اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

تقرب کمالی با اجابت دعا

بسم الله الرحمن الرحیم

دعا به معنای به خود خواندن و در اصطلاح قرآنی به معنای به خود خواندن خدا و جلب توجه و التفات الهی با عباراتی چون «رب» یا «اللهم» و مانند آنها است. البته از نظر قرآن، همه هستی «وجه الله» است؛ بنابراین، همه هستی متوجه خداست؛ زیرا وجه الله است و این بدان معناست که خدا هماره متوجه وجه خویش است که مظهر تجلیات اسماء الله و انوار آن است. بنابراین، وقتی از ضرورت و وجوب دعا و جلب توجه خدا به خود سخن می گوییم به این معناست که «عنایت خاص» خدا را به سوی خویش در مقام ربوبیت و پروردگاری یا در مقام الوهیت و معبودیت جلب کنیم تا در«تعبئه» الهی قرار گیریم و چیزهایی خاص برایمان فراهم آید که به تقدیر قسمت ما نیست.

به سخن دیگر، دعا به یک معنا جلب عنایت الهی برای تبدیل تقدیراتی است که به مشیت حکیمانه برای ما رقم خورده و ما را در جایگاهی قرار داده که دوست می داریم از آن بالاتر قرار گیریم یا تبدیل کیفرهایی است که به سنت کیفر بدان مبتلا شده ایم و دوست داریم تا مثلا بدی و سیئات به حسنات تبدیل شود و تحت رحمت رحیمی و غفران الهی قرار گیریم. پس دعا کننده و نیایشگر به یک معنا طمع در غیر مستحق یا حرص در فراتر از استحقاق دارد؛ زیرا خدا را کریم می یابد و از «وجه ذوالجلال» به «وجه ذوالاکرام» فرار می کند و در ساختار «اعوذ بک منک» و «استشفع بک الی نفسک» تبدیل تقدیری را می جوید تا در برترین و شریف ترین و کریم ترین جایگاه تقربی قرار گیرد که «العالین» از چهارده معصوم(ع) در آن قرار گرفته اند، هر چند که آنان به تفضل ذاتی باشد و ایشان را به تفضل اکتسابی این مقام و جایگاه تحقق یابد؛ چرا که اگر منتهای رجعت انسان «رب محمدی» در «الی ربک الرجعی» و «الی ربک المنتهی» است، به تأسی از «اسوه حسنه» چنین تقدیری را می جوید که جز به دعا و اجابت آن از سوی خدا تحقق نمی یابد.

دعوت وجه الله به سوی الله

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان می بایست «وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» شود؛ به این معنا که خود انسان به عنوان «وجه الله» شده و صاحب و دارنده جلال و اکرام گشته و مظهر تجلیات این دو اسم کمالی شود که همان «وجه الله» است؛ زیرا عنوان جامع برای همه اسمای جلالی و اکرامی یا جمالی، همان «الله» است. البته الله ناظر به مرتبه ظهور در ذات است که «الرحمن» هم تراز و هم سطح آن است(اسراء، آیه 110)؛ زیرا ذات الله، با اسم «الرحمن» و صفت رحمت است که مظاهرش را اظهار کرده و مخلوقات بدان ظهور یافته است.(هود، آیه 119)

به هر حال، انسان که به سبب «روحی»(ص، آیه 72) و «روحه»(سجده، آیه 9) مظهر همه انوار صفات الهی شده است، برای آن که تحقق اسمی یابد، لازم است تا متوجه اصل حقیقت خویش یعنی الله و الرحمن شود تا «وجه الله» شود. البته از نظر قرآن، پیامبر(ص) به تفضل الهی در مقام «وجه الله» قرار دارد؛ اما دیگر انسانها لازم است تا تحت «ربوبیت» و پروردگاری «الله» و «الرحمن» قرار گیرند که به عنوان «رب العالمین» به تمام معنای رب و پروردگار پیامبر(ص) شده و او را برای چنین جایگاهی ربوبیت کرده و پرورش داده است تا به عنوان «وجه الله» بتواند مظهر «ربّ العالمین» باشد و به تعلیم و تزکیه همه آنها از جمله انسانها را به چنین جایگاهی بس رفیع و بلند برساند.(توبه، آیه 103؛ جمعه، آیه 2؛ آل عمران، آیه 164) بنابراین، خدا غایت سیر و صیرورت غیر پیامبر(ص) را «وجه ربّک» می داند و می فرماید: الی ربّک الرجعی؛ رجعت به سوی پروردگار توست که رب العالمین است(علق، آیه 8)؛ و نیز می فرماید: الی ربّک المنتهی؛ منتهای سیر و صیرورت و رجعت به سوی پروردگار توست که رب العالمین است.(نجم، آیه 42)

علت و سبب این که نهایت رجعت دیگران، ربّ محمدی(ص) یعنی «ربّک» قرار داده شده، از آن جهت است که آن حضرت(ص) خود «وجه الله ذی الجلال و الاکرام» شده است. پس هر کسی اگر بخواهد در جایگاهی چنین قرار گیرد می بایست تحت ربوبیت و پروردگاری مظهر الله و الرحمن قرار گیرد که پیامبر(ص) است. این بدان معناست که اتصال و پیوند به آن حضرت(ص) می تواند انسان را به چنین جایگاهی بس بلند برساند. از همین روست که خدا در قرآن «دعا» و دعوت کردن پیامبر(ص) را با دعوت و دعای دیگران یکسان نمی داند؛ زیرا وقتی پیامبر(ص) کسی را به سوی خویش می خواند، همان دعوت و دعا و خواندن خدا است که خلق را به سوی خویش می خواند: لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا؛ دعوت پیامبر را در میان خود مانند دعوت بعضی از شما از بعضی دیگر قرار ندهید.(نور، آیه 63)

پس وقتی پیامبر(ص) کسی را به خود دعوت می کند، دعوت ایشان به خدا است؛ زیرا ایشان مظهر اتم و اکمل الله است؛ یعنی اوست که «وجه الله» است که خلق می بایست متوجه او شوند تا همین خلق با توجه به ایشان که وجه الله است، از نور الله بهره مند شوند و این گونه مظهر تجلیات نور الله شوند.

البته باید توجه داشت که پیامبر(ص) معدن و خزینه و اصل هر کمالی به عنوان وجه الله است؛ بنابراین کسی که به او متوجه شود به خدا و کمالات او متوجه شده است. پس وقتی پیامبر(ص)، دعوت می کند تا به سویش بیایید در حقیقت او خلق را به سوی خدا دعوت می کند؛ زیرا پیامبر(ص) همان وجه الله است و این دعوت به خود در حقیقت دعوت به خدا است نه دعوت به خود؛ زیرا ایشان در مقام قرب فرائض و قرب نوافل به جایی رسیده است که خدا درباره اش می فرماید:«ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی؛ از هوی نفس سخن نمی گوید، بلکه وحی است که به شده است»(نجم، آیات 3 و 4)؛ یا می فرماید: «فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی؛ پس شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت و تیر نیانداختی وقتی تیرانداختی بلکه خدا تیر انداخت.»(انفال، آیه 17) از همین روست که از نظر قرآن، اطاعت پیامبر(ص)، عین اطاعت خدا می شود:«اطیعوا الله و رسوله؛ خدا و پیامبرش را اطاعت کنید.»(آل عمران، آیات 32 و 132)

دعا در سایه درنگ در فقر وجودی و کمالات الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دعا انسان به درگاه خدا به معنای جلب نظر و التفات و توجه خاص خدا به خود است؛ یعنی همان طوری که وقتی کسی دیگری را به خود می خواند و «دعا» می کند، می خواهد نظر و توجه اش را به خویش جلب کند، انسان نیز با دعا بر آن است تا توجه خاص الهی را به خود جلب کند.

از نظر قرآن، انسان وقتی به فقر وجودی خویش و غنای حمید الهی توجه می یابد، از خدای غنی می خواهد که او را به همه کمالاتی برساند که در هستی ظهور یافته است. از همین روست که در ادعیه ماثور قبل از آن که به بیان حاجات بپردازد، نخست اسمای حسنای الهی بیان شده است تا این گونه شخص متوجه کمالات الهی باشد سپس آن را برای خویش بخواهد؛ زیرا تا انگیزه ایجاد نشود، دعا و درخواست از خدا معنا ندارد. شخص وقتی از یک سو متوجه فقر وجودی و هویتی خویش می شود و از سوی دیگر متوجه کمالات الهی می شود، آن گاه است که درخواست خویش را به محضر الهی مطرح می کند و دعا و نیایش می کند تا نقص و عیب او را برطرف کرده به کمالی یا تمام در کمالی برساند و این گونه مصداق سبوح و قدوس شود. بر همین اساس، بخشی از ادعیه ماثور به بیان کمالات و اسمای حسنای الهی و بخشی دیگر به بیان نواقص و عیوب خلق پرداخته و سپس به درخواست توجه یافته است.

توسل به دعا در مقام تقرب به خدا

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسانی در مقام دعا و نیایش در می آید، که تقرب به خدا را به عنوان «کمال مطلق و مطلق کمال» بشناسد و آن را هدف و انگیزه عمل و حرکت و سیر و صیرورت خویش قرار دهد. بنابراین، وقتی از شخص در مقام دعا بر می آید، می داند تقرب به خدا جز در سایه منور شدن به نور صفات الهی نیست؛ چنان که می داند نورانی شدن به نور الله جز به عبودیت نمی شود که خدا آن را دین الله معرفی کرده و در فطرت هر مخلوقی قرار داده است.(طه، آیه 50؛ ذاریات، آیه 56؛ آل عمران، آیه 83)

البته از آن جایی که خلوص و اخلاص در عبودیت در «دعا» خود را نشان می دهد که مصداق اتم و اکمل خشوع، خشیت، خضوع، انابه، عبودیت و مانند آنها است، در آموزه های قرآنی، بر دعا تاکید ویژه شده است تا جایی که ترک دعا را به معنای استکبار علیه خدا دانسته است: و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین؛ و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. آنان که از عبادت من استکبار ورزند، به تحقیق خوار و رسوا به دوزخ در می آیند.(غافر، آیه 60)

از این آیه دانسته می شود که ترک دعا و نیایش و درخواست از خدا نوعی استکبار نسبت به خدا در مقام عبادت است؛ زیرا حقیقت عبادت در دعا و درخواست از خدا و خواندن او ظهور می یابد. پس کسی که عبادت می کند و ترک درخواست و دعا دارد، در حقیقت خود را «عبد» و «فقر» نمی داند، بلکه «غنی» می داند؛ زیرا اگر کسی متوجه فقر وجودی خویش باشد، هرگز ترک دعا و نیایش نمی کند. این درک و فهم فقر وجودی و گرایش به کمال یابی در فطرت است که انسان را به عبودیت در عبادت در قالب دعا می کشاند و بدان متوسل می شود تا خود را به کمال برساند که تقرب حقیقی به خدا در قالب خدایی و متاله شدن و صبغه الله و رنگ خدایی گرفتن است.

پس وقتی خدا می فرماید:«وابتغوا الیه الوسیله؛ به سوی او وسیله بجوید»(مائده، آیه 35؛ اسراء، آیه 57) تا به توسل به وسیله به او برسید، یکی از مهم ترین وسیله ها، همان دعا و نیایش به درگاه اوست که بیانگر «مخ» عبادت و اصل و ریشه هر عبادت و بندگی است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عنایت و توجه الهی به بندگان تنها در سایه دعایی است که مخ العباده است. از همین رو می فرماید: قل ما یعبأ بکم ربی لولا دعاؤکم؛ به آنان بگو: تعبیه و عنایت پروردگارم به شما نمی بود، اگر دعا و خواندن شما نبود.(فرقان، آیه 77)

تاکید بر دعا به عنوان بهترین و کامل ترین نوع عبادت، از آن جهت است که وقتی ما خدا را با عناوینی چون «ربّ»؛ یعنی پروردگارم، یا «اللّهم»؛ یعنی بار خدایا! مورد خطاب قرار می دهیم، در حقیقت خود را با تمام انوار صفات حسنای کمالی اش مخاطب قرار می دهیم و از او می خواهیم تا ما را تحت ربوبیت و پروردگاری خویش به کمالات اسمای حسنای خویش برساند و این گونه پرورش دهد تا چنان شرح صدر و سعه وجودی پیدا کنیم که مظهر اتم و اکمل صفات الهی شویم که پیامبر(ص) به تفضل الهی بدان رسیده است. هم چنین اگر به «اللّهم» او را می خوانیم بر آن هستیم تا او را معبودی قرار دهیم که تمام صفات را در ما اظهار کند و ما را مظهر «الله» کرده و متاله شده و رنگ و صبغه الهی پیدا کنیم.(بقره، آیه 138)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ذکر الله موجب می شود تا خدا بنده اش را «ذکر» کند؛ از همین رو، می فرماید: فاذکرونی أذکرکم؛ پس مرا یاد کنید تا من شما را یاد کنم.(بقره، آیه 152)

شکی نیست که عبارت هایی چون «اللّهم» و «ربّ» ذکر الله است که در دعا و نیایش نیز تجلی می کند. پس کسی که این ها را بر زبان جاری می کند، نه تنها در مقام ذکر الله قرار می گیرد، بلکه در مقام عبودیتی است که تمام تظاهر عبودیت است؛ زیرا دعا «مخ العباده» است. کسی دعا می کند و ذکر الله را در «اللهم» و «رب» دارد، در مقام دعا و نیایش نیز قرار دارد و این گونه تقرب الی الله را به خوبی به نمایش می گذارند؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: اللهم انی اتقرب الیک بذکرک و استشفع بک الی نفسک؛ بارخدایا من به ذکر تو به سوی تو تقرب می جویم و به خودت به سوی خود شفاعت می جویم.(مفاتیح الجنان، دعا کمیل)

در حقیقت، باید این را پذیرفت و ایمان و اعتقاد داشت که برای گرفتن هر چیزی می بایست به سوی خود خدا رفت؛ پس اگر بخواهیم کسی را شفیع در پیشگاه خدا ببریم، کرامت و اکرام الهی را به نزد جلال الهی می بریم؛ و اگر بخواهیم از جلال بگریزیم می بایست به سوی اکرام و جمال الهی بگریزیم و بگویم: اعوذ بک منک.

اصولا از نظر قرآن، این خدا است که با فرشتگان و ملقیات ذکر(مرسلات، آیه 5) به ما الهام می کند که ذکر او داشته باشیم: و ان تلهمنی ذکرک.(مفاتیح الجنان، دعای کمیل)

به سخن دیگر، ما از جیب خدا برای خدا خرج می کنیم و اگر راسمال و سرمایه ما دعا و ذکر است، همان ذکر و دعا را خدا به ما داده است. ما همانند کودکانی هستیم که از کارت های بانکی پدر برای پدر هدیه می خریم و پدر از این کار ما خوشحال می شود که متوجه و ملتفت امر احسان به والدین بوده ایم. پس اگر کسی دعا و ذکری دارد، به القا و الهام الهی است؛ چنان که توبه انسان محفوف به دو توبه خدا است؛ زیرا نخست خدا به سوی بنده اش بر می گردد و او را مورد عنایت و توجه قرار می دهد و بنده وضعیت خویش را می بیند و به سوی خدا باز می گردد و توبه می کند و سپس خدا آن توبه او را به عنوان «تواب» می پذیرد. هم چنین محبتی انسان نسبت به خدا تابع محبتی است که خدا به انسان دارد؛ از همین رو، می فرماید: یحبّهم و یحبّونه، خدا آنان را محبوب می دارد و آنان نیز خدا را محبوب می دارند.(مائده، آیه 54)

پس اگر تقربی به سوی خدا با تحقق اسمای حسنای الهی در انسان و مظهریت آن است، این تقرب و دنو به سبب جود اوست:«بجودک ان تدنینی من قربک.»(مفاتیح الجنان، دعای کمیل)

البته بهترین حالت دعا و نیایش آن است که همراه با رجا و امید به فضل الهی و کرامتش و بکاء و انابه و انقطاع و تضرع و مانند آنها باشد؛ چنان که بهترین عبارت آن است که انسان خود را به «اسوه حسنه» متصل کند و با صلوات به آنان پیوند بخورد و این گونه با توسل و شفاعت آنان به تقربی دست یابد که برای آنان به تفضل الهی فراهم آمده است. از  این روست که استاد گرامی ام حضرت علامه حسن زاده آملی(قدس سره) صلوات بر پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) «مداد و پاکن» می دانست که هم کمالی را می نگارد و هم نقص و عیبی را می زداید.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان مالک هیچ چیزی نیست، ولی خدا به او یک امری را هبه و تفضل کرده که همان دعا است که موجب می شود تا به خدا وصل شود و مورد عنایت قرار گیرد.(غافر، آیه 77) از همین روست که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: اغفر لمن لا یملک الا الدعاء؛ ببخش و بیامرز کسی که جز دعا مالک چیزی نیست.(مفاتیح الجنان، دعای کمیل)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا