اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

احوالات و آثار نفس انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

نفس انسان همان حقیقت وجودی انسان و ذات او با همه قوای است. البته گاهی تنها به ساحتی از نفس نیز اطلاق شده که مراد از آن جامع قوای غضب و شهوت است؛ اما وقتی در این جا از احوالات و آثار نفس از نظر قرآن سخن به میان می آید، مراد همان ذات و حقیقت انسان است. بنابراین آثار و احوال نفس شامل همه ابعاد آن خواهد بود.

آثار نفس انسان از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی آثاری دارد که می تواند مثبت و منفی باشد؛ زیرا نفس انسان خاستگاه، منشاء و سرچشمه همه اعمال مثبت و منفی اوست(بقره، آیه 284)؛ زیرا وقتی فعلی از کسی صادر شد، عقل هر کس از آن فعل کشف می کند که فلان صفتی که مناسب با این فعل است در نفس فاعل وجود دارد؛ چون اگر این صفات و ملکات در نفس مستقر نبود، افعال مناسب با آن از جوارح صادر نمی شد. پس با صدور این افعال برای عقل روشن می شود که منشاء و خاستگاه برای این افعال در نفس فاعل است.(المیزان، ج 2، ص 436)

از نظر آموزه های قرآن، نفس انسان همان روح دمیده شده الهی در کالبد انسانی است که در حالت استوا و اعتدال کامل با تمام امکانات و توانایی برای رسیدن به جایگاه خلافت الهی آفریده شده است؛ زیرا نفس انسانی با «نفخ روح» الهی همه اسماء الله را دارا شده است و می تواند در این جایگاه عظیم خلافت قرار گیرد.(ص، آیه 72؛ انفطار، آیه 7؛ شمس، آیه 7؛ سجده، آیه 9؛ بقره، آیات 30 و 31)

همین ظرفیت بی نظیر نفس انسان موجب می شود تا نفس در مقام عظیم قرار گیرد و از چنان جایگاه شگفتی برخوردار شود که کم تر آفریده ای در آن سطح قرار می گیرد؛ زیرا به سبب داشتن همه صفات و اسمای الهی، به یک معنا جامع اسماء الله است و می تواند نشانه ای از خدا و صفات الهی و اسمای آن باشد. از همین روست که خدا معرفت نفس و بصیرت در آن را به معنای بصیرت خدا دانسته است و به آنان می فرماید که می توانید خدا را در خود ببیند و بشناسید و بدان گرایش یابید.(ذاریات، آیه 21)

به سخن دیگر، بصیرت و معرفت نسبت نفس انسان یعنی معرفت به حقیقت خود به معنای بصیرت و معرفت نسبت به خدا است که به نوعی در حدیث نبوی و علوی به عنوان «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر کسی نفس خویش را بشناسد، به تحقیق پروردگارش را شناخته است» بیان شده است؛ زیرا دست کم معرفت نفس خویش که معرفت به جزئیات عینی نفس خویش است، انسان را به پروردگاری آشنا می کند که مسئولیت ربوبیت آن نفس را به عهده گرفته است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی در حالت استوا و اعتدال توانایی و قدرت تشخیص حق و مصادیق آنها و نیز باطل و مصادیق آن ها را دارا است و به طور فطری به سبب هدایت تکوینی گرایش به حق و مصادیق آنها و گریزش از باطل و مصادیق آنها را دارا است.(شمس، آیات 7 و 8؛ طه، آیه 50)

هم چنین از نظر قرآن، نفس انسان از این ظرفیت برخوردار است تا در دو مسیر متضاد رشدی یا دفن و دسیسه قرار گیرد و افکار و عقاید و اعمال متضاد یا در مسیر صیرورت خوب و نیک قرار می گیرد که با تقوای الهی به چنان رشدی دست می یابد که حقیقت اسماء الله شده و متحقق بدان گشته تا در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد؛ یا در مسیر صیرورت بد و زشتی قرار می گیرد و توانایی های خداداد خویش را دفن و دسیسه کرده و نور فطرت را نزدیک به خاموشی می رساند که از مرتبت انسان به مرتبت چارپایان یا گیاه و جماد در می آید.(شمس، آیات 7 تا 10؛ حجرات، آیه 7؛ اعراف، آیه 179) بر این اساس در مسیر صیرورت رشدی، نفس انسانی می تواند به مقام «نفس مطمئنه» برسد که او را در مقام عالی انسانی قرار می دهد(فجر، آیات 27 تا 30) یا چنان سقوط می کند که «اماره به سوء»(یوسف، آیه 53) و تسویل گر می شود و کارهای زشت و ناروا را بر انسان می آراید و او را وادار به کارهای زشت و بد می کند(یوسف، آیه 83) تا جایی که عواطف و احساسات پاک انسانی را در او می کشد و حتی قتل برادر را برای او آسان می کند.(مائده، آیه 30)

البته از نظر قرآن، رسیدن به مقام نفس مطمئنه نیازمند تلاش و کوشش انسان در صراط مستقیم هدایت های تکوینی فطری عقلی و تشریعی نقلی وحیانی است که مطابق هم است(طه، آیه 50؛ بقره، آیه 38؛ روم، آیه 30)؛ چنان که سقوط به مرتبت نفس اماره به بدی و تسویل گر نیز مخالفت با صراط مستقیم عقلی و نقلی است که به وسوسه های ابلیسی و شیطانی و تقویت جنبه های هواهای نفسانی تحقق می یابد؛ زیرا این گونه نفس مستوی و معتدل و نور فطرت و هدایت دفن و دسیسه می شود و توانایی فهم و ادراک و گرایش فطری از دست می رود و انسان قدرت تعقل و تفقه را از دست می دهد و دچار وارونگی فکری و رفتاری و گرایشی و انگیزشی می شود تا جایی که در اوج سفاهت و بی خردی، افساد را اصلاح می یابد و بدان گرایش یافته و دیگران را بدان تشویق و ترغیب می کند.(اعراف، آیه 179؛ بقره، آیات 7 تا 22)

البته این سقوط ناگهانی نیست، بلکه اندک اندک تغییر رخ می دهد به گونه ای که شخص در آغاز به سختی مثلا دروغ می گوید یا خیانت می ورزد و ظلم می کند و بی وفایی دارد؛ زیرا «نفس لوامه» هم چنان به عنوان تفضل الهی در او باقی است و او را نسبت به این کارها و رفتارها سرزنش می کند(قیامت، آیه 2)، اما کم کم و اندک اندک پس از شبهه سازی و تسویل گری به ویژه نسبت به قیامت، کارهای زشت برایش عادی، بلکه محبوب می شود و به دریدگی می پردازد و حدود الهی و سنت های خدایی را می درد و به انواع گناه و آلودگی و زشتی گرفتار می شود.(قیامت، آیات 2 تا 5)

پس از نظر قرآن، همان گونه که برای هر آفریده ای همه امکانات کمالی از جمله هدایت به سوی خدا در مسیر ذاتی و فطری داده شده، به نفس انسانی نیز همه این امکانات و هدایت فطری و تکوینی داده شده است.(طه، آیه 50) البته برای انسان افزون بر هدایت فطری و تکوینی، هدایت تشریعی نیز به تفضل الهی داده شده است.(بقره، آیه 38؛ یونس، آیه 108) پس نفس انسان برخوردار از هدایت فطری و تکوینی همانند هر آفریده دیگری است؛ و هرگز گرفتار اضلال ابتدایی نیست؛ بنابراین، این انسان است که خود هدایت فطری را دفن و دسیسه می کند و خود را از هدایت تشریعی نیز محروم می گرداند و اگر سخنی از اضلال الهی است، به معنای آن است که این نفس دفن شده، برخوردار از هدایت تشریعی نخواهد شد و اضلال نوعی کیفر الهی نسبت به این افراد است.(یونس، آیه 108)

به سخن دیگر، اضلال کیفری چیزی جز بازتاب عصیان و طغیانگری نفس آدمی به خودش نیست(انعام، آیه 164؛ یونس، آیه 23) این گونه است که انسان گرفتار خسران نفس می شود؛ زیرا خسران به معنای از دست دادن سرمایه است که خدا برای هر آفریده ای جمله انسان فراهم آورده است؛ کسی که بر خلاف هدایت فطری به ایمان و عمل صالح رو نمی آورد و دیگران را به حق و صبر و رحمت الهی دعوت نمی کند، به خودش زیان و خسران رسانیده و نفس و توانایی هایش را از دست داده است.(انعام، آیات 12 و 20؛ عصر، آیات 1 تا 3)

از نظر قرآن، این انسان است که به خودش و نفس خویش خیر یا زیان می رساند و انسان نمی بایست جز خودش کسی دیگر را سرزنش و ملامت کند؛ زیرا ابلیس و شیاطین تنها وسوسه می کنند و هیچ سلطه ای بر نفس انسانی ندارند.(آل عمران، آیه 165؛ ابراهیم، آیه 22؛ انعام، آیه 123)

احوالات نفس از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی دارای احوالاتی است که توجه به آنها می تواند افزون بر توانایی نفس و شگفتی های آن، ما را با حقایقی آشنا کند که آگاهی بدان می تواند مسیر درست را به ما نشان دهد و از خروج از مسیر کمال دور نگه دارد. نفس انسانی دنیای متضادها و متناقضات است؛ زیرا در همان حال که در اوج محبت به کسی است، نسبت به دیگری بغض و کراهت و نفرت دارد. در عین عشق در همان حال غضب و نفرت دارد. در حقیقت نفس انسانی مظهر جلال و جمال الهی یا همان جلال و اکرام الهی به تعبیر قرآنی آن است.(الرحمن، آیات 27 و 78)

برخی از احوالات نفس بر اساس آموزه های وحیانی قرآن شامل اموری چون توجیه گری (مائده، آیه 30؛ یونس، آیه 108)، تزکیه و نمو رشدی(نساء، آیه 49)، آلودگی به گناه(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیه 187؛ نساء، آیات 79 و 111)، ادارک خوب و بد(شعراء، آیات 192 تا 194)، الهام به خوبی و بدی اعمال خویش(شمس، آیات 7 و 8)، انعطاف و تاثر از عمل(نساء، آیه 66)، بیماری نفسانی(یونس، آیه 57؛ اسراء، آیه 82)، تباهی نفس(بقره، آیه 102)، دسیسه و دفن شدن(شمس، آیات 7 تا 10)، خروج از استواء و اعتدال(همان)، مظهریت تجلیات حق و آیات الهی(فصلت، آیه 53؛ ذاریات، آیات 20 و 21)، تسویل(یوسف، آیات 18 و 83؛ طه، آیه 96)، استوا(شمس، آیه 7؛ انفطار، آیه 7)، اعتدال(انفطار، آیه 7)، رضایت(فجر، آیات 27 و 28)، خروج از تن هنگامه خواب و مرگ(انعام، آیه 93؛ زمر، آیه 42؛ توبه، آیات 55 و 85)، ضیق و تنگی(توبه، آیه 118)، انبساط(همان به اعتبار مفهوم ضد)، تغییرپذیری(شمس، آیات 7 تا 10؛ رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)، بغی و تجاوزگری(انعام، آیه 164؛ یونس، آیه 23)، استکبار(فرقان، آیه 21)، عفت(بقره، آیه 273؛ یوسف، آیات 23 و 24)، سفاهت(بقره، آیه 130)، وسوسه(ق، آیه 16؛ ناس، آیات 1 تا 6)، انفعال و پذیرش (مائده، آیه 30)، بصیرت(ذاریات، آیه 21)، اطمینان(فجر، آیه 27) و مانند آنها است.

البته باید توجه داشت که از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قلب مرتبتی از مراتب حقیقت نفس است؛ بنابراین همه احوالات قلب از تعقل و تفقه و تبصر و تدبر و نیز گرایش ها و گریزش ها و عواطف و احساسات متضاد به نوعی باید آنها از احوالات نفس در این مرتبت دانست. بر این اساس، ایمان، کفر، رشد، شکر، محبت، کراهت، حزن، خوف، خشیت، خشوع، خضوع، وجل، فرح، سرور و مانند آنها همگی از احوالات نفس است که به تفصیل در جای خود بدان پرداخته شده است.

از نظر آموزه های قرآنی، نفس انسانی در زندگی دنیوی برای آن که به رشد خویش دست یابد و حقیقت هر کسی بر او آشکار شود، به انواع ابتلائات الهی گرفتار می شود که شامل شرور و خیرات است.(آل عمران، آیه 186؛ یونس، آیه 30؛ بقره، آیه 155؛ انبیاء، آیه 35)

به سخن دیگر، از نظر قرآن، مسیری که نفس انسانی برای رسیدن به مقام اطمینان و رضایت دو سویه بنده و خدا می پیماید در سنگلاخ ابتلائات الهی است که از تنوع و تعدد بسیاری برخوردار است.(فجر، آیات 15 تا 30؛ بقره، آیه 265)

انسانی که گرفتار تکبر و خودبرتربینی است، به جای پرستش خدای خالق خویش، به پرستش نفس خویش می پردازد و به استهزای دین و پیامبران اقدام می کند(فرقان، آیات 41 تا 43) و دیگران را گمراه می سازد.(مائده، آیه 77) چنین شخصی فردی بی بند و بار(نساء، آیه 27)، گرفتار ضد ارزشی چون بی عدالتی در گواهی و داوری(نساء، آیه 135)، بدعت گذاری(انعام، آیات 119 و 150)، اعراض از قرآن(قمر، آیات 1 تا 3)، افتراء(همان)، انحراف از حق(نساء، آیه 135)، امتیازخواهی(کهف، آیه 28)، اسراف و تجاوزگری(همان)، بت پرستی(همان)، پیمان شکنی(مائده، آیه 70)، تکذیب پیامبران(بقره، آیه 87؛ مائده، آیه 70)، خردگریزی(فرقان، آیات 43 و 44)، خسران(مائده، آیه 30)، سقوط از انسانیت(فرقان، آیات 42 و 43)، شرک(همان؛ انعام، آیه 150)، ظلم(بقره، آیه 145؛ قصص، آیه 50)، فقدان درک صحیح(محمد، آیه 16)، گناه(یوسف، آیه 53)، محرومیت از هدایت های خاص(مائده، آیه 77)، مقامات معنوی(اعراف، آیات 175 و 176)، ولایت الهی(بقره، آیه 120)، ندامت(مائده، آیات 30 و 31) و مانند آنها می شود و رنگ آسایش و آرامش را در دنیا و آخرت نمی بیند.

اصولا کسانی گرفتار پرستش نفس خویش می شوند که گرفتار جهل و بی عقلی (روم، آیه 29؛ جاثیه، آیه 18) و غفلت از خدا است.(کهف، آیه 28)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در تقابل با این سیر هبوطی و تنزل باطل و سقوط، انسان می بایست در مسیر تزکیه نفس گام های تقوای الهی بر دارد و در صیرورت  و شدن های الهی برای رسیدن به انقلابی کامل و خدایی و متاله شدن، هرگز از مسیر صراط مستقیم هدایت های تکوینی و تشریعی خارج نشود. بنابراین، می بایست اولا نفس خویش را پاک و طاهر نگه دارد و اجازه دهد تا خدا او را به کمال بایسته و شایسته در قالب تزکیه خویش برساند.(آل عمران، آیه 164؛ واقعه، آیات 77 و 79؛ اعلی، آیه 14؛ شمس، آیات 7 تا 9؛ نور، آیه 21)

در حقیقت انسان می بایست با خوف از مقام جلال الهی و رسیدن به مقام جمال و اکرام الهی، نفس خویش را از هر گونه هواهای نفسانی بازدارد(نازعات، آیه 40) تا بستری برای خودسازی فراهم آید. البته انسان نمی بایست به تزکیه بیانی بپردازد یا اصولا خود را تزکیه شده بداند، بلکه هماره در خطر است تا آن که به «یقین» هنگامه مرگ برسد. از جمله خطرهایی که هواهای نفسانی نفس را به هاویه سقوط جهنم می کشاند، فحشاء و فساد جنسی(نور، آیه 30) و گناهان بزرگ و فواحش(نجم، آیه 32) و مانند آنها است که تنها انسان با تقوای الهی می تواند خویش را از آنها برهاند(نجم، آیه 32؛ بقره، آیه 232) و به فضل الهی دل ببندد.(نور، آیه 21)

بنابراین، محاسبه نفس و نظر دقیق در احوالات خویش(حشر، آیه 18) و مراقبت از نفس خویش(مائده، آیه 105؛ حشر، آیات 18 و 19) می تواند راهی برای رهایی از فجور و دست یابی به طهارت، تزکیه و تقوایی باشد که موجب کرامت انسان می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا