اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنی

اصناف و انواع جنیان از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر آفریده ای، آیتی از اسم یا اسمای الهی است؛ زیرا همه هستی مظاهر تجلیات انوار صفات و اسمای الهی است.

بر اساس آموزه های قرآنی، انسان به سبب «نفخ روحی» از شرافت و کرامتی سود می برد که برتر از او نیست؛ زیرا مظهر همه اسماء الله و هم سنگ و هم وزن، همه هستی است؛ پس در کفه ای از ترازو انسان و در کفه ای دیگر همه هستی قرار می گیرد.

البته پس از انسان، جن قرار می گیرد که بیش ترین بهره را از اسماء الله و انوار صفات او برده است. از همین روست که به آنها «ثقلین» می گویند که در سنگینی و وزانت بهره مندی از اسماء الله در بالاترین مرتبه هستند.

بر اساس آموزه های اسلامی که در تفسیری تبیینی آموزه های قرآنی آمده، جنیان از عصاره «آتش و نار» هستند(الرحمن، آیه 15؛ حجر، آیه 27)؛ چنان که انسان از «عصاره خاک»(الرحمن، آیه 14؛ حجر، آیه 27) و عناصر آن است. البته این امر ناظر به بدن و کالبد آنها است که پایین ترین مراتب ظهور اسماء الله در مراتب تنزل تجلیات است؛ زیرا اسماء الله در مراتب تجلی از شدت و ضعف برخوردار هستند و ضعیف ترین آن ها در مراتب هستی خاک سپس آتش است؛ اما همین ضعیف ترین از یک سو، به سبب انفعال شدید، قابلیت تجلی شدیدترین انوار را دارا است؛ از این روست که انسان پس از بهره مندی از شرافت و کرامت «روحی»(ص، آیه 72) به عنوان مظهر «الاول و الاخر» و نیز مظهر «الظاهر و الباطن»(حدید، آیه 3) در سطوح عالی و دانی «احسن و اسفل»(تین، آیات 4 و 5) مظهر تجلیات اسماء الله و انوار صفات الهی می گردد، و از این ظرفیت و قابلیت برخوردار می شود تا بتواند خلیفه الله شده و پست ترین را از خاک به افلاک بالا کشد و مظهر در مقام ربوبیت الهی و پروردگاری در هستی عمل کند؛ پس همان گونه که معلم فرشتگان نوری در ساحت عالی است، معلم خاکیان در ساحت دانی است.(بقره، آیات 30 تا 33؛ هود، آیه 61)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جن یا جان(حجر، آیه 27؛ الرحمن، آیه 15) که کالبدش در پست ترین سطح یعنی از عصاره آتش و مارج آن است، پس از انسان است؛ یعنی از نظر بدنی قبل از انسان قرار می گیرد.(همان) پس از نظر جنس بدنی و کالبد، برتر و پاک تر از خاک است؛ اما این دلیلی نمی شود تا خلیفه الله در همه هستی باشد؛ زیرا نمی تواند از خاک که «اسفل» و دانی است نمایندگی کرده و آن را بالا کشد. از همین روست که جنیان در زمین خاکی هیچ اثری از خود ندارند و هیچ سازه ای را نمی توان به آنان نسبت داد؛ زیرا تصرفات در زمین خاکی همگی از انسان است که از همین جنس است و می تواند در آن تصرفات داشته باشد.(هود، آیه 61)

البته خدا در قرآن گزارش می کند که جنیان بر اساس آموزه های حضرت سلیمان(ع) و تصرفات ایشان تصرفاتی در زمین داشته و به ساخت اموری چون دیگ های فلزی پرداختند(سباء، آیه 13؛ انبیاء، آیه 82)؛ که البته آن نیز ناظر به خلقت انسان است نه خلقت جنی؛ زیرا شیاطین دربند آن حضرت(ع) هم چون ابزاری در خدمت آن حضرت بودند، نه آن که خود خالق و مبتکر یا مبدع چیزی باشند و سازه ای از خود به یادگار بگذارند. پس هر سازه ای در زمین سازه ای انسانی است که از ابزارهایی گوناگون استفاده کرده است؛ گاه از ابزار آهن و گاه از ابزار اسب و گاو و گاه دیگر از ابزار جن.

انصاف گوناگون جنیان ناری

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، هستی کنونی چیزی جز «نورالله» نیست.(نور، آیه 35) بنابراین، هر موجود و مخلوقی در آسمان و زمین، نوری از صفات الهی و مظهری از آن است. البته نور در مراتب ظهور خود از شدت و ضعف سود می برد که خروجی آن ماهیات محدود و تقدیر شده ای است که خدا براساس مشیت حکیمانه برنامه و اهدافی برای آنان تعیین کرده است.(فرقان، آیه 2)

از آن جایی که همه هستی چیزی جز نور نیست، باید گفت که عناصری هستی که در قدیم به عنوان عناصر چهارگانه آتش، باد، آب و خاک می شناختند و امروزه آن را به تحلیل علمی بیش از صد عنصر دسته بندی کرده اند، چیزی جز «نور» نیست. گویی نور در مراتب ظهور از شدت به ضعف، تجلیاتی دارد که شامل آب، باد، آتش و خاک است. از آن جایی که عرش الهی بر آب است: کانه عرشه علی الماء(هود، آیه 7) می توان گفت که اولین نمود نوری را می بایست آب دانست که گاه از آن در روایات تفسیری به علم یاد می شود؛ از همین روست که در تفسیر رویا وقتی آب در خواب دیده شود، به علم تفسیر می شود.

از نظر قرآن، موجوداتی که حیات دارند، همگی از «اب» هستند: و جعلنا من الماء کل شی حی.(انبیاء، آیه 30) پس هر چه در هستی دارای حیات است، از آب بهره برده است.

پس از آب، «باد» قرار دارد که در اصطلاح عربی از آن به «ریح» یاد می شود که «روح» از اصناف آن است؛ چنان که «ریحان» نیز از اصناف همان است.(واقعه، آیه 89) روح و ریحان در آخرت به شکل شدیدتر در بهشت خودنمایی می کند.(همان)

از نظر قرآن، پس از باد، آتش یا همان «نار» قرار می گیرد که از درون عنصر دیگر بر می آید که خروجی «باد» است؛ زیرا «دخان» یا دود همان چیزی است که آسمان ها و زمین از آن ساخته شده است.(فصلت، آیه 11؛ دخان، آیات 10 و 11)

از نظر قرآن، دخان به آتش تبدیل می شود و از درون آتش عناصر کنونی آسمان و زمین بیرون می آید. از همین روست که در دایره دوری بازگشت و معاد، همین عناصر کنونی آسمانها و زمین، در فرآیند پیچیده شدن و «طی السجل»(انبیاء، آیه 104) آتش می گیرد و در تکویری پیچیده می شود و به تیرگی و بی نوری می رسد و دوباره دخان می شود.(دخان، آیات 10 و 11) در قیامتی دوباره انفطار و انتثاری دیگر رخ می دهد که تبدیلی در آسمان ها و زمین کنونی و جایگزین شدن به آسمان ها و زمین قیامتی است.(ابراهیم،آیه 48)

بر اساس آموزه های اسلامی، فرشتگان از نور هستند و جنیان از نار و انسان از عناصر خاک. بنابراین سه مرتبه اصلی و سه نوع آفریده های نوری و ناری و خاکی را می توان شناسایی کرد. البته همه از نور هستند، ولی چون در فرشتگان شدت نور بسیار زیاد و در عناصر خاکی بسیار ضعیف است، گویی این ها هیچ نسبتی با هم ندارند. در حقیقت مراتب تشکیکی یک حقیقت هستند که موجب می شود که به سبب تفاوت درجات در شدت و ضعف انسان گمان کند که تنها اشتراک لفظی دارند، در حالی اشتراک میان همه موجودات هستی یک اشتراک معنوی است، یعنی همگی از جنس نور هستند.(نور، آیه 35)

از نظر آموزه های قرآنی، نسبت میان فرشته و جن به سبب شدت نور و نزدیکی حقیقت نور و نار بسیار قوی تر از نسبت میان فرشته و انسان یعنی نورشدید فرشته و نور ضعیف خاک انسان است. از همین روست که ابلیس جنی که از نار و آتش و عصاره آن است، در میان فرشتگان به سر می برد و حتی فرشتگان از جنی بودن آن آگاه نبودند؛ زیرا علم فرشتگان معلوم و محدود به همان چیزی است که برای هر یک از آنها تعریف شده و مقدر گشته است.(بقره، آیات 31 و 32) بر اساس روایات تفسیری، زمانی ابلیس جنی رسوا شد که تکبر کرده و گفت: خلقتنی من نار و خلقته من طین؛ من را از آتش آفریده و او را از آب و خاک.(اعراف، آیه 12؛ ص، آیه 72؛ مجمع البیان، ج 1، ص 163)

البته چون آتش به دخان منسوب است، وقتی جن ناری می میرد، دود سیاه می شود و چون دخان و دود سیاه به هوا می رود؛ چنان که وقتی انسان می میرد، جسد او که از خاک است، به خاک بر می گردد و تجزیه شده و می پوسد.

بر اساس روایات تفسیری، جنیان دارای اصنافی هستند؛ زیرا برخی از جنیان از آتش و باد، و برخی از آتش و آب هستند؛ یعنی دو صنف اصلی برای جنیان است: جنیان آبی و جنیان بادی. البته ممکن است نوعی خالصی از آتش باشد که همان ابلیس است.

امام صادق(ع) می فرماید:« إِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ فَقَالَ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ وَ لَوْ عَلِمَ إِبْلِیسُ مَا جَعَلَ اللَّهُ فِی آدَمَ (علیه السلام) لَمْ یَفْتَخِرْ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَهَ (علیهم السلام) مِنْ نُورٍ وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنَ النَّارِ وَ خَلَقَ الْجِنَّ صِنْفاً مِنَ الْجَانِّ مِنَ الرِّیحِ وَ خَلَقَ الْجِنَّ صِنْفاً مِنَ الْجِنِّ مِنَ الْمَاءِ وَ خَلَقَ آدَمَ (علیه السلام) مِنْ صَفْحَهِ الطِّینِ ثُمَّ أَجْرَی فِی آدَمَ (علیه السلام) النُّورَ وَ النَّارَ وَ الرِّیحَ وَ الْمَاءَ فَبِالنُّورِ أَبْصَرَ وَ عَقَلَ وَ فَهِمَ وَ بِالنَّارِ أَکَلَ وَ شَرِبَ وَ لَوْ لَا أَنَّ النَّارَ فِی الْمَعِدَهِ لَمْ یَطْحَنْ الْمَعِدَهُ الطَّعَامَ وَ لَوْ لَا أَنَّ الرِّیحَ فِی جَوْفِ ابْنِ آدَمَ (علیه السلام) تُلَهِّبُ النَّارَ {نَارَ الْمَعِدَهِ} الْمَعِدَهُ لَمْ تَلْتَهِبْ وَ لَوْ لَا أَنَّ الْمَاءَ فِی جَوْفِ ابْنِ آدَمَ (علیه السلام) یُطْفِئُ حَرَّ نَارِ الْمَعِدَهِ لَأَحْرَقَتِ النَّارُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ (علیه السلام) فَجَمَعَ اللَّهُ ذَلِکَ فِی آدَمَ الْخَمْسَ خِصَالٍ وَ کَانَتْ فِی إِبْلِیسَ خَصْلَهٌ فَافْتَخَرَ بِهَا؛ نخست قیاسگر ابلیس است که گفت: «مرا از آتش آفریدی و او را از گل»، و اگر ابلیس می‌دانست آنچه را خدا در آدم آفریده بر او نمی‌بالید. سپس امام صادق(ع) فرمود: «خدا فرشته‌ها را از نور آفریده و جانّ را از آتش و جن را که صنفی از جانّ‌اند از باد و صنفی از جن را از آب آفریده و آدم را از صحفه‌ی زمین و گل آفرید. سپس در آدم نور و آتش و باد و آب را روان کرده تا با نور ببیند و بیاندیشد و بفهمد، و با آتش بخورد و بنوشد، و اگر آتش در معده نبود خوراک را آسیا نمی‌کرد، و اگر باد درون آدمی نبود، آتش معده شعله‌ور می‌شد یا شعله‌ور می‌کرد، و اگر آب درون آدمیزاده نبود که آتش معده را خاموش کند، آتش درونش را می‌سوخت؛ و خدا در آدم این پنج جوهر را فراهم کرد و در ابلیس یکی از آن‌ها بود و به همان بالید.»(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۴۰؛  بحار الأنوار، ج۱۱، ص۱۰۲؛ بحار الأنوار، ج۵۸، ص۳۰۶؛ قصص الأنبیاء للجزایری، ص۲۴)

امام صادق(ع) در جایی دیگر به نسبت نور و نار اشاره می کند و می فرماید: وَ لَوْ قَاسَ نُورِیَّهَ آدَمَ (علیه السلام) بِنُورِیَّهِ النَّارِ عَرَفَ فَضْلَ مَا بَیْنَ النُّورَیْنِ وَ صَفَاءَ أَحَدِهِمَا عَلَی الْآخَرِ؛ و اگر نورانیّت آدم را با نورانیت آتش مقایسه کرده بود، برتری و فاصله و فرق بین این دو نور و صفای یکی از آن‌ها بر دیگری را درک می‌کرد.»(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۴۴ ؛ بحار الأنوار، ج۴۷، ص۲۲۶؛ الاحتجاج، ج۲، ص۳۶۲؛ بحار الأنوار، ج۲، ص۲۸۸؛ علل الشرایع، ج۱، ص۸۷)

از نظر امام صادق(ع) همه هستی از نور است؛ بنابراین، خاک نیز از نور است؛ جالب تر و شگفت تر این که خاک هر چند اسفل و پایین ترین مرتبه نور در مراتب تشکیکی است، اما در همین «خاک» و «طین» که ظاهر مرتبه پایین نور است، بطونی از مراتب عالی تر است. از همین روست که همه عناصر هستی در خاک به شکلی دیگر نهان و باطن است؛ چنان که از نظر قرآن، از آب، آتش بر می آید و از درخت سبز، نیز آتش بر می آید و از آتش آب نشئت می گیرد. پس در هر چیزی از مواد و عناصر زمینی که ظهور چیزی است، باطن چیزی دیگر است؛ امام صادق(ع) در بیان این حقیقت می فرماید: مَا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ، خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ النَّارِ مِنْ تِلْکَ الشَّجَرَهِ وَ الشَّجَرَهُ أَصْلُهَا مِنْ طِینٍ؛ خدا او را به جز از گل نیافریده است، و آنگاه فرمود: خداوند فرموده است: همان کسی که برای شما از درخت سبز، آتش آفرید و شما به‌وسیله‌ی آن، آتش می‌افروزید!. (یس، آیه ۸۰) خداوند شیطان را از آتش آن درخت آفرید و اصل  و ریشه درخت سبز و مایه‌ی همان طین و گل است.»(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۴۶ ؛ بحار الأنوار، ج۱۱، ص۱۵۴ ؛  قصص الأنبیاء للجزایری، ص۳۷)

خلقت انسان از همه عناصر خاک موجب شد که انسان دارای اصناف و اشکال باشند و سرخ و سپید و خشن و نرم و مانند آنها باشند؛ زیرا ترکیبات خاک در افراد و بهره مندی آنان متفاوت است و همین موجب فرق بسیار در میان آنان می شود.(بحارالانوار، ج 11، ص 101)

به هر حال ، بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، ابلیس از جنیان است هر چند که در میان فرشتگان بوده است و امر سجده برای او نیز بوده است. دلایل بر جنی بودن ابلیس بسیار است که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. خداوند تعالى فرمود: ابلیس کان من الجن؛ ابلیس از جنس جنّ بوده است(کهف، آیه 50)؛
  2. خداوند تعالى فرمود: لا یعصون الله ما اَمَرهم و یفعلون ما یؤمرون؛ در آن چه خدا به آنان امر می کند، عصیان نمی ورزند و هر چه بدان مامور می شوند، انجام می دهند.(تحریم، آیه 6) پس ملائکه به هیچ‌وجه خدا را عصیان نمی‌کنند؛ یعنى به صورت عام از ملائکه نفى معصیت شد و این می‌رساند که هیچ‌یک از ملائکه هیچ‌گونه معصیتى را مرتکب نمی‌شوند؛ این در حالی که ابلیس نه تنها عصیان کرد، بلکه از ساحت قدس رانده شد؛
  3. خداوند فرمود: «أ فتتخذونه و ذُریته اولیاء من دونى و هُم لکم عدو؛ آیا پس ابلیس و فرزندانش را غیر از من به اولیاء می گیرد در حالی که او دشمن شماست»(کهف، آیه 50)؛ این مطلب می‌رساند که در میان جنیّان ذریه و نسل، یا به عبارتى توالد و تناسل وجود دارد و حال آن‌که فرشتگان خلقتشان روحانى است و این قبیل مسائل بین آنها وجود ندارد؛
  4. خداوند مى‏فرماید: «جاعل الملائکة رسلاً»؛ خداوند ملائکه را رسولانى قرار داد.(فاطر، آیه 1؛ حج، آیه 75) اگر فرشتگان رسولان الهی هستند، دارای عصمت هستند و نمی توانند عصیان کنند، در حالی که ابلیس عصیان کرد. در حقیقت ما می‌دانیم که کفر و عصیان بر رسول خدا جایز نیست، خواه فرشته باشد و خواه انسان.

اما در پاسخ به دلیل کسانى که استثنا ابلیس از فرشتگان را مدنظر قرار دادند، باید گفت؛ استثنا شدن ابلیس از ملائکه، به هیچ‌وجه دلالت بر هم‌جنس بودن ابلیس با ملائکه ندارد. نهایت چیزى که از این مطلب فهمیده می‌شود، این است که ابلیس در صف ملائکه و میان آنها بود و مانند فرشتگان مأمور به سجده شد. حتى عده‌اى گفته‌اند: استثنا در این آیه، از نوع استثنا منقطع است؛ یعنى مستثنا منه در جمله وجود ندارد.( ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 188)

چنان که بیان شد نور و نار به همین نزدیک هستند؛ افزون بر این که در توصیف ابلیس گفته‌اند حدود شش هزار سال خدا را عبادت کرد. پس قرار گرفتن چنین موجودى که مدت زیادى مشغول اطاعت پروردگار بوده، در صف فرشتگان، امر چندان بعیدى نیست.

از امام صادق(ع) پرسیدند: آیا ابلیس از ملائکه است یا جزو سایر موجودات آسمانى است؟ فرمود: «نه از ملائکه است و نه از سایر موجودات آسمانى؛ بلکه او جنّ است، ولى همراه ملائکه بود، ملائکه نیز گمان می‌کردند او از جنس آنها است، ولى خداوند متعال می‌دانست که چنین نیست. این جریان ادامه یافت تا در جریان سجده بر آدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت.»(مجمع البیان، ج 1، ص 163)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا