توصیف قرآنی عالمان بیعمل
يكي از گروههايي كه به سلامت جامعه و حقانيت ارزشها صدمات حیثیتی جبرانناپذيری را وارد ميكنند، عالمان بيعمل هستند. حداقل تأثیر منفی کارکرد این گروه ایجاد نفرت در مخاطبانی است که به مکتب و ارزشهای لسانی آنان دعوت میشوند، ولی در عمل آنچه را که مشاهده میکنند خلاف آن ادعاها است، بنابراین واگرایی و تقویت نفرت مخاطبان کمترین لطمه حیثیتی نسبت به مکتب و ارزشهای ادعایی آنان خواهد بود. قرآنکریم نسبت به چنین کسانی واکنش نشان داده و آنان را به انحای مختلف تشبیه و تبیین فرموده است.
تشبيه عالمان بيعمل به حمار و کلب
شيخ سعدي شيرازي مينويسد كه عالمان بيعمل به زنبوران بيعسل میمانند. در تعبير قرآني آنان را به خران باربري همانند ميسازد كه انباني از كتاب را بردوش خويش حمل ميكنند و يا به سگاني تشبيه ميكند كه به زمين چسبيدهاند و پارسهاي بيهوده ميكنند و برخي از ايشان كه از علم و دانش خويش سخن ميگويند و بدان عمل نميكنند را به اهل مقت ميشناساند. مقت به معناي شدت خشم است و آنان كساني هستند كه خداوند نسبت به ايشان بسيار خشمگين ميباشد؛ زيرا چيزهايي را ميگويند كه خود بدان عمل نميكنند.
از نمونههاي بارز و آشكار عالمان بيعمل ميتوان به احبار اشاره كرد. هرچند كه حبر به معناي سحر و كهونت (التحقيق ج2ص155) به عالم يهودي از فرزندان هارون (ع) اطلاق ميشود (همان) ولي بازخواني ويژگي هاي آنان ميتواند به مشتركاتي كه ميان ايشان و ديگران وجود دارد نيز كمك و ياري رساند و نگرش قرآن را درباره عالمان بيعمل بازگو نمايد؛ زيرا براين باوريم كه گزارشهاي قرآني به معناي صرف گزارش و توصيف نيست بلكه جنبههاي هدايتگري و پنددهي در آن از برجستگي بسياري برخوردار ميباشد. از اين رو بازخواني و توصيف ويژگيهاي احبار به عنوان نمونههاي عيني از عالمان بيعمل ميتواند ما را نسبت به عالمان امروز خويش آگاه سازد و با چشماني روشن و ديدگاني آگاه به مسائل بنگريم. احبار عالمان بيعملي و دزدان با چراغي بودند كه سرمايه معنويت مردم را ميدزديدند و به يغما ميبردند.
جايگاه و اهميت ربانیون احبار و رهبان
واژه احبار به صراحت 4 بار در قرآن به كار رفته است. قرآن دوبار واژه احبار را به همراه واژه ربانيون (مائده آيه 44 و 63) و دوبار به همراه واژه رهبان (توبه آيه 31 و 34) و در آياتي ديگر به كارگيري اين واژه به خصوصيات و ويژگيهاي عالمان يهودي پرداخته است.
برخي از مفسران احبار و ربانيون را هم مفهوم ميدانند و بر يكي بودن مفهوم مراد آن تاكيد ميورزند.
اما بيشترين مفسران بر اين باورند كه ميان اين دو تفاوتهاي معنايي و مفهومي است.
آنان با گواه گرفتن از آيه 79 سوره آل عمران كه ميفرمايد: ولكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب و بما كنتم تدرسون، مراد از احبار را مطلق علما دانسته و ربانيان را عالمان فرزانهاي گفتهاند كه به سياست و تدبير امور مردم آگاهي دارند و آنان را تربيت كرده و به اصلاح امور جامعه و اجتماع ميپردازند. (مجمعالبيان ج3 ص305 و ج2 ص787 و المنار ج6 ص398) ضحاك را قرائتكنندگان تورات و احبار را فقهاي يهود دانسته است (جامعالبيان ج4 ج6 ص340) ولي قتاده و مجاهد ربانيان را فقها و احبار را به عالمان يهودي تفسير كردهاند. (الدرالمنثور ج3 ص86) ابن زيد نيز ربانيان را به واليان و حاكمان و احبار را به علما تفسير كرده است. (جامعالبيان ج4 ج6 ص340)
به هر حال باتوجه به آنچه گفته شد دانسته ميشود كه ربانيان و احبار هر دو از علماي يهود بودند ولي ربانيان داراي مقامي برتر از احبار بودند.
اما رهبان به نظر ميرسد كه علماي ديگري بودند كه از نظر رتبه كمتر و پستتر از احبار بودهاند و يا اين كه احبار علماي يهودي و رهبان عالمان مسيحي هستند. (مجمعالبيان ج5 ص37 و تبيان ج5 ص206 و نيز الدرالمنثور ج4 ص176)
ويژگيهاي احبار
قرآن براي احبار ويژگيهاي چندي را بيان ميكند كه از اهميت بسياري برخوردار است؛ شناخت اين ويژگيها و مصداق يابي در جوامع امروزي به ما كمك ميكند تا عالمان حق و ربانيان را از عالمان بيعمل و اهل مقت باز شناسيم و تنها از ربانيون پيروي از عالمان دروغين و گمراهي كه ديگران را به گمراهي ميكشند دوري و پرهيز كنيم. در سال هاي اخير باتوجه به كاركردهاي رسانه اي شاهد بودهايم كه چه سان احباري را به مردم تحميل كرده و راه گمراهي بسياري را فراهم نمودهاند و كوشيدهاند تا دين حق را از ميان برده و راه باطل خويش را جايگزين آن كنند. برخي همانند احبار و رهبان يهودي و مسيحي كوشيدند تا مردم را به جاي ربوبيت خداوند به سوي ربوبيت خويش سوق دهند و آنان را به عبادت خود و يا ياران شيطان دعوت كنند.
1- تحریف حقایق
از مهمترين ويژگيهايي كه قرآن براي احبار مي شمارد تحريف تورات و آموزههاي وحياني است. در آيه 75 سوره بقره به پيامبر بزرگوار(ص) گوشزد ميكند كه اميدي به ايمان يهوديان نداشته باشد؛ زيرا احبار ايشان كلام خدا را كه در تورات آمده تحريف ميكنند و نميگذارند تا مردم با حق آشنا شده و به آن بگروند. برخي از مفسران بر اين باورند كه احبار يهودي با گرفتن پول و رشوه احكام خدا را دگرگون ميكردند و حلال را حرام و حرام را حلال ميگرداندند. (مجمعالبيان ج1 ص285) آنان نه تنها درباره احكام تورات اينگونه عمل ميكردند بلكه در موارد و مسايل ديگري چون بيان ويژگيهاي پيامبر آخرالزمان نيز تصرف ميكردند و آن را به گونه تحريف آميز به مردم ميگفتند. (جامعالبيان مج1 ج1 ص521)
بنابراين تحريف از مهمترين ويژگيهاي احبار است. اين تحريف بيشتر از آن كه لفظي باشد به شكل تحريف معنوي انجام ميشد كه مردم نتوانند آن را تشخيص دهند. به اين معنا كه مفهوم تازهاي به واژه و لفظ ميدادند و آن را از مفهوم و معناي واقعي و اصلي آن تهي و خالي ميكردند.
2- عدم التزام عملی به احکام تورات
آنان از احكام تورات سرپيچي ميكردند و بر پايه اميال و هواي نفساني خويش آن را ناديده گرفته و به دست فراموشي ميسپردند. (مائده آيه41 و نيز بقره آيه101) از جمله سرپيچيهايي ايشان كه در تاريخ گزارش شده است مسئله عدم اجراي قوانين و احكام و حدود الهي نسبت بهاشراف و بزرگان قوم بود. آنان نسبت به مردم عادي سخت گيري ميكردند و همه حدود و تعزيرات را درباره آنان اعمال ميكردند و به هيچ وجه كوتاه نميآمدند ولي دربارهاشراف همان حدود را ناديده گرفته و از اجراي آن سر باز ميزدند. چنان كه در مسئله زناي محصنه دو تن ازاشراف آنان برخلاف حكم تورات عمل كردند و نمي خواستند زناكار را سنگسار كنند. (جامعالبيان مج 4 ج 6 ص 315 و مجمعالبيان ج 3 ص 299)
3- کتمان حقایق
كتمان حقايق و مسايل از ديگر كارهايي است كه احبار در پيش گرفته بودند. آنان بخشهايي از تورات را كه به نفع و سود ايشان نبوده يا به نظر آنان بخشهايي از تورات كه ضروري نميدانستند را كتمان ميكردند و بر مردم نميخواندند. (انعام آيه 91) حتي برخي از احبار يهودي براي دست يابي به منافع زودگذر دنيوي منكر نزول هر گونه كتاب از سوي خداوند شده و نوشته هاي تورات را به حضرت موسي(ع) نسبت ميدادند. از جمله مالك بن ضيف يهودي بود كه منكر نزول هرگونه كتاب آسماني بود و قرآن در آيه پيش گفته به اين مسئلهاشاره دارد. (مجمع البيان ج 4 ص 515)
4- ویژگیهای دیگر
ناديده گرفتن بشارتهاي تورات (بقره آيه 101) و تضييع كتاب الله و ترك امر به معروف و نهي از منكر (مائده آيه 63) سخن دروغ و كفرگويي و رشوهخواري و حرامخواري و ربا از ديگر كارهايي بود كه ايشان بدان گرفتار شده بودند. (همان)
آنان اموال مردم را مصادره ميكردند و خود از آن استفاده مينمودند. مسئله رشوهگيري ايشان در آيه 34 سوره توبه و نيز آيه 75 سوره بقره و آيات ديگر بيان شده است. به نظر ميرسد آناني كه در مقام قضاوت و داوري و يا اجراي احكام و حدود نشسته بودند به اين كار اقدام ميكردند و با تغيير احكام و حدود و يا تساهل در اجراي حدود درآمدهاي نامشروعي را كسب ميكردند. عده اي از مفسران بر اين باورند كه احبار يهودي با گرفتن وجوهاتي از گناهكاران براي بخشش گناهان آن يا فروش نوشتههاي مبتني بر مغفرت ميكوشيدند تا درآمدي داشته باشند.