تغییر جامعه در گرو تغییر انسانها
وقتی انسانها خودشان را تغییر میدهند، جامعه را هم تغییر میدهند: ان اللهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمى دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند.(رعد، آیه 11)
این تغییر همیشه هم مثبت نیست و گاه منفی است.(رعد، آیات 11 ) پس نباید به هر تغییری دلخوش داشت و اصل تغییر را خوب و ارزشی دانست؛ بلکه گاه ممکن است تغییر، ضد ارزشی و بد باشد؛ چنانکه هر تغییری باید دست کم گروهی باشد تا تاثیر مثبت و منفی خودش را بگذارد: اين كيفر بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمىدهد مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند و خدا شنواى داناست.(انفال، آیه 53)
پس هر چه دامنه و گستره تغییر، وسیعترباشد، تاثیرات آن نیز گستردهتر خواهد بود؛ همچنانکه تغییرات فکری – فرهنگی همواره کندتر و آهستهتر ، ولی عمیقتر و پایدارتر است.
از نظر قرآن، ملتها و حکومتها بازتاب دهنده افکار و رفتارهای مشترک هستند؛ زیرا حتی در دولتهایی که گروهی مستضعف محکوم به پذیرش حاکم مستکبر هستند؛ این ظرفیت را خود مستضعفان ایجاد کردهاند که چنین دولتهایی بر سرکار بیایند؛ از همین رو خداوند وعده میدهد که هم ،مستکبران را دو چندان عذاب کند؛ چون گمراه و گمراهکننده بودند؛ و هم مستضعفان را دو چندان عذاب کند؛ زیرا خودشان گمراه و تقویتکننده گمراه کنندگان بودند و با پذیرش ظلم و منظلم شدن، ظالمان را تقویت کردهاند.(غافر، آیه 47؛ ابراهیم، آیه 21؛ و نیز نگاه کنید: احزاب، آیات 67 و 68؛ اعراف، آیه 38)
البته تاثیر دولتها بر ملتها قویتر است؛ از این رو گفته شده است: الناس علی دین ملوکهم؛ مردم بر دین حاکمان خویش هستند.(بحارالانوار، ج 102، ص 7)
امیرمومنان علی(ع) بر همین اساس میفرماید: «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ؛ مردم به امیران و حاکمان خود شبیهتر هستند تا به پدران خود. (تحف العقول، ص۲۰۸)