بایست در عقاید و احکام دینی از منبع قطعی و یقینی برخوردار باشید و با فکر و رای و قیاس و مانند آن نمی توان به ویژه احکام دینی را دانست. ابوبصیر گوید: به امام (ع) عرض کردم مطالبی برای ما پیش می آید که حکمش را از قرآن نمی فهمیم حدیثی هم فعلا از شما درباره آن مطلب به ما نرسیده که در آن نظر کنیم آیا می توانیم به رای و نظر خود در آن مطلب اجتهاد نمائیم و عمل کنیم فرمود: نه زیرا اگر درست رفتی پاداشی نداری و اگر خطا کنی بر خدا دروغ بسته ای .( اصول کافی، ج1 ، ص 76)

این ها تنها گوشه ای از جهاد علمی و کبیر امام صادق(ع) در برابر تحریفات معنوی است که نسبت به قرآن از سوی مخالفان انجام گرفته است. بیان همه ابعاد جهاد علمی و کبیر آن حضرت(ع) در این مقام ناشدنی است و به همین مقدار بسنده می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا