لقمه حلال و سالم از نظر قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
از نظر قرآن، تغذیه برای بقای حیات انسان ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛ اما در تغذیه دو شرط اساسی «حلیت و سلامت» می بایست اساس قرار گیرد؛ زیرا «حرام» به «نفس» سپس «بدن» زیان می رساند؛ چنان که «ناسالم» به بدن سپس نفس آسیب می رساند. بنابراین، لازم است که انسان به «طیب و حلال» بودن چیزی که می خورد و می نوشد، اهتمام خاص ورزد.
آثار تغذیه طیب از نظر قرآن
واژه «طیب» در برابر «خبیث» ناظر به چیزی است که از همه جهات و ابعاد «مناسب» انسان است. بنابراین، نمی بایست آن را محدود به «پاکی ظاهری» دانست.
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان می بایست در «تغذیه» دقت نظر کرده و «طیبات» را مورد استفاده قرار دهد و از «خبیثات» اجتناب ورزد؛ زیرا طیبات چیزهایی است که خدا با توجه به ساختار انسان برای استفاده او آفریده است تا بدون هیچ یا کم ترین آثار سوء و بد، بقای انسان را تضمین کند و او را در مسیر بالندگی و رشد یاری رساند و امکان «اظهار صفات» الهی را در انسان فراهم سازد.
وقتی خدا در قرآن مصادیقی از «طیبات» را بیان می کند تا ناظر به «مناسبت با بدن» نیست که امری را طیب می کند، بلکه «مناسبت با نفس و روان» نیز مد نظر قرار می گیرد؛ زیرا از نظر قرآن تاثیرات مثبت و منفی طیبات و خبیثات فراتر از تن، روان و نفس آدمی را نیز درگیر می کند به طوری که مثلا کسی که «تغذیه طیب» دارد، «عمل صالح» نیز از او صادر می شود؛ چنان که به صراحت خدا می فرماید: يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ؛ اى پيامبران از چيزهاى طیبات و پاکیزه ها بخوريد و كار صالح و شايسته كنيد كه من به آنچه انجام مى دهيد دانايم. (مومنون، آیه ۵۱)
این که خدا در این آیه «طیبات» را در کنار «عمل صالح» آورده است، به نوعی به موضوع «نسبت تاثیرگذاری طیبات در عمل صالح» اشاره می دهد؛ زیرا کسی که چیزهای ناپاک و خبیث را به کار می برد، به امر آلوده و خبیث در هر چیزی عادت می کند. بنابراین، انجام کارهای طالح و خبیث نیز برای او امری عادی و معمولی می شود و به سادگی مرتکب اعمال خبیث و پلید می شود؛ هم چنین کسی که به امور طیب و پاکیزه گرایش داشته باشد، به طور طبیعی به عمل صالح به عنوان امری طیب و پاکیزه گرایش می یابد؛ زیرا ساختار وجودی او به چنین گرایشی رسیده و شاکله وجودی و شخصیتی او را شکل داده است. شکی نیست که هر کسی براساس «شاکله و شخصیت وجودی» خود اندیشه و انگیزه خویش را جهت می دهد؛ چنان که خدا می فرماید: لْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا ؛ بگو هر كس بر حسب ساختار شاکله شخصیتی و جهات روانى و بدنى خود عمل مى كند؛ و پروردگار شما به هر كه راهيافته تر باشد داناتر است. (اسراء، آیه ۸۴)
پس می توان گفت که «غذا و تغذیه طیب و خبیث» در شاکله شخصیتی و ساختار وجودی هر فرد انسانی تاثیر مثبت و منفی می گذارد و آثار این «شخصیت خوب و بد» نیز در «عمل صالح و طالح» خودنمایی می کند.
از نظر آموزه های وحیانی اسلام، نقش تغذیه در «شکل گیری شخصیت» و در نتیجه «عمل» چنان مهم و اساسی است که بخش عمده ای آموزه های دستوری و تجویزی اسلام در قالب حلال و حرام ناظر به مساله «تغذیه» است. به عنوان نمونه به سبب تاثیرات منفی «خمر» در به «خماربردن عقل»، خدا آن را حرام می کند؛ زیرا «قوه ادراکی و گرایشی» بشر متاثر از خمر در پوششی می رود که دیگر قابل استفاده نیست و «عقل» کارویژه خود را از دست می دهد. این از دست رفتن عقل در پس پوشش خمر تا جایی است که شخص رفتارهای طبیعی خود را از دست می دهد و حتی گاه قادر به مهار قوای جوارحی و اعضا برای حرکت نیست و در رفتار و حرکت «تلوتلو» می خورد که از آن به «سکر و سکاری» یعنی مستی یاد می شود.
خدا به صراحت در علت تحریم خمر می فرماید: یَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند و از عمل شيطان هستند. پس از آنها دورى گزينيد! باشد كه رستگار شويد؛ همانا شيطان مى خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد پس آيا شما دست برمى داريد. (مائده، آیات ۹۰ و۹۱)
در جایی دیگر نیز می فرماید: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا؛ درباره شراب و قمار از تو مى پرسند؟ بگو: در آن دوگناهى بزرك و سودهايى براى مردم است ولى گناهشان از سودشان بزرگتر است.(بقره، آیه 219)
از این آیات به روشنی به دست می آید که آن چه «معیار و ملاک» حلیت و حرمت نسبت به مصادیق «تغذیه» است، همان «مصالح و مضار» آن چیزها است. در حقیقت خدا چیزی را «مصالح اکثری» داشته باشد «حرام» نمی کند، چنان که چیزی که دارای «مفاسد و مضار اکثری» است، «حلال» نکرده است. به یک معنا می بایست که احکام تابع مصالح و مفاسدی است که در متعلق احکام است؛ چنان که محقق خراسانی صاحب کفایه می نویسد: در احکام ظاهری شرعی ـ مانند احکامی که با اصول عملیه ثابت میشود ـ مصلحت در خود احکام است نه آنکه از قبل در متعلق وجود داشته باشد، هر چند لزوم مصلحت در متعلق احکام واقعی را بپذیریم. (کفایه الاصول، آخوند محمد کاظم خراسانی، بیتا، ص 251)
محقق خراسانی بر این امر تاکید دارد که و باور مشهور عدلیه «تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعی و موجود قبل از تعلق حکم از سوی خدا است. (کفایه الاصول ، محمد کاظم خراسانی، چاپ سال 1364، ج 2، ص 232)
به نظر محققان این تبعیت احکام تکلیفی و وضعی از مصالح و مفاسد موجود در متعلق احکام، می تواند ناظر به «مصالح و مفاسد نوعی» باشد، به این معنا که ممکن است برای خود شخص، هیچ مصلحت یا مفسده ای نباشد، ولی نوع بشر این مصلحت یا مفسده را می فهمد و با آن مواجه است. بنابراین، در احکام به مصالح و مفاسد نوعی توجه می شود که در متعلق احکام است.
البته آیت العظمی خویی فرقی میان احکام تکلیفی و احکام وضعی قایل است. ایشان میگوید: احکام تکلیفی مانند وجوب و حرمت از آن جایی که به افعال اختیاری مکلفان تعلق میگیرد، تابع مصالح و مفاسدی است که در متعلق آنها وجود دارد؛ اما در احکام وضعی از قبیل ملکیت و زوجیت بدان سبب که غالباً به اعیان خارجی تعلق میگیرد و قیام مصلحت به اعیان خارجی معنا ندارد، مصلحت در جعل اینهاست نه در متعلقشان. (التنقیح فی شرح العروة الوثقی، غروی تبریزی، ص 45)
به عنوان مثال، «نوشیدن شراب سپس خواندن نماز»، خود دارای مفسده و مصلحت است، در نتیجه به اولی حرمت و به دومی وجوب تعلق میگیرد. اما اینکه «معاطات» یا «عقد به زبان عربی» ملکیت و زوجیت میآورد، بدان معنا نیست که معاطات یا عقد عربی مصلحتی دارد که از قبل وجود داشته است. در این موارد، نفس جعل حکم مانند سببیت معاطات برای نقل و انتقال یا عقد به زبان عربی برای زوجیت مصلحت دارد.
به هر حال، بر اساس مبانی و اصول فقه اسلامی، «الاحکام التکلیفیه تتبع المصالح و المفاسد فی متعلقها و الاحکام الوضعیه تتبع المصالح و المفاسد فی جعلها و انشائها؛ یعنی احکام تکلیفی تابع مصلحت و مفسده در متعلق حکم و در احکام وضعی تابع جعل و انشاء است.»
آن چه در این جا برای ما اهمیت دارد، این است که احکام حلال و حرامی که برای «تغذیه» و مصادیق آن بیان شده است، تابع «مصالح و مفاسدی است که در متعلق حکم» وجود دارد. پس اگر چیز «طیب» باشد به طور طبیعی حلال و اگر «خبیث» باشد حرام است.
البته از نظر قرآن، اصولا مالی که از طریق حرام به دست می آید هر چند که به ظاهر «طیب» باشد، اما در باطن «خبیث» است و همان آثار بر آن بار می شود؛ زیرا «نفس انسان» چون «نفس حیوان» نیست تا گفته شود خوردن یک هندوانه طیب از ملک با خوردن آن از غیر ملک هیچ فرقی ندارد؛ زیرا این «غذای حرام» در نفس انسان اثر خودش را می گذارد؛ زیرا شخص عالم است که مال حرام تغذیه می کند و «نفس» با آگاهی از این امر متاثر از تغذیه خواهد بود.
در فقه اسلامی از «مکاسب محرمه» و کسب های حرامی سخن به میان آمده است که تاثیر بدی بر روند اقتصاد خانواده و تغذیه آنان و هم چنین «نفس و روان» استفاده کنندگان می گذارد. اصطلاح مکاسب محرمه در فقه اسلامی به معنای روشهای کسب و کار و درآمد حرام و ممنوع از دیدگاه اسلام است. این بدان معناست که روش درآمدی در اسلام میبایست بر اساس موازین و معیارهای خاص باشد که اگر تحقق نیابد در حقیقت کسب حرام تلقی میشود. به عنوان نمونه خداوند در آیه ۲۹ سوره نساء میفرماید: یا ایها الذین آمنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارهً عن تراض منکم و لا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما؛ ای کسانی که ایمان آوردهآید، اموال همدیگر را به ناروا مخورید – مگر آنکه داد و ستدی با رضایت دو طرف، از شما انجام گرفته باشد – و خودتان را مکشید، زیرا خدا همواره با شما مهربان است.
از این آیه به دست میآید که هرگونه تصرفی از جمله تصرف در اموال دیگران جز به «رضایت دو سویه» که از راه تجارت به دست میآید جایز نیست. به نظر میرسد که قرآن میخواهد بگوید که این گونه تصرفات باطل در حقیقت نوعی خودکشی است؛ زیرا انسان با تصرفات باطل و حرام، نفس الهی خود را میکشد و آن را دفن میکند. کسی که لقمههای حرام یا دیگر تصرفات باطل دیگران را تصرف میکند، در حقیقت شخصیت و در نهایت سرنوشت خود را از میان میبرد که مصداق قتل است؛ زیرا نفس در وجود هر انسانی امانتی الهی است. خداوند در برخی از آیات قرآن، از فطرتکشی به عنوان ظلم یاد کرده است؛ چرا که ظلم از عناوینی است که نیازمند دو طرف است که یکی ظالم و یکی مظلوم باشد. پس آن کسی که مظلوم است نفسی غیر از نفس ظالم است؛ یعنی ظالم همان نفس خلقی است که در حق نفس الهی و وجه الهی که امانت در نزد اوست، خیانت میکند و همین خیانت مصداق ظلم است. (آل عمران، آیات ۱۵۴ و ۱۱۷؛اعراف، آیه ۱۶۰)
به هر حال، درآمد انسانی و مکاسب، عامل مهمی در تعیین شخصیت و سرنوشت هر انسانی است. اگر این مکاسب حرام باشد، به طور طبیعی شخصیت او نامتعادل و سرنوشت وی تلخ و دردناک خواهد بود.
در اسلام بر این نکته تاکید میشود که خوراکی انسان میبایست طیب و پاک باشد و لقمه خبیث نباید خورده شود (اعراف، آیه ۱۵۷)؛ همچنین باید این لقمه از راه پاک و حلال به دست آید. از این رو دو عنوان طیب و حلال بودن شرط مهم و اساسی در خوراکی است.
آثار حرام خواری از نظر روایات
در روایات اسلامی از تاثیر حرامخواری در شقاوت ابدی انسان بسیار سخن به میان آمده است تا جایی که امام حسین(ع) رفتار و کردارهای زشت حرامیان در کربلا را برخاسته از حرام خواری و لقمه حرام می داند که شکم ها به آن انباشت شده است؛ در روایت است: لمّا عَبَّأَ عُمَرُبنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَتِهِ علیه السلام و أحاطُوا بهِ مِن کُلِّ جانِبٍ حتّى جَعَلُوهُ فی مِثلِ الحَلْقَةِ فَخَرَجَ علیه السلام حتّى أتى الناسَ فَاستَنصَتَهُم فَأبَوا أن یُنصِتُوا حتّى قالَ لَهُم ـ : وَیلَکُم! ما علَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی؟! و إنّما أدعُوکُم إلى سَبیلِ الرَّشادِ … و کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ قَولی فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ على قُلوبِکُم؛ هنگامى که عمربن سعد سپاهیان خود را براى جنگ با ایشان آماده کرد و از هر سو آن حضرت را در محاصره گرفتند و امام علیه السلام بهسوى دشمن بیرون آمد و آنها را به سکوت دعوت کرد، اما خاموش نشدند خطاب به آنها فرمود: واى بر شما! شما را چه زیان که به من گوش دهید و گفتار مرا که به راه راست فرا مىخوانم بشنوید … همه شما از من نافرمانى مىکنید و به سخنان من گوش نمىدهید؛ زیرا شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مُهر غفلت خورده است. (شرح احقاق الحق، ج 11، ص 624؛ لواعج الاشجان، ص 129؛ سخنان حسين بن على ع، ص 170؛ بحار الانوار ، ج 45 ص 10 )
برخی از آثار لقمه های حرام که در آیات و روایات بیان شده است عبارتند از:
۱. مهر شدن و سیاهی دل: در آیات قرآنی بارها تکرار شده که گناهان موجب زنگاری قلب و ساهی آن و در نهایت دفن و مهر خوردن آن میشود. (شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ مطففین، آیه ۱۴؛ بقره، آیه ۷) وقتی دل انسان بسته شود و راه ادراکی قفل گردد، انسان مطالب را وارونه میفهمد و بر عکس عمل میکند و لذا گرفتار فکر پلید و عمل زشت میشود و حتی به آسانی مرتکب قتل پیامبران و امامان معصوم میگردد. هم چنین در روایات معصومان(ع) آمده که لقمههای حرام و درآمدهای ناپاک موجب سیاهی دل میشود. (بحارالانوار، ج ۵۴ ص ۸)
۲. لعنت فرشتگان، کسی که لقمه حرام میخورد مورد لعن فرشتگان قرار میگیرد. رسول خدا(ص) فرمودند: اذا وقعت اللقمه من حرام جوف العبد لعنه کل ملک فیالسماوات و فی الارض؛ هرگاه لقمهای حرام در شکم بندهای از بندگان خدا قرار گیرد، تمام فرشتگان زمین وآسمان او را لعنت میکنند (الدعوات، ص ۵۲؛ و نیز نگاه کنید: مکارم الاخلاق، طبرسی، قم، چهارم، ۱۴۱۲ ق، ص ۱۵۰؛ بشارهًْ المصطفی، عمادالدین طبری، چاپ کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۳ ق، ص ۲۸)
۳. عدم قبولی اعمال خیر: عده ای از مردم کارهای خیر میکنند ولی به دلیل آنکه حرام در زندگی آنان راه یافته این کارهای خیر بیارزش خواهد بود و هیچ تاثیری در زندگی دنیوی و اخروی آنان نخواهد گذاشت. رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: کسی که کسبش حرام است خداوند هیچ کار خیری را از او نمیپذیرد، چه آن کار، صدقه باشد، چه آزاد کردن بنده، حج باشد یا عمره و خداوند متعال به عوض پاداش این کارها، گناه برای او ثبت میکند و آنچه پساز مرگش باقی میماند توشه دوزخ او خواهد بود (ثواب الاعمال، ص ۲۸۲؛ و نیز نگاه کنید: عوالی اللئالی، ابن فهد حلی، دار الکتاب الاسلامی، اول ۱۴۰۷ ق، ج ۱، ص ۳۶۵) اما باقر(ع) می فرماید: امام باقر (ع) فرمود: مَنْ أَصَابَ مَالًا مِنْ أَرْبَعٍ لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ فِی أَرْبَعٍ مَنْ أَصَابَ مَالًا مِنْ غُلُولٍ أَوْ رِبًا أَوْ خِیانَةٍ أَوْ سَرِقَةٍ لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ فِی زَکاةٍ وَ لَا صَدَقَةٍ وَ لَا حَجٍّ وَ لَا عُمْرَةٍ؛ کسب در آمد از چهارمنبع؛ موجب می شود که چهار عمل نیک از انسان پذیرفته نشود: کسب در آمد از راه فریبکاری، ربا خواری، خیانت و سرقت سبب می شود که اعمال نیک انسان همچون زکات، صدقه واحسان، حج و عمره اش پذیرفته نشود.( وسائل الشيعة، ج 11، ص 145.) امام باقر(ع) در سخن دیگری فرمود: إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا أَصَابَ مَالًا مِنْ حَرَامٍ لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ حَجٌّ وَ لَا عُمْرَةٌ وَ لَا صِلَةُ رَحِمٍ حَتَّی إِنَّهُ یفْسُدُ فِیهِ الْفَرْجُ؛ چون کسی مال حرامی به دست آورد، نه حج او قبول می شود، نه عمره او و نه صله رحم او، حتّی مال حرام نکاح را هم تباه کرده و خانواده ها را متلاشی می کند.( بحارالأنوار، ج 100، ص 11.) پیامبر اکرم (ص) فرمود: خدا را فرشته ای است که هر شب بر بیت المقدس بانگ بر می دارد که: «هر کس حرام بخورد، خدا نه نماز نافله او را می پذیرد نه نماز واجب را»( عدةالداعى، ج 153، ص 152) پیامبر (ص) در سخن دیگری عبادت را با لقمه ناپاک بی ثمر دانسته و می فرماید: الْعِبَادَةُ مَعَ أَکلِ الْحَرَامِ کالْبِنَاءِ عَلَی الرَّمْلِ وَ قِیلَ عَلَی الْمَاءِ؛ عبادت با خوردن حرام، همچون بنا کردن ساختمان بر روی ریگ یا آب است که هر لحظه ممکن است نابود شود.( بحارالأنوار، ج 81، ص 258) همچنین آن بزرگوار فرمود: هر کس مالی حرام کسب کند، خدا نه صدقه او را می پذیرد و نه بنده آزاد کردن و نه حج گزاردن و نه عمره گزاردن او را، و به اندازه پاداش این اعمال برای او گناهانی سنگین می نویسد؛ و آنچه از وی پس از مرگش بر جای بماند، توشه راه جهنّم او خواهد بود. و هر کس بر حرام دست یابد و از ترس خدا آن را رها کند، خداوند او را مورد دوستی و رحمت قرار می دهد، و می فرماید تا او را به بهشت ببرند.( وسائل الشيعة، ج 11، ص 145) إمام علی (ع) به کمیل می فرماید: یا کمَیلُ لَیسَ الشَّأْنُ أَنْ تُصَلِّی وَ تَصُومَ وَ تَتَصَدَّقَ الشَّأْنُ أَنْ تَکونَ الصَّلَاةُ بِقَلْبٍ نَقِی وَ عَمَلٍ عِنْدَ اللَّهِ مَرْضِی وَ خُشُوعٍ سَوِی وَ انْظُرْ فِیمَا تُصَلِّی وَ عَلَی مَا تُصَلِّی إِنْ لَمْ یکنْ مِنْ وَجْهِهِ وَ حِلِّهِ فَلَا قَبُول؛ ای کمیل مهم آن نیست که فقط نماز بگزاری و روزه گیری و صدقه دهی، مهمّ آن است که نماز با دلی پاک و کرداری خدا پسندانه و خشوعی درست همراه باشد و بنگری که در چه مکان و لباسی نماز می گزاری و بر چه زمین و سجده گاهی پیشانی می گزاری که اگر از راه درست و حلالش نباشد پذیرفته نیست.( بحارالأنوار، ج 74، ص 417)
۴. عدم قبولی نماز: حرام خواری آثاری دارد که از جمله آنها عدم قبولی عباداتی چون نماز و روزه است؛ خداوند بهصراحت بیان میکند که فقط عبادات متقین مورد قبول است (مائده، آیه ۲۷،) پس کسی که حرامخواری میکند و بیتقوایی دارد، عبادتش هرچند زیاد و طولانی باشد هیچ تاثیری نخواهد داشت. چنین شخصی همانند ریاکاری است که آب پاک و شربتی شیرین و عسل مصفایی را با خون و دیگر آلودگیها مخلوط کند و در حجم بسیار به کسی پیشکش کند که قابل استفاده نخواهد بود.
رسول خدا(ص) درباره عدم قبولی نماز حرامخوار فرمودند: مَنْ اکلَ لُقْمَةَ حَرامٍ لَنْ تُقْبَلَ لَهُ صَلَوة ارْبَعینَ لَیلَةً، وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعوَةُ ارْبَعینَ صَباحاً وَ کلُّ لَحْمٍ ینْبِتُهُ الْحَرامُ فَالنَّارُ اوْلی بِهِ وَ انَّ اللُّقْمَةَ الواحِدَةَ تُنْبِتُ اللَّحْمَ؛ نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست و تا چهل روز دعای او مستجاب نمیگردد و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است. (بحار الانوار، ج ۶۳ ص ۴۱۳) البته این به آن معنی نیست که نماز و عبادات از او ساقط میشود و عباداتش صحیح نیست بلکه باید بداند که به وظیفهاش باید عمل کند اما اعمالش مقبول نخواهد بود.
۵. عدم اجابت دعا: از دیگر آثار حرامخواری این است که دعای چنین شخصی از سوی خداوند اجابت نمیشود. در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال میفرماید: فَمِنْک الدُّعَاءُ وَ عَلَی الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْتَجِبُ عَنِّی دَعْوَةٌ إِلَّا دَعْوَةَ آکلِ الْحَرَامِ؛؛ بنده من! تو دعا کن، من اجابت میکنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد، مگر دعای کسی که مال حرام میخورد. (بحار الانوار، ج ۶۳، ص ۳۱۴؛ عده الداعی ص ۹۳۱).
شخصی به محضر رسول خدا شرفیاب شد. به آن حضرت عرض کرد که دوست دارم دعایم مستجاب شود، چه کنم؟ پیامبر خدا به او فرمود: طهر ماکلک و لاتدخل بطنک الحرام، لقمهات را پاک کن تا مبادا به حرامی آلوده باشد و مراقب باش هیچ نوعی حرامی را مصرف نکنی (همان)
۶. نسلهای ناپاک:آثار لقمه در نسلهای آدمی ظهور و بروز میکند و اینگونه نیست که پس از مدتی تمام شود. اگر از این لقمه نطفهای بسته شود این بچه جز گناه و بدکاری و پلید اندیشیکاری نخواهد کرد. امام صادق(ع) میفرماید: کسب الحرام یبین فی الذریه؛ آثار کسب حرام در نسل آدمی آشکار میشود. (فروع کافی، ج ۱، ص ۳۶۳؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، موسسه آلالبیت (قم، اول، ۱۴۰۹ ق، ج ۱۷، ص ۸۲)
۷. عدم شفاعت: از دیگر آثار لقمه ناپاک و حرامخواری این است که آدمی به شفاعت پیامبر(ص) و دیگر شفیعان نخواهد رسید. ابیالعباس مکبر روایت میکند که: در محضر امامباقر(ع) شرفیاب بودم که مردمی به نام ابو ایمن حضور آن حضرت رسید و گفت: ای اباجعفر! مردم مغرور شده و مدعی هستند که برای امت، شفاعت پیغمبر اکرم(ص) کافی است. حضرت سخت متغیر شد، به طوری که آثار غضب از چهره مبارکش هویدا گشت و فرمود: وای بر تو ای ابا ایمن! چگونه این مردم فکر میکنند که [اگر] مرتکب هر منکری شده و شهوات خود را انجام دهند و هر لقمه حرامی را خورده و دست درازی به اموال و نوامیس دیگران بکنند، [باز میتوانند] چشم به شفاعت پیغمبر داشته باشند؟ (تفسیر جامع، سیدمحمد ابراهیم بروجردی، انتشارات صدر، تهران ۱۳۶۶ ش، ششم، ج ۵، ۴۱۳)
۸. عذاب الهی: در آیات و روایات از دیگر آثاری که برای حرامخواری بیان شده، عذابهای الهی در دنیا و آخرت است. (نگاه کنید: مکارم الاخلاق، ص ۴۶۸)
- قساوت قلب: اباعبدالله الحسین (ع) در این باره می فرماید: کلُّکمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکمْ مِنَ الحَرام؛ شما مرا نافرمانی می کنید و حرفم را گوش نمی کنید؛ چرا که شکم هایتان از حرام پر شده است.(بحارالانوار، ج 45 ص 10)