اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

اصلاحات فردی و اجتماعی از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

اصلاحات در برابر «افساد» قرار می گیرد؛ بنابراین، شخص مصلح کسی است که امر فاسد خویش را اصلاح می کند، یا امر فاسد دیگران را. از همین رو، اصلاحات می تواند در دو ساحت اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی خود را نشان دهد؛ زیرا شخص گاهی گناهی و خطایی می کند که بر آن است تا آن را اصلاح کند؛ یا بر آن است تا فسادی را در اجتماع اصلاح کند و اجازه ندهد تا فاسد و مفسد در عرصه اجتماعی حاکمیت و حکومت داشته باشد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اصلاحات از درون آغاز و به اجتماع ختم می شود؛ از همین روست که اصلاحات اجتماعی را در گرو و روه اصلاحات اخلاقی و فردی می داند؛ زیرا این صالحان و مصلحان هستند که می توانند در امر اجتماعی موفق باشند و نمی توان از فاسد و مفسد توقع و انتظار داشت تا امر اجتماعی را به صلاح و اصلاح بکشاند.

گام اول، اصلاح اخلاق فردی

از نظر آموزه های قرآنی، گام اول در فعالیت های مثبت و اصلاحی اجتماعی آن است که شخص نخست خودش را اصلاح کند. خدا در قرآن به اشکال و تعابیر گوناگون به اهتمام به خویشتن خویش اشاره دارد و می فرماید: «علیکم انفسکم؛ مراقب خودتان باشید»؛ زیرا زمانی جامعه اصلاح می شود که تک تک افراد آن، صالح و مصلح باشد؛ از همین رو، تغییرات مثبت اجتماعی را تنها در گرو، تغییرات مثبت در افراد آن اجتماع می داند و می فرماید: ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسکم؛ خدا سرنوشت مردمی را تغییر نمی دهند مگر آن که تغییر در خودشان ایجاد کنند.(رعد، آیه 11) این تغییرات می تواند مثبت یا منفی باشد؛ پس اگر مردمی فطرت الهی نفس خویش را دفن و دسیسه کنند و گرفتار زنگار یا طبع و ختم نمایند، به سبب گرفتار در سفاهت و عدم رشد عقلانی، گرفتار انواع فساد می شوند که خروج از دایره حق و عدالت و صداقت و امانت و مانند آنها است؛ زیرا این افراد توان شناختی و گرایشی صحیح خویش را از دست می دهند و به سبب وارونگی در فهم و اندیشه، به جای آن که به حق و عدالت و صداقت گرایش داشته باشند، دنبال باطل و ظلم و کذب می روند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 18؛ اعراف، آیه 179)

در مقابل، اگر این تغییرات مثبت باشد و شخص در مسیر کمالی گام بردارد و فطرت الهی خویش را حفظ و صیانت کند و بر اساس مبانی و اصول آن زندگی خویش را سامان دهد و تقوای فطری در پیش گیرد، نفس به کمالاتی می رسد که او را صالح و مصلح می کند و از فساد و افساد دور می سازد؛ زیرا نفس انسانی به طور فطری شناخت صحیح و گرایش درست و راست دارد و همین تقوای فطری موجب می شود تا درست و صحیح تفقه و تعقل داشته باشد و از سفاهت و سبک مغزی و بی خردی رها شود و به رشد دست یابد. از همین روست که از نظر قرآن، افرادی که بر اساس فظرت سالم الهی می اندیشند و رفتار می کنند، دنبال کمالاتی می روند که به آنان کمک می کند تا فراتر از یک انسان عادی و معمولی، فلسفه و سبک زندگی خویش را سامان دهند؛ زیرا این افراد به تقوای فطری، از ظرفیتی برخوردار می شوند که می توانند از علوم و معارف غیبی وحیانی بهره مند شوند که هیچ راهی برای کسب آن جز وحی الهی نیست؛ زیرا آنان با گرایش به اسلام خود را نه تنها از سفاهت رانده، بلکه به رشد تمام می رسانند.(بقره، آیات 130 و 151؛ حجرات، آیه 7)

از نظر قرآن، حرکت کمالی انسان تا رشد تمام در عقلانیت که در تمامیت اسلام و ایمان و نور آن خودنمایی و ظهور می کند(حجرات، آیه 7)، حرکتی فرآیندی با صیرورت و شدن های پیاپی و دایمی همراه با چالش های درونی و برونی بسیار است؛ زیرا سنت های الهی بر این قرار گرفته تا شخص در شرایطی سخت قرار گرفته و گرفتار انواع ابتلائات از جنس شرور و خیرات شود و این گونه نه تنها ظرفیت های نهان او آشکار و ظهور یابد، بلکه «تا سیه رو شود هر که در او غش باشد» و این گونه «سره از ناسره»، طیب از خبیث، مومن از منافق، مجاهد از غیر مجاهد جدا و بازشناخته شود.(انبیاء، آیه 35؛ عنکبوت، آیات 2 و 3)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، این چالش ها و ابتلائات و فتنه ها و مصیبت ها به اسباب درونی و برونی چون هواهای نفسانی از غضب و شهوت، و وسوسه های شیطانی موجب می شود تا شخص به سبب موقعیت زیستی در دنیا به خطا و خطیئه و گناه و فجور و مانند آنها مبتلا شود. اگر انسان مراقب نفس خودش نباشد، تکرار این امور در زندگی موجب می شود تا صفات و ملکاتی چون ظلم، فسق، فجور، عصیان، دروغ، خیانت، فحشاء، بخل و مانند آنها در او ایجاد شده و رشد کند و از دایره انسان به دایره حیوانیت بلکه پست تر از آن سقوط کند.(اعراف، آیه 179)

از نظر قرآن، مراقبت نفس برای آن است تا اگر خطا و گناهی کرد، آن را بپذیرد و با توبه و استغفار به اصلاح امر فاسد بپردازد، نه آن که آن را ادامه دهد و استمرار بخشد و از فاسد به مفسد تبدیل شود؛ یعنی نه تنها در رفتار فردی و شخصی فاسد، بلکه در رفتار اجتماعی نیز افساد کند و دیگران را به سقوط بکشاند. بنابراین، از نظر قرآن، اصلاح نفس و رفتار پس هر از خطا و گناهی لازم و ضروری است تا این گونه به انسانی صالح تبدیل شود و سپس در فرآیند رشدی مصلح گردد و در امر اجتماعی نیز به اصلاحات بپردازد. چنین شخصی همان کسی است که از هر گونه خوف نسبت به آینده از جمله دوزخ و حزن و اندوه شدید به عنوان آثار گناه در امان می ماند و رها می شود.(انعام، آیه 48)

خدا به صراحت در آیات گوناگونی می فرماید اگر کسی به هر دلیلی از جمله جهالت علمی و عقلی بدی و زشتی کرد، اما توبه نمود و به اصلاح امر خویش پرداخت، تحت اسماء الله غفور و رحیم و مانند آنها قرار می گیرد و به شخص صالح تبدیل می شود.(مائده، آیه 39؛ انعام، آیه 54 ؛ اعراف، آیه 35)

از نظر قرآن، حکومت که امر اجتماعی است، در نهایت به صالحان می رسد که خود را اصلاح کرده اند و مصداق اتم و اکمل صالح هستند.(انبیاء، آیه 105) بنابراین، عبور به اصلاح اجتماعی زمانی خواهد بود که شخص خود را صالح کرده باشد.

البته کسانی که گرفتار سفاهت هستند و فطرت خویش را مختوم و مهمور کرده اند، به سبب بسته شدن ابزارها و راه شناختی و فقدان قلبی که بتواند تفقه و تعقل داشته باشد، رفتارهای زشت و بد خویش را عین صلح و اصلاح می دانند و مومنان عاقل را سفیه می شمارند.(بقره، آیات 7 تا 15) بنابراین، کسی که خود صالح نیست به علل درونی و برونی نمی تواند مصلح باشد و در ساحت اجتماعی رفتاری مصلحانه داشته باشد؛ زیرا «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» پس از فاسد رفتاری مفسدانه و از صالح رفتاری مصلحانه تراوش خواهد کرد. از همین رو، گام اول در اصلاح امور اجتماعی، اصلاح رفتار شخصی و خودسازی و تزکیه نفس است.

اصلاح امر اجتماعی، وظیفه و تکلیف الهی مصلحان

از نظر قرآن شخص صالح در عمل اجتماعی نیز مصلح است و اصولا باید این گونه باشد؛ زیرا فضائل اخلاقی از ساحت فردی و درونی به ساحت اجتماعی و برونی می آید و باطن در ظاهر خودش را نشان می دهد و تجلی و ظهور می کند. از همین روست که مومنان صالح در برابر رفتار زشت دیگران هر چند می توانند بر اساس اصل عدالت عقلی مقابله به مثل کنند، اما عفو و گذشت می کنند و به اصلاح امر اجتماعی دیگران می پردازند و زشت اعمال دیگران را به احسان و نیکی بازسازی می کنند تا آثاری از فساد و افساد نباشد.(شوری، آیه 40) البته آنان چون مظهر اکرام و احسان الهی هستند، این گونه عمل می کنند؛ زیرا همان گونه که خدا وقتی مومنی خطا و گناهی کرد و به اصلاح امر خویش پرداخت خدا زشتی های اعمالش را «تکفیر» کرده و می پوشاند و به «اصلاح» آن می پردازد(محمد، آیه 2)، مومنان نیز به عنوان مظاهر رحمت و اکرام و احسان الهی این گونه عمل می کنند.(شوری، آیه 40)

خدا در قرآن در چارچوب احکام اصلی به چهار تکلیف و وظیفه هر انسانی اشاره می کند که خسران حقیقی را از ساحت انسان دور می سازد. این چهار عمل اصلی شامل ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و توصیه به صبر است.(عصر، آیات 1 تا 3) بنابراین، دو عمل اصلی به طور مستقیم به عمل اجتماعی و ساحت رفتارهای اجتماعی هر انسانی اشاره دارد که بی آنها انسان از خسران و زیان ابدی رهایی ندارد. از امر گاه به فریضه امر به معروف و نهی از منکر نیز تعبیر می شود که به ساحت اجتماعی مربوط است.

پس از نظر قرآن، انسان به ویژه مومنان مکلّف و موظّف هستند تا در ساحت اجتماعی رفتاری نه تنها مصلحانه داشته باشند، بلکه اقداماتی برای اصلاح امر فاسد اجتماعی انجام دهند و حتی در برابر مفسدان بیایستند و گاه به حذف آنان در قالب جنگ و قتال اقدام کنند.(نساء، آیه 75)

از نظر قرآن، تنها صالحان مصلح شایسته آن هستند که امور اجتماعی را در دست گیرند؛ بنابراین، اگر کسی می بایست مسئولیت اجتماعی را به عهده گیرد می بایست در اخلاق فردی صالح و در رفتار اجتماعی مصلح باشد. از همین روست که حضرت موسی(ع) در تنفیذ حکم خلافت به حضرت هارون(ع) می فرماید: اخلفنی فی قومی و اصلاح و لاتتبع سبیل المفسدین؛ در قوم من جانشین باش و اصلاح امر کن و راه مفسدین را پیروی مکن!(اعراف، آیه 142)

از نظر آموزه های قرآنی، کسانی که در امر اجتماعی به اشکال گوناگون از جمله کتمان حقایق افسادی را ایجاد کرده و مردم را به گمراهی و فساد سوق داده اند، می بایست نه تنها توبه کنند، بلکه امر فاسد را اصلاح کنند و با تبیین حقایق مردم را نسبت به حقیقت آگاه سازند تا این گونه امر اجتماعی را اصلاح کنند.(بقره، آیات 159 و 160؛ آل عمران، آیات 86 تا 89)

بر این اساس منافقین که در اجتماع به اشکال گوناگون افساد انجام داده و با فتنه گری و جاسوسی و مانند آنها اذیت و آزارهایی را در حق مومنان و رهبران الهی داشته اند، آنان نیز می بایست به اصلاح امر خویش پس از توبه اقدام کنند تا توبه آنان پذیرفته شود. پس توبه بدون اصلاح امر فاسد نمی توانند مفید باشد، بلکه توبه زمانی تاثیرگذار است که این افراد امری را که خود افساد کرده و مردم را به فساد کشانده ، اصلاح کنند.(همان؛ نساء، آیات 145 و 146)

به سخن دیگر، اگر گناه و خطا آثار اجتماعی داشته باشد، افزون بر توبه می بایست به اصلاح آن پرداخت تا آثار اجتماعی خطا و گناه از میان برود و شخص نمی تواند به صرف توبه بگوید که نجات یافته و رستگار شده؛ زیرا هر کسی که به سبب افساد او به گناه و خطا رفته تا حقیقت بر او آشکار نشود، هم چنان گناهش به فرد اول خطاکار و گناهکار منسوب می شود.(نحل، آیه 119) از همین روست که فاسقان که گناهی اجتماعی و علنی را مرتکب می شوند می بایست افزون بر توبه، به ا صلاح کار خویش بپردازند و تبعات و آثار گناه خویش را از میان بردارند یا کاری کنند که دیگران از توبه آنان در علم و عمل آگاه شوند.(نور، آیات 4 و 5)

اصولا از نظر قرآن، اصلاحات اجتماعی به عنوان بخشی مهم از تقوای الهی محسوب می شود و کسانی که در اجتماع به اصلاح میان مردم می پردازند و با اعمالی از جمله انفاقات مالی و مانند آنان به انسجام اجتماعی و تالیف قلوب کمک می کنند، مورد عنایت الهی قرار دارند؛ زیرا خدا اصلاح بین مردم را مقدس می شمارد و بهره مندی حتی از بیت المال در این امر جایز می داند.(انفال، آیه 1)

از نظر قرآن، اگر گروهی از مومنان با هم اختلاف داشتند و حتی دراین امر دست به شمشیر برده اند، می بایست با اصلاح امر آنان جلوی قتل را گرفت و اجازه نداد تا مسلمانان و مومنان به درگیری ادامه دهند؛ زیرا اقامه عدل و اجرای عدالت قسطی تکلیف مومنان الهی است.(حجرات، آیه 9؛ مائده، آیه 8؛ نساء، آیه 135)

به سخن دیگر، از نظر قرآن، مومنان «اخوه» هستند و این برادری دینی می بایست در همه ساحات اجتماعی خود را نشان دهد. بنابراین، اگر اختلافی شد می بایست آن را اصلاح کرد و راه فساد  وافساد را بست.(حجرات، آیه 10)

همان گونه که در ساحت اجتماع بزرگ مانند حکومت لازم است تا افراد صالح مصلح در کار آیند و به نگاهی اصلاحی به امور بپردازند، هم چنین در ساحت اجتماع خرد خانواده نیز می بایست این اصل مورد توجه قرار گیرد و همسران اگر خطایی کردند توبه کرده و هر دو به اصلاح امر خویش بپردازند. البته در این میان مومنان دارای حکمیت می توانند به عنوان مصلحان وارد شوند و به این اصلاح امر خانوادگی کمک و یاری رسانند.(نساء، آیه 128)

از مصادیق این عمل اجتماعی در ساحت خانواده می توان به اصلاح امر مالی خانواده به ویژه در ساحت وصیت اشاره کرد که لازم است تا با اقداماتی از اختلاف خانوادگی جلوگیری شود؛ زیرا ساحت مالی و اقتصادی یکی از مهم ترین عوامل اختلاف خانوادگی است که می بایست با تدبیر و اندیشه مومنان صالح اصلاح شود.(بقره، آیه 182)

از نظر قرآن، اصلاحات هنگامی انجام خواهد شد که فرد آن خودش صالح و مصلح باشد، اما وقتی شخص خود فاسد و مفسد است نمی توان توقع و انتظار داشت تا کاری اصلاحی انجام دهد؛ بنابراین، افرادی که فاسد و مفسد هستند و با کارهایی چون سحر می خواهند در امورشان موفق باشند، هرگز موفق نخواهند شد و خدا آنان را در کارشان کمک نمی کند و موفقیتی برای آنان رقم نمی زند.(یونس، آیه 81) از همین گروه کسانی هستند که اهل اسراف هستند؛ و از آن جایی که اسراف از مصادیق فساد و افساد در امور است، چنین افرادی هرگز دنبال اصلاح امری نیستند، بلکه هماره دنبال افساد در زمین به اشکال گوناگون هستند.(شعراء، آیات 151 و 151) این اسراف می تواند در ساحت اعتقادی چون شرک باشد یا در امور جنسی مانند لواط(اعراف، آیه 81؛ ذاریات، آیات 33 و 34) یا در امور سیاسی و سوء استفاده از قدرت باشد(یونس، آیه 83؛ دخان، آیه 31؛ غافر، آیه 28) یا در امور اقتصادی چون زیاده روی در خورد و خوراک و معاملات ربوی یا گرانفروشی یا کم فروشی.(نمل، آیه 48؛ انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31)

 در برابر کسانی که صالح و مصلح هستند مانند مومنان خدا همان گونه که به سوی حق هدایت می کند و امورشان را نیز اصلاح می کند.(محمد، آیات 4 و 5؛ احزاب، آیات 70 و 71)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا