اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنی

تسامح و تساهل در قرآن

طيف گسترده و ناهمگون اديان، تفاوت هاى بسيارى را در بينش و نگرش انسان هاى متدين به آن اديان پديد مى آورد، بينش و نگرش هايى كه چالش هاى بسيارى را نيز فراسوى امت ها و ملت ها پديدار كرده و جنگ هفتاد و دو ملت را دامن مى زند.

بى گمان همه در پى رسيدن به حقيقت تلاش كرده اند ولى چون آن را نديده اند، ره افسانه زده اند و در وادى آن حق و باطل، درست و نادرست را آميخته و به بازار انديشه و كنش عرضه داشته اند.

در اين طيف گسترده اديان، تفاوت هايى در آموزه هاى اخلاقى و دستورى مى بينيم، تفاوت هاى بسيار فاحش كه به همان اندازه گستردگى در گزاره ها و بينش هاست. آموزه هاى اخلاقى و دستورى برخى از اديان آن چنان ساده و آسان است كه نمى توان آن را در عنوان مناسك و اعمال و احكام عبادى دسته بندى كرد و بيشتر به سادگى قوانين و دستورهايى مى ماند كه در يك روستاى كوچك اجرا و اعمال مى شود. سادگى احكام ريشه در سادگى گزاره هاى اعتقادى و بينش ها و رويكردهاى آن اديان دارد. دسترسى به بينش و انديشه هاى آن به همان سادگى احكام و آموزه هاى اخلاقى و دستورى آنهاست.

برخى ديگر از اديان از چنان ساختار پيچيده اى در گزاره ها و آموزه ها برخوردارند كه گاه براى غير متدينان و پديدار شناسان، فيلسوفان دين و مردم شناسان دست رسى و دست يابى به ژرفاى آنها ناشدنى مى نمايد. بسيارى از مردم شناسان كه نگرشى هم دلانه داشته و يا با كنار گذاشتن فرهنگ خويش و زيستن در ميان متدينان و آموزش هاى ايشان كوشيده اند تا به شناختى درست نه حتى حقيقى دست يابند، در اين امر ناكام مانده اند. پيچيدگى و گستره گسترده و بى كران گزاره ها و آموزه ها تا آن اندازه بوده كه عمرى را مى طلبد، در حالى كه پژوهشگران چنين فرصت و امكانى را ندارند.

تفاوت هاى ديگرى كه در ميان اديان يافت مى شود و مورد پژوهش در جستار كنونى است. تفاوت در چگونگى آموزه هاى دستورى اديان است. برخى از احكام و آموزه هاى اديان، حتى بدون داشتن جنبه تنبيهى، بسيار دشوار و مشقت آور است; مانند «روزه وصال» كه چند شبانه روز امساك به طور پيوسته در آن ادامه مى يابد.

گاه اين آموزه هاى دستورى و يا اخلاقى براى تنبيه و كيفر وضع شده است و احكام سخت ترى تشريع شده تا گناهكاران را كيفرى سخت دهد; براى نمونه به دليل ستم گرى، رباخوارى، حرام خوارى و مخالفت مردمان با پيامبران، هر حيوان ناخن دار و سُم پهن مانند شتر و نيز چربى گاو و گوسفند كه غذاى دل خواه ايشان بود، در دين يهود تحريم شد.[1]

در برخى از منابع به علل و فلسفه تشديد احكام توجّه داده شده و بيان مى دارد كه زمامداران بنى اسرائيل، مردم كم درآمد را از خوردن گوشت پرندگان و چربى حيوانات باز مى داشتند، بدين روى اين چيزها برايشان حرام شد.[2]تورات كنونى نيز مى نويسد: شتر با وجودى كه نشخوار مى كند، امّا تمام سم چاك نيست براى شما نا پاك است.[3]

شريعت اسلام بر خلاف اديان ديگر روشى معتدل را در پيش گرفته است. آموزه هاى اخلاقى و دستورى آن بسيار آسان و متناسب با توانايى ها و بنيه بدنى و روانى اوست، چون دين مبتنى بر فطرت است; از اين رو بسيارى از عالمان اسلامى يكى از شاخصه هاى درستى روايات و احكام را ملايم و متناسب بودن با «فطرت» انسان دانسته اند.[4]

خدا در قرآن در تشريع احكام و تكاليف شريعتى اسلام، به اصل آسان گرى و تسامح و تساهل توجّه داشته است; از اين رو تشريع آموزه هاى دستورى را به گونه اى قرار داده كه عمل به آن آموزه ها و وظايف در توان انسان باشد.[5]خداوند در اين باره مى فرمايد: «لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا»[6] خداوند هيچ كس را به بيش از توانش تكليف نمى كند.

اين آيه بيانگر اراده الهى در تخفيف و آسان گيرى است.

اين ويژگى «آسانى» «تسامح» و «تساهل» در جوهره همه اديان الهى و آسمانى وجود دارد ولى اديان گذشته در محيط فرهنگى خويش دچار امورى بودند كه راهبرى ايشان به حقيقت جز با تكاليف و آموزه هاى سخت ناشدنى بود; و يا آن كه اين احكام واقعى به دست ديگران تحريف شده و بدين صورت كنونى در آمده است.

تكاليف در دين اسلام، آسان و معتدل و هماهنگ با فطرت انسانى است. قرآن به اين مسأله فطرى و غريزى توجّه داشته است كه تكاليف سخت و دشوار نه تنها انسان را به سوى دين گرايش نمى دهد بلكه او را گريزان از دين مى كند; اين يك خواسته طبيعى است كه آسان خواه و راحت طلب باشد. از اين رو رفاه طلبى به عنوان يك ميل و كشش طبيعى در انسان مطرح است ولى افراط و تفريط چنان چه در هر چيزى خطر ساز است، در اين امور نيز خطرآفرين است و انسان را به ورطه نابودى مى كشاند.

قرآن افزون بر گزارش از اين گرايش طبيعى انسانى به آسانى و راحتى، درخواست مؤمنان را درباره آسان خواهى بيان و گزارش مى دهد و مى نويسد كه مؤمنان در خواسته هاى خويش مى گفتند: «رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَآ… مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِه»[7]

اين آسان گيرى را مى توان در نمونه هاى ملموس و عينى احكام و آموزه هاى دستورى قرآن را به آسانى يافت و از آن سراغ گرفت كه در زير به چند مورد اشاره مى شود.

1. پذيرفتن اسلام: خداوند متعالى در پذيرش اسلام، آسان گرفته و دستور داده است كه هر كس اظهار اسلام كرد، بى درنگ از او بپذيريد.[8]

2. واجبات و كفّارات تخييرى: در برخى واجبات، مكلّف بر يك عمل الزام نشده; بلكه بين چند عمل مخيّر است كه نوعى آسانى به شمار مى آيد. مواردى از تخيير كه در قرآن ذكر شده، عبارت است از: الف. وقوف در منى و قربانى: واجب است حاجى پس ازاعمال روزدهم(رمى جمره عقبه، قربانى، حلق يا تقصير) در ايام تشريق (يازدهم، دوازدهم، سيزدهم) در منى توقّف كند;[9] امّا خداوند او را بين كوچ كردن روز دوازدهم و سيزدهم مخيّر كرده است.[10] ب. كفّاره قسم: اگر مسلمانى سوگند شرعى خويش را بشكند، خداوند به جاى تعيين يك جريمه، وى را ميان چند كفّاره مخيّر كرده است تا بر او گران نيايد و جريمه خود را آسان تر بپردازد. بر اساس آيه 89 مائده(5) كفّاره قسم يكى از اين سه مورد است. اطعام ده فقير يا پوشاندن لباس به آنان، آزاد كردن يك برده و در صورتى كه قدرت مالى براى اداى يكى از جريمه هاى ياد شده را نداشت، سه روز روزه بگيرد.[11]

3. واجبات و كفّارات ترتيبى: برخى واجبات يا كفّارات، به صورتى قرار داده شده كه در صورت قدرت نداشتن مكلّف بر يك گونه از آن، شكل هاى ديگرى پيش روى او باشد. واجبات و كفّارات ترتيبى در قرآن از اين قرارند:

الف. كفّاره صيد براى محرم: خداوند، صيد حيوانات را بر مُحرِم ممنوع كرده و مجازات آن را حيوانى معادل آن مانند شتر، گاو و گوسفند قرار داده است; امّا اعلان فرموده كه مكلّف در صورت عدم تمكّن مى تواند شمارى از فقيران را اطعام كند و اگر از عهده اين نيز برنيايد مى تواند چند روز (متناسب بانوع جرم) روزه بگيرد.[12](مائده(5)، 95)

ب. قربانى: يكى از مناسك حج، قربانى است. اگر حاجى بر آن توانا نباشد، بايد ده روز روزه بگيرد.[13](بقره(2)، 196)

ج. كفّاره ظهار: كفّاره ظهار، آزاد كردن يك برده است كه در صورت عدم تمكّن، دو جاى گزين به ترتيب (شصت روز روزه پى در پى پيش از رجوع و اطعام شصت فقير)[14] براى آن قرار داده شده است. (مجادله(58)، 3 و 4)

د. كفّاره قتل خطايى: مجازات كسى كه يكى از مسلمانان را به خطا كشته، پرداخت ديه كامل به بازماندگان مقتول و آزاد كردن يك برده مؤمن است; امّا اگر نتوانست برده آزاد كند، بايد دو ماه پى درپى روزه بگيرد.[15] و [16]

4. آسان گيرى با قرار دادن شرايط: خداوند براى وجوب هر يك از تكاليف نيز شرايطى را قرار داده است كه با فقدان يكى از آن ها، تكليف برداشته مى شود كه خود نوعى آسان گيرى است; مانند مشروط بودن وجوب حج به استطاعت.[17]

5. آسان گيرى با رفع يا تبديل احكام: گاه وضعيّت خاصّى براى برخى افراد پيش مى آيد كه خداوند يا اصل تكليف را برداشته يا آن را به حكمى ديگر تبديل كرده است. اين موارد عبارتند از:

الف. اضطرار: در اضطرار، حكم اوّليّه برداشته مى شود; به طور مثال با اين كه خوردن چيزهايى مانند مردار، خون، گوشت خوك، ذبح شده به نام غير خدا حرام است، در صورت اضطرار، حرمت آن برداشته شده است.[18]

ب. اكراه: اگر كسى به گناه وادار شد، خداوند آن گناه رامى بخشد; چنان كه اظهارات شرك آميز را در زير شكنجه مشركان بخشيد.[19]

ج. تقيّه: انسان به جهت حفظ خويش از ضرر ديگران مى تواند كلام ناحق گفته يا برخلاف حق عمل كند.[20]خداوند پس از نهى از برقرارى ارتباط با كافران، فرموده كه چنين ارتباط در صورت تقيّه مانعى ندارد.[21]

د. خطا: ارتكاب بسيارى از كارهااگر به عمد باشد، مؤاخذه و پيامدهاى مهمّى دارد و اگر به خطا باشد، يا هيچ گونه مؤاخذه و پيامدى ندارد يا پيامد آن اندك و سبك است. [22]

هـ . فراموشى: ترك واجب يا ارتكاب حرام از روى فراموشى مؤاخذه ندارد. قرآن اين مطلب را در قالب دعا از زبان مؤمنان چنين نقل مى كند[23]: «رَبَّنا لاتُؤاخِذنا إن نَّسينا أو أخطَأنا».[24]

و. بيمارى: اگر اداى تكليف در مواردى موجب بيمارى شود، خداوند آن را از مكلّف مرتفع ساخته يا به واجب آسان تر تبديل مى كند; بر اين اساس، به كسى كه در ماه مبارك رمضان مريض است، اجازه افطار و قضاى آن در روزهاى ديگر را داده است[25]: «و مَن كانَ مَريضاً أو عَلى سَفر فعِدّةٌ مِن أيّام أُخرَ يُريدُ اللّهُ بِكم اليُسرَ و لايُريدُ بِكم العُسرَ»[26] هم چنين حكم وضو را براى مريضى كه آب براى او ضرر دارد، به تيمم تبديل كرده است: «…و إن كنتم مَّرضى أو عَلى سَفر أو جاءَ أحدٌ مِنكم مِن الغائطِ… فَتَيمَّموا صَعيداً طَيّباً… ما يُريدُ اللّهُ لِيَجعَل عَلَيكم مِن حَرج.»[27]حكم جهاد نابينا، لَنگ و مريض نيز همين گونه است: «لَيس عَلى الأعمى حَرجٌ و لا عَلى الأَعرجِ حَرجٌ و لا عَلى المَريضِ حَرجٌ»[28] و نيز توبه(9)، 91. پيامبراكرم(ص) به يكى از اصحاب بيمار خود فرمود: نماز را ايستاده بخوان. اگر نتوانستى، نشسته بخوان و گرنه به پهلو و اگر نشد، خوابيده به پشت; زيرا خداوند هيچ انسانى را تكليف نمى كند، مگر به قدر توان او.[29] حرمت تراشيدن سر پيش از قربانى، در صورت بيمارى يا مشكلى مانند آن، برداشته مى شود و شخصى كه وادار به حلق شد، بايد روزه بگيرد يا فقيران را اطعام يا گوسفندى را قربانى كند كه فديه آن شمرده مى شود: «و لاتَحلِقوا رُءوسَكم حتّى يَبلُغَ الهَدىُ مَحِلَّه فَمَن كان مِنكم مَريضاً أو بِه أذىً مِن رَّأسِه فَفِديةٌ مِّن صيام أو صَدقة أو نُسك.»[30]و[31] ز. حرج و سختى توان فرسا: خداوند، تكاليف مشقّت زا را برداشته است. تخفيف شريعت در موارد حرجى، چنان شايع و مورد توجّه فقيهان بوده كه به مثابهِ قاعده و اصل عمومى (نفى حرج) مورد كاربرد فقهى آنان در مسائل و ابواب گوناگون مشهور شده است[32]: «و ما جَعَل عليكم فى الدينِ مِن حرَج.»[33]

انواع سختى كه مجوّز رفع يا تبديل تكليف است، عبارتند از 1. تنگناى مالى:خداوند، حكم وجوب جهاد را از كسانى كه مضيقه و تنگناى مالى، مانع حضور آنان در جبهه شده، برداشته و فرموده است: «لَيس عَلى الضُّعفاءِ و لا عَلى المَرضى و لا عَلى الّذينَ لايَجِدونَ ما يُنفِقونَ حَرَجٌ إذا نَصَحوا لِلّهِ و رَسولِه».[34] 2. ضعف توان و مقاومت روحى: قرآن در آغاز فرمان داده بود كه اگر ارتش مسلمانان، يك دهم ارتش مشركان باشد مى توان با آنان به مقابله برخاست; زيرا ايمان و روحيّه قوى، توان پايدارى و مقاومت را به آنان خواهد داد; امّا پس از پيدايش ضعف روحى، بر آنان آسان گرفت و مقايسه را به نصف تخفيف داد. 3. نياز جنسى: از آن جا كه پرهيز از مباشرت با همسر در طول ماه رمضان براى مسلمانان صدر اسلام قابل تحمّل نبود و برخى بر اثر عدم تحمّل، با همسرانشان نزديكى مى كردند، خداوند بر امّت اسلام آسان گرفت و مباشرت را در شب ماه رمضان جايز كرد[35].

ح. سفر: برخى از احكام، مانندنمازهاى چهارركعتى، روزه و وضو در سفر به احكام آسان تر تبديل شده است.[36]

ط. سال خوردگى: خداوند به سال خوردگان زمين گير، تخفيف هاى بيش ترى داده است; از جمله، برداشتن روزه و تبديل آن به پرداخت يك وعده غذا (مد طعام) به فقير در برابر هر روز: «و عَلى الذينَ يُطيقونَه فِديَةٌ طَعامُ مِسكين.»[37]

ى. خوف از خطر: قرآن يا روايات در موارد متعدّدى تصريح كرده اند: تكليفى كه انسان را در معرض خطر جدّى جانى يا مالى قرار دهد، ساقط مى شود; مانند لزوم آرامش بدنى در نماز كه در صورت خوف، ساقط مى شود[38]: «فإن خِفتم فَرِجالا أو رُكباناً.»[39]

ك. ناآگاهى: مسلمان موظّف به فراگيرى احكام و تكاليف دينى خويش است و در صورت كوتاهى در يادگيرى مؤاخذه خواهد شد; امّا خداوند در چندين مورد بر ناآگاهان آسان گرفته است; مانند ناآگاهى و عذر ناشى از نرسيدن دعوت پيامبران[40] يا عدم آگاهى از حرمت و وجوب برخى كارها و اشيا در شريعت. مسلمان اگر پس از تحقيق لازم، هم چنان در حكم شرعى كارى يا چيزى شك داشته باشد، مى تواند به استناد اصل حليّت يا برائت، آن را بر خود حلال و جايز شمرد. قرآن مى فرمايد[41]: «لايُكلِّفُ اللّهُ نَفساً إلاّ ما ءَاتـها».[42]


[1]. نساء (4)، 160 و 161 و نيز انعام (6)، 146.

[2]. تفسير قمى، ج 1، ص 248 و نيز البرهان، ج 2، ص 492.

[3]. كتاب مقدس، لاويان، 11:4.

[4]. ر.ك: علل گرايش به مادى گرى، مرتضى مطهرى.

[5]. الميزان، ج 2، ص 444.

[6]. بقره (2)، 286.

[7]. بقره (2)، 286.

[8]. مجمع البيان، ج 3، ص 145.

[9]. جواهر الكلام، ج 20، ص 3.

[10]. فقه القرآن، ج 1، ص 300; جواهرالكلام، ج 20، ص 41.

[11]. همان، ج 2، ص 226; مجمع البيان، ج 3، ص 367.

[12]. فقه القرآن، ج 1، ص 311; مجمع البيان، ج 3، ص 377.

[13]. فقه القرآن، ج 1، ص 294.

[14]. مجمع البيان، ج 9، ص 372.

[15]. فقه القرآن، ج 2، ص 409ـ412.

[16]. نساء(4)، 92.

[17]. آل عمران (3)، 97.

[18]. الكافى، ج 2، ص 462.

[19]. الكافى، ج 2، ص 462; مجمع البيان، ج 6، ص 597.

[20]. المكاسب، ص 320.

[21]. آل عمران (3)، 28.

[22]. الكافى، ج 2، ص 462.

[23]. همان; نورالثقلين، ج 1، ص 305; عوائدالايام، ص 247.

[24]. بقره(2)، 286.

[25]. فقه القرآن، ج 1، ص 176; الميزان، ج 2، ص 5.

[26]. بقره (2)، 185.

[27]. مائده (5)، 6.

[28]. فتح (48)، 17.

[29]. التاج، ج 1، ص 201.

[30]. فقه القرآن، ج 1، ص 296; مجمع البيان، ج 2، ص 519.

[31]. بقره (2)، 196.

[32]. القواعد الفقهيه، ج 1، ص 249; عوائد الأيّام، ص 173.

[33]. حج (22)، 78.

[34]. توبه (9)،91.

[35]. فقه القرآن، ج 1، ص 201; الميزان، ج 2، ص 45 و 47.

[36]. فقه القرآن، ج 1، ص 142; مجمع البيان، ج 3، ص 153.

[37]. فقه القرآن، ج 1، ص 177; مجمع البيان، ج 2، ص 493.

[38]. فقه القرآن، ج 1، ص 153; مجمع البيان، ج 2، ص 601.

[39]. بقره (2)، 239.

[40]. مجمع البيان، ج 6، ص 623.

[41]. عوائدالايام، ص 248.

[42]. طلاق (65)، 7.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا