اجتماعیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنیمقالات

باده سرمستي در سر ثروتمندان

samamosبررسي ويژگي مترفان و مرفهان بي درد از ديدگاه قرآن

اقتصاد و ثروت، قوام جامعه است؛ اما گاه شيوه بهره برداري از آن نه تنها استحكام جامعه و استواري آن را به هم مي زند، بلكه مهمترين عامل تباهي انسان و جامعه مي شود. از اينرو برخي امور مادي و دنيوي كاركردهاي دوگانه و سلبي و ايجابي دارد. به اين معنا كه عامل حيات خود عامل ممات آدمي است.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا تبيين قرآن را از شيوه تعامل انسان با ثروت ارائه دهد و آثار سرمستي از ثروت را بيان كند.

كاركردهاي متضاد ثروت

امور مادي و دنيوي، كاركردهاي متضادي دارند. از اين رو، مي تواند عامل عروج يا سقوط آدمي شود. همان چيزي كه بستري براي تحقق متاله شدن بشر است، همان چيز مي تواند موجب تباهي و نابودي وي شود.

اينكه آيات قرآني، به دنيا با دو رويكرد متضاد نگاه مي كند و در همان حال كه آن را فرصت استثنايي براي بشر جهت رسيدن به مقام خلافت الهي برمي شمارد، مهم ترين مانع در سر راه اين هدف مي داند، به اين معناست كه در هر امر دنيوي براي انسان مسير تقوا و فجور وجود دارد. (شمس، آيات 7 و 8 )

از نظر قرآن، ثروت و اقتصاد نيز كاركردهاي متضادي باتوجه به نوع تعامل و بهره برداري انسان از آن دارد همين اقتصاد و ثروت مهم ترين عامل براي انجام تكاليف و مأموريت هاي بشري در زمين و در همان حال مهمترين موانع در سر راه كمال يابي بشر مي باشد. دنيا و ثروت زماني كه در مسير شكرگزاري يعني رسيدن به كمال مطلق، متاله (خدايي) شدن مورد استفاده قرار گيرد، بهترين ابزار در دست انسان است؛ اما اگر موجبات سرمستي و سرگرم شدن به آن و گمراهي از هدف و يا دور شدن از آن را فراهم آورد، بدترين دشمن انسان و انسانيت خواهد بود.

ثروت، به عنوان هدف

نگرش انسان به هر چيزي به آن معناي خاصي را مي بخشد. زاويه نگرش انسان به هر چيزي همان نيت و انگيزه وي را نيز شكل مي دهد. براين اساس، نيت انسان به امور دنيوي مي تواند ابزاري يا اصيل باشد. به اين معنا كه هر چيزي مي تواند براي انسان به عنوان اصل و هدف غايي مطرح باشد يا به عنوان يك ابزار مورد استفاده قرار گيرد.

بر پايه آموزه هاي وحياني قرآن، هدف از آفرينش انسان، رسيدن به مقام خلافت الهي و مظهريت در ربوبيت است. براين اساس، دنيا و زندگي دنيوي براي انسان تنها يك فرصت استثنايي براي شدن و تحول است و هدف اصلي در دنيا تحقق نخواهد يافت؛ بلكه دنيا گذرگاه و ابزار رسيدن است. آنچه اصالت دارد و مي بايست به عنوان غايت مورد نظر قرار گيرد، خدايي شدن و ظهور در مظهريت و رسيدن به كمال مطلق در آخرت است.

براساس اين نگرش قرآني، ثروت و اقتصاد هرچند كه ابزاري بسيار مهم و كارآمد و حتي به عنوان قوام جامعه (نساء، آيه5) مي باشد، ولي هرگز اصيل و هدف غايي شمرده نمي شود و نگاه انسان به آن بايد نگاه ابزاري باشد.

با اين همه برخي از انسان ها برخلاف فلسفه آفرينش فكر و عمل مي كنند. اين گونه است كه دنيا و ثروت براي آنان اصالت مي يابد و به عنوان هدف غايي مطرح مي شود و تمام تلاش انسان مصروف اين مي گردد تا به آن دست يابد؛ زيرا كمال خود را در آسايش و آرامشي مي داند كه در سايه ثروت و اقتصاد شكوفا به دست مي آيد.

ثروت، مايه لهو و بيهودگي

ثروت براي كساني كه دنيا و زندگي آن اصل مي باشد، هدف غايي شناخته مي شود و تمام تلاش اين كسان مصروف آن مي گردد تا ثروتي را جمع آورند و با آن خوشبختي خود را در دنيا تضمين كنند.

اين گونه است كه تمام توانايي ها و استعدادهاي سرشته در ذات خويش را براي توليد بيشتر ثروت و انباشت آن مصروف مي دارند. اينان از آن جايي كه براي آخرت اصالتي قايل نيستند و هدف ديگري را در نظر ندارند، به هرچيزي تمسك مي جويند تا به انباشت ثروت و درحقيقت تضمين سعادت و خوشبختي خود كمك كنند. لذا تجاوز به حقوق ديگران و مصادره ثروت آنان از راه هاي ستمگرانه و بيدادگرايانه امري طبيعي جلوه گر مي شود.

البته براي اينكه به نوعي از امنيت برسند، برخي قوانين را مراعات مي كنند. اما تدوين اين قوانين و عمل و اجراي آنها تنها تا زماني است كه مصلحت اقتضا مي كند و هرگاه شرايط رابه گونه اي تحليل كنند، كه تجاوز و تعدي به حقوق ديگران، حريم امنيت آنان را مخدوش نمي سازد، به اين كار ادامه مي دهند و تنها زماني به قانون پاي بندي خود را اعلام مي دارند كه تنها دراين چارچوب مي توانند سعادت خويش را تامين و تضمين كنند.

كساني كه به ثروت دست يافتند، با تكاثر و انباشت آن مي كوشند تا سعادت خود را تضمين كنند.

اما هرگاه اين ثروت به اندازه اي باشد كه غرق درآن باشند و هيچ گونه احساس كمبود و يا خطري وجود نداشته باشد؛ به گونه اي كه هرچه هزينه كننده اين ثروت انبوه آنان را پاياني نيست، درآن زمان سرمست از ثروت به لودگي و بيهودگي گرفتار مي شوند و به لهو و لعب مشغول مي شوند.

باده سرمستي

ثروت براي متنعمان و سرمايه داران بزرگ، همانند زياده روي درشراب خواري، مستي مي آورد و آنان را به چنان سرمستي مي كشاند كه هيچ كس را بنده نيستند و به هيچ قدرتي محدود نمي شوند. اين گونه است كه هنجارهاي قانوني و ارزشي جامعه را به سخريه مي گيرند.

خداوند درآياتي از اين افراد به عنوان «مترف» ياد مي كند. ترف به معناي تنعم و برخورداري از نعمت است و مترف كسي است كه از نعمت فراوان و رفاه بسيار برخوردار است به گونه اي كه او را سرمست سازد و به طغيان كشاند. (لسان العرب، ابن منظور، ج 2، ص 30، ذيل واژه ترف) صاحب مجمع البحرين مي گويد: مترف به كسي گفته مي شود كه در استفاده از لذايذ و خوشيها زياده روي كند و وقتي مي گويند فلاني را نعمت، مترف كرده يعني: او را به طغيان و عياشي وداشته.

البته مترفان دربسياري از موارد فرزندان ثروتمندان هستند؛ زيرا جمع آوري ثروت نيازمند فعاليت هاي اقتصادي و همت بسيار عالي است. از اين رو، بسياري از ثروتمندان همواره دغدغه جمع آوري و شمارش را دارند؛ چرا كه آسايش و آرامش و جاودانگي را در آن مي جويند (همزه، آيات 2و 3).

اما فرزندان ثروتمندان، در آسايش و آرامش رشد مي كنند و رنج و سختي جمع آوري ثروت را تحمل نكرده اند. اينان چون درناز و نعمت و بهره مندي از لذت هاي بسيار پرورش يافته اند و بي رنج و درد زندگي را گذرانده اند، به عنوان مترف شناخته مي شوند. از اين رو مفسران در تعريف مترف به پرورش شخص در ناز و نعمت و لذت توجه مي دهند. (جامع البيان، ج 7،جزء 12، ص 182) اين درحالي است كه بسياري از ثروتمندان درچنين تنعم و لذتي رشد نكرده اند؛ مگر آنكه ثروتي ازگذشتگان به ارث برده باشند.

به هرحال، مترف، به هر سرمايه دار و ثروتمندي گفته نمي شود، بلكه مترف كسي است كه در ناز و نعمت و لذت، پرورش و رشد يافته است، يا مترف كسي است كه در نعمت هاي مادي و لذت هاي دنيوي فرو رفته و سرمست از ثروت و لذت، از معنويات غافل مي باشد. (التحقيق، مصطفوي، ج1، ص385)

از تعريفي كه بيان شد اين معنا به دست مي آيد كه مترف، كسي است كه ثروت، او را سرمست كرده و لذت هاي مادي او را از معنويات غافل ساخته است. براين اساس مي توان گفت مترف كسي است كه باده سرمستي در سرش افتاده و لذت دنيا او را از همه چيز بويژه معنويات و اهداف انساني و الهي غافل ساخته است.

بنابراين، باده گساران مست ثروت، چيزي جز لذت را نمي فهمند و تجربه اي از درد و رنج ندارند و مي توان آنان را انسان هاي بي دردي دانست كه از انسانيت چيزي جز لذت نمي شناسند.

از سوي ديگر، براساس آنچه گفته شد بايد گفت كه مترفان، داراي فرهنگ خاص خود هستند؛ زيرا سخن از پرورش يافتن در محيط و فضايي است كه جز لذت نمي شناسند و تجربه اي ندارند. اينان معنايي كه از زندگي و مفهوم آن مي شناسند، لذت و سرمستي است. از اين رو به مال و ثروت هاي خداداد و منشا آن بي توجه هستند. (سبا، آيات34 تا36)

فرهنگ مترفان سرمست از باده لذت

اگر بخواهيم فرهنگ مترفان را بشناسيم بايد به اين نكته توجه دهيم كه آنان قايل به اصالت لذت هستند. آنان از ثروت جز لذت آن نمي شناسند و هر چيزي را براي لذت بيشتر مي جويند. آنان تنها به هوس ها و تمايلات نفساني خويش پاسخ مي دهند و در اطاعت از هواهاي نفساني تلاش مي كنند.

خوشگذراني به عنوان هدف نهايي و غايي در زندگي آنان مطرح است. (قصص، آيات76 و 78) از اين رو دور زدن قانون و هنجارها در ميان ايشان يك روش و اصل است؛ زيرا نمي توانند در چارچوب قانون و هنجارها به همه خواسته هاي نفساني و لذت هاي خويش پاسخ دهند. پس روحيه تجاوزگري و تجاوز به قانون و حقوق ديگران و هنجارها در اينان وجود دارد. (همان)

از ديگر روحيات ايشان مي توان به روحيه تفاخر و فخر فروشي به ديگران (كهف، آيات32 و 34؛ سباء، آيات34و 35)، تكبر و خود برتربيني و استكبار نسبت به ديگران (مؤمنون، آيات64 و 67)، مخالفت با آخرت گرايي و ترجيح آخرت بر دنيا و قوانين و احكام عقلاني و وحياني (زخرف، آيات23و 24)، ستمگري و ظلم به مردم (انعام، آيات44 و45؛ انبياء، آيات 11تا13)، غرور و خودپسندي (كهف، آيات34تا36) و بدتر از همه فسق و فجور است. به اين معنا كه در هنجارشكني چنان بي پروا هستند كه حتي مراعات ظاهر نمي كنند و با پوست اندازي، چهره كريه و زشت خويش را به نمايش مي گذارند و به طور علني گناه و بدكاري پيشه مي گيرند.(اسراء، آيه16)

سرمستان باده ثروت و رفاه زدگان وادي هوس و قدرت، نه تنها اهل فساد و افساد هستند و زمين و جامعه و محيط زيست و اجتماع را براي هوس هاي خويش به تباهي مي كشند. (قصص، آيات76 و 77) بلكه با رفتارهاي زشت و نمايش بدكاري در جامعه، هرزگي را دامن زده و ارزش هاي اجتماعي جامعه را به سخريه مي گيرند و فاسقانه رفتار مي كنند. (اسراء، آيه16)

عياشان طغيانگر

اگر بخواهيم براساس آيات قرآني و كاربرد واژه اتراف در آيات هشت گانه به يك جمع بندي در حوزه فرهنگ و شخصيت مترفان برسيم، بايد آنان را عياشان طغيانگر بدانيم كه ثروت، آنان را مست كرده و پرورش نادرست و زياده روي در لذت طلبي، عنان اختيار از ايشان گرفته است.

به تعبير اميرمؤمنان علي(ع) مترف كسي است كه پهلوهايش از پرخوري باد كرده و تنها كارش پركردن و خالي كردن شكم است. اينان به هيچ چيز رحم نمي كنند و حتي مال خدا يعني «بيت المال» را همانند شتري كه با ولع، علف هاي بهاري را مي چرد، مي چرند تا آن كه آنچه تابيده بود باز شده و كردارش بر او پيشي مي گيرد و شكم پرستي او آشكار مي گردد. (نگاه كنيد: نهج البلاغه، خطبه3)

ابن خلدون در فصل هيجدهم باب دوم از مقدمه تاريخ خود تحت عنوان «فراخي معيشت و تجمل و فرو رفتن در ناز نعمت» مي نويسد كه چگونه خداوندان ناز و نعمت و توانگران در آسايش و فراخي معيشت، با روحيه تن پروري عادت مي كنند و شيوه هاي پادشاهي در ساختمان ها و پوشيدني هاي نيكو را درپيش مي گيرند و به عياشي و طغيانگري مشغول مي شوند و خوي و طبيعت ديگري مي گيرند و اين گونه راه تباهي و نيستي را مي پيمايند.

در حقيقت انسان هايي كه تن پروري و عياشي و تلذذ دنيوي را پيشه خود مي كنند، از انسانيت خارج و بيرون مي روند و همانند حيوانات تنها به تلذذ رو مي آورند و از معنويات و انسانيت غافل مي شوند.

لذت جويي لجام گسيخته و تجمل گرايي در زندگي، روحيه مسئوليت پذيري و عواطف انساني را سخت تضعيف يا نابود مي سازد و در نتيجه مترفان نه توجهي به محرومان و نيازمندان خواهند داشت و نه مشاركتي در كارهاي خير از خود نشان مي دهند. از اين رو خداوند آنان را انسان هاي بخيل (توبه، آيات 76 و 77) معرفي مي كند كه تنها در انديشه تكاثر و جمع ثروت هستند. (كهف، آيات 32 و 34؛ سباء، آيات 34 و 35)

همچنين شادماني غرورآميز آنان در زندگي دنيا به سبب رفاه زدگي و ثروت بي شمار كه فكر و جانشان را در برگرفته است (انعام، آيه 44؛ هود، آيات 9 و 10؛ رعد، آيه 26) نمي گذارد تا غم و درد ديگران را به خود راه دهند و از روحيه همدردي به ديگران برخوردار نيستند. قرآن كريم در آيه 76 سوره قصص، با اشاره به شادماني همراه غرور قارون به هنگام رفاه زدگي اش، چنين روحيه اي را مانع كمك قارون به هموطنان خويش و رفع نيازهاي اقتصادي آنان مي داند.

ويژگي زندگي اشرافي

زندگي اترافي و اشرافي، از چند جهت فساد اخلاقي و رفتاري در پي دارد. از يك سو غرق شدن در شهوت ها و هوس ها و زياده روي در لذات جسماني، مجالي براي انديشه در كمالات معنوي و انساني و توجه به بعد روحي باقي نمي گذارد و راه را براي تهذيب اخلاقي مي بندد. (انبياء، آيات 13 و 14؛ مومنون، آيات 62 تا 64) به ويژه آن كه افتادن در دام هوس ها و لذت جويي ها، نور و نيروي عقل را سخت ناتوان مي كند و پذيرش دعوت اديان و مصلحان را دشوار مي سازد. از اين رو قرآن كريم، يكي از ويژگي مترفان را، انكار حق و اعراض از آن (مومنون، آيات 64 تا 67) و مقابله با پيامبران و مصلحان اجتماعي بيان مي دارد (سبا، آيه 34).

از سوي ديگر، حفظ اين موقعيت و تداوم بيشتر آن مستلزم يا همراه رذيلت هاي اخلاقي همچون آزمندي، طمع و بخل است (مدثر، آيات 12 تا 15). از جنبه هاي ديگر، پرداختن به تجملات و كامجويي ها نيز غالبا همراه با ناشايست هاي اخلاقي و رفتاري همچون فخرفروشي، خودبرتربيني و بي بندوباري خواهد بود و لذا قرآن كريم، مترفان را مفسد و فاسق معرفي مي كند.

هنگامي كه زرق و برق هاي مادي، پرخرجي ها و گرايش به زندگي هاي تجملي گسترش يافت، هزينه هاي مصرف بالا مي رود و دخل و خرج ناهماهنگ مي شود. اين افراد براي همگامي با زندگي و تأمين مخارج متنوع و سنگين آن، خود را ملزم به رعايت ضوابط و ارزش ها نمي بينند. اينجاست كه تجمل و زندگي اشرافي، آشيانه فساد مي شود و در سايه خود، انواع كژي ها و مفاسد را پرورش مي دهد.

به هر حال، مترفان در هر جامعه اي منشا غالب مفاسد اجتماعي هستند؛ چرا كه در ناز و نعمت و عيش و نوش و هوس غرق هستند. از اين رو هر نغمه اصلاحي و انساني و اخلاقي در گوش آنها ناهنجار است و به همين دليل هميشه در صف اول مقابله با پيامبران ايستاده اند و دعوت آنها را كه به نفع عدل و داد و حمايت از مستضعفان بوده هميشه بر ضد خود مي بينند. روي اين اصل در آيه 16 سوره اسراء از آنان به خصوص ياد شده است؛ زيرا كه ريشه اصلي فساد، همين گروه از اجتماع هستند. (سباء، آيه 34)

به سخن ديگر، باده سرمستي كه اين گروه از ثروتمندان بي درد و رفاه زده سر مي كشند، جز طغيان، فساد، نابهنجاري، بدكاري، زشت كاري، فسق و فجور آشكار و تباهي مطلق براي جامعه ثمري ندارد. از اين رو خداوند به مردم هشدار مي دهد كه از ثروت به درستي بهره گيرند و اجازه ندهند تا ثروت آنان را به روحيه و فرهنگي سوق دهد كه جز تباهي بهره اي ندارد.

بنابراين، مقابله با رفاه زدگي و اتراف مي بايست در دستور همه مسئولان جامعه به ويژه رهبران و ثروت مندان قرار گيرد تا اجازه داده نشود نسلي پرورش يابند كه بيت المال را مانند سبزه بهاري مي خورند و به عياشي با پول خود و ديگران مشغول مي شوند و طغيان را پيشه خود مي سازند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا