اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

تلاش انسان در کنار امدادهای الهی و تفویض

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مباحث کلیدی در آموزه های اعتقادی اسلام، موضوعات توکل و تفویض است. این موضوعات در حقیقت مراتبی از اعتقاد عملی در توحید فعل است. مومنان واقعی به سبب معرفت برتر خود، به توحید در فعل همانند توحید در ذات، صفات، عبادت و مانند آن اعتقاد دارند و این را در عمل نشان می دهند. این گونه است که امور خود را به خداوند تفویض و واگذار کرده و با توکل و اعتماد به خداوند، بی هیچ خوف و حزن در کمال آرامش زندگی می کنند.

اما از آن جایی که دنیا دار الاسباب است و انسان نیز مسئولیت هایی را دارد، هرگز با توکل و تفویض، شانه از بار مسئولیت خالی نمی کنند. این جاست که در کنار توکل، تفویض و بهره مندی از امدادهای غیبی الهی، خود نیز در همان مسیر صراط مستقیم کار و تلاش و سعی و مجاهدت می کنند.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا نسبت توکل و تفویض و امدادهای غیبی از یک سو را با تلاش و مجاهدت انسان مومن موحد بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

توکل و تفویض،‌ اعتماد به خدا

یکی از آموزه های اسلامی، اعتماد و اطمینان به خدا در کارهاست. انسان ها به سبب فقر ذاتی خود(فاطر، آیه 15؛ یوسف، آیه 67) هیچ قدرت و توانایی بر انجام کاری ندارند، مگر آن که حول و قوتی از سوی خداوند باشد. پس سخن از دانایی و توانایی ذاتی انسان تنها خیال و توهمی بیش نیست. وقتی ذات خود محتاج به خداوند غنی بالذات است، دیگر چیزی را نمی توان در آدمی یافت که خاستگاهی غیر از خدا داشته باشد. بنابراین، توکل به خدا و تفویض کارها به او از سوی انسانی که این گونه است و این را نیز می داند، یک امر طبیعی است.

خداوند در آیات بسیاری به مومنان گوشزد می کند که در زندگی می بایست توکل داشته و تنها به خدا اعتماد کند؛(آل عمران، آیات 122 و 160؛ مائده، آیات 11 و 23؛ اعراف، ایه 89؛ انفال، ایه 2 و آیات دیگر) چرا که همه موجودات غیر از خدا، هیچ کار هستی هستند و هر چه از وجود بهره ای می برد از ناحیه خداوندی است. توحید محض (انعام، آیه 102، رعد، ایه 30) به این معناست که همه هستی محتاج به او هستند و او تنها مالک و رب(فاتحه، آیات 2 و 3؛ انفال، آیه 2)، خالق و حاکم و مسلط بر هر چیزی(انعام، آیه 102؛ هود، آیات 56 و 123) و هم چنین قدرت و رزاقیت (عنکبوت، آیات 59 و 60) و کفایت خداوند در امور(آل عمران ، آیه 173؛ نساء، آیات 81 و 132 و 171)، علم خدا به احوال و اعمال بندگان (هود، آیه 123؛ فرقان، ایه 58؛ غافر، آیه 44) و نظارت خداوند بر کارها (شعراء، آیات 217 تا 219) و ولایت خداوندی(آل عمران، ایه 122؛ توبه، آیه 51) و مانند آن اثبات کننده این معناست که جز خداوند هیچ کسی در هستی کاری نیست و همه چیز تحت مشیت الهی و حاکمیت اوست.(اعراف، آیه 89؛ آل عمران، آیه 160)

ضرورت تلاش انسان در ضمن امدادهاي غيبي الهي

اما این که انسان می بایست اهل توحید محض باشد و همه چیز را از ناحیه او بداند و از او بخواهد و در همه امور زندگی خود به خداوند اعتماد و اطمینان کرده و اهل توکل و تفویض باشد، به معنای آن است که خود دست از کار بکشد و خود را به تکاهل و تکاسل و تنبلی بزند و کاری انجام ندهد؟

در پاسخ باید گفت که توکل و تفویض هرگز به معنای دست از کار کشیدن و تنبلی نیست. از این روست که در آیات قرآنی همواره توکل همراه با کارهایی از سوی انسان مطرح شده است. به عنوان نمونه خداوند به پیامبر(ص) می فرماید که در کارهای مربوط به جامعه از جمله مسایل فرهنگی ، نظامی، اجتماعی و سیاسی و مانند آن با مردم مشورت کرده و سپس خود عزم ارادی و عملی در انجام آن چیزی که تصمیم گرفته داشته باشد و حرکت کرده و کارها را با توکل انجام دهد.(آل عمران، آیه 159)

اصولا امدادهای غیبی به این معنا نیست که ما دست از کار بشوییم و از انجام وظایف و مسئولیت های خود شانه خالی کنیم. از این روست که در زمان جهاد و مجاهدت که امدادهای غیبی به مومنان می رسد و فرشتگان به یاری و کمک مومنان می آیند، لازم است که مومنان نیز مجاهدت فزون تری داشته باشند و در همان حال توکل نمایند.(آل عمران، آیات 122و 172 و 173؛ انفال، ایات 47 و 48)

خداوند دنیا را دار الاسباب قرار داده و هر چیزی در زمین دارای اسبابی است و خداوند برای رسیدن یا تحقق هر چیزی سببی قرار داده است.(کهف، ایه 84 و آیات دیگر) در روایات نیز آمده است : ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها؛ خداوند ابا دارد که امور جز از طریق اسباب آن جاری شود.( بحار الانوار، ج 2، ص 90)

پس تا زمانی که انسان در دنیاست می بایست از اسباب بهره گیرد. از این روست که ذوالقرنین نیز تابع اسباب بوده و از اسباب برای رسیدن به مقاصد خود بهره می برده است. (کهف، آیات 85 و 89 و 92) پس در هر مقام و منزلتی از توحید و قرب الهی باشیم می بایست از اسباب بهره گیریم و تا در دنیا نفس مي‌كشيم نبايد بگوييم همه كارها از راه غيب و بدون اسباب بايد حل بشود. هم چنین دنیا برای انسان همانند کشتزار است که باید این جا بکارد و در آخرت درو کند. پس عمل در دنیا بسیار مهم است و انسان نتیجه سعی خود را می بینید.(نجم، آیات 39 و 40؛ تکویر،‌ آیه 14)

با نگاهی به برخی از داستان های قرآنی به وضوح این معنا تبیین شده که توکل می بایست همراه با عمل باشد؛ زیرا دنيا دار عمل است. با آن که خداوند به حضرت مریم(س) از راه های غيب نعمت‌هاي فراواني می دهد به طوری که حضرت زکریا(ع) هر گاه به محراب عبادت آن حضرت می رفت در برابر روزی می دید که خداوند برای او فرستاده بود،(آل عمران، آيهٴ 37) و هم چنین از طریق غیب بچه دار می شود و فرشته به شکل انسانی کامل برای او تمثل می یابد،(مريم، آيهٴ 17) و حتی درخت خشکیده را برای او بارور می کند تا از خرمای تازه آن بخورد، ولی به او فرمان می دهد که برای کندن و خوردن خرما می بایست یک حرکتی نیز او داشته باشد و درخت را بتکاند تا خرمای تازه بر او بریزد. (مريم، آيهٴ 23) در حالی که خداوند همان طوری که به امداد غیبی و معجزه ای این درخت خشکیده را بارور کرده است می توانست همان خرما را در دامن او بریزد، ولی از او می خواهد تا عملی کند و حرکتی داشته باشد و درخت را بتکاند.

هم چنین در داستان مادر موسی(ع) این معنا مورد تاکید است؛ زیرا به مادر ایشان خداوند فرمان می دهد که او را به دریا بیانداز تا این دریا به فرمان تکوین الهی او را به ساحل نجات بیاورد و دوباره در اختیار تو قرار دهد و چشمت را به جمالش از اشک شوق و شادی خنک و روشن سازد. اما در همان حال،‌ مادر موسی(ع) به دخترش یعنی خواهر حضرت موسی(ع) فرمان می دهد که دنبال گهواره موسی (ع) برود و با احتیاط و از دور نظاره گر باشد که چه می شود و تلاش و کوششی داشته باشد.(قصص، آیه 11) بنابراین،‌ توکل به معنای این نیست که ما دست از تلاش و کوشش برداریم، بلکه حتی اگر معجزه و امدادهای غیبی است ما باید وظایف و مسئولیت خود را انجام دهیم و بر اساس سنت و قوانین تکوینی الهی در دنیا کار و تلاش و سعی داشته باشیم.

همه پیامبران با آن که در مقام توکل قرار داشتند ولی این بدان معنا نبود که دست از کار بردارند. حضرت شعیب(ع) می فرماید که ما آن چه در استطاعت و توان خودم برای انجام اصلاح است انجام می دهم و با این حال دست از توکل به خدا نیز بر نمی دارم(هود، آیات 84 و 88)؛ زیرا هیچ تضاد و تقابلی میان سعی و تلاش انسان از سویی و توکل و حتی تفویض امور به خدا از سویی دیگر وجود ندارد. انسان باید توجه داشته باشد که سعی و تلاش او از حول و قوه ای برمی خیزد که خداوند به او داده و هر لحظه اگر این ارتباط قطع شود و حول و قوه از انسان سلب گردد، انسان کاری نمی تواند بکند؛ هم چنین اگر حول و قوه ای باشد تاثیرگذاری اسباب نیز به دست خداوند است و این خداوند است که تاثیر را در اسباب قرار می دهد و یا از آن سلب می کند. اگر پرنده ای که بر باد سوار است و در حال پرواز است و خداوند او را در آن حالت به حکمت سنت الهی نگه داشته، از او سلب امساک نماید، چه کسی می تواند او را در هوا نگه دارد؟ بی گمان خداوند است که پرنده را در پرواز نگه می دارد(ملک، ایه 19) پس هر چیزی که در دنیا تحقق می یابد و یا از میان می رود تحت مشیت و اراده الهی و قدرت و علم و حکمت او قرار دارد.

البته باید توجه داشت که توکل می بایست همواره و دایمی باشد نه این که در آغاز توکل کند و یا در میانه از آن دست بردارد و یا آخر کار که به ظاهر به نتیجه رسیده است دست از توکل بردارد. خداوند در آیاتی از جمله آیات 42 و 99 سوره نحل و آیه 59 سوره عنکبوت و آیات 11 و 12 سوره ابراهیم بر استمرار توکل اصرار دارد؛ زیرا اگر این گونه نباشد توکل تحقق نیافته است. کسی که واقعا اهل توکل به خداست دارای استقامت در کار و صبر در امور همراه با توکل از آغاز تا انجام است.(ابراهیم، آیه 12؛ نحل، آیات 41 و 42 و آیات دیگر)

به هر حال، از نظر قرآن نه تنها بهره مندی از اسباب هیچ تنافی با اصل توکل ندارد، بلکه لازم است که هماره توکل همراه با تلاش و سعی آدمی و بهره مندی از اسباب باشد. البته تفاوتی میان اسباب ظاهری و عادی و یا باطنی و غیر عادی چون معجزه و عنایت خاص و امدادهای غیبی الهی نیست.(آل عمران، آیه 159؛ انفال، آیات 62 و 64؛ یوسف، آیه 67)

آیت الله مصباح در این باره می نویسد: حکمت الهی اقتضاء می کند امور این عالم به وسیله اسباب و وسایل اداره شود و مردم از طریق آنها زندگی خود را تأمین کنند. چون در پی اسباب و وسایل رفتن، زمینه هایی را برای آزمایش و تکامل انسان فراهم می کند. اگر اسباب در کار نبود و روزی هر کس از آسمان می رسید، معامله ای انجام نمی شد و معلوم نمی شد چه کسی دنبال حلال و چه کسی دنبال حرام است. اگر اسبابی در کار نبود، جایی برای آزمایش انسان ها که هدف خلقت است، باقی نمی ماند: لیبلوکم ایکم احسن عملا(هود، آیه ۷)

بنا بر این ما وظیفه داریم از تنبلی و بی کاری بپرهیزیم و برای اداره امور و روزمره و تأمین نیازهای خود و خانواده مان به دنبال کار و تلاش اعم از کارهای بدنی، فکری، مدیریتی، اجتماعی و… باشیم و باید در نظر داشته باشیم که در همه مراحل نیز با تکالیفی مواجه هستیم. ضمن این که اگر هنگام کار و تلاش عادی روزانه خود توجه داشتیم که خداوند از ما چنین خواسته و آن کارها را با قصد قربت انجام دادیم، این کار هم عبادت است و ثواب برده ایم. علاوه بر این تکلیف، باید بدانیم کسی که به واسطه اسباب و وسایل، روزی بندگان را تأمین می کند، خداست: والله یرزق من یشاء بغیر حساب (بقره،‌آیه۲۱۲): الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر(رعد، ‌آیه ۱۶). این اعتقادی است که از معرفت و ایمان شخص نسبت به خدا سرچشمه می گیرد. آیا ما قبول داریم که همه کارهای عالم به دست خداست، سلسله جنبان همه اسباب اوست و هرگاه بخواهد جلوی آنها را می گیرد؟

این دو، دو مسئله مختلف هستند و ربطی به هم ندارند: من باید بدانم روزی من دست خداست؛ اگر کار می کنم، روزی دست اوست؛ اگر هم کار نکنم، روزی رسان هم اوست؛ تا صلاح دید او چه اقتضا کند. این اعتقاد ربطی به وظیفه عملی شخص ندارد. کسانی بوده اند که با سعی و تلاش فراوان ثروت زیادی را به دست آورده اند؛ اما روزی خود آنها نشده و چه بسا عاقبت از گرسنگی مرده اند. از طرف دیگر، فقرایی هستند که درآمدی ندارند، اما زندگی نسبتاً راحتی را می گذرانند.

مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله علیه نقل می فرمودند: در مسیر کربلا کاروان سرایی بود که معمولا مسافران، شب را برای استراحت در آنجا بیتوته می کردند. در این کاروان سرا پیرمردی بود که به مسافران خدمت می کرد. شبی کاروانی برای استراحت در آنجا اطراق کرد و مسافران مشغول خوردن غذایی شدند که با خود داشتند. مقداری از غذای خود را هم به آن پیرمرد تعارف کردند. آن پیرمرد پرسید: غذا چه هست؟ گفتند: مثلا مرغ و پلو. پیرمرد هم در پاسخ گفت: من از این غذا نمی خورم. مسافران پرسیدند: چرا؟ پیرمرد گفت: اگر شکرپلو بود، می خوردم. مسافران با تعجب گفتند این موقع شب، در این بیابان، شکرپلو کجاست؟! اما پیرمرد گفت: من سی سال است در این کاروان سرا خدمت می کنم؛ و هیچ شبی غیر از شکرپلو نخورده ام. مسافران گفتند: مدتی از شب گذشته، از شکرپلو هم خبری نیست؛ اگر همین غذا را نخوری، گرسنه می مانی. پیرمرد در پاسخ گفت: خداکریم است. طولی نکشید که کاروان دیگری از راه رسید که مسافران آن با خود شکرپلو داشتند و ظرفی از آن را به پیرمرد دادند.

این پیرمرد از مال دنیا چیزی نداشت؛ اما سی سال در کاروان سرایی در میان بیابان، هر شب شکرپلو می خورد؛ خداوند روزی او را این گونه می رساند. پس تلازمی نیست بین این که شخص پولدار باشد با این که روزیش هم فراوان باشد. ممکن است روزی شخص پولداری تنگ باشد. باید بفهمیم که همه کارها حقیقتاً دست اوست؛ هر چند ما در اثر کم سویی چشم مان اسباب نزدیک را می بینیم؛ ولی دست او را در پشت پرده نمی بینیم. از این جا متوجه می شویم توکل، منافاتی با کار کردن ندارد. کار تکلیف است؛ توکل اعتقاد قلبی است. من اعتمادم بر خداست؛ اما کار می کنم، چون او چنین تکلیف کرده است.

پس اعتقاد قلبی و توکل بر خدا یک باب، و تکلیف من نسبت به کار و تلاش، باب دیگری است. اما بسیاری از مردم این دو را با هم خلط می کنند و گمان می کنند اگر کسی توکل داشته باشد نباید در پی کار و تلاش باشد. البته کسی که اعتماد به خدا دارد، برای تأمین نیازمندی های خود به هر دری نمی زند، آبروی خود را نمی برد و تملق هر کسی را نمی گوید. او توکلش بر خداست. خدا هم به بنده اش فرموده با حفظ آبرویت کار کن. انسان متوکل خود را به ذلت نمی کشد؛ اگر روزی اش نرسید، با توکل بر خدا صبر می کند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا