اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیحقوقیمعارف قرآنیمقالات

آثار خطرناک قذف و اتهام زنا از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

تمدن اسلامی بر پایه اصول اخلاقی سامان یافته است؛ زیرا همه قوانین آن، پیوست اخلاقی با خود دارد؛ زیرا بدون اخلاق، هیچ قانونی نمی تواند اجتماع سالم و امت شاهد را ایجاد کند و روابط انسانی را از سطح روابط حیوانی بالاتر برد؛ زیرا قوانین فاقد پیوست های اخلاقی هر چند که می تواند با کیفر و مجازات بازدارنده ظاهری باشد، ولی انسان ساز نیست و نمی تواند انسان متعالی را پرورش دهد؛ در حالی که فلسفه اسلام و شرایع اسلامی، دست یابی به انسانی است که در جایگاه خلافت الهی قرار می گیرد و به عنوان اهل اکرام و ایثار نه تنها با هم نوعان بلکه با دیگر آفریده های الهی به گونه ای عمل می کند که عواطف و احساسات فطری انسانی در آن موج می زند.

از آن جایی که «آبرو» و «عرض انسانی» از مهم ترین شاخصه ها و مولفه های اخلاقی است، قوانین اسلامی بر آن است تا به صیانت از آن بپردازد و اجازه ندهد تا افراد انسانی تحت رفتار ظالمانه دیگران، بی آبرو شوند و هتک حرمتی اعمال گردد و بی حیایی گسترش یابد.

یکی از قوانین سخت گیرانه اسلام در ساحت صیانت از حیاء و اخلاق فردی و اجتماعی، حرمت «قذف» و اتهام زنا و روابط نامشروع است که در آموزه های قرآنی به آن اهتمام شده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا آثار خطرناک قذف را بر اساس آموزه های وحیانی قرآن تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

تمدن اسلامی، تمدن اخلاقی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تمدن اسلامی، تمدن اخلاقی است؛ به این معنا که امت اسلامی بر مدار و محور اصول اخلاقی پرورش می یابد و ساخته و پرداخته می شود؛ زیرا فرهنگی که بنیاد تمدنی اسلام و امت اسلام را شکل می دهد، فرهنگ اخلاقی است که فضائل اخلاقی در آن چنان اصالت دارد که پیامبر اکرم(ص) به صراحت درباره فلسفه بعثت خویش می فرماید: انما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ.؛ همانا من فقط برای اتمام مکارم اخلاقی بر انگیخته شده ام.(سنن كبری، بیهقی، ج ۱۰، ص ۱۹۲؛ مكارم الاخلاق، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى‏، ص ۸؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶۷، ص ۳۷۲)

از نظر آموزه های قرآنی، پیامبر(ص) در سطح اخلاقی ابتدایی و میانی و عالی می بایست، به اخلاق متعالی توجه داشته و مکارم اخلاقی را در تمامیت آن به امت بیاموزد و به عنوان تکلیف هر چند مستحب از ایشان آن مرتبه را بخواهد، هر چند که مرتبه ای بس سخت و دشوار برای توده های مردم است.

به سخن دیگر، سطح عدالت تقابلی و مثلی، هر چند که سطح ابتدایی از اصول اخلاقی است ؛ زیرا این سطح از اصول اخلاقی امکان تحمل آن برای همگان به عنوان تکلیف وجود دارد؛ زیرا کسی نمی تواند در برابر عدالت تقابلی اعتراضی داشته باشد؛ زیرا فطرت انسانی براساس عدالت تقابلی و مثلی سامان یافته است و کسی نمی تواند بگوید من دوست ندارم با من چنان برخورد شود که من با دیگران برخورد می کنم؛ یعنی در برابر بدی، بدی و در برابر نیکی، نیکی؛ چرا که هر چه را برای خود می پسندی برای دیگران باید پسندید و هر چه رابرای خود نمی پسندی برای دیگران نیز نمی بایست پسندید. از همین روست که در آموزه های وحیانی قرآن، در برابر عدالت تقابلی و مثلی در ساحت بدی آمده است: فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ، پس اگر بر شما تعدی و تجاوز کردند، پس شما به مثل آن چه تعدی کرده اند، تعدی کنید.(بقره، آیه 194) و هم چنین می فرماید: وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ؛ و اگر عقوبت کردید، پس به مثل آن چه عقوبت شدید، عقوبت کنید.(نحل، آیه 126) در ساحت نیکی نیز می فرماید: هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؛ آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟(الرحمن، آیه 60)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تمدن های ابتدایی اگر بخواهند شکل بگیرند و باقی بمانند، می بایست سطح ابتدایی از اخلاق را در فرهنگ تمدنی خویش نهادینه کرده باشند؛ و گرنه اگر اکثریت مردم بر فرهنگ غیر اخلاقی  باشند، و اصول اخلاق ابتدایی را در مدار و محور عدالت و قوانین اجتماعی و حقوقی و دیگر روابط اجتماعی به کار نبرند، آن تمدن نه تنها شکل نمی گیرد بلکه پس از شکل گیری اگر از مدار آن خارج شوند، ازمیان می رود و باقی و برقرار نمی ماند.

اما سطح دوم اخلاق که از آن به سطح متوسط و میانی یاد می شود، عمل بر اساس «عفو» و «گذشت» نسبت به زیاده ها است؛ یعنی شخص در این مرتبه بر آن است تا فراتر از عدالت تقابلی و مثلی، به احسان بپردازد و خطا و گناه شخصی را ببخشد و نادیده بگیرد یا از زیادت داشته های خویش به دیگری بدهد. چنان که خدا در باره هر دو به عموم مسلمانان و مومنان فرمان می دهد که فراتر از عدالت مثلی و تقابلی عمل کنند؛ یعنی ساحت خطا و گناهی شخصی دیگران نسبت به خودشان اهل عفو و گذشت باشند؛ و مثلا از قاتل بگذرند و او را عفو کنند: فَمَنْ عُفِی لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِک تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکمْ وَرَحْمَةٌ؛  پس اگر کسی از سوی برادر دینی خود، چیزی به او بخشیده شود، و حکم قصاص تبدیل به خون‌بها گردد، ولی مقتول باید از راه پسندیده پیروی کند؛ و شرایط پرداخت کننده را در نظر بگیرد و او نیز به نیکی دیه را به ولی مقتول بپردازد و مسامحه نکند؛ این، تخفیف و رحمتی است از ناحیه پروردگار شما.(بقره، آیه 178) چنان که در بخشش از زیادت مال نیز می فرماید: وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ؛ از تو مى ‏پرسند: چه چيزى انفاق كنند بگو: عفو و مازاد بر نيازمندى خود.(بقره، آیه 219)

 از نظر قرآن، پیامبر(ص) مامور است تا برای تمدن سازی در گامی برتر مردم را پرورش دهد و تعلیم و تزکیه کند که اصالت با عفو باشد: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ ؛ عفو و گذشت پيشه كن! و به پسنديده فرمان ده و از بی خردان نادان رخ برتاب.(اعراف، آیه ۱۹۹)

تاکید قرآن بر مرتبه احسان عفو به جای عدالت از آن روست که امت اسلامی می بایست در این سطح پرورش یابند و این فرهنگ عامه مسلمانان شود تا تمدنی برتر از تمدن های دیگر بشری که بر مدار قوانین عادلانه مثلی و تقابلی است، شکل گیرد. از همین روست که خدا به مسلمانان که در همه برنامه های زندگی خویش دنبال تقوای الهی هستند(بقره، آیه 21) فرمان می دهد تا به احسان عفوی به عنوان مهم ترین و نزدیکترین عامل تقرب به خدا توجه یابند؛ چنان که خدا می فرماید: وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ؛ و عفو و گذشت كردن شما به تقوا نزديكتر است؛ و در ميان يكديگر فضل و بزرگوارى را فراموش مكنيد.(بقره، آیه ۲۳۷(

از این آیه به دست می آید که اگر عفو باشد بهتر است، ولی بهتر از آن، احسان اکرامی وایثاری است که از آن در این آیه به «فضل» یاد شده است. در حقیقت فضل همان «اکرام» و «ایثار» است که در آیات دیگر به عنوان عالی ترین سطح اخلاق یاد شده است.(فرقان، آیه 72؛ حشر، آیه 8؛ انسان، آیات 8 و9)

از نظر قرآن، امت اسلامی می بایست امتی بر مدار و محور اخلاق باشند و تمدن اسلامی را بر اساس این اصول ایجاد کنند؛ اگر اکثریت مردم بر مدار عدالت تقابلی و مثلی عمل می کنند، اقلیت برتر می بایست در سطح احسان عفوی باشند، اما مسئولان و رهبران آن می بایست در سطح احسان اکرامی باشند.

البته کارگزاران نظام اسلامی می بایست چنان در اصول اخلاقی رشد کرده باشند که اصول اخلاقی به ویژه عدالت قسطی که پیامبران برای آن آمده اند(حدید، آیه 25) می بایست در آنان ملکه بلکه مقوم ذات و هویت آنان شده باشد؛ چنان که خدا در دو آیه به این نکته توجه می دهد و این گونه امت اسلام را شاهدان امت از سوی خدا معرفی می کند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ(نساء، آیه 135) و نیز می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ.(مائده، آیه 8)

به هر حال، تمدن اسلامی، تمدنی بر مدار و محور اصول اخلاقی است و هیچ قانونی در اسلام نمی تواند بر خلاف اصول اخلاقی باشد. بر این اساس، اگر حکمی در اسلام یافت که با اصول اخلاقی قرآنی در تضاد باشد، می بایست در آن تامل و تدبر کرد و در باره آن نوشت: فتأمل جیدا.

هتک اخلاق جنسی، خط قرمز تمدن اسلامی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، امت اسلامی همان خانواده بزرگی است که بر مدار فرهنگ اسلامی شکل می گیرد؛ یعنی امت همان خانواده بزرگی هستند که در فلسفه و سبک زندگی و هدف و روش یکسان هستند و از یک پدر و مادر تغذیه می کنند؛ یعنی فلسفه و هدف را پدر مشخص می کند و روش و سبک زندگی را مادر به نمایش می گذارد تا کودکانی تعلیم و تزکیه شوند که بر مدار اصول متعالی اخلاق با هم زیست می کنند و به عنوان خلفای الهی عمل می کنند.

از همین روست که توجه به حوزه اخلاق خانوادگی و روابط جنسی بسیار اهمیت می یابد؛ زیرا هر گونه خللی در ساحت خانواده به معنای آسیب دیدن فلسفه وسبک زندگی و هدف و روشی است که خانواده بر مدار و محور آن سامان  و بقا می یابد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، روابط جنسی می بایست برای اهداف متعالی سامان یابد که تناسل همراه با سلامت در فطرت اصالت دارد؛ زیرا حتی اگر لذت جنسی در روابط سالم وجود دارد، ولی اصالت در آن، دست یابی به تناسلی است که بقای بشر را به بهترین شکل تضمین می کند. از نظر قرآن، سلامت انسان در زمان تولد و مرگ به همان سلامتی باز می گردد که در یک خانواده سالم و صالح ایمانی وجود دارد.

البته از نظرقرآن، حتی سلامت رستاخیزی نیز در گرو همین امراست؛ چنان که خدا درباره سلامت حضرت یحیی بن زکریا(علیهما السلام) می فرماید: وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا ؛ و سلام بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مى‏ ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى ‏شود(مریم، آیه 15)؛ و نیز در باره سلامت عیسی بن مریم(علیهما السلام) می فرماید: وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ؛ و سلام بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مى‏ ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى ‏شوم.(مریم، آیه ۳۳)

این سلامت در تولد به همان روابط جنسی والدین باز می گردد. از آن جایی که به حضرت مریم(س) بهتان جنسی زده شده بود، خدا با نفی آن به سلامت در تولد آن حضرت توجه می دهد.

به هر حال، از نظر قرآن، سلامت جنسی والدین نه تنها برای خود آنان مفید و سازنده است، بلکه در سلامت دین و دنیا فرزند نقش اساسی دارد و سرنوشت و سعادت کودکان به آن بستگی دارد؛ زیرا بستر زنا و روابط ناسالم جنسی حتی پس از تولد کودک می تواند ضریب خطر را در فساد کودکان و شقاوت و بدبختی دنیوی و اخروی آنان افزایش دهد.

به هر حال، اگر بخواهیم تمدنی اخلاقی داشته باشیم، می بایست به مساله روابط جنسی به ویژه در سطح خانواده توجه ویژه ای داشته باشیم و سلامت آن را اصالت بدهیم تا امتی سالم و صالح داشته باشیم.

بخش عمده ای از آموزه های دستوری قرآن به حوزه سلامت خانواده به ویژه در روابط جنسی در کنار سلامت اقتصادی اختصاص یافته است؛ زیرا این دو حوزه و ساحت به عنوان ارکان قوام بخش خانواده بلکه امت مطرح است؛ چرا که امت ها در ساختار فرهنگ سالم، قیام پیدا کرده و رشد می یابند، و در ساختار اقتصادی سالم به قوام و ایستادگی می رسند.(نساء، آیه 5؛ مائده، آیه 97)

به سخن دیگر، فرهنگ و اقتصاد ستون های اصلی اجتماع و امت است؛ و هر چه این دو سالم تر باشند، تمدنی سالم تر و پایدارتر شکل می یابد. از همین روست که خدا در آیات قرآنی به این دو ساحت توجه خاص داشته و قوانین بسیاری برای صیانت از سلامت آن وضع کرده است.

فرهنگ خانوادگی بر مدار سلامت در اندیشه و عمل می تواند به دور از هر گونه آسیب هایی باشد که جوامع بشری و امت را در معرض خطر قرار می دهد.

از نظر قرآن، صیانت از سلامت اخلاقی و فرهنگی خانواده می بایست در دستور کار امت و رهبران باشد. از همین روست که هر گونه تعرض و هتک حرمت خانواده به عنوان خط قرمز مطرح شده است.

بر همین اساس، در قرآن، قذف به معنای پرتاب سخنان و کلماتی زشت نسبت به دیگری جرم کیفری دانسته شده است؛ زیرا می تواند سلامت خانواده را با خطر مواجه سازد و اعتماد و اطمینان در آن را از میان برد. از همین رو، نسبت دادن زنا و لواط با الفاظ صریح به دیگرى، در قرآن گناه کبیره معرفی می شود که آتش دوزخ را برای قاذف در آخرت و هشتاد ضربه شلاق و تازیانه در دنیا را برای او به دنبال دارد.( نور، آیات 4 تا 7؛ الرّوضة البهیّه، کتاب الحدود، الفصل الثالث ف القذف; تحریرالوسیله، ج 2، ص 425)

از نظر قرآن، قذف ازگناهان روشن و آشکار(احزاب، آیه 58) که پیامد آن دامن گیر قاذف را می گیرد به طوری که خود در همین دنیا گرفتار چنین اتهام می شود(نور، آیه 11) ؛ زیرا قاذف با قذف خویش مردان و زنان پاکدامن را متهم به امری کرده که اثبات نشده است؛ و بی آبروی دیگری گناهی است که وبال آن بی آبروی خود شخص قاذف خواهد بود؛ یعنی افزون بر این که حد شرعی بر او جاری می شود که شلاق و تازیانه است و در آخرت نیز در دوزخ می افتد و از بهشت محروم می شود، در همین دنیا نیز گرفتار همان چیز می شود که دیگری را بدان متهم ساخته است.(نور، آیات 4 تا 11)

از نظر قرآن، قاذف شخصی دروغگو(نور، آیات 11 تا 13)، فاسق (نور، آیه 4)، ملعون در دنیا و گرفتار آتش دوزخ در آخرت به عنوان مرتکب گناه کبیره است.(نور، آیه 23)

از آن جایی که آسیب های جدی از سوی قذف به خانواده و روابط سالم اجتماعی ایجاد می شود، خدا به شدت از آن بر حذر داشته و از امت خواسته تا برای صیانت از ارزش های اخلاقی، هرگز به قذف نپردازند و سلامت روانی اجتماع را در خطر نیاندازند؛ زیرا وقتی نسبت به اشخاص قذفی انجام می شود، اطمینان و اعتماد اجتماعی از آنان سلب می شود و مردم با نگاهی بد و زشت به آنها نگاه می کنند و حتی ممکن است خود قذف بستری برای ترویج و اشاعه فحشاء فراهم آورد و بیماردلان به گمان آن که فلان مرد و زن ناپاک هستند به سوی آنان بروند و موجبات اذیت و آزار آنان شده و حتی به افزایش و شیوع زنا و گناه دامن بزنند.(نور، آیات 4 تا 23)

از نظر قرآن کوچک شماری قذف موجب می شود تا برخی به سادگی دیگران را متهم به عمل شنیع فحشاء و زنا کنند، در حالی باید مردمان بدانند که این عمل بسیار بزرگ و خطرناک است؛ زیرا امنیت روانی اجتماع را با خطر مواجه کرده و بستری برای تشییع و اشاعه فحشاء فراهم می آورد و از جامعه ارزش زدایی می شود؛ زیرا بیان و اشاعه این سخنان و نقل محافل کردن این امور موجب می شود تا مردم نسبت به امنیت جنسی به شک و تردید بیافتند و دیگر به یک دیگر اعتماد نکنند. چنان که امروز یکی از بیماری های روانی در اجتماع این است که هر کسی دختران و پسران را به روابط نامشروع متهم کرده و به خود اجازه نمی دهند تا تن به ازدواج دهند؛ زیرا گمان می کنند که همه دختران و پسران آلوده به روابط جنسی نامشروع هستند.(همان)

خدا در قرآن از مومنان می خواهد از هر گونه هتک حرمت جنسی خودداری کنند مگر آن که دلایل محکمه پسند باشد که در دادگاه صالح نیز به اثبات برسد. هم چنین برمردان و زنان است که از خود در برابر اتهامات دفاع کنند و مردم نمی بایست به صرف شنیدن یا دیدن امری مشکوک به شایعه سازی و قذف بپردازند. بنابراین، اگر زن و مردی را با هم دیدند نمی توان به صرف آنکه با هم هستند، آنان را متهم به زنا کرد؛ زیرا اصل در روابط اجتماعی میان امت اسلام آن است که روابط سالم مشروع میان افراد است و رفتار دیگران به صحیح حمل می شود که مطابق شریعت است.(نور، آیات 11 تا 13)

به هر حال، اگر بخواهیم تمدن اسلامی را جهانی سازیم می بایست فرهنگ اسلامی را بشناسیم که بر مدار و محور اصول اخلاقی است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا