اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

ایمان حقیقت حیات از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقیقت حیات و ممات را می بایست در ایمان و کفر جستجو کرد؛ زیرا انسان کافر، انسان مرده است و از زندگی وحیات هیچ بهره ای نبرده است؛ چرا که بروز وظهور حیات در ایمان به خدا است وکسی که ایمان ندارد و کافر است اصلا هیچ بهره ای از حیات و زندگی نبرده و به تعبیر دیگر «اموات الاحیاء» هستند؛ یعنی مردگانی که به ظاهرزنده ودارای حیات هستند ودر باطن مرده حقیقی هستند؛ زیرا هیچ اثر حقیقی از حیات و زندگی در ایشان نیست.

به سخن دیگر، کسی که ایمان ندارد و کافر است، هیچ نسبتی با خدای الحی القیوم ندارد وبه اراده اختیاری و انتخاب آزاد نخواسته است از آثار حیات حقیقی بهره مند شود. بنابراین می بایست از کافران به معنای مردگان حقیقی یاد کرد؛ چنان که مومنان به سبب ارتباط با خدا و تقرب به سوی او با ایمان خویش از حیات حقیقی بهره مند هستند. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، ابعاد این حقیقت را مورد بررسی و تحلیل و تبیین قرار داده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

خدای الحی القیوم خاستگاه حیات

هر چیزی دارای آثار است، و از آثارش می توان آن چیز را ارزش گذاری کرد. البته در میان آثار هر چیزی، برخی از آثار از اهمیت برتر و ویژه ای برخورار است؛ زیرا این آثار خاص به نوعی تداعی گر کارویژه آن چیز است؛ چرا که این چیز با این کارویژه از دیگر چیزها متمایز می شود. از همین رو، گاه در شناخت ماهیات چیزها و ارزشگذاری به این کارویژه ها و آثار خاص توجه داده می شود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ماهیت حقیقی حیات و زندگی انسان را می بایست در نسبت انسان به خدا جست؛ چرا که خدا منشای حیات و زندگی است. پس هرچه انسان به خدا نزدیک تر باشد، به همان میزان از حقیقت حیات بهره مند تر خواهد بود، و هر چه دورتر باشد، به همان میزان نه تنها از حقیقت ایمان دور است، بلکه به ضد و نقیض آن؛ یعنی ممات و مرگ نزدیک تر خواهد بود.

از نظر قرآن، خدای سبحان درمقام ظهور دارای اسمایی است که هر یک از آنها  کارکردها و کارویژه های خاص خود را دارد؛ البته از آن جایی که دوگانگی در خدا معنا ندارد و ترکیبی نیست، هر اسم با آن که ظهوری خاص دارد، اما در بطون خویش حامل اسمای دیگر است. با این همه آن چه در ظهور هر اسمی غلبه می کند، اسمی از اسماء الله است.

هم چنین از نظر قرآن، از آن جایی که هر صفتی از صفات الهی و اسمی از اسماء الله دارای نور خاص خود در هنگام ظهور است، غلبه صفتی یا اسمی به معنای غلبه آن نور خاص خواهد بود. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هستی کنونی چیزی جز نور الله نیست(نور، آیه 35) که به چیزها حقیقت ظهوری بخشیده است. پس هر چیزی، نور صفتی و اسمی یا نور صفاتی و اسمایی از صفات و اسمای الهی است. هر چه صفات و اسمای الهی بیش تر در چیزی ظهور کند، نورانیت آن چیزی بیش تر خواهد بود. بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان از این حیث، برترین و شریف ترین و کریم ترین است؛ زیرا از همه انوار صفات و اسمای الهی برخوردار است.(بقره، آیات 30 و 31؛ اسراء، آیه 70؛ تین، آیه 4)

باید توجه داشت که برخی از اسماء الله به سبب جامعیت به گونه ای است که گویی همه صفات واسماء الهی در آن مجتمع است؛ از جمله این اسماء می توان به الله و الرحمن اشاره کرد.(اسراء، آیه 110) البته برخی دیگر در سطوح دیگر از جامعیت نسبی برخوردار هستند که از آنها به امهات الاسماء نیز یاد می شود که العلیم و القدیر و الحی القیوم از جمله آنها است.

از نظر قرآن، همه هستی از نوعی حیات برخوردارهستند؛ و از همین روست که از شعور برخوردار بوده و عالمانه و آگاهانه به تسبیح الهی مشغول هستند هر چند که انسان نتواند نسبت به آن تفقه و شناخت ژرف یابد.(اسراء، آیه 44) منشاء و خاستگاه حیات هر چیزی نیز همان خدای «الحی القیوم»(بقره، آیه 255) است که نه تنها حیات می بخشد، بلکه به عنوان قیوم همه هماره در حیات به وابستگی تمام دارند تا جایی که اگر دمی افاضه حیات از سوی خدا نشود، همه گرفتار ممات خواهند شد.

حقیقت حیات و ممات از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حیات و ممات دو مخلوق الهی است: الذی خلق الموت و الحیات.(ملک، آیه 2) پس از نظر قرآن، موت یا همان مرگ، مخلوقی از مخلوقات الهی است. این بدان معنا خواهد بود که موت از مصادیق «عدم» نیست، بلکه اگر عدم در آن تضمین شده باشد، نوعی عدم نسبی است؛ چرا که مخلوق نمی تواند از مصادیق عدم باشد؛ زیرا مخلوق بودن در تضاد با عدم است.

از نظر قرآن، خدای الرحمن دارای دو اسم «مُحیی و مُمیت» است که ظهور هر اسمی با نوری همراه خواهد بود؛ پس اگر ممات مخلوق خدا است، باید دارای نوری باشد؛ زیرا همه مخلوقات هستی همان نور الله است.(نور، آیه 35) بنابراین، موت نیز به عنوان مخلوق نوری از اسم ممیت دارد.

باید توجه داشت که هر مخلوقی از مخلوقات کارکردی خاص دارد که همان کارویژه و اثر مخصوص آن مخلوق است. اسم ممیت که ممات را خلق می کند، برای ممات و موت کارکردی خاص تعریف کرده است. بر اساس روایات معتبر متواتر کارکرد موت انتقال است تا مخلوقی را از یک نشئه به نشئه دیگر منتقل کند؛ زیرا در عالم نشئات بسیاری برای هر مخلوقی است که نشئه دنیا یکی از آنها است. از نظر قرآن اهداف از انتقال مخلوقی از نشئه ای به نشئه ای دیگر است که برای انسان بهره مندی از انتخاب او در دنیا است. البته از آن جایی که نشئات عالم از هم متمایز هستند و تفاوت ها وفروقی دارند، عین مخلوق در نشئات حضور ندارد، بلکه با حفظ اصول نوعی دگرگونی است که از آن به «امثال» یاد می شود؛ تا بیانگر این همانی و نه این همانی باشد؛ پس هر مخلوقی در هر نشئه ای همان هموست و هم همان نیست. ازنظر قرآن، نفس انسان با حفظ اصولی اساسی در نشئات امثالی را در امور از جمله کالبد خواهد داشت. نشئه دنیا به عنوان نشئه اولی برای همگان شناخته شده است و اما نشئات دیگر هم چنان از نظر شهودی و حضوری برای انسان شناخته شده نیست؛ زیرا تجربه عینی از آن ها ندارد؛ بلکه دانش او نسبت به عوالم ونشئات دیگر تنها از طریق وحی الهی است؛ تا جایی که اگر وحی الهی نبود انسان نسبت به آن هیچ شناختی نداشت.(واقعه، آیات 60 تا 62؛ بقره، آیه 151)

پس مرگ به معنای فوت و نیستی و عدم نیست، بلکه به معنای «توفی» و «وفات» است؛ زیرا واژه وفات از وفا به معنای گرفتن چیزی به تمام کمال آن است؛ وقتی شما چیزی را به امانت به دیگری می دهید و او پس ازمدتی همان را باز می گرداند، می گویندکه او وفا کرد؛ زیرا چیز را به تمام کمالش به صاحب مال بازگرداند واو همان را دریافت کرد. پس توفی به معنای گرفتن نفس به تمام کمال است که خدا انجام می دهد.(زمر، آیه 42) از نظر قرآن این توفی نفس به تمام کمال با اسم ممیت و با مخلوقی به نام «موت» انجام می شود. این مخلوق را گاه به نام «ملک الموت» نیز می شناسیم که مسئول انتقال نفس انسانی از نشئه به نشئه دیگر است.(سجده، آیه 11)

به نظر می رسد که مخلوق دیگر که حیات نام می شود، همان «روح» باشد که مسئولیت حیات بخشی به مخلوقات را دارد و از آن به الروح به شکل مطلق یاد می شود.(اسراء، آیه 84؛ قدر، آیه 3)

به هرحال، از نظر قرآن، حیات وممات دو مخلوق الهی هستند که کارویژه های خاصی را دارند.

مساله دیگر که می بایست در باره حیات و ممات مورد توجه قرار گیرد، آثار حیات و ممات در مخلوقات است. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حیات و ممات به نوعی در تضاد با هم عمل می کنند؛ به این معنا که جایی که حیات محض باشد، ممات نیست؛ از همین روست که در بهشت تنها حیات محض است.(عنکبوت، آیه 64) در برخی از جاهای دیگر حیات محض نیست، بلکه ممات و حیات به هم آمیخته و آمیزه ای از در آن بروز می کند که دنیا از آن جمله است. البته در آخرت و دوزخ این حالت به شکل دنیا نیست، بلکه نوعی آمیزه ای است که از آن به نه مرگ و نه حیات تعبیر شده است. (اعلی، آیه 13؛ طه، آیه 74)

پس سه نوع حالت برای حیات وممات می توان متصور شده که تفاوت دنیا و بهشت و دوزخ را بیان می کند.

ایمان ، حیات حقیقی برای انسان

از نظر قرآن، حیات و ممات هر انسانی را می بایست در ایمان و کفر هر کسی جست؛ زیرا قُرب و بُعد هر کسی  نسبت به خدای الحی القیوم بسته به ایمان و کفر و مراتب آنها دارد. پس از نظر قرآن کسی که از تمامیت ایمان برخوردار باشد، برخوردار از حیات محض خواهد که در آخرت و بهشت به خوبی به شکل «لهی الحیوان»(عنکبوت، آیه 64) خودش را نشان می دهد؛ و هر کسی که از تمامیت کفر برخوردار باشد، به همان میزان از حیات دور بوده و به ممات و مرگ نزدیک تر خواهد بود تا جایی که در صحنه آخرت که محل ظهور و بروز همه حقیقت انسان است، چنین افرادی در دوزخ در حالتی هستند که خدا از آن در قرآن به «لایموت فیها و لایحیی» تعبیر کرده که به معنای حالت نه مرگ و نه زندگی است.(اعلی، آیه 13؛ طه، آیه 74)

انسان موجودی است که می تواند نور اسماء الهی را در خویش چنان بروز وظهور دهد که همه حقیقت روح و حیات در او تجلی کند و او مظهر آنها شود. از همین روست که اهل بهشت همان «الحیوان» و حیات خواهند بود؛ چنان که اهل بهشت از مقربان به عنوان مظهراتم و اکمل اسماء الله «فروح و ریحان» خواهند بود.(واقعه، آیات 88 و 89)

به سخن دیگر، انسان اگر در مسیر فطرت الهی خویش گام بردارد و از وحی تشریعی بهره مند شود، می تواند از نظر کمالی به مقام «عبودیت الهی» برسد و به عنوان عبدالله یا عبده مظهر همه اسماء الله و خلیفه الله شود. در این صورت است که «روح» بخشی از حقیقت او خواهد بود و حیات محض ازآثار وجودی او شود. این گونه است که چنین شخصی خودش «روح» خواهد بود و می تواند در دیگران به عنوان «ریحان» روح بدهد و حیات را ایجاد کند؛ چنان که مقرّبان در بهشت این گونه عمل می کنند.(واقعه، آیات 88 و89) این مقربان دارای مصادیق بسیاری هستند که از نظر قرآن چهارده معصوم(ع) اکمل و اتم مصادیق آن هستند.

از نظر قرآن همان طوری که انسان در جهت کمالی و صعودی با انتخاب مناسب و متناسب هدایت فطری و تشریعی می تواند به چنین سطحی از مظهریت در اسماء الله برسد، در جهت نقص و سقوط می تواند همه آنها در دفن و دسیسه کند و از حالت کمالی به حالت نقص منتقل شود و خودش به عنوان «میّت» ظهور کند که کم ترین نورانیت از اسماء الله را به نمایش می گذارد؛ زیرا در مرده و میت، نیستی و فوت کامل نیست، بلکه نوعی نورانیتی حد اقلی ظهور دارد که بیانگر کمترین ظهور انوار الهی در شخص است. شما وقتی به میت و بدن بی جان و فاقد نفس می نگرید، چیزی را می بینید که از کم ترین هستی و نورانیت اسمای الهی بهره مند است؛ زیرا اگر انسان را دارای همه اسماء الله و انوار آن بدانیم، در میت و مرده کم ترین انوار را می توان یافت؛ چرا که با توفی نفس، آن انوار الله به جای دیگر منتقل شده است.

از نظر قرآن، کسی که نخواسته است تا انوار صفات واسماء الهی سرشته در ذات خویش را با عبودیت و بهره گیری از تقوای الهی در ساختار اسلام و هدایت های فطری و تشریعی ظهور وبروز دهد و صبغه و رنگ الهی به خود گیرد، چنین کسی در حقیقت از خدای سبحان و انوار صفات الهی دور شده و آن را دفن و دسیسه کرده است.(شمس، آیات 7 تا 10) در این حالت است که چنین شخصی گرفتار همان موت حقیقی است؛ اما کسی که توانسته آن مسیر حق را بپیماید در حقیقت به حیات حقیقی رسیده است. از همین روست که در آیات قرآنی حیات با مومن و ممات با کافر همسطح دانسته شده ودر قالب صنعت احتباک خدا به این مطلب اشاره می کند و می فرماید: لینذر من کان حیا و یحق القول علی الکافرین؛ تا هر که را زنده و حی است انذار کند و حکم مرگ را برای کافرین تحقق بخشد.(یس، آیه 70)

در این آیه بیان شده که مومن همان انسان زنده  و حیّ است که انذار در او تاثیر دارد، در حالی که کافر همان مرده است که هیچ انذاری در او تاثیر ندارد.

خدا در آیات بسیاری کسانی را کفر می ورزند، کسانی می داند که ابزارهای حیاتی انسانی را از دست داده اند و از شنوایی وبینایی و قوای ادراکی وشناختی و گرایشی برخوردارنیستند؛ زیرا با دفن و دسیسه نفس فطری و قوای آن با فجور و تغییر طبیعت و ختم آن(شمس، آیات7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 15) دیگر از انسانیت ونفس انسانی خارج شده و به حیوانیت و پست تر از آن یعنی نبات و جماد سقوط کرده اند(اعراف، آیه 179) و دیگر نمی تواند تفقه وتعقل و تذکر وتدبر و تبصرداشته باشند. بنابراین، ازحیات واقعی برخوردار نیستند تا ایمان داشته باشند و به بهشت در آیند، بلکه مردگانی هستند که به کفر گرویده ودر دوزخی قرار می گیرند که نه مرگ است و نه زندگی.

از آن جایی که کافران مردگان حقیقی هستند و از هیچ یک انوار صفات و اسماء الله بهره ای نبرده یا ناقص برده اند، نمی توان آنان را مخاطب قرار داد و به چیزی دعوت کرد. از همین رو، خدا به پیامبرش می فرماید: انک لا تسمع الموتی؛ تو نمی توانی چیزی را به شنود مردگان برسانی.(نمل، آیه 80)

در حقیقت از نظر قرآن، کافران به سبب فقدان حقیقت حیات، مردگانی هستند که توانایی شنیدن و دیدن وفهمیدن ندارند و نمی تواند ارتباط منطقی با زندگان در دنیا برقرار کنند یا بر عکس، بلکه تنها می توان با مومنان که دارای حیات هستند واز این ابزارها و قوا برخوردار هستند، ارتباط بر قرار کرد. در حقیقت کسی که کافر است، مرده ای بیش نیست، و تنها مسلمان و مومن است که زنده است و می تواند مخاطب قرار گیرد.(نمل، آیات 80 و81؛ روم، آیات 52 و53؛ زخرف، آیه 40؛ یونس،آیات 42 و43) پس همان طوری که نمی توان کر و ناشنوا را زمانی که پشت کرده صدا کرد و او را به راه آورد، نمی توان مرده دلان کافر را مخاطب قرارداد؛ زیرا دلهای آنان گرفتار وارونگی، طبع و ختم شده و هیچ اثری از آثار حیات واقعی وحقیقی را ندارند.(همان)

به هر حال، از نظر قرآن، همان طوری که مومن دارای حیات است و آثار حیات در فهم و ادراک و شعور و گرایش به خیر و عدالت قسطی وبندگی خدا ومانند آنها خودنمایی می کند، کافر دارای ممات است و آثار آن در عدم تفقه و عدم تعقل و گرایش به شرور و ظلم و بندگی هواهای نفسانی و مانند آنها بروز می کند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا