اخلاقی - تربیتیعرفانمعارف قرآنیمقالات

از ناپاکی ظاهری تا پلشتی باطن

samamosبررسی تأثیر طهارت و پلیدی ظاهری بر باطن انسان

انسان همواره در حال تغییر و تحول است. زمانی که به دنیا می آید در کمال اعتدال و تعادل است. اما عوامل درونی و بیرونی، او را به دو سوی متضاد و متناقض می کشاند. از سویی الهامات تقوایی، خواهان حفظ تعادل در قوای بشری و بهره گیری از آنها برای فعلیت بخشی به اسمای الهی سرشته در ذات است و از سوی دیگر الهامات فجوری، خواهان مرزشکنی و تجاوز و گذر از مرزهای تعادل به سوی تقویت قوای نفسانی و بهره مندی بیشتر از لذائذ پست دنیوی می شود.

این گونه است که آدمی، دمی در آرامش و آسایش نیست تا اینکه در یکی از دو قرارگاه دوزخ و بهشت قرار گیرد و سازه ای جدید را به جهان آخرت با مرگ خویش ببرد که مناسب و مطابق با شرایط بهشت و دوزخ است.

در حقیقت این انسان است که به اراده و اختیار و انتخاب خود، خود را می سازد و سازه نهایی را به جهان آخرت منتقل می کند. بنابراین، جز خود نمی تواند کسی را عامل متاله شدن و خدایی گشتن بداند و یا در دوزخی شدن خویش مقصر دانسته و سرزنش کند.

بسیاری از مردم از این نکته آگاه نیستند که وضعیت نهایی سازه وجودی خویش را در یک فرآیندی در مدت کوتاه عمر خویش می سازند. آنان با انتخاب نادرست راه گمراهی، گرفتار ناپاکی ها و خباثت های ظاهری می شوند و با خوی گرفتن بدان ها، سازه وجودیشان را با پلشتی و پلیدی می سازند و باطن وجودشان را بدان کامل می کنند و دوزخی شدن را برای خود رقم می زنند.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا عوامل اصلی این سقوط را براساس آموزه های قرآنی تبیین کند.

انسان بر سر دو راهی سرنوشت

براساس آموزه های قرآنی، دنیا جای ماندن نیست، بلکه قرارگاه موقتی است تا انسان خود را بسازد و برای ابدیت، هویت و ماهیت نهایی خویش را مشخص کند. انسان و جنیان تنها موجودات هستی هستند که از اراده و انتخاب اختیاری برای تعیین وضعیت نهایی خویش برخوردارند. به این معنا که در آنها، عناصری به صورت قوا سرشته و قرار داده شده که با قعلیت یابی هر یک از آنها، وضعیت نهایی آنان از نظر ماهیت مشخص می شود. بنابراین، ماهیت ظاهری و نخستین انسان هرگز به معنای ماهیت ابدی او نیست؛ بلکه ماهیت ابدی در یک فرآیندی در دنیا در زمان کوتاه عمر آدمی به دست خود او رقم می خورد.

از این رو هر شخصی برای خودش کار می کند و ابدیت خویش را نیز ترسیم می کند. سازه نهایی هر کسی آن چیزی است که خود وی، آن را با ایمان و عمل خویش می سازد و تا ابدیت با آن خواهد بود.

خداوند برای انسان دو راه اصلی سرنوشت تعیین کرده که از آن به عنوان بهشت و دوزخ یاد می شود. البته همین دو راه سرنوشت ساز، خودداری مراتب کلی است که برای بهشت، هشت مرتبه و برای دوزخ هفت مرتبه گفته اند. این بدان معنا نیست که هویت سازی بشر از خود، منحصر در این مراتب است؛ زیرا هر مرتبه ای خود دارای مراتب بی شماری است که برخی از اساتید و بزرگان از آن به تعداد انسان ها و جنیان یاد کرده اند؛ زیرا هر شخصی خود، نوع منحصر به فردی است که نمونه ای جز خودش نخواهد داشت. بنابراین، هر کسی نوعی خاص از انسان را در فرآیند عمر خویش می سازد که نوع منحصر به فردی می باشد که در مرتبه ای از انسانیت قرار می گیرد که بی نهایت و بی پایان است.

با این همه، راه اصلی همچنان دو راه است که از یکی از آنها به عنوان راه کمال، صراط مستقیم، متاله و خدایی شدن، عروج و تعالی، ایمان، اسلام، راه بهشت و مانند آن و از راه دیگر، به عنوان راه نقص، ضلالت و گمراهی، کفر، سقوط، دوزخ و مانند آن یاد می شود.

انسان در مدت کوتاه عمر خود که همان زندگی دنیوی است، هر دم در سر دو راهی سرنوشت ساز بهشت و دوزخ قرار دارد و هر انتخاب او، به معنای صعود یا سقوط می باشد؛ زیرا شرایط زندگی دنیوی، شرایط بسیار سخت و دشواری است که در آن اسمای الهی سرشته در ذات آدمی، فعلیت های متفاوت و متقابلی براساس اراده و انتخاب اختیاری انسان ها می یابد. شرایطی که در زندگی دنیوی برای بشر است، از آن به عنوان فتنه، امتحان و ابتلا و آزمون یاد می شود. هر دم انسان با انتخاب خود، بخشی از قوای اسمایی خویش را فعلیت می بخشد و با این انتخاب، سازه نهایی وجود خویش را می سازد که تا ابدیت با او همراه خواهد بود. این همان چیزی است که قرآن از آن به خلود یاد می کند؛ زیرا خلود و جاودانگی در بهشت و دوزخ، به معنای تحقق سازه ای موافق و مناسب شرایط دو نوع زندگی و دو جهان متقابل و متناقض است. هر کسی خود به اراده و اختیار خویش، سازه ای را می سازد و انتخاب می کند که برای دو جهان متقابل است که از آن به بهشت و دوزخ یاد می شود.

اگر کسی سازه ای ناقص و پر از پلشتی ها و پلیدی های ذاتی برای خود بسازد، این سازه تنها در شرایط جهانی به نام دوزخ می تواند زیست کند که پر از شقاوت ها و رنج ها و عذاب هاست. چنان که سازه کامل از همه اسمای حسنای الهی که با تلاش ایمانی و عمل صالح شخص ساخته می شود، موافق طبیعت بهشت است که بدان وارد می شود.

پلشتی از ظاهر تا ذات

با نگاهی به آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که در جهان مادی دو دسته از اشیاء و موجودات وجود دارد. دسته ای که متناسب با طبیعت کمالی بهشت است و دسته ای که مناسب طبیعت نقص دوزخ است. هر یک از موجودات دنیوی با توجه به مقام عین ثابت خویش، انتخابی را انجام دادند که در دنیا که آخرین منزل نزولی هر چیزی است، به اشکال مختلف خودنمایی می کنند.

هر موجودی با توجه به ظرفیت خویش، بازتابی از نور کمال الهی است که بر او تابیده است. از این رو ظرفیت های محدود، از نواقص بیشتری برخوردار است؛ چرا که ناتوان از بازتاب درست کمالات الهی می باشد. این گونه است که برخی از چیزها در جهان محدود دنیای نزولی، از نواقص با درجات و مراتب گوناگون برخوردار است. از آن جایی که جهان مادی دنیا، سایه ای از جهان های الهی و ملکوتی بالادستی می باشد، هر یک از آفریده ها و چیزهای دنیا، بازتاب حقیقت ظرفیت خویش درعالم عین ثابت در صقع ذات الهی می باشد.

همین محدودیت ها، چیزها را در دنیا دسته بندی می کند. برخی که ازظرفیت بیشتری برخوردار است، درشکل دنیایی خویش دارای کمالات بیشتر است و ما را به عنوان امور طاهر و پاک می شناسیم؛ و آنهایی که از ظرفیت کمتری برخوردارند، درشکل دنیایی به شکل اشیای خبیث و ناپاک شناخته می شوند. البته می توان با توجه به منظر دید، عناوین دیگری برای هریک انتخاب کرد؛ ولی از آنها جایی که در این مطلب براساس کارکردهای آنها نسبت به انسان به این چیزها نگاه می شود، از آنها به طاهر و یا خبیث یاد می شود.

در قرآن از چیزهایی که دارای نقص ظرفیت است و تاثیرات سویی بر انسان می گذارد به عنوان رجس، رجز، سوء، خبیث و نجس و مانند آن یاد شده است تا آدمی از آنها پرهیز کند؛ زیرا انسان با نزدیکی و بهره مندی از هر یک از این چیزهای ناپاک، سازه وجودی خویش را آلوده می کند.

خداوند در آیات آفرینش انسان، به این نکته توجه داده که تقرب، نزدیکی و خوردن و بهره مندی حضرت آدم (ع) از یک درخت خبیث، چگونه سازه وجودی او را تغییر داد و زشتی های بدن وی را آشکار ساخت، به گونه ای که ناچار به پوشاندن آن با برگ های بهشت شد.

بنابراین همان گونه که بهره مندی از یک میوه خبیث می تواند چنین تاثیراتی را در ساختمان بدن انسان به جا گذارد، دیگر چیزهای خبیث هم، تاثیرات شگرفی درجان آدمی به جا خواهد گذاشت. یک میوه از درخت خبیث ممنوع، موجبات آشکاری پلشتی ها در تن آدمی و سقوط وی از بهشت می شود؛ چرا که دیگر آن سازه ای که با این میوه درخت ممنوع شکل گرفته نمی تواند درمحیط بهشت قدس باقی بماند و شرایط آنجا را تحمل کند؛ از این رو به درجات پست تر دنیا سقوط می کند و او با توبه و بازگشت و بازسازی و طهارت از آلودگی ها و آثار به جا مانده از درخت ممنوع، در مسیر بازگشت به محیط مناسب بهشت قرارمی گیرد.

منهیات شرعی و خباثت اشیاء

براساس آموزه های قرآنی، این معنا اثبات شده که نواهی شرعی به اموری تعلق گرفته است که تاثیرات بدی درجسم و جان آدمی به جا می گذارد؛ چنان که او امر شرعی نیز به اموری تعلق گرفته که برای آدمی مفید و سازنده است و او را در دست یابی به کمال و فعلیت یابی اسمای الهی یاری می دهد.

بنابر این باید توجه داشت که حکمتی درپس هر امر و نهی شرعی وجود دارد که برخی از آنها با عقل قابل ادارک است. و برخی دیگر به سبب پیچیدگی ها، با عقل انسانی قابل درک نیست. بنابر این نمی توان تنها به سبب اینکه عقل، مفسدت و مصلحت امری را درک نکرده، با نواهی و او امر شرعی مخالفت کرد.

به نظر می رسد که حتی با بهره گیری از همین عقل ناقص و ناتوان بشری می توان با نگاهی به مجموعه مواردی که خداوند از چیزی نهی کرده و یا به چیزی امر نموده، این معنا را دریافت که خداوند به امور پاک و طاهر امر کرده و از امور خبیث و پلید باز داشته است. خداوند در آیه 157 سوره اعراف می فرماید که خباثت و پلیدی اشیاء، زمینه ساز حرمت آنان است. بنابراین، دلیل وجوب اجتناب از چیزی را باید در پلید بودن آن چیز جست، چنان که این مطلب در آیه90 سوره مائده و نیز 5سوره مدثر مورد تأکید قرآن قرار گرفته است.

خداوند در آیه اخیر، به پیامبرش فرمان می دهد که از هرگونه پلیدی دوری و اجتناب ورزد و در آیات 90 و 92 سوره مائده دوری جستن ایشان از اموری چون شراب و قمار را نشانگر اطاعت آن حضرت(ص) از فرمان الهی می داند که آنها را رجس و پلید معرفی کرده است. در حقیقت، دلیل وجوب اجتناب انسان از چیزهایی چون شراب و قمار و بت و مانند آن، پلیدی و خباثت آنان است که برای انسان ضرر دارد و هر انسان عاقلی چون مؤمنان (مائده، آیه90 و توبه، آیه95) می بایست از این پلیدی ها اجتناب ورزند تا سازه ای که از خود می سازند به دور از عوامل خبیث و پلید باشد که هیچ مناسبت و مناسختی با بهشت کمالی و جهان برتر الهی ندارد.

پاکی و قداست انسان که از طریق اجتناب از پلشتی ها و پلیدی ها به دست می آید، موجب می شود تا او بتواند سازه ای از خود ارایه دهد که پاک از هر پلشتی است. بنابراین می تواند به بهشت قدس و طهارت درآید و به رستگاری برسد. از این رو خداوند در آیات 90 و 100 سوره مائده رسیدن به فلاح و رستگاری را در دوری جستن از پلشتی هایی می داند که از آن نهی کرده است؛ زیرا کسی که از پلشتی های نهی شده اجتناب می ورزد و از آن استفاده نمی کند، سازه ای مناسب با بهشت پاک و قدس می سازد که لیاقت ورود به آن را داراست.

اما کسی که عادت به بهره مندی از پلشتی کرده نمی تواند به بهشت پاکی ها درآید؛ زیرا طبیعت سازه وجودی ساخته شده به دست چنین شخصی، شایسته آن است تا در دوزخی وارد شود که مجتمع همه پلشتی ها و خباثت هاست. از این رو خداوند در آیه16 سوره ابراهیم و 29 سوره کهف و 36 سوره حاقه، آشامیدنی دوزخیان را مایعی ناگوار و پلید معرفی می کند؛ زیرا طبیعت انسان دوزخی، طبیعت خبیثی شده که جز با خباثت میانه ای ندارد.

اعمال پلید، عامل پلشتی باطن

از آیات قرآنی به دست می آید که انسان متعادل در یک فرآیندی با بدرفتاری خویش، گرفتار پلشتی اخلاقی و ظاهری و در نهایت پلشتی باطنی می شود و از انسانیت بیرون می رود.

خداوند در آیات نخست بقره تبیین می کند که انسان هایی که تقوای عقلانی نداشته باشند هرگز به تقوای الهی نمی رسند؛ زیرا کسی که نسبت به منهیات عقلانی واکنش مثبت نشان نمی دهد و از آنها اجتناب نمی ورزد، زمینه بهره مندی از نواهی الهی ندارد. از این رو خداوند بهره مندی از آموزه های وحیانی و هدایت های الهی را مختص کسانی می داند که از تقوای عقلانی برخوردارند، خداوند در آیه 100 سوره یونس تبیین می کند که بی خردی، عامل اساسی پلیدی انسان است. به این معنا که انسان های بی خرد در پی امور ناپاک می روند و خود را به پلیدی ذاتی دچار می کنند.

کسی که از خباثت ها و پلیدی هایی چون شراب (مائده، آیه 90)، خوک (انعام، آیه 145)، خون (همان)، قمار (مائده، آیه 90)، زنا و لواط (انبیاء، آیه 74) و مانند آن پرهیز نمی کند، در یک فرآیندی ناتوان از درک مسایل هستی و مفاهیم عمیق وحیانی می شود و گرفتار شرک و کفر شده و درنهایت از دایره انسانیت و عقل و ایمان بیرون می رود.

در این راستا منافقان به سبب اینکه از تقوای عقلانی بهره مند نیستند، گرایش به نفاق می یابند و فکر پلید را می جویند و با آن همراهی می کنند. اینان در یک فرآیندی از بیمار دلی به پلیدی ذاتی می رسند. به این معنا که در یک فرآیندی ماهیت انسانی و طهارت و پاکی خود را از دست می دهند و گرفتار پلیدی باطنی می شوند. ازدیاد پلیدی که در آیه 125 سوره توبه برای اینان اثبات شده، همین معنا را تأکید می کند. بنابراین، منافقان مردمانی پلید و پلشت هستند (توبه، آیات 95 و 125) که درنهایت، پلشتی نقاقشان، آنان را به کفر می کشاند (توبه، آیه 125)

از نظر قرآن، شرک، کلمه خبیث و ناپاک است. (ابراهیم، آیه 26) و مشرکان به سبب همین خباثت شرک، پلید و پلشت می شوند. (توبه، آیه 28) کفر و کافران نیز این گونه هستند چنان که از آیاتی چون 100 سوره مائده و 36 و 37 سوره انفال و 125 سوره توبه این معنا استنباط می شود.

همچنین شیطان، موجودی پلید است که سرمنشأ بسیاری از پلیدی ها و پلشتی ها می باشد. (انفال، آیه 11 و نیز مائده، آیه 90)

انسان هایی چون منافقان، مشرکان و کافران و نیز کسانی که گرفتار لواط و زنا و شراب خواری و سرقت و مانند آن هستند، انسان های خبیث و ناپاکی هستند که می بایست از آنان پرهیز کرد. بنابراین انسان های طاهر و پاک چون مسلمانان و مؤمنان و متقین نباید با این دسته از زنان و مردان، ارتباط زناشویی و خانوادگی و سببی برقرار کنند، زیرا آلودگی و پلشتی ایشان به طرف دیگر منتقل می شود. از این رو خداوند زنان و مردان خبیث و پلشت را سزاوار افرادی از هم جنس خودشان می داند و از انسان های پاک و طاهر می خواهد تا با افراد طیب و پاکی چون خود ازدواج کنند.

به نظر می رسد که واژه خبیث در برابر واژه طیب دلالت بر نوعی خباثت و پاکی باطنی و ذاتی دارد. به این معنا که انسان ها در یک فرآیندی از پلشتی و یا طهارت ظاهری به پلشتی و طهارت باطنی می رسند و اگر این امر ادامه یابد، آن طهارت و پلشتی، ذاتی ایشان می شود. این همان فرآیند تحول و تبدل است که انتقال از امری عرضی به امری ذاتی می باشد.

به سخن دیگر، انسان ها از آن دسته از موجوداتی هستند که می توانند امر عرضی را در ذات خویش به امری ذاتی تبدیل کنند و ماهیت خویش را دگرگون سازند.

از مهمترین عواملی که در این فرآیند نقش اساسی و اصلی را ایفا می کند می توان به بی عقلی (یونس، آیه 100)، شرک و کفر (اعراف، آیات 65 تا 71)، یعنی همان بی ایمانی (انعام، آیه 125) و شیطان وسوسه گر پلید (انفال، آیه 11) اشاره کرد.

از نظر قرآن، عقل و شرع، حکم می کند که از همه پاکی ها به عنوان حلال برای دست یابی به کمال بهره جست و از همه پلشتی ها به عنوان حرام برای رهایی از آسیب های آن پرهیز کرد. (اعراف، آیه 157) تا این چنین، به سازه ای دست یابیم که سزاوار بهشت قدس الهی و رضوان خداوندی است و هیچ گرایش و میلی به دوزخ جلال الهی ندارد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا