اصلاحات اقتصادی از نگاه قرآن
«اصلاحات» در هر چیزی یک ضرورت در نظام دنیوی است؛ زیرا تغییر در جهان مادی مقتضی اموری است که میتوان گفت «فساد» به عنوان یکی از مقتضیات در آن امری طبیعی است؛ بنابراین، لازم است تا همواره «اصلاحات» انجام شود و امور در مسیر صحیح و کمالی خویش قرار گیرد.
البته فعالیتهای انسان در زمین به دلیل جهالت عقلی و علمی از اموری است که فساد را گسترش و تعمیق میبخشد؛ بنابراین، ضروری است تا عاقلان عالم در جامه «مصلحان» برای اصلاح اقدام کنند و نه تنها جلوی افساد جاهلان نادان بیخرد را بگیرند، بلکه فساد را به صلاح تبدیل کنند.
در حوزههای اساسی چون فرهنگ(مائده، آیه 97) و اقتصاد (نساء، آیه 5) که «قیام» و بنیاد اجتماع بر آن است، لازم است تا توجه ویژهای از سوی مصلحان بدان مبذول شود و اصلاحات فرهنگی و اقتصادی انجام شود. بیگمان در ایجاد تمدن نوین اسلامی در گام دوم انقلاب این ضرورتی است که خود را تحمیل میکند و عدم توجه به اصل اصلاحات در این حوزهها میتواند انقلاب اسلامی و گفتمان جهانی آن را با شکست یا ناکامی مواجه سازد و کارآمدی آن را زیر سؤال برد و مشروعیت آن را از میان بردارد.در نوشتار حاضر اهمیت اصلاح و عدالتورزی و عوامل فسادانگیز و مهمترین اقدامات برای اصلاحات اقتصادی از نگاه قرآن بررسی شده است.
افسادگری انسان در ابعاد گوناگون
انسان از نظر قرآن دارای اراده اختیاری و حق انتخابی است که میتواند دو حالت متقابلی را برای اجتماع و حتی محیط زیست در دنیا و آخرت ایجاد کند. مشیت و اذن تکوینی الهی بر این قرار گرفته است که انسان دارای اراده و حق انتخاب باشد؛ هر چند که در مقام تشریع بر اوست تا تنها راه هدایت را انتخاب کند؛ زیرا در غیر این صورت با انتخاب راه ضلالت، در دنیا و آخرت گرفتار عذابها و شقاوتها خواهد شد.
انسان با انتخابهای نادرست خویش در عرصههای گوناگون فساد و افساد میکند؛ زیرا راه هدایت الهی که به شکل فطری در او نهادینه و با هدایت تشریعی تقویت شده است(روم، آیه 30) بر اساس عدالت سامان یافته است. عدالت به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای حق خود و بخشیدن حق هر چیزی به صاحب آن، مقتضی همان چیزی است که از آن به «صلاح» یاد میشود؛ اما انسان به دلیل جهالتهای علمی و عقلی خویش، به ظلم و بیعدالتی رو میآورد و چیزها را در جای حق خود قرار نمیدهد و به کار نمیگیرد، این گونه است که به جای توحید، شرک میورزد که ظلم عظیم و بر خلاف عدالت است(لقمان، آیه 13)، و به جای شکر نعمت و استفاده درست و عملی از آن، کفران نعمت میکند و آن نعمت را در جای نادرست به کار میبرد که خود ظلم عظیم و خروج از دایره عدالت در استفاده از نعمتهای الهی است.(نمل، آیات 19 و 40؛ لقمان، آیه 12؛ احقاف، آیه 15)
از نظر آموزههای قرآن، رفتارهای برخاسته از نادانی و بیخردی موجب میشود تا چیزها را به گونهای به کار گیرد که خروج از دایره عدالت است. بنابراین، به جای آنکه «صلاح» و «اصلاحی» انجام شود، موجب فساد و افساد میشود.
خدا در قرآن بیان میکند که بسیاری از مردم در اندیشه، بر اساس ظن و گمان عمل میکنند که انسان را به بینیازی نمیرساند؛ زیرا تنها «علم» است که دریچه حق را به سوی انسان میگشاید. همچنین در حوزه انگیزه و اراده و عمل به جای بهرهگیری از «عقل»، تابع «شهوت» است(نجم، آیات 23 و 28) که نتیجه آن نیز خروج از دایره حق به سوی باطل از جمله خیر به شر، خوب به بد، صلح به فساد، ایمان به کفر، شکر به کفران، طیب به خبیث، حلال به حرام و مانند آنها است.
با نگاهی به عرصههای گوناگون زندگی انسان حتی محیط زیست میتوان دریافت چرا این همه فساد گسترش یافته است و این فسادها حتی در محیط زیست خشکی و دریایی چیزی جز دستاوردهای انسان نیست که با انتخاب غیر عالمانه و غیر عاقلانه تحقق یافته است و به جای آنکه بر اساس «عدالت» رفتار کند، به «ظلم» گرایش یافته که نتیجه آن فساد در محیط زیست و دیگر ابعاد زندگی
انسان است.(روم، آیه 41)
مصلحان فرهنگی و اقتصادی
چنانکه معلوم شد مفسدان کسانی هستند که فاقد عقل و علم هستند. از نظر قرآن، کسانی فاقد عقل و علم میشوند که «نفس» خویش را با فجور و بیتقوایی « دفن» کرده (شمس، آیات 7 تا 10) و قوه تعقلی، ادراکی و شناختی و حرکتی(حج، آیه 46؛ اعراف، آیه 179) خویش را با ظلم شرک و گناه «مختوم» (مهر خورده )کرده باشند.(بقره، آیه 7)
خدا به انسانها هشدار میدهد که بیخردان سبک مغز و سفیه که قوه ادراکی خویش را مهر کردهاند، هرگز نمیپذیرند که بیخرد و سفیه هستند؛ زیرا دچار نوعی وارونگی میشوند که نه تنها خود را عاقل و دیگران را سفیه بلکه بر اساس همین نگرش رفتارهای ظالمانه و مفسدانه خویش را عادلانه و مصلحانه میدانند.(بقره، آیات 7 تا 15)
بنابراین، مصلحان واقعی که «عاقل عالم» هستند میبایست بیتوجه به مدعیان دروغین، اقدامات اصلاحی خویش را در حوزههای فرهنگی و اقتصادی انجام دهند و به «اقامه» آن اقدام کنند تا بتوانند بشریت را در مسیر هدایت عدالت محور توحید مدار قرار دهند.
از نظر قرآن، مصلحان که پیامبران از جمله امامان و پیشگامان آن هستند میبایست مردم را به «توحید» بخوانند که ریشه در نگرش درست نسبت به هستی دارد؛ زیرا هستی محدود به عالم محسوس و شهادت نیست، بلکه شامل عالم غیب نیز است که خدا، فرشتگان، رسالت، قیامت و آخرت از جمله آنها است.
این فلسفه هستی شناسی، موجب میشود تا هستی دارای اهدافی باشد که هر چیزی به سمت آن، هدایت فطری و تکوینی یافته است.(طه، آیه 50) البته انسان از هدایت تشریعی مطابق هدایت فطری در قالب شرایع آسمانی نیز برخوردار است.(روم، آیه 30) بر همین اساس، هر کسی که بخواهد به کمال بایسته و شایسته خویش برسد میبایست مطابق هدایتهای تکوینی و تشریعی عمل کند. نتیجه چنین چیزی تقوای الهی است.(بقره، آیه 21)
پیامبران به عنوان مصلحان واقعی بر اساس اصل عدالت، مردم را به توحید و تقوا میخوانند؛ زیرا تقوای الهی همان عمل بر اساس عدالت الهی است که عالمان عاقل آن را میپذیرند.
در حقیقت فلسفه توحیدی موجب میشود تا سبک زندگی خاصی به نام سبک اسلامی شکل گیرد که بر مدار و محور عدالت و اقامه آن به شکل عینی و ملموس میباشد. (حدید، آیه 25؛ مائده، آیه 8)
مهمترین عوامل فسادانگیز اقتصادی
مطابق آموزههای قرآن، فساد اقتصادی زمانی تحقق مییابد که از سوی انسان رفتارهای نادرستی انجام شود که بر اساس جهالت عقلی و علمی است. شناخت این عوامل فسادانگیز اقتصادی میتواند برای اصلاح امور اقتصادی بسیار مهم و اساسی باشد.
اعراض از ذکر الهی(طه، آیه 124؛ سباء، آیات 15 تا 17)، تجاوزگری به حقوق دیگران(بقره، آیه 61)، ترک انفاق (قلم، آیات 17 تا 31)، ترک یتیم نوازی(فجر، آیات 16 و 17)، تصاحب ارث دیگران(فجر، آیات 16 تا 19 و روایات تفسیری)، تنوع خواهی و تجمل گرایی (بقره، آیه 61)، حکومت ناصالح(بقره، آیات 204 و 205)، رباخواری(روم، آیه 39؛ بقره، آیه 276؛ نساء، آیه 161)، ستمگری(ابراهیم، آیه 34؛ نساء، آیه 160)، سلطه سفیهان و سبک مغزان(نساء، آیه 5)، وعدههای شیطانی(بقره، آیات 267 و 368)، عدم تشویق دیگران به انفاق (فجر، آیات 16 تا 18)، کفر به خدا(بقره، آیه 61، کهف، آیات 35 تا 42)، کفران نعمت(ابراهیم، آیات 7 و 34)، کم فروشی(اعراف، آیه 85)، گردش نادرست ثروت(حشر، آیه 7)، گناه (انفال، آیه 52) مال دوستی(فجر، آیات 16 تا 20) و مانند آنها از مهمترین عوامل فسادانگیز در حوزه اقتصادی است؛ زیرا این عوامل موجب میشود تا اقتصاد از حالت رشد و پیشرفت باز بایستد و برکات الهی بر مردم و آن جامعه جاری نشود.
در یک کلمه آنچه اقتصاد را به اصلاح میکشاند، ایمان همراه با عمل صالح است که از آن به تقوای الهی یاد میشود، در حالی که بیایمانی و بیتقوایی موجب فساد در همه ابعاد از جمله فساد اقتصادی میشود.(اعراف، آیه 96؛ نحل، آیه 112)
مهمترین اصلاحات اقتصادی
از نظر آموزههای قرآن، برخی از اعمال انسانی در حوزه اقتصادی به سبب آنکه خروج از دایره عدالت است، موجب فساد اقتصادی میشود. بنابراین، مصلحان واقعی به مقدار و توان خویش میبایست بر اساس عدالت محوری عالمانه و عاقلانه وارد میدان شوند و اصلاحاتی را انجام دهند که فساد را بردارد.(هود، آیه 88) البته گاه لازم است برای حذف فساد و ایجاد اصلاحات، مفسدان را از میدان بیرون کنند که میتواند به حذف یا طرد آنان منجر شود. مهمترین اصلاحات اقتصادی که میبایست انجام شود تا امکان لازم برای ایجاد «تمدن اسلامی» فراهم آید، عبارتند از:
1.مبارزه با مفسدان اقتصادی: از آنجا که فساد ،ریشه در مفسدان اقتصادی دارد، لازم است تا به گونهای عمل شود که مفسدان اقتصادی حذف یا طرد شوند و مسئولیت اقتصادی از آنان گرفته شود.
از نظر قرآن، سفیهان و بیخردان سبک مغز به سبب آنکه اهل «تعقل» نیستند نمیتوانند عهدهدار مسئولیتهای مهم و اساسی بشوند. از آنجا که «قیام» اجتماع به اقتصاد است، لازم است تا اموال و اقتصاد در اختیار کسانی باشد که از «عقلانیت» برخوردار بوده آن را به کار میگیرند.
در همین راستا حتی اگر اموال، اموال شخصی سفیهان بیخرد است، این عامل قیام اجتماع از دستان آنان خارج و در اختیار عاقلان قرار گیرد.(نساء، آیه 5)
در مسئله اموال عمومی مانند بیتالمال و انفال و فیء و اقتصاد کشور میبایست در اختیار عالمانی عاقل قرار گیرد که از عنصر اخلاقی امانت نیز برخوردار باشند.(قصص، آیه 27؛ یوسف، آیه 55)
خدا در قرآن به این نکته توجه میدهد که حاکمان و قضات رشوه گیر و رانت خوار به سبب بیخردی واقعی و ظلمی که بر خود و اجتماع وارد میسازند، نمیتوانند مسئولیتهای اقتصادی اجتماع را به عهده گیرند. همچنین اهل تکاثر و کنزاندوزی حتی اگر به ظاهر عالم و عاقل باشند، به سبب فقدان عقل و علم حقیقی که بازدارنده از فجور و ظلم است، میبایست کنار گذاشته شوند و نباید فریب عناوین پرطمطراق آنان را خورد و آنان را بر مسند امور اقتصادی قرار داد یا ابقا کرد.(بقره، آیه 188؛ توبه، آیه 34)
2.مبارزه با بیعدالتی: از مهمترین آسیبهای اقتصادی که فسادبرانگیز است، بیعدالتی اقتصادی است که میتواند همه فرآیند اقتصادی را در بر گیرد.
به سخن دیگر، ظلم اقتصادی محدود به توزیع و خرید و فروش نیست، بلکه میتواند در توزیع منابع ملی و ثروت تا مصرف را در بر گیرد. از این رو خدا در آیات قرآن خواهان «گردش سالم و عادلانه ثروت» در همه ابعاد و حوزهها و فرآیندهای عمل اقتصادی است. پس همان طوری که اجازه نمیدهد تا در هنگام خرید و فروش، کم فروشی یا گران فروشی انجام شود(مطففین، آیات 1 تا 3؛ هود، آیه 84؛ اعراف، آیه 85)، همچنین اجازه نمیدهد تا ثروت و نعمتهای الهی در دست یک عده قرار گیرد و میان همانها دست به دست شود؛ برای همین منظور با ایجاد مالکیت عمومی جلوی این محدودیت گردش ظالمانه را گرفته است.(حشر، آیه 7؛ انفال، آیات 1 و 42)
همچنین خدا خواهان رهایی از ظلم در مصرف است و اجازه نمیدهد تااشخاص با تبذیر و ریخت و پاش یا اسراف و زیاده روی در حوزه مصرف کالا و خدمات اقتصادی به اقتصاد زیان وارد کرده و فساد نمایند.(اسراء، آیه 26؛ انعام، آیه 141)
مبارزه با بیعدالتی در حقیقت تامینکننده اصلاحات اقتصادی خواهد بود؛ زیرا این امکان فراهم میآید تا همگان بتوانند از ثروت بهره گیرند و هیچ کالا و خدماتی بیهوده به دست سفیهان سبک مغز و جاهلان نادان هدر نرود و به فساد کشیده نشود.
از نظر قرآن، عدم استفاده از ابزارهای تعدیلکننده چون کیل و میزان و پیمانه و ترازو میتواند فسادبرانگیز باشد و به جای عدالت، ظلم و فساد در محیط زیست بشر گسترش یابد که آثار آن عدم دستیابی بشر به کمالات و تقرب به خدا به عنوان مهمترین هدف هستی است.(اعراف، آیه 85؛ هود، آیات 85 تا 88؛ شعراء، آیات 177 تا 183)
از آنجا که همگان میبایست از ثروت و مواهب الهی در سطح نیاز بهرهمند شوند، لازم است تا نظام اسلامی و امت اسلام، همه اسباب بهرهمندی عمومی و همگانی را فراهم کنند و افزون بر مالکیت عمومی انفال میبایست هر کسی بخشی از ثروت و درآمد خویش را به عنوان «حق الهی» محرومان و سائلان در اختیار آنان قرار دهند تا این گونه از هر گونه فساد در عرصه اقتصادی جلوگیری و عدالت اجرایی شود.(بقره، آیات 177 و 215 و 273؛ نساء، آیه 8؛ معارج، آیات 24 و 25؛ ذاریات، آیه 19)
از مصادیق بیعدالتی و ظلم اقتصادی میتوان به «ربا»اشاره کرد که ظلم در حوزه تامین منابع اقتصادی است؛ زیرا اگر کسی نیاز اقتصادی دارد دیگری نمیتواند با بهرهگیری از توان مالی خویش ، اجحاف کند و فراتر از آنچه به او داده «درصد» اخذ کند.(بقره، آیه 279)