اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

اراده سالکان برای لقاء الله

بسم الله الرحمن الرحیم

لقاء الله مقصد هستی در دایره «از اویی به سوی او» است؛ با این همه برخی از آفریده های الهی از جمله انسان ها دارای اراده ای هستند که به آنان امکان می دهد تا میان دو امر متضاد چون حق و باطل، خیر و شر، ایمان و کفر، یا کفران و شکر یکی را ترجیح داده و به اختیار آزاد خویش انتخاب کرده و مسئولیت انتخاب خود را بپذیرند.

در این میان سالکان الهی، در مسیری روشن و مشخص که چون نخ تسبیح همه اجزاء رفتاری آنان را پیوند می دهد به سوی لقاء الله حرکت می کنند و اراده دارند تا به این لقاء الله در بهترین شرایط و حالات آن دست یابند.

سلوک الهی اولیای الهی

واژه سلوک از «سلک» نخی به رشته کشیدن مهره و مانند آن است تا نه تنها به آن ارتباط بخشد، بلکه نظم منطقی به آنها داده تا در یک مسیر مشخص تا هدف مشخص حرکت کند. از همین روست که رفتارهای معقول و مقبول اخلاقی در ساختار نیک رفتاری را سلوک می گویند.

سالک الی الله کسی است که همه رفتارهای خرد و کلان و ریز و درشت خویش را مبتنی بر رسیدن به الله و کسب رضوان الله، تنظیم می کند و در همان مسیر گام بر می دارد و دمی از آن مسیر برای رسیدن به مقصد و مقصود خارج نمی شود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، با آن که برای همه آفریده های الهی از جمله انسانها، سلوکی خاص در قالب نرم افزاری فطری و تکوینی به عنوان هدایت باطنی – فطری تعریف شده (طه، آیه 50) ، اما انسان ها، دارای توانایی خاصی به عنوان اراده حق انتخاب آزاد و اختیاری هستند که به آنان این امکان را می دهد تا میان دو متضاد انتخابی آزاد داشته باشد.

از نظر قرآن، اراده هر انسانی زمانی شکل می گیرد که به چیزی گرایش یافته و بخواهد آن را تحقق بخشد.( تعلیقه شرح‌منظومه، ج2، ص647‌؛ کشّاف اصطلاحات الفنون و‌العلوم، ج1، ص132)

البته ممکن است که مبانی اراده شخص، امور ظنی، وهمی، یا امور علمی و عقلی باشد؛ ولی شکی نیست که وقتی به هر دلیل تصور منفعت چیزی را در دل داشته و تصدیق کند، پس از جزم خواه ظنی و خواه علمی، عزم راسخ به تحقق آن می کند و آن را می طلبد.

بنابراین، هماره پس اراده انسان، جزم علمی نیست، بلکه می تواند برخاسته از ظنون و اوهام باشد. از همین روست که بسیاری از مردم عزم راسخ و اراده عمل به چیزی دارند که موهوم و متخیل است.

در همین راستا سلوک افراد انسانی متفاوت است؛ زیرا برخی از انسان ها بر اساس تخیل و توهم به سوی باطل می روند و در مسلک کفر در می آیند و دنیاطلب می شوند و از آخرت گریزان می گردند، در حالی که برخی دیگر بر اساس عقلانیت و علم، عزم راسخ دارند تا همه توان خویش را برای آخرت و لقاء الله هزینه کنند.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، کسی که براساس عقلانیت و علم، در چارچوب فطرت و هدایت های آن حرکت و عمل می کند، مسلک الهی را در پیش می گیرد که در همان نظم الهی گام بر می دارد و از رشته ای دوست بر قلبش افکند خارج نمی شود و به همان حبل الله می آویزد و بالا می رود. این گونه است که مورد تفضل قرار گرفته و به منت الهی، از وحی تشریعی افزون بر الهام فطری بهره مند می شود و خدا او را به تکوین و تشریعی در مسلک الهی خویش قرار می دهد تا بدون هیچ انحراف و کژی و خطا و اشتباهی به مقصد و مقصود خویش یعنی در آخرت به لقاء الله برسد و در عالم آخرت از تمامی انوار صفات الهی در تمامیت کمالی آن بهره مند شود.

البته چنین شخصی گاه در همین دنیا در مقام رضوان الله قرار می گیرد؛ زیرا چنین شخصی از غیر الله گریخته(ذاریات، آیه 50) و از همه خلق بریده و منقطع شده و به خدا پیوسته است.(روم، آیه 31) از همین روست که به عنوان «راضیه مرضیه» در مقام رضوان الهی، خدا به گونه ای او را در عالم تکوین تحت ولایت مطلقه خویش می گیرد که از همه لحاظ تحت رصد دقیق الهی و نگهبانان و پاسداران اوست تا سلوکی بر خلاف مسلک الهی نداشته باشد: إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ؛ جز کسی را كه از او در نهایت خشنودی باشد كه در اين صورت براى او از پيش رو و از پشت‏ سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت تا در آن مسلک و رشته اتصال الهی حرکت کند.(جن، آیه ۲۷)

در حقیقت خدا در این صورت دلیل و راهنمایی اوست تا در مسلک الهی سلوک کند. پس نه تنها به او الهام و وحی در ساحت معرفت می کند تا حق و باطل و خیر و شر و مانند آنها را بشناسد، بلکه در ساحت فعل و عمل نیز به او وحی می کند که کدام خیر را انجام دهد که او را به مقصد و مقصود می رساند: وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ؛ به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند.(انبیاء، آیه ۷۳)

از نظر آموزه های وحیانی سالک الی الله در این سطح و مرتبه هرگز از هدایت های تکوینی و تشریعی، هدایت های معرفتی و رفتاری، هدایت های ارائه الطریقی و ایصال الی المطلوبی محروم نمی شود و خدا در همه حالات تصرفاتی می کند تا به مقصد و مقصود برسد. از همین روست که امام سجاد(ع) در دعای خویش می فرماید: سُبْحانَكَ مَا أَضْيَقَ الطُّرُقَ عَلَىٰ مَنْ لَمْ تَكُنْ دَلِيلَهُ، وَمَا أَوْضَحَ الْحَقَّ عِنْدَ مَنْ هَدَيْتَهُ سَبِيلَهُ ؟! منزّهی تو، چه تنگ است راه‌ها بر کسی که تو راهنمایش نباشی؛ و چه آشکار است حق، نزد کسی که راه را نشانش دادی.(مفاتیح الجنان، دعای خمسه عشر، دعای مریدین)

در حقیقت این خدای سبحان است که رشته دوست را در اختیار دارد و او را به هر جایی که مورد رضایت خودش می برد، چنان که شاعر می سراید: رشته ای بر گردنم افکنده دوست/ می کشد هر جا که خاطرخواه اوست.

در حقیقت اراده انسان سالک الی الله، اراده ای تابعی بلکه مظهری است؛ یعنی تابع اراده الهی بلکه مظهری از مظاهر اراده الهی است؛ وقتی او اراده کند، سالک آن را به نمایش می گذارد، از همین روست که می گذارد تا تقلب الاحوالات از سوی خدا در همه هستی او انجام شود؛ پس وقتی می گویند: إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ؛ همانا انقلاب ما به سوی پروردگار ما است(اعراف، آیه 125؛ شعراء، آیه 50؛ زخرف، آیه 14) در حقیقت می گویند هر چه خدا مشیت کرد ما همه را به عنوان مشیت الهی می پذیریم و تحت اراده جزیی او عمل و رفتار می کنیم؛ زیرا در مقام قرب فرائض و قرب نوافل، وقتی نطق می کنند، خدا است که نطق می کند(نجم، آیات 3 و 4)، و وقتی تیر می اندازند، خدا است که تیر می افکند، و جهاد و قتلی که می کنند(انفال، آیه 17)، این یدالله و لسان الله و عین الله و سمع  الله است که به عنوان ابزار الهی در خدمت خدا است.(اصول کافى، ج ۳ ص ۹۰ ، روایه ۳ ).

امام صادق(ع) می فرماید: قال رسول الله(ص) قال الله: ما تحبب الي عبدي بشيء احب الي مما افترضه عليه و انه ليتحبب الي بالنافله حتي احبه، فاذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به، و يده التي يبطش بها و رجله التي يمشي بها اذا دعاني اجبته و اذا سألني اعطيته؛ امام صادق(ع) از پيامبر(ص) روايت كرده كه خداوند فرمود: اظهار دوستي نكرد بنده من به چيزي دوست داشتني تر از آنچه واجب كردم بر او، و او با نوافل به سوي محبت من مي آيد تا اينكه من نيز او را دوست بدارم. پس هنگامي كه او را دوست بدارم شنوايي او مي باشم آن گاه كه مي شنود و بينايي او مي باشم آن گاه كه مي بيند و زبان او مي باشم آن گاه كه سخن مي گويد و دست او مي باشم آن گاه كه ضربه مي زند و پاي او مي باشم آن گاه كه راه مي رود، هنگامي كه به درگاه من دعا كند اجابت مي كنم و اگر از من درخواست كند به او مي دهم. (محاسن برقي، ج ۱، ص ۲۹۱ و اصول كافي، كليني، ج ۲، ص ۳۵۲)

کسی که این گونه است همه راه های سیر و سلوکش با همه تنوع و تعدد ظاهری، تنها به همان صراط مستقیمی می رسد که خدا در آن قرار گرفته است(هود، آیه 56؛ نحل، آیه 76)

در حقیقت این خداست که سالک را می برد، نه آن که سلک برود؛ چرا که اراده و اختیار خویش را به اراده الهی متصل کرده و محو و فانی در آن شده تا مظهر اراده الهی شود. از همین روست که امام سجاد در دعای مریدین می فرماید: إِلٰهِى فَاسْلُكْ بِنا سُبُلَ الْوُصُولِ إِلَيْكَ، وَسَيِّرْنا فِى أَقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَيْكَ، قَرِّبْ عَلَيْنَا الْبَعِيدَ، وَسَهِّلْ عَلَيْنَا الْعَسِيرَ الشَّدِيدَ، وَأَلْحِقْنا بِعِبادِكَ الَّذِينَ هُمْ بِالْبِدارِ إِلَيْكَ يُسارِعُونَ، وَبابَكَ عَلَى الدَّوامِ يَطْرُقُونَ وَ إِيَّاكَ فِى اللَّيْلِ وَالنَّهارِ يَعْبُدُونَ، وَهُمْ مِنْ هَيْبَتِكَ مُشْفِقُونَ، الَّذِينَ صَفَّيْتَ لَهُمُ الْمَشَارِبَ، وَبَلَّغْتَهُمُ الرَّغائِبَ؛ وَأَنْجَحْتَ لَهُمُ الْمَطالِبَ، وَقَضَيْتَ لَهُمْ مِنْ فَضْلِكَ الْمَآرِبَ، وَمَلَأْتَ لَهُمْ ضَمائِرَهُمْ مِنْ حُبِّكَ، وَرَوَّيْتَهُمْ مِنْ صافِى شِرْبِكَ، فَبِكَ إِلَىٰ لَذِيذِ مُناجاتِكَ وَصَلُوا، وَمِنْكَ أَقْصىٰ مَقاصِدِهِمْ حَصَّلُوا؛ خدایا، ما را به راه‌های رسیدن به سویت بکشان و ما را از نزدیک‌ترین راه‌های ورود به بارگاهت ببر، دور را بر ما نزدیک کن و دشوار و سخت را بر ما آسان گردان و ما را به آن بندگانت که با چالاکی به‌سویت می‌شتابند و همواره درِ رحمتت را می‌کوبند، ملحق کن. آنان‌که در هر شب و روز تو را عبادت می‌کنند و از حرمت و ارجمندی‌ات در هراسند، بندگانی که آبشخورها را برای آنان زلال کردی و به خواسته‌هایشان با کامیابی رساندی؛ و آنان را بر جوینده‌هایشان کامروا نمودی و از روی احسانت حاجاتشان را برآوردی و نهادشان را از محبّتت آکنده ساختی و از زلال چشمه‌ات سیرابشان نمودی، اینان به‌وسیله تو به لذّت مناجاتت دست یافتند و از حسن عنایت تو دورترین مقاصدشان را به چنگ آوردند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اراده همگان هرگز از تحت اراده الهی خارج نمی شود و هماره مقهور اراده قاهر الهی است؛ زیرا همان طوری که مشیت الهی بر این قرار گرفته تا انسان دارای اراده باشد، ولی این گونه نیست که اراده انسان مطلق باشد، بلکه در دایره مشیت الهی محدود به اراده الهی است و اگر خدا نخواهد شخص نمی تواند اراده ای داشته باشد؛ پس اراده انسانی تنها در سایه اراده الهی و محدود به آن خواهد بود؛ چرا که اگر این گونه نباشد، و اراده مقهور اراده الهی نباشد، موردی خواهد بود که بیرون از حاکمیت و مالکیت خدا باشد، در حالی که هرگز چنین نیست. پس با آن که خدا اراده کرده تا انسان دارای اراده باشد، ولی این اراده او محدود و مقهور اراده الهی است.

بر همین اساس است که وقتی دشمنان اراده کنند تا مقاصد پلید خویش را علیه مومنان تحقق بخشند، کید آنان کارساز نمی شود؛ زیرا هرگز اراده آنان بر اراده الهی قاهر نمی شود.(صافات، آیه 98) هم چنین بر اساس قاهریت اراده الهی و مقهوریت اراده انسان است که خدا هر کسی را بخواهد هدایت یا اغوا می کند.(هود، آیه 36) پس اگر در آیاتی از قرآن بیان می شود که شیطان اراده ای دارد(مائده، آیه 91؛ نساء، آیه 60)، اراده او هرگز قاهر بر اراده الهی نیست، بلکه آن نیز مقهور اراده الهی است و همین قهاریت الهی است که اجازه نمی دهد تا شیطان بر مومنان مخلص سلطه ای داشته باشد و عصمت آنان را مخدوش سازد(ص، آیات 82 و 83)، یا اجازه نمی دهد تا ابلیس هر کاری را که بخواهد انجام دهد، بلکه اراده او محدود به شرایطی است که مشیت حکیمانه الهی رقم زده و او تنها مثلا در محدوده وسوسه می تواند بر انسان مسلط شود، مگر انسانی بخواهد شیطان بر او ولایت یابد.(ابراهیم، آیه 22)

بر اساس همین اصل قهاریت اراده الهی است که دشمنان اسلام نمی توانند با آن که اراده دارند تا نور اسلام را خاموش کنند، به هدف خویش برسند.(توبه، آیات 31 و 32؛ صف، آیات 6 و 8) هم چنین دشمنان اسلام نمی توانند با خدعه و مکر به خواسته های باطل خویش و نابودی اسلام و رهبران الهی برسند؛ زیرا اراده الهی حاکم و قاهر بر هر اراده ای است.(انفال، آیه 62؛ صافات، آیه 98؛ انبیاء، آیات 69 و 70)

با این همه، بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، سالکان الی الله به اراده اختیاری و حق انتخاب آزاد خویش، اراد می کنند که اراده آنان مقهور اراده الهی بلکه مظهری از مظاهر اراده الهی باشد.

شرایط قرار گیری در سِلک سالکان مجذوب الهی

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، سالک بر دو قسم اساسی است: 1. سالکی که تحت جذبه الهی قرار دارد. از این افراد می توان به پیامبران الهی اشاره کرد که خدا خود آنان انتخاب کرده و تحت ربوبیت مستقیم قرار داده و اخلاص را در آنان سرشته است.(ص، آیه 93؛ انعام، آیه 68؛ نمل، آیه 15)؛

  1. سالکی که خود به حرکت در آمده تا به جذبه الهی برسد. این گروه که اکثریت سالکان را تشکیل می دهند می بایست هماره تلاش کنند و سعی نمایند تا به لقاء الله برسند؛ زیرا هماره در خطر عظیم انحراف و وسوسه هستند؛ و عصمت آنان به عصمت الهی مطلق نمی رسد تا آنان را محافظت نماید.

البته خدا به هر کسی که به سوی او می رود و تحت ولایت الله قرار می گیرد، توجه خاص داشته و از انوار هدایت های فطری و وحیانی بهره مند می سازد. خدا هرگز انسانی را به حال خود رها نمی کند، مگر آن که بنده به اندازه ای در شیطنت فرو رود که مرجوم و رانده درگاه شود. از همین روست که هر کسی که تحت ولایت شیطان قرار نگرفته می تواند امید داشته باشد تا حتی جذبه ای از جذبات الهی به او برسد و در سلک و شمار سالک مجذوب قرار گیرد؛ امام سجاد(ع) درباره عنایت و تفضلات الهی به همگان می فرماید: فَيا مَنْ هُوَ عَلَى الْمُقْبِلِينَ عَلَيْهِ مُقْبِلٌ، وَبِالْعَطْفِ عَلَيْهِمْ عائِدٌ مُفْضِلٌ، وَبِالْغافِلِينَ عَنْ ذِكْرِهِ رَحِيمٌ رَؤُوفٌ، وَبِجَذْبِهِمْ إِلَىٰ بابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌ، أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ أَوْفَرِهِمْ مِنْكَ حَظّاً، وَأَعْلاهُمْ عِنْدَكَ مَنْزِلاً، وَأَجْزَلِهِمْ مِنْ وُدِّكَ قِسْماً، وَأَفْضَلِهِمْ فِى مَعْرِفَتِكَ نَصِيباً؛ ای کسی که بر روی آورندگان بر خویش، روی آورد و با مهرورزی بر ایشان بازگشت، بخشنده است و به بی‌خبران از یادش، دلسوز و مهربان است و برای جلب آنان به درگاهش با محبّت و عطوفت است. از تو می‌خواهم مرا از کسانی قرار دهی که بهره بیشتری از تو دارند و برترین جایگاه را نزد تو نصیب خود ساخته‌اند و از دوستی‌ات سهم برجسته‌تری به آنان رسیده و در معرفتت بهره بیشتری نصیب آنان گشته است.(مفاتیح الجنان، دعای مریدین)

پس از نظر آن حضرت (ع) جذبات الهی از مقام «وَدُودٌ عَطُوفٌ» متوجه همگان است و هر کسی بهره مند از این جذبات خواهد شد به شرط آن که در این سلک و مسلک برود و تلاش کند تا مورد تفضل و عنایت الهی قرار گیرد. از همین روست که امام سجاد در بیان شرایط بهره مندی از جذبات الهی می فرماید: فَقَدِ انْقَطَعَتْ إِلَيْكَ هِمَّتِى، وَانْصَرَفَتْ نَحْوَكَ رَغْبَتِى، فَأَنْتَ لَاغَيْرُكَ مُرادِى، وَلَكَ لَالِسِوَاكَ سَهَرِى وَسُهادِى، وَ لِقاؤُكَ قُرَّةُ عَيْنِى، وَوَصْلُكَ مُنَىٰ نَفْسِى؛ وَ إِلَيْكَ شَوْقِى، وَفِى مَحَبَّتِكَ وَلَهِى، وَ إِلَىٰ هَواكَ صَبابَتِى، وَرِضاكَ بُغْيَتِى، وَرُؤْيَتُكَ حاجَتِى، وَجِوارُكَ طَلَبِى، وَقُرْبُكَ غايَةُ سُؤْلِى، وَفِى مُناجَاتِكَ رَوْحِى وَرَاحَتِى، وَعِنْدَكَ دَواءُ عِلَّتِى، وَشِفاءُ غُلَّتِى ، وَبَرْدُ لَوْعَتِى ، وَكَشْفُ كُرْبَتِى فَكُنْ أَنِيسِى فِى وَحْشَتِى، وَمُقِيلَ عَثْرَتِى، وَغافِرَ زَلَّتِى، وَقابِلَ تَوْبَتِى، وَمُجِيبَ دَعْوَتِى، وَوَلِىَّ عِصْمَتِى، وَمُغْنِىَ فاقَتِى، وَلَا تَقْطَعْنِى عَنْكَ، وَلَا تُبْعِدْنِى مِنْكَ، يَا نَعِيمِى وَجَنَّتِى، وَيَا دُنْيَاىَ وَآخِرَتِى، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛ همانا همّتم از همه‌جا بریده و تنها متوجّه تو شده است و شوقم به‌سوی تو رهسپار شده است، پس تنها تو مراد منی نه غیر تو و شب‌زنده‌داری و بی‌خوابی‌ام تنها برای توست نه برای غیر تو و دیدارت نور دیدگان من است و وصالت آرزوی وجودم؛ و حفظ اشتیاقم به‌سوی توست، تنها در مسیر عشق توست شیفتگی‌ام و در هوای توست دلدادگی‌ام و خشنودی‌ات مقصود من و دیدارت نیاز من و جوارت خواست من و قربت نهایت تقاضای من است، آسودگی و راحتم در رازونیاز با توست، داروی دردم و درمان بیماری سینه‌ام و خنکای آتش قلبم و برآمدن اندوهم تنها نزد توست. پس در هنگام ترس همدمم باش و لغزشم را نادیده گیر و گناهم را بیامرز، توبه‌ام را بپذیر و دعایم را اجابت کن و سرپرست مصونیتم و توانگری به هنگام تهیدستی‌ام باش، مرا از خود جدا مکن و از خویشتن دورم مساز، ای نعمت و بهشت من و ای دنیا و آخرتم، ای مهربان‌ترین مهربانان.(همان)

امام سجاد(ع) بر اساس این فقرات از دعا شرایطی چون انقطاع الی الله یعنی همان انابه(روم، آیه 30)، رغبت به سوی خدا(شرح، آیه 8؛ توبه، آیه 120)، تهجد شبانه (اسراء، آیه 79؛ سجده، آیات 15 تا 17)، شوق لقاء الله(کهف، آیه 110؛ عنکبوت، آیه 5)، واله محبت(مائده، آیه 54)، طلب رضوان الله(آل عمران، آیات 162 و 174)، مناجات با خدا(مریم، آیه 52) و مانند آنها را به عنوان عوامل و بسترهایی مطرح می کند که بنده با اهتمام به آنها می تواند در سلک سالکان الی الله در آید و حتی مجذوب جذبات الهی شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا