اجتماعیسیاسیمعارف قرآنی

اصلاحات سي ساله انقلاب اسلامي

120انقلاب اسلامي بر محكماتي استوار شده كه برطبق آن مي توان هر متشابهي را شناخت. يكي از اصول اساسي انقلاب اسلامي، اصلاحات هميشگي آن است كه موجبات ريزش ها و رويش هاي بسيار مي گردد.

همين اصل اساسي و ارزشي انقلاب اسلامي موجب شده تا در دهه سوم انقلاب همانند روز نخست آن، حضور توده هاي انقلابي مردم در همه عرصه هاي انقلابي به چشم بخورد و ريشه هاي فساد و تباهي را بركند و يا بخشكاند.

 

نويسنده در مقاله زير كوشيده است تا با نگاهي به اصل اصلاحات دايمي، نقش توده هاي بصير و آگاه از سويي و رهبري را از سوي ديگر تبيين و تحليل كند و با اشاره به جايگاه استوار و محكم ولايت، آثار آن را در ادامه انقلاب اسلامي به دست دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

¤¤¤

محكمات و متشابهات انقلاب اسلامي

انقلاب اسلامي همانند كتاب الله داراي محكمات و متشابهاتي است كه انسان هاي انقلابي و مومن با پاي بندي به محكمات آن، در تفسير و تحليل درست متشابهات اقدام مي كنند. در مقابل، كساني كه بيمار دلند و در زندگي خويش تنها در پي فتنه ها هستند- زيرا در فتنه هاست كه زندگي كرده و رشد مي كنند و از فرصت هاي تهديد براي خود، مقام و منزلت مادي و اعتبار و منصب دنيايي مي سازند- به اين متشابهات تمسك مي جويند و با آن به حيات پست مادي خويش ادامه مي دهند.

ولايت، اساس توحيد

از آن جايي كه انقلاب اسلامي، ادامه راه پيامبران(ص) و تداوم بخش انقلاب اسلامي پيامبر(ص) است، داراي همان اصول محكمي است كه اسلام از آن برخوردار مي باشد.

اين گونه است كه اصل ولايت و تعبد به آن، به عنوان اصل بنيادين و تيرك اصلي خيمه اسلام و انقلاب به شمار مي رود، زيرا پذيرش ولايت به معني پذيرش توحيد، ربوبيت الهي، خلافت انسان كامل و حركت در مسير صراط مستقيمي است كه در آموزه هاي وحياني و نبوي و ولايي تعريف و تبيين شده است. از اين رو آموزه هاي وحياني، پذيرش ولايت را به معناي پذيرش كل محتواي اسلام دانسته و رد آن را به معناي مخالفت با همه اسلام برشمرده است؛ زيرا نماز و روزه و حج و جهاد و ديگر اصول و احكام اسلامي با ولايت، معنا و مفهوم مي يابد و توحيد و عبوديت در طاعت و اطاعت از ولايت رخ مي نمايد و تمام الحج و الزكاه و الصلاه، با لقاء الامام و پذيرش ولايت و امامت وي تحقق مي يابد و اگر ولايت و پذيرش آن نباشد، هيچ چيز ديگري حتي توحيد مقبول درگاه خداوندي نخواهد بود.

با چنين جايگاه عظيم و بزرگي كه براي ولايت در تفكر اسلامي بيان شده است، نمي توان از اين محكم اسلام و انقلاب اسلامي ذره اي عدول كرد و هر كه مدعي اسلام و ايمان است تنها زماني مي تواند ادعاي خود را اثبات كند كه معتقد و ملتزم به ولايت باشد.

اصولا در تفكر اسلامي تعقل در تعبد و تعبد در تعقل چنان گره خورده است كه نمي توان به سادگي آن دو را جز درمقام مفهوم و ذهن از هم جدا كرد، هم چنان كه ماهيت و وجود در جهان هستي در هم آميخته است، تعقل و تعبد هم اين گونه به هم آميخته اند. براين اساس، تعقل، انسان را به تعبد وامي دارد و تعبد، آدمي را به سوي تعقل مي كشاند.

عقل سالم، آدمي را به ولايت سوق مي دهد و ولايت، آدمي را به خردورزي دعوت مي كند، زيرا قوانين اسلامي و محكمات آن چنان است كه هرچه عقل سليم و مستقل بدان حكم كند، شريعت اسلامي بدان حكم مي كند و هرچه شريعت به آن فرمان مي دهد همان چيزي است كه عقل سليم بدان توصيه و سفارش مي كند. (كل ما حكم به العقل، حكم به الشرع)

بنابراين در ترسيم درخت اسلامي حتي اگر بخواهيم توحيد را در پايه و اساس آن قرار دهيم ناچاريم آن را در نماد ولايت و تجسم آن، ترسيم كنيم؛ زيرا توحيد، مقتضاي پذيرش ربوبيتي است كه در ولايت، تجسم و عينيت مي يابد و پروردگاري خداوند در هستي از مجراي ولايت خليفه كامل مي گذرد. از اين رو در روايت بسيار متواتر و معتبر بر اين نكته تاكيد شده كه همه هستي به وسيله ما اهل بيت(ع)، خدا را شناخته و با تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير ما، به اين امور آشنا شده و بدان گرايش پيدا كرده و پرداخته اند.

براين اساس ولايت، پايه اسلام و لب لباب آن و مغز و درون مايه اصلي آن مي باشد و انكار ولايت مساوي با انكار توحيد و ربوبيت و اسلام و ديگر محكمات آن مي باشد.

ولايت فقيه، شاخه اي طيب و پاك از اين شجره طيبه ولايت عظما و كبرايي است كه در قرآن، اصل آن را آسماني و ثابت دانسته است كه ريشه هاي آن در همه اعماق وجود مومنان ريشه دوانيده و ميوه آن، مظهريت مومنان در اطاعت و ربوبيت و ديگر مقامات الهي مي باشد.

اصلاحات دايمي

هرچند كه محكمات اسلام، امور بسياري را شامل مي شود، ولي يكي از آن محكمات به عنوان سنت الهي، اصلاحات دايمي است. اصولا حضور و ظهور هر پيامبري براساس اين اصل محكم، معنا و مفهوم درست مي يابد؛ زيرا هر پيامبري با آن كه تصديق كننده پيامبر پيشين بوده ولي خود، اصلاح گري بزرگ بود كه تباهي هر دوره اي را با جراحي آموزه هاي الهي و وحياني، برطرف مي كرد و راه درست را روشن تر از گذشته تبيين مي نمود و فساد و تباهي را ريشه كن مي ساخت.

از آن جايي كه مقتضاي دنيا اين است كه برهر امر تازه اي بوي كهنگي بنشاندو خاك تيرگي بيفكند و هر صحتي را به سقمي بكشاند، لازم است تا همواره دست خبره و ماهري همانند پزشكي جراح به هرس كردن شاخه هاي تباه شده بپردازد و خاك بروبدو بوي بد بزدايد.

در روايت است «زاده مي شوند تا بميرند و ساخته مي شوند تا ويران شوند». اين بدان معناست كه سير طبيعي حركت دنيا اين گونه است، زيرا همان گونه كه فرعون، موسي(ع) را براي اين كه مايه غم و اندوه او شود، از آب نگرفت بلكه براي اين كه فرزند وي شود و دلخوشي او گردد او را از آب گرفت هم چنين هركسي مي سازد تا از آن بهره گيرد و زاده مي شود تا زندگي كند، اما چه مي شود كرد كه دنيا مقتضي اين است كه هرچه ساخته شود از ميان برود و هركس كه زاده شود بميرد.

بنابراين نمي توان از سنت الهي و قانون طبيعي دنيا گريخت و برخلاف سنت و قانون تكوين الهي حركت كرد. براين اساس هرچيزي نيازمند اصلاحات است، زيرا گرد روزگار بر آن نشنيد و فساد رفتار، آن را تباه كند و صحت را به سقم تبديل نمايد، از اينرو در هر دوره اي به مصلحاني نياز است تا اين اصلاحات را در جامعه انجام دهند.

برپايه انديشه هاي اسلامي و آموزه هاي وحياني، اصلاحات كامل در حوزه آموزه هاي نظري پديد آمده و آن چه نياز بشر از آغاز زندگي تا پايان است براي فرد و جامعه به شكل كامل و تمام بيان شده است. لذا اسلام در تمامي حوزه ها سخن به تمام و كمال دارد و نقصي در آن نيست. اين تماميت، زماني به كمال رسيد كه ولايت الهي به نصب ولي الله انجام شد؛ زيرا در حوزه عمل نيز انسان هايي به عنوان اسوه و امام مطرح شده اند تا به اصلاحات بپردازند و نقش مصلحان را در جامعه ايفا كنند.

براين اساس، در هر دوره وزمانه اي، مصلحاني وجود دارد تا به اصلاح امت بپردازند. اين مصلحان در وهله نخست خود امامان(ع) هستند كه ولي الله مي باشند و در وهله ديگر، نائبان ايشان هستند كه داراي شرايط خاص مي باشند و در روايات و آيات بيان شده است.

اينان همواره به عنوان رهبران الهي در جامعه حضور خواهند داشت و هرگونه فساد و تباهي را به ياري مومنان اصلاح مي كنند. اميرمؤمنان علي(ع) در عصر خود و نيز امام حسن(ع) و امام حسين(ع) در زمان خويش، اصلاح گران واقعي امت اسلامي بودند و به اين وظيفه و مسئوليت الهي خويش به تمام و كمال عمل كردند به گونه اي كه همگان بر اين معنا اقرار دارند و گواه مي باشند.

امام مصلح و امت بصير

رهبر اسلامي كه با شرايط خاص انتخاب مي شود، داراي ولايت كامل است و هرگونه بيعت شكني با او به معناي نكث و بغي خواهد بود. به اين معنا كه بر همه امت است كه ازولي الهي كه داراي ولايت مستقيم يا غيرمستقيم است اطاعت كنند. هر كسي با ولي الهي بيعت كرد ديگر نمي تواند بيعت شكني كند. از اين روست حضرت اميرمؤمنان علي(ع) با بيعت شكنان به عنوان ياغيان و خارجين و ناكثين مقابله مي كند و محاربان ايشان را به قتل مي رساند.

رهبر و ولي الهي، در مقام مصلح امت است و بايد همه امور جامعه را براساس محكمات و اصول اسلامي مديريت كند و در چارچوب اصل اولي و اساسي عدالت جامعه را به سمت و سوي آن هدايت كند.

از آن جايي كه در هر زمان و مكاني عده اي به خاطر بيماري اتراف و اسراف و مانند آن، گرفتار اشرافيت خاص شده و از مسير هدايت و عدالت خارج مي شوند، بر رهبر و مصلح جامعه است تا آنان راحتي به شمشير راست كند. در هر جامعه اي عده اي نورسيده به قدرت و ثروت، چنان غرق در مال و قدرت مي شوند كه از جاده راست حقيقت و عدالت بيرون مي روند به گونه اي كه جز به شمشير تيز، راست نمي شوند.

بر امت اهل بصيرت و اطاعت است كه در كنار امام خويش حركت كنند و كساني را كه به وسيله اشرافيت قدرت و ثروت، تيشه بر ريشه عدالت مي زنند، به راه آورند؛ زيرا امام، زماني مي تواند به وظيفه و مسئوليت خويش عمل كند كه امت در كنار وي باشند و به عدالت قيام كنند (حديد آيه 25)

البته اشرافيت درون نظام اسلامي از آن جايي كه به وسوسه هاي شيطاني، از شبهات استفاده مي كند تا عمل خويش را موجه جلوه دهد امت بايد با بهره گيري از اصل محكمات چون ولايت، اطاعت و تعبد از وي و راهنمايي او كه براساس محكمات ديگر اسلام است، مسير خويش را بيابند و از دام شبهات اشرافيت قدرت و ثروت رهايي يابند.

بسياري از امت ها و ملت ها در طول تاريخ به سبب آن كه اشرافيت قدرت و ثروت با شبهات خويش محكمات را سست كردند، نتوانستند كاري انجام دهند و رهبران آن در اصلاحات شكست خوردند؛ زيرا امت بي بصير، خود ابزاري در دست اشرافيت و دشمنان عدالت مي باشند.

به سخن ديگر، امام هر چند كه در بهترين موقعيت و روشن ترين راه بود ولي از آن جايي كه امت، غافل از محكمات شد و اطاعت و ولايت پذيري نداشت، در دام شبهات اشرافيت قدرت و ثروت افتاد و در كنار آنان تيشه به ريشه عدالت زدند. اما هر زماني كه امت در كنار امام و متعبد به اوامر و فرمان هاي وي بوده است، به بصيرتي دست يافت كه شبهات و متشابهات دشمنان عدالت در ايشان تاثيري نگذاشت و راه خويش را از چاه اشرافيت قدرت و ثروت باز شناختند.

در نوزدهم دي ماه 57 و هم چنين 9 دي سال 88 امت بصير ايران نشان داد تا چه اندازه در شناخت فتنه ها در كنار راهنمايي هاي امام خويش توانا است. از اينرو متشابهات و متشابه سازي دشمنان اجازه نداد تا از امام خويش جدا شوند و در مسيري گام بردارند كه عدالت به قربانگاه اشرافيت و استكبار داخلي و خارجي برود. اين گونه است كه در درون فتنه هاي سبزي اموي و نيرنگ رشيدي مطلق، رشد مطلق را در پيروي و تعبد از امام خميني(ره) و سبز عدالت حسيني و اصلاحات قرآني را در پيروي و تعبد از خامنه اي (مدظله العالي) يافتند و به كمك و ياري امام خويش، چشم فتنه را كور و دست مفسدان مصلح نما را قطع كردند و سبزي علوي را به اهتزاز درآوردند و در دام شيطان سبز اموي نيفتادند.

بي گمان در تاريخ بشريت روزهائي چون 19 و 9 دي به عنوان ايام الله بشمار مي رود كه مردم توانستند از عهده مكر و فريب فرعون و شبكه عنكبوتي آن در داخل و خارج برآيند و سرافراز همانند بدريون در كنار رسول الله(ص)، اطاعت مطلق خويش را در تعبد عقلاني از ولايت فقيه به نمايش گذارند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا