اجتماعیاخلاقی - تربیتیعرفانمعارف قرآنی

بر خود با خدا آسان بگيريم

2003200385301984861_rsخداوند غنی و حمید؛

خداوند در قرآن کریم خود را به صفت غنا و بخشندگی ستوده و صفت بخل را از خویشتن دور دانسته است؛ از این رو هر کسی بخل بورزد، خداوند او را دوست نمی دارد (نساء آیه 37 و نیز محمد آیه 38 و حدید آیه 24) و اموالی که به بخل اندوخته و خود از آن بهره نبرده و اجازه بهره بردن از آن نيز را به دیگران را نداده است، به عنوان طوق لعنت در قیامت برگردن او ، مي افکند و خداوند ایشان را در دنيا و آخرت بدان مال های بخل شده و مصرف نشده، خوار و ذلیل كرده و در نهايت عذاب می کند. (آل عمران آیه 180)

بر این اساس، انسان باید خداوند را در غنایش بنگرد و با این مقام عظمت و بزرگی، از او چیزی بخواهد و درخواستن از خداوند بخشنده و غني، بخل نورزد و اسمای غنی و حمید ذات باری تعالی را همواره درنظر آورد. اين بينش و نگرشي است كه خداوند در آيات قرآن انسان را بدان سو سوق مي دهد. انسان مي بايست در هنگام بيان خواسته هاي خويش به عظمت و بزرگواري خداوند بنگرد و غناي ذاتي او را در نظر آورد نه آن كه بزرگي خواسته خويش را در نظر آورده و در بيان خواسته خويش بخل ورزد و خواسته خويش را بزرگ داند و يا بزرگ شمارد؛ زيرا هر چه خواسته انسان بزرگ باشد، در برابر عظمت الهي و غناي ذاتي الهي يا هيچ و يا بسيار كوچك است.

به سخن ديگر، انسان نباید در خواسته ها و بيان خواسته هایش از خداوند، او را به اندازه آن خواسته ها کوچک فرض کند و گمان کند خواسته اش بسیار بزرگ است و به هیچ وجه امکان تحقق آن نمی رود.

اگر خواسته های انسان شرعی باشد، هر چند اين خواسته ها، بزرگ و بی نهایت بزرگ و غیر قابل تصور باشد، هرگز از بزرگی و عظمت و جلال و قدرت خداوند بزرگ تر و برتر نخواهد بود. بنابراین در خواستن باید بی حساب از او خواست و بخل نورزید. بسيار از مردم در بيان خواسته ها ملاك ها و معيارهاي انساني را در نظر مي گيرند و بزرگي و كوچكي خود را ملاك و معيار قرار مي دهند؛‌ در حالي كه انسان مي بايست در بيان خواسته هايش ،‌ هماره بزرگي خداوند و بزرگواري و كرامت وي را در نظر گيرد. اگر چنين كند هرگز چيزي را بزرگ تر از خداوند و كرامت و بزرگواري خداوند نخواهد يافت و هر چه خواسته بزرگ تر و توقع و انتظار برآورد آن بيش تر باشد اميد تحقق آن از خداوند بيش تر خواهد بود؛ زيرا بنده در اين حالت بزرگي خداوند را چنان كه هست درك كرده است و خداوند با اين شناخت به او پاسخ مي دهد و خواسته هايش را اجابت مي كند.

اگر گفته اند سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش، امری درست است؛ اگر هر چیزی را از خدا به آسانی بخواهیم او به آسانی می دهد و هرگز کسی را که به مقام ربوبیت او می نگرد و از او می خواهد، نومید باز نمی گرداند. پس هر آن چه را که به نظر ما، بزرگ تر ، سخت تر و محال تر به نظر می آید، باید از خداوند خواست و از او مسئلت کرد؛ اگر چنين كنيم و بزرگي و بزرگواري خداوند را در بيان حاجات و خواسته هايمان در نظر آوريم ، خداوند همان به ظاهر، حاجت محال و سخت و بزرگ را برای شما امری عادی و آسان و کوچک و در دسترس قرار می دهد .

سخت گیری بنی اسرائیل بر خویشتن

در کتاب عیون اخبار الرضا و تفسیر عیاشی، از بزنطی روایت شده که گفت: از حضرت رضا(ع) شنیدم، می فرمود: مردی از بنی اسرائیل یکی از بستگان خود را بکشت، و جسد او را برداشته در سر راه وارسته ترین اسباط بنی اسرائیل انداخت، و بعد خودش به خونخواهی او برخاست. به موسی (ع) گفتند: که سبط آل فلان، فلانی را کشته است، خبر بده ببینیم چه کسی او را کشته؟ موسی (ع) فرمود: گاو ماده ای برایم بیاورید، تا بگویم: آن شخص کیست. گفتند: مگر ما را مسخره کرده ای؟ فرمود: پناه می برم به خدا از این که از جاهلان باشم، و اگر بنی اسرائیل از میان همه گاوها، یک گاو آورده بودند، کافی بود، و لکن خودشان بر خود سخت گرفتند، و آن قدر از خصوصیات آن گاو پرسیدند، که دائره آن را بر خود تنگ کردند، خدا هم بر آنان تنگ گرفت(عیون اخبار الرضا ج 2 ص 13 ح 31 و تفسیر عیاشی ج 1 ص 46 ح 57 و نیز سوره بقره آیات 67 تا 73)

بنابراین سخت گیری خود بنی اسرائیل موجب شد تا خداوند آن قدر بر ایشان تنگ بگیرد که فراهم کردن آن برای آنان هم وقت گیر باشد و هم هزینه هنگفتی را تحمیل کند که در ادامه روایت در عیون اخبار الرضا بدان اشاره شده است و از بیان آن  در اين جا خودداری می کنیم.

داستان موسی و خضر (ع)

شگفت این که حضرت موسی (ع) خود در ماجرایش با خضر (ع) گرفتار امری شبیه این موضوع شد و خواسته اش را بزرگ يافت و بر خود راه سخت را در عمل درخواست كرد و امري را كه به سادگي و اساني مي توانست به دست آورد به امري سخت و دشوار تبديل كرد.

خداوند در آیه 60 سوره کهف به درخواست موسی (ع) براي ديدار و بهره مندي از حضرت خضر (ع) اشاره می کند و می فرماید: «اذ قال موسی لفتاه لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین اوامضی حقبا» (به یادآور) هنگامی را که موسی به دوست خود گفت دست از جستجو برنمی دارم تا به محل تلاقی دو دریا برسم هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم.

وی در این جا مقصد خود را که دیدار با حضرت خضر (ع) بوده را بیان می کند و می فرماید : وعده دیدار ما مجمع البحرین است؛ ولی این مطلب را ادامه می دهد که اگر به آن جا رسیدم و وی را نیافتم، همین طور زمان طولانی راه خویش را ادامه می دهم تا به او برسم. ایشان در این کلام خویش، امر دیدار را مشروط به دو چیز : رسیدن به مجمع البحرین و یا زمانی طولانی راه پیمودن، می کند.

البته استاد فولادوند در ترجمه خويش از آيه، این گونه آورده است که: و (یاد کن) هنگامی را که موسی به جوان (همراه) خود گفت: «دست بردار نیستم تا به محل برخورد دو دریا برسم، هر چند سالها (سالی) سیر کنم.

در این ترجمه رسیدن به مجمع البحرین امری دانسته شده است که سالیانی چند زمان می برد تا شخص بدان برسد. استاد فولادوند واژه عربی «او» را به معنای «یا» نگرفته است و سخن حضرت موسي (ع) را كه به صورت ترديد ميان رسيدن به مجمع البحرين و يا طي كردن زماني طولاني بوده،  از حالت تردید بیرون آورده و آن را ادامه همان مطلب نخست دانسته است.

در اين عبارت كه استاد فولادوند به عنوان ترجمه آيه  آورده است كلام حضرت موسي (ع) اين گونه  است كه  مجمع البحرین برای حضرت موسي (ع) ناشناخته بوده و هم چنين مسافت آن برای وی معلوم نبود و آن حضرت (ع) نمی دانست چه زمانی طول مي كشد تا وي بدان جا برسد. به سخن دیگر، آن حضرت (ع) از نظر مقصد می دانست که براي ديدار حضرت خضر (ع) مي بايست به مجمع البحرین برود، ولی از لحاظ زمانی نمی دانست زمان رسیدن چه اندازه طول می کشد، از این رو گفته به این جا خواهم رفت هر چند که سالیانی طول بکشد.

اما براساس ترجمه هاي دیگر كه به نظر مي رسد درست تر و دقيق تر است، آن حضرت (ع) محدوده سفر خویش را به دو شکل زمانی و مکانی تبیین می کند و می فرماید: من دست از تلاش بر نمی دارم تا اینکه به مجمع البحرین برسم و یا آن قدر می گردم تا خضر (ع) را در نهايت پیدا کنم و از دانش وي بهره مند شوم. بنابر این، وی امر خویش را دایر مدار دو چیز می کند که نخست رسیدن به مجمع البحرین و وعده گاه دیدار بوده و دیگری رفتن در بخشی از زمان که ممکن است سالیانی به درازا بکشد تا در نهايت در جايي با حضرت خضر(ع) ديدار كند.

می توان گفت که وی دو سیر زمانی و مکانی را اراده می کند و برای رسیدن به مقصد خویش هر دو را مدنظر قرار می دهد.

این مطلب و خواسته حضرت موسي (ع) هر چند به شکل انشايي و دعایی مطرح نشده بود؛ ولی آثار خویش را به جا می گذارد؛ زیرا اگر وی این سفر را به امر خداوند و فرمان وحی الهي انجام می دهد، می بایست همان مقصد مکانی يعني مجمع البحرین را در نظر می گرفت و از بیان سیر زمانی خودداری می کرد؛ ولی آن حضرت (ع) با این بیان که مي خواهد به شكل شده به ديدار حضرت خضر(ع) نايل شود و از دانش وي بهره مند گردد، كلامي را بيان مي كند كه هر چند بیانگر اشتیاق وافر و بیش از اندازه به ولی الله بوده است؛ ولي با اين كلام ناخواسته خود را به رنج و سختی افکند.

در ادامه گزارش قرآن از ديدار حضرت موسي (ع) و چگونگي دست يابي وي به ديدار خضر(ع) می بینیم که این بیان و كلام ساده آن حضرت (ع) چگونه وی را دچار دردسر می کند و موجب مي شود تا به سختی به دیدار خضر (ع)  رسد؛  در حالی که وی می توانست به سادگی و آسانی به دیدار خضر (ع) دست یابد و اين همه رنج و سختي را بر خود تحميل نكند.

خداوند در آیه 62 سوره کهف بیان و گزارش می کند که ایشان با جوان همراه به مجمع البحرین می رسند و حتی از آن عبور می کنند به گونه ای که از این سفر دچار خستگی می شوند و گرسنگی دامن گیرشان می گردد. در آیه 63 همان سوره خداوند به گزارش جوان اشاره می کند که گفت: «دیدی؟ وقتی به سوی آن صخره پناه جستیم، من ماهی را فراموش کردم، و جز شیطان، (كسي) آن را از یاد من نبرد، تا به یادش باشم و به طور عجیبی راه خود را در دریا پیش گرفت.

در آن لحظه موسی تازه متوجه می شود که از مجمع البحرین گذشته و این همان نشانه ای بود که می جست گفت: «این همان بود که ما می جستیم.» پس جستجو کنان رد پای خود را گرفتند و برگشتند. (کهف آیه 64)

حضرت موسی آن گاه ناچار می شود تا راه رفته را بازگردد و خود را به خضر (ع) برساند: «تابنده ای از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود بدو دانشی آموخته بودیم. » (کهف آیه 65)

اگر حضرت موسی (ع) تنها به همان هدف نخست یعنی رفتن به مجمع البحرین براي ديدار حضرت خضر(ع) بسنده کرده بود، دیگر رنج ادامه سفر و بازگشت را متحمل نمی شد؛ زیرا وی مامور بود به مجمع البحرین برود، اما بیان این جمله که «او امضی حقبا؛ یا زمان و یا سالیانی راه بپیمایم» امری بیرون از فرمان الهی بود و نیازی به آن نبود که آن را به زبان بیاورد و آن را جزو خواسته خود قرار دهد؛ زیرا چنان كه از آيات بر مي آيد، وی به وحی الهی اين مطلب را دانسته بود که حضرت خضر (ع) را می تواند در مجمع البحرین بیاید؛ هر چند كه آن حضرت (ع) جای آن را نمی دانست و می بایست به آن جا می رفت و با ديدن نشانه ها و آيات الهي مي فهميد كه به مجمع البحرين رسيده است؛ ولي اضافه کردن «او امضی حقبا» وی را به امری دشوار انداخت به گونه ای که یار و همسفرش نیز دچار فراموشی می شود و شیطان آن شگفتی دیده شده در مجمع البحرین را كه نشانه و آيت رسيدن به مقام مجمع البحرين بوده است،  از یاد وی می برد تا نتواند به موسی (ع) مطلب شگفت را که بعدا بیان می کند در همان جا اعلام دارد و اين همه به رنج نيافتند.

درخواست زندان از سوي يوسف (ع)
از اين دو داستان كه در قرآن و روايات آمده است مي توان دريافت كه انسان گاه با كارهاي خويش خود را به دردسر مي افكند. از جمله مي توان به حضرت يوسف (ع) اشاره كرد كه وي نيز با بيان كلامي خود را در دردسر افكنده و زنداني خويش را حدود هفت سالي افزوده است؛ زيرا به جاي آن كه از خداوند درخواست رهايي از كيد و مكر زنان كند مي گويد كه زندان از دام زنان و مكر ايشان آسان تر است؛ در حالي كه مي توانست از خداوند بخواهد كه وي را از شر و كيد ايشان رها كند و انتخاب راه را به خود خدا واگذار كند؛ ولي آن حضرت(ع) خود تحت تاثير تهديدهاي زليخا  كه وي را به زندان افكندن تهديد مي كرد،‌ همان راه زندان را، راه رهايي يافت و آن را از خداوند درخواست مي كند ؛ در حالي كه اگر راهكار را به خدا واگذار مي كرد و يا راه آسان تري را خود پيشنهاد مي كرد، خداوند همان را براي وي تحقق مي بخشيد؛ ولي او راه سخت تر را انتخاب و پيشنهاد مي كند و نخست سالي به زندان مي افتد و سپس بي توجه به اين كه خداوند او را به درخواست خود او به زندان افكنده است از ساقي درخواست رهايي و نجات مي كند و فراموش مي كند كه خودش از خدا زندان را خواسته بود و الان مي بايست بازهم از خداوند رهايي از زندان را بخواهد ولي اين كار را نكرد و اين گونه است كه  هفت سالي ديگر خود را به رنج زندان دچار ساخت(يوسف آيات 32 و 33 و نيز 42).
اگر انسان خداوند را به بزرگواري و غني ذاتي اش بنگرد و صفات ستوده و حميده اش را در نظر آورد، هرگز در پي اين نمي رود كه كاري را براي خداوند بزرگ و سخت بداند و اين گونه خود را به رنج افكند. به سخن ديگر ، در بيان خواسته ها و حتي راه هاي ساده برآورد آن نبايد بخل كنيم و اين بخل را به دامن كبريايي بكشانيم. يعني به جاي آن كه از خداوند مالي را بخواهيم ، از او بخواهيم كه كاري را به ما بدهد تا از طريق آن مال را به دست آوريم؛ زيرا خداوند كه غني بالذات است مي تواند به اشكال مختلف و بي حساب و كتاب به انسان مالي را ببخشد و نعمتي را ارزاني دارد. پس چرا از وي مي خواهيم تا در كوه يا در سفر به ما چيزي بدهد و چرا همان مال را از وي نخواهيم و يا در نهايت در حضر و يا در دشت آن را به ما ندهد؟ در تعقيبات نمازها آمده است كه آن چه را در سختي مي بايست به انسان برسد در آساني به آدمي عنايت شود. اين همان چيزي است كه انسان بايد طلب كند و در طلب و بيان خواسته اش بخل نورزد. بنابر این، می توان گفت که ما همواره در خواسته ها و حاجتهایمان از خدا، باید او را به عنوان (الغنی الحمید) بنگریم و با توجه به مقام قدرت بی نهایت و غنای ستوده اش از وی چیز بخواهیم و بر خودمان سخت نگیریم. پس بهترین و کامل ترین چیزها را از راه ساده ترین روش ها و ابزارها بخواهیم تا برای ما فراهم آورد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا