اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

بندگي خدا بهترين سبك زندگي

بررسي راه هاي رسيدن به مقام بندگي از ديدگاه امام حسن مجتبي(ع)
بنده خداوند بودن به معناي آزادي مطلق است؛ زيرا انساني که از غير خالق و مالک خويش آزاد شده است، همه چيز را داراست و ديگر نيازي ندارد تا بردگي و بندگي غير کند و براي برآورد نيازهايش اين در و آن در بزند؛ زيرا بنده خدا با اتصال به خداي غني بالذات ،غني است و همه چيز، بنده او مي شود و به يک آزادي مطلق مي رسد. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا راه بندگي خدا و سبک زندگي اسلامي راستين را بر اساس آموزه هاي وحياني اسلام از زبان يکي از پيشوايان دين، سبط اکبر نبي اکرم(ص) امام حسن مجتبي (ع) بيان کند.

    * * *
آزادي مطلق، پاداش بندگي خدا
    انسان دوستدارکمالات است. يکي از مهمترين کمالات براي انسان ،آزادي و حريت است؛ زيرا در سايه حريت و آزادي در اشکال گوناگون حقوقي، اجتماعي، سياسي و غير آن است که مي تواند به همه چيز دست يابد و ديگر کمالات خود را به دست آورد و همه نيازهاي جسمي و روحي، دنيوي و اخروي را بر آورده سازد.
    البته انسان ها در تشخيص مصداقي و نيز راه وصول به آزادي اشتباه وخطا مي کنند؛ لذا آزادي را در بندگي و بردگي هواهاي نفساني و خواسته هاي غرايز دانسته و به ارضاي افراطي خواسته هاي نفساني مي پردازند که نه تنها اين حالت، از مصاديق آزادي نيست، بلکه از مصاديق بردگي و بندگي است که آسيب هاي جدي به آزادي حقيقي وارد مي کند و راه آزادي حقيقي و واقعي را از او سلب مي کند؛ زيرا کسي که به پاسخگويي غرايز و خواسته هاي نفساني مي پردازد، براي ارضاي آن ها نيازمند آن است که از بسياري از خواسته هاي واقعي و حقيقي خود بگذرد. شرافت و کرامت انساني خويش را زير پا گذارد و براي تامين اقسام شهوت ها به هر دري بزند و از هر کسي ياري بخواهد. از آنجايي که غرايز همانند آب شور درياست که هر چه بيشتر نوشيده مي شود تشنگي را مي افزايد، پاسخگويي به شهوت هاي نفساني نيز تشنگي را برآورده نمي کند و زمينه ساز بيشترخواهي و فزون خواهي غرايز مي شود و «هل من مزيد» گويان همانند دوزخ(ق، آيه 35) خواهان تلاش و کوشش بيشتر مي شود. اين گونه است که براي برآوردن عطش سيري ناپذير غرايز، بايد تن به ظلم به ديگران، بي عدالتي و بردگي و بندگي ديگران دهد.
    از سويي اين فزون خواهي غرايز و خواسته هاي نفساني، آسيب ديگري را نيز به شخص وارد مي کند؛ زيرا افزايش پاسخگويي موجب مي شود تا شخص به انواع بيماري هاي بي درمان و سخت درمان گرفتار شود؛ زيرا خوردن و نوشيدن زياد در شهوت غذايي، افزايش ارتباط و التذاذ جنسي در شهوت جنسي، انواع بيماري جسمي را موجب مي شود و بدن شخص را به تحليل مي برد. از اين رو امام حسن(ع) نسبت به دنيا و لذات آن مي فرمايد: به درستي که نعمت دنيا پايدار نيست ، نه از آسيبش آسودگي هست و نه از بديهايش جلوگيري ، فريبي است حايل سعادت و تکيه گاهي است خميده .(تحف العقول ، ص ۲۳۹)
    اما اگر انسان به جاي اين نوع آزادي که در حقيقت بندگي هواهاي نفساني و بردگي براي اوست، به آزادي خدايي توجه مي کرد، بي گمان نه تنها از بردگي و بندگي آزاد مي شد و همه زنجيرهاي دست و پاگير شرافت و کرامت انساني برداشته مي شد بلکه آدمي به آرامش و آسايشي دست مي يافت که در هيچ نوع ديگر آزادي از جمله آزادي دروغين امروزي يافت نمي شود.
    از اين رو در آيات قرآني آزادي شهواني، عين بردگي و بندگي دانسته شده(اعراف، آيه 157)، و آزادي حقيقي در بندگي خدا و رهايي از هر غير او معرفي گرديده است. (همان، و نيز آل عمران، آيه 35)
    اگر کسي بخواهد همه چيز را بنده و برده خود ساخته و به خدمت بگيرد و به آزادي و سروري مطلق و عام برسد، مي بايست بندگي خداوند را بپذيرد و با فراراز هر چيز به سوي خدا(ذاريات، آيه 50)، و اتصال به منبع بي نيازي و غناي مطلق، خود را از فقر ر ها کند و به غناي حميد برسد (فاطر، آيه 15) که آزادي مطلق اوست؛ زيرا ديگر نيازي به کسي و يا چيزي ندارد تا در خدمت او باشد و او بر آورده کننده نيازهايش گردد.
    از سوي ديگر، انسان اگر بخواهد براي رسيدن به خواسته هايش بردگي و بندگي کند، آيا بهتر اين نيست که به جاي صد ها ارباب به يک رب کامل يعني رب العالمين پيوند خورد و تنها از يک نفر دستور گيرد به جاي آنکه از صد ها نفر دستور گيرد؟(يوسف، آيه 39).امام حسن مجتبي(ع)درباره راه رسيدن به آزادي حقيقي مي فرمايد: «مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ كُلَّ شَيْء؛ كسي كه خدا را اطاعت و عبادت كند، خداوند همه چيز را مطيع او گرداند.( بحار الانوار، ج 68، ص 184)
    پس کسي که بندگي خدا نه بردگي او را بپذيرد به آقايي و سروري مي رسد و همه چيز هستي برده و بنده او خواهد شد و ديگر نيازي ندارد به هر کسي و هر چيزي رو آورد و افزون بر آن سروري اش محدود و مقيد و همراه با درد و رنج باشد؛ زيرا آزادي و سروري در سايه بندگي خدا،هم بي پايان و هم به دور از هر گونه درد و رنج و حزن و خوف و مانند آن است.(بقره، آيات 62 و 112 و 277)
راه رسيدن به بندگي خدا
    اگر کسي بندگي خدا را بپذيرد به خدايي دست مي يابد که همه چيز را براي او بي هيچ منتي و تنها از باب رحمت رحماني و رحيمي فراهم مي آورد و همه هستي را در خدمت او قرار مي دهد تا کارهايش را انجام دهد. يعني هم خودش و هم هستي در خدمت چنين بنده اي خواهند بود. امام حسن(ع) راه رسيدن به اين مقام را در عبارتي ديگر اين گونه توضيح مي دهد و مي فرمايد: از خدا بر حذر باشيد با زيادي ياد او و از خدا بترسيد به وسيله تقوي و به خدا نزديک شويد با طاعت ، به درستي که او نزديک است و پاسخگو .(تحف العقول ، ص ۲۲۹)
    پس با ذکر و ياد دايم خدا و تقواي و اطاعت از او مي توان به مقامي رسيد که هم مقام قرب الهي است و هم اينکه خداوند پاسخگوي درخواست هايش خواهد بود؛ يعني تو بندگي خدا کن تا همه بنده تو شوند. در حديث قدسي آمده است:يَا ابْنَ آدَمَ اَنَا حَيٌّ لَا اَمُوتُ اَطِعْنِي فِيمَا اَمَرْتُکَ حَتَّي اَجْعَلَکَ حَيّاً لَا تَمُوتُ. يَا ابْنَ آدَمَ اَنَا اَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ کُنْ فَيَکُونُ اَطِعْنِي فِيمَا اَمَرْتُکَ اَجْعَلْکَ تَقُولُ لِلشَّيْ‏ءِ کُنْ فَيَکُونُ ؛ ديلمي در ارشاد القلوب آورده است: روايت شده که خداوند تعالي در برخي از نوشته ها و کتبش مي گويد: اي فرزند آدم! من حيات ناميرا هستم؛ در چيزهايي که بدان فرمان داده ام اطاعتم کن تا تو را زنده ناميرا قرار دهم. اي فرزند آدم! من به چيزي مي گويم: باش! پس مي باشد، اطاعت مرا در آنچه فرمانت دادم بکن تا تو را چون خود قرار دهم و به چيزي بگويي: باش! پس باشد.( نوري، مستدرک‏الوسائل، ج 11، ص 259، موسسه آل البيت، قم، 1408 ه ق)
    مشکل آدمي اين است که خودش بي هدف زندگي و عمل مي کند و گمان برده که خدا نيز بي هدف و بي حکمت ،انسان و جهان را آفريده است؛ اما اگر اين مشکل حل شود و بداند خداوندي دانا و حکيم به هدفي جهان و جان را آفريده است ديگر اين گونه رفتار نمي کرد. ديگر مشکل آن است که فراموش کرده که اين هدف همان بندگي و شکرگزاري خدا نسبت به نعمت هايش است و ديگر آنکه فراموش کرده که خدايي که وجودش را آفريده ،در مقام پروردگاري و ربوبيت همه چيز را براي او فراهم مي آورد و به مقدار و اندازه نيازهايش را تامين مي کند و به جاي آنکه حرص دنيا را بزند و براي آن تلاش کند، به عبادت مشغول شود خداوند نيازهايش را برآورده مي کند. امام حسن (ع) مي فرمايد: بدانيد که خدا شما را بيهوده نيافريده و سر خود ر ها نکرده ، مدت عمر شما را معين کرده و روزي شما را ميانتان قسمت کرده تا هر خردمندي اندازه خود را بداند و بفهمد که هر چه برايش مقدر است به او مي رسد و هر چه از او نيست به او نخواهد رسيد، خدا خرج دنياي شما را کفايت کرده و شما را براي پرستش فراغت بخشيده و به شکرگزاري تشويق کرده و ذکر و نماز را بر شما واجب کرده و تقوي را به شما سفارش کرده و آن را نهايت رضايت مندي خود مقرر ساخته است. (تحف العقول ، ص ۲۳۴)
    البته اين سخن به معني دست رو دست گذاشتن نيست. اينکه انسان جايي بنشيند و بخواهد خداوند، روزي اش را برساند ،طرز تفکر کاملاغلطي است؛ زيرا دنيا دارالاسباب است يعني جايي است که امور با اسباب تحقق مي يابد و خداوند براي هر چيزي سببي قرار داده که بايد از آن استفاده کرد. از اين رو آن حضرت(ع) نسبت به تنبلي و کاهلي هشدار مي دهد و مي فرمايد: در طلب مانند شخص پيروز مکوش و مانند کسي که تسليم شده ، به قدر اعتماد نکن چون به دنبال کسب و روزي رفتن سنت است و ميانه روي در طلب روزي از عفت است و عفت مانع روزي نيست و حرص موجب زيادي رزق نيست . بدرستي که روزي قسمت شده و حرص زدن ، موجب گناه مي شود .(تحف العقول ، ص ۲۳۶)
    از نظر آن حضرت(ع) بهترين شکل عبادت همان شکرگزاري نعمت و بهره درست بردن از آن است و کسي که شکرگزار نعمت هاي الهي نيست آدمي پست و حقير است. ايشان مي فرمايد: پستي اين است که شکر نعمت نکني .(تحف العقول ، ص ۲۳۶)
    خداوند در آيات قرآني راه رسيدن به آزادي واقعي يعني بندگي خود را بيان کرده است. يعني هم فرموده است که هدف و حکمت از آفرينش انسان و جنيان، بندگي خداست(ق، آيه 56) و هم فرموده است که اين بندگي چگونه به دست مي آيد که در همه آيات قرآن توضيح داده شده ؛ چرا که راهنماي هدايت به بندگي است. چنانکه آثار اين بندگي و اطاعت را نيز که در سايه هدايت وحياني الهي به دست مي آيد بيان کرده که از جمله آن ها رهايي از هر غم و اندوه و خوف نسبت به کمالات است.(بقره، آيات 37 و 38)
    امام حسن(ع) نيز بر اساس همان معيارهاي قرآني مي فرمايد: اي مردم هر کس براي خدا اخلاص ورزد و سخن او را راهنماي خود قرار دهد به راهي که درست تر و استوارتر است هدايت مي شود و خداوند او را براي آگاهي و هوشياري توفيق داده و به عاقبت خوش کمک مي کند.(تحف العقول ، ص ۲۲۹)
    چنين انساني که راه بندگي را آموخته در حقيقت انسان عاقل و زيرکي است که گليم خود را از دنيا به درستي بر چيده و نگذاشته است تا پستي ها و رذايل دنيا او و مرکبش و نشمين گاهش را آلوده کند. امام (ع) درباره اين دسته افراد مي فرمايد: بيشترين زيرکي ، ترس از خدا و پرهيزکاري است و بيشترين ناداني ، عياشي و شهوتراني است .(حليه الاولياء، ج ۲، ص ۳۷)
    يعني کسي که راه را يافته و خداترس و متقي شده مي داند که درحقيقت عقل خويش را به کار گرفته است؛ اما کسي که به شهوتراني مشغول شده از عقل هيچ بهره اي نبرده است.
ترس از مرگ، شاخصه انسان هاي غير بنده
    انسان هايي که بنده دنيايند نه بنده خدا، از فردا مي ترسند؛ زيرا دنيا جاي تغييرات است و هر روز کسي مي ميرد و چيزي از ميان مي رود و هيچ خوشي و سلامتي در آن پايدار نيست. آن که الان دارد از فردايش نگران است و همين خود عاملي است که از حال فعلي اش نيز نتواند بهره برد و لذت و خوشي براي او نيست؛ زيرا هر لحظه ترس دارد که سهام بالاو پايين شود، خانه ويران شده و مال از دست برود و جان شيرين بر آيد و تيغ مرگ او را درو کند و از زمين برچيند.
    آبادگران دنيا از آخرت و فردا به هر شکلي هراسان هستند.شخصي به امام حسن – ع – عرض کرد: اي پسر پيامبر خدا ! چرا ما از مرگ اکراه داريم و آن را دوست نداريم ؟ حضرت فرمود: چون شما آخرت خود را خراب و دنيايتان را آباد کرده ايد، بنابراين انتقال از عمران و آباداني به خرابي و ويراني را دوست نداريد .(بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۱۰)
    آن حضرت(ع) در جايي ديگر مي فرمايد: اي پسر آدم ، از زماني که از مادر زاييده شدي مشغول نابود کردن عمر خود بوده اي ، پس از باقي مانده عمر خود براي آينده ( عالم آخرت ) ذخيره کن ، به درستي که مومن از اين دنيا زاد و توشه برمي گيرد و کافر خوشگذارني مي کند .و بعد اين آيه را تلاوت فرمودند: ” و زاد و توشه برگيريد، به درستي که بهترين توشه تقوي است ” .(کشف الغمه ، ج ۱، ص ۵۷۲)
    پس عدم آمادگي ما براي سفر به آخرت ما را نسبت به مرگ هراسان کرده و همواره دلهره مرگ خوشي را از ما سلب مي کند. اما اگر آماده باشيم و ره توشه گرد آورده باشيم ديگر هراسي نيست. چنانکه آن حضرت(ع) مي فرمايد: آماده سفر آخرت شو و قبل از فرارسيدن مرگ زاد و توشه خود را فراهم کن و بدان که تو در حالي دنيا را مي طلبي که مرگ ، تو را مي طلبد و امروز غم و اندوه فردا را نداشته باش و بدان که هر چه از مال دنيا بيشتر از غذا و خوراک خود به دست آوردي در حقيقت آن را براي ديگران ذخيره کرده اي و بدان که اموال حلال دنيا مورد محاسبه قرار خواهد گرفت و اموال حرام دنيا عقاب و مجازات دارد و در اموال شبهه ناک و مشکوک سرزنش هست .
    دنيا را مانند مرداري فرض کن و آن مقدار از آن برگير که تو را کفايت کند، پس اگر حلال باشد تو زهد ورزيده اي و اگر حرام باشد گناهي مرتکب نشده اي چون به مقدار اضطرار و ناچاري استفاده کرده اي آنچنان که از مردار به هنگام ناچاري استفاده مي شود و اگر در آن عتاب و سرزنش باشد، سرزنشي کم و آسان خواهد بود .(بحار الانوار، ج ، ۴۴، ص ۱۳۹)
    البته اين بدان معنا نيست که آدمي براي دنيا اصلاکاري نکند و در گوشه بخزد و در انتظار مرگ بنشيند. آن حضرت(ع) مي فرمايد: براي دنيايت آنچنان رفتار کن که گويا براي هميشه زنده اي ، و براي آخرتت چنان رفتار کن که گويا فردا خواهي مرد .(بحار الانوار، ج ، ۴۴، ص ۱۳۹)
    فرصت زندگي دنيا، فرصت استنثايي و بي نظيري است؛ زيرا انسان در اين دنياست که خود را براي ابديت مي سازد. دنيا را مکان عمل و آخرت را مکان حسابرسي گفته اند. تنها در اينجاست که مي توان خود را ساخت و در آخرت اين ساخته را مي توان ديد. امام حسن(ع) به مردم هشدار مي دهد و مي فرمايد: اَلنّاسُ في دارِ سَهْو وَغَفْلَة يعْمَلُونَ وَ لايعْلَمُون فَإِذا صارُوا إِلي دارِ الاْخِرَةِ صارُوا إِلي دارِ يقين يعْلَمُونَ وَ لايعْمَلُونَ؛ مردم در اين دنيا در سراي بي خبري و غفلت به سر مي برند، عمل مي كنند و نمي دانند. وقتي كه به سراي آخرت رفتند، به خانه يقين مي رسند، آنگاه است كه مي دانند، ولي ديگر عمل نمي كنند.
    يعني ديگر آنجا جايي براي کار نيست بلکه جاي دروي اعمال دنياست.اميرمومنان (ع) نيز مي فرمايد: (وإنَّ اليوم عملٌ بلاحساب، وغداً حسابٌ بلاعمل ؛ امروز عمل بي حساب و فردا حساب بي عمل است.(ارشاد القلوب: ج 1، ص 192)
    برخي از کارهاي انسان بسيار زيانبار است و راه را بر او مي بندد و بندگي را از او سلب مي نمايد. از جمله اين ها کبر، حرص و حسد است. امام حسن(ع) مي فرمايد: هَلاكُ النّاسِ في ثَلاث: اَلْكِبْرُ، اَلْحِرْصُ، اَلْحَسَدُ. اَلْكِبْرُ بِهِ هَلاكُ الدّينِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْليسُ. اَلْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ اُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ. اَلْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ وَ بِهِ قَتَلَ قابيلُ هابيلَ؛ هلاكت و نابودي مردم در سه چيز است:كبر، حرص، حسد. تكبّر كه به سبب آن دين از بين ميرود و به واسطه آن، ابليس، مورد لعنت قرار گرفت. حرص كه دشمن جان آدمي است وبه واسطه آن آدم از بهشت خارج شد. حسد كه سررشته بدي است و به واسطه آن قابيل، هابيل را كشت.( بحار الانوار، ج 78 ،ص 111)
    به هر حال، راه بندگي و آزادگي همان است که قرآن و پيشوايان دين گفته اند. اگر کسي بخواهد اين راه را برگزيند و فلسفه زندگي اش را بندگي خدا و رهايي از بندگي و بردگي غير خدا قرار دهد،بايد سبک زندگي خاصي را در پيش گيرد که برخي از آن در اينجا آمده است. البته امام حسن(ع) و ديگر پيشوايان دين توضيحات دقيق و کاملي براي تحقق اين امر بيان کرده اند که بيرون از حوصله اين مقاله است.

روزنامه كيهان، شماره 20821 به تاريخ 22/4/93، صفحه 6 (معارف)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا