اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیسیاسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

خوي و منش اشرافي در تحليل قرآني

samamosهر چند كه اشرافيت به معناي طبقه اجتماعي مطرح مي باشد و مي بايست از آن در جامعه شناسي سخن گفت، ولي در كاربردهاي قرآني و اسلامي، اشرافيت افزون بر اين كه بيانگر يك طبقه اجتماعي است، بيش تر به عنوان يك بينش و نگرش و منش مطرح مي شود.

به اين معنا كه اشرافيت، در حقيقت بيانگر نوعي بينش و نگرش و شيوه زندگي مطرح مي باشد و مي توان آن را همانند امت و مذهب شناسايي و درباره ابعاد ، آثار و مسايل آن ، تحليل كرد. نويسنده در اين مطلب بر پايه اين نظريه بر آن است تا تحليل قرآن را از اشرافيت به عنوان يك فرهنگ به دست دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

اشرافيت به عنوان فرهنگ

در جوامع قديمي ، طبقات اجتماعي به دسته هاي چند بخش مي شدند. در برخي از جوامع، طبقات اجتماعي به شكل ساختار سامان يافته اي بود كه به افراد اجازه داده نمي شد تا از طبقه اي به طبقه اي ديگر منتقل شود و يا در بهترين شرايط، انتقال به سختي انجام مي شد كه در حكم كودتا و انقلاب اجتماعي و سياسي بود. با اين همه، حتي اگر كسي به هر علت دروني و بيروني مانند زور و زر و تزوير خود را از طبقه اي به طبقه اي ديگر منتقل مي كرد، لازم بود براي حفظ و بقاي خود در طبقه اجتماعي جديد، نوعي ارتباط اجتماعي و پيوند ايجاد كند. اين گونه است كه شخص پس از قدرت گرفتن و دست يابي به دولت حتي در دوره تاريخي كه از آن به دوره تاريخي اسلام ياد مي شود، مي بايست براي خود شخصيت و اعتبار طبقاتي بسازد.

تلاش براي انتساب خود به شاهان و سلسله هاي پيشين ، امري لازم براي بقاي دولت و پذيرش مشروعيت بود. اگر شمشير و زور مي توانست مردم را براي مشروعيت ابتدايي دولت و شخص شاه قانع كند ، براي تداوم مشروعيت سياسي نياز به انتساب به طبقات اشراف و شاهان بود. اين گونه است كه دولت ساماني به عنوان نمونه خود را به ساسانيان و دولت صفوي خود را به سيادت نبوي (ص) نسبت مي دهد.

به سخن ديگر، بازار سلسله سازي و نسب سازي دروغين از آن رو رونق داشته است كه مشروعيت سياسي هر نظام و دولتي وابسته آن بوده است.

به هر حال ، در جوامع بسته اي كه امكان جابه جايي طبقاتي فراهم نيست و هر كسي در كاست خود مي بايست بماند و از آن تجاوز نكند، مي توان ارزش اشرافيت را به عنوان يك طبقه ذي نفوذ به آساني درك كرد.

در گزارش هاي تاريخي آمده است كه در دولت ساساني براي تامين نيازهاي جنگي نياز شد تا از بازرگان وامي گرفته شود. يكي از بازرگان حاضر مي شود تا تمام هزينه هاي جنگي را بپردازد به شرط آن كه فرزندش دبيري بياموزد و از سواد خواندن و نوشتن آگاه شود. دولت وقت به سبب حفظ نام كاستي حاضر نمي شود اين تغيير را بپذيرد و به اين شكل جا به جايي از كاستي به كاستي ديگر تحقق يابد.

در جهان امروز هر چند كه شكل كاستي به صورت بسته تنها در جوامع چون هند وجود دارد، ولي هنوز نيز كاست هاي ناپيداي وجود دارد كه اجازه جا به جايي را نمي دهد و آداب و رسوم طبقاتي به شكلي سخت گيرانه اجاره مي شود.

البته جامعه روز به روز به سمت وسويي مي رود كه نظام كاستي را فرو مي شكند و انتقال از طبقه به طبقه ديگر را اسان تر مي سازد. با اين همه هنوز به شكل بسيار پيچيده اي نظام طبقاتي حفظ مي شود و طبقات بالاي اجتماع با بستن دايره نفوذ و راه هاي جا به جايي و انتقال از طبقه به طبقه ديگر، نظام طبقاتي را حفظ و پاس مي دارند. اين گونه است كه مساله هزار فاميل شكل مي گيرد كه در حقيقت مديريت قدرت و حفظ آن در شكل كاستي و طبقاتي است.

نكته مهم و اساسي آن است كه هر طبقه اي از طبقات اجتماعي، داراي آداب و رسوم و فرهنگي خاص هستند كه مختص همان طبقه اجتماعي است. افراد در طبقه خويش رفتار و منش و آدابي را مراعات مي كنند كه ديگر طبقات آن را مراعات نمي كنند. به سادگي مي توان دريافت كه شخصي فرهنگي و يا بازاري و كشاورز است؛زيرا منش و كنش و واكنش هايش به سادگي و روشني او را معرفي مي كند. اين همان فرهنگي است كه هر طبقه اي با خود دارد. نكات و ظرافت هاي بياني و رفتاري كه از شخص ديده مي شود و از آن به نام آداب ياد مي گردد، در حقيقت بازتاب همان فرهنگ طبقاتي است.

اشرافيت هر چند كه بيانگر يك طبقه اجتماعي است ولي اگر به دقت تحليل و تبيين شود روشن مي شود كه بيش از آن كه يك طبقه اجتماعي باشد يك فرهنگ است.

نگاهي كه قرآن به اشرافيت دارد، با توجه به فرهنگ آن است؛ از اين روست كه نقد قرآن متوجه فرهنگ اشرافيت است.

خداوند در آياتي چند به تحليل منش و كنش و واكنش هاي اشراف مي پردازد و اخلاق و خلق و خوي آنان را تبيين مي كند. هدف اين نوشتار نيز بازخواني تحليل و تبيين قرآن از فرهنگ اشرافيت و آثار آن بر جامعه و روند زندگي عمومي مردم مي باشد؛ زيرا اشراف به سبب جايگاه و نفوذ اجتماعي تاثيرات شگرف در زندگي عموم مردم به جا مي گذارند كه مي تواند موجبات گمراهي و يا تباهي جامعه شود.

كيستي و چيستي اشرافيت

هر چند كه واژه اشراف جمع شريف است و در زبان عربي به معناي بزرگ قدر و اصيل و پاك نژاد امده است(لغت نامه دهخدا) اما منظور از آن در اين نوشتار چنان كه مردم عادي از آن مي فهمند بزرگان و صاحبان قدرت و نفوذي مادي و ثروتي هستند كه مديريت جامعه را در دست مي گيرند. از اين رو مي توان آن را با واژه هاي قرآني مترف و ملا يكسان و مترادف يافت. به اين معنا كه مراد از اشراف در اين عبارت بيش تر همان مفهوم قرآني مترف و ملا مي باشد كه در آيات قرآني بسيار بدان اشاره و پرداخته شده است.

در آياتي قرآني تبيين وگزارش شده است كه هماره گروه ها و طبقاتي اجتماعي در برابر پيامبران قرار مي گرفتند كه از آنان به نام ملا ياد مي شود. از جمله مي توان به ملا و اشراف يهودي و يا فرعوني اشاره كرد كه در آياتي چون 246 و 247 سوره بقره و 46 و 47 سوره زخرف و 28 سوره قصص بدان پرداخته و كنش ها و واكنش هاي آنان را در مساله انتخاب دولت و حاكم اسلامي (طالوت) و يا مبارزه اين طبقه با دعوت حضرت موسي (ع) گزارش كرده است.

آياتي چون 11 تا 13 سوره انبيا و 23 سوره زخرف به اشراف امت ها و جوامع و اقوام مختلف اشاره مي كند كه در برابر دعوت هاي حق پيامبران مي ايستادند و اجازه نمي دادند تا حق گفته و يا عدالت اجرا شود.

ويژگي ها و صفات اشرافيت

چنان كه گفته شد اشرافيت هر چند كه يك طبقه از طبقات اجتماعي است ولي آن چه از نظر قرآن مهم و اساسي است اشرافيت به عنوان يك فرهنگ است؛ زيرا آن چه موجب مي شود تا اين گروه اجتماعي در برابر حق و دعوت حق طلبان بيايستد و از اجراي عدالت جلوگيري كنند، همان فرهنگي است كه بر اين طبقه اجتماعي حاكم مي باشد.

در حال حاضر در جوامع معاصر و پيشرفته همين فرهنگ است كه در عمل در برابر دولت ها و ملت ها ايستاده و اجازه نمي دهد تا عدالت اجرا شود و يا حتي صداي عدالت خواهان به گوش برسد؛ زيرا بهره مندي آنان از ابزارها و امكانات گوناگون و فراوان مي تواند مسير حركت عمومي ملت را تغيير دهد و با افكار سازي و غرقه سازي مردم را به سمت وسويي كه مي خواهند بكشانند. اين گونه است كه گفتمان غالب اجتماعي همواره در مسير اهداف و خواسته هاي اشراف بوده و حتي توده مستضعف را به دنبال خويش مي كشانند.

از اين روست كه قرآن نوك حملات خويش را متوجه فرهنگ اشرافي مي كند و با تحليل و تبيين مواضع و خصلت ها و خواسته هاي آنان، مردم را نسبت به آنان حساس مي سازد؛ زيرا تنها با اين شيوه است كه مي توان در برابر فرهنگ اشرافي مقاومت كرد و با بيداري و روشنگري و تبيين حقوق و ايجاد مطالبات در مردم است كه مي توان آنان را به قيام در برابر بي عدالت بر انگيخت و مردم را وادار كرد تا براي دست يابي به عدالت و قسط خويش از جهان هستي دست به شمشير برند و با قدرت در برابر اشرافيت زياده خواه بيايستند.

اگر به دور و بر خويش از صاحبان قدرت توجه كنيد مي بينيد كه ايشان مردمان خودكامه و مستبدي هستند به گونه اي كه ديگري را تحمل نمي كنند. خودكامه گي آنان موجب مي شود تا نسبت به كساني كه در برابرشان صداي مخالفتي بر دارد شكنجه كرده و به اذيت و آزار آنان بپردازند.(يونس آيه 83)

از نظر اشراف ، تنها كساني حق اظهار نظر دارند كه در مرتبه و طبقه ايشان باشد. از اين رو، تفكر و اظهار نظر ديگر طبقات را به معنا و مفهوم ، ضديت با فرهنگ و هنجارهاي پذيرفته شده اي مي دانند كه خود آن را ساخته و بر جامعه تحميل كرده اند. اين گونه است كه گفتمان هاي ديگر را رقيب جدي مي شمارند و اجازه بروز و ظهور بدان ها نمي دهند.

البته خوي تكبر و خودبزرگ بيني ايشان است كه اين گونه به آنان القا نموده كه تنها آنان حق هستند و نظر و افكار و رفتارهايشان مساوي با حق مي باشد. روحيه خودبزرگ بيني كه گاه با نژاد پرستي پيوند مي خورد موجب مي شود تا خود را نژاد برتر بر شمارند و ديگران را از نژاد هاي ناپاك و غير اصيل بدانند. در نتيجه در رفتار اجتماعي نسبت به ديگر طبقات و اقشار جامعه رويه استكبار را در پيش مي گيرند.

در حقيقت روحيه تكبر و خود بزرگ بيني در ايشان موجب مي شود تا رويه استكباري داشته باشند و نسبت به گفتمان ها و ديدگاه هاي ديگر افراد ، نگاهي نامهربان و خشن داشته و حق ناپذيري و ضديت با آن را در پيش گيرند.(اعراف آيات 75 تا 88 و مومنون آيات 23 و 33 و 45 و 46 و سبا آيات 34 و 35)

بارها در همين جامعه ايراني با كساني مي توان برخورد كرد كه تنها به سبب روحيه و خوي اشرافي گري نسبت به ديگران روحيه تكبر و رويه استكباري خويش را نشان داده و مي دهند. آنان ملت را وام دار خويش مي دانند و در تحليل اوضاع كشور، خود را مساوي با ملت بر مي شمارند. اين گونه است كه هر گونه مخالفت با روحيه و رويه آنان و يا گفتماني كه پذيرفته و بدان باور دارند،به معناي مخالفت با ملت و حتي اسلام تلقي مي كنند و واكنش ها تند و عصبي نسبت به مردم و ملت نشان مي دهند. نگاهي كوتاه به سخنان و سخنراني هاي اين دسته به خوبي اين معنا را آشكار مي سازد كه از نظر ايشان ، آداب و اخلاق و يا حق و حقيقت تنها همان چيزي است كه ايشان مي فهمند و يا عمل مي كنند ؛ بنابراين هر كسي كه در اين مسير و گفتمان نيست به معناي دور شدن از آرمان و گفتمان ملت و جامعه مي باشد كه مي بايست به هر شكلي سركوب شود؛ زيرا در صورت عدم سركوب گفتمان هاي رقيبي ، از نظر ايشان هنجارها به نابه هنجاري ها تغيير شكل و ماهيت مي دهد.

همين روحيه تكبر و رويه استكباري است كه خود را حق و عزيز و گرامي مي شمارند و ديگران را به عنوان انسان هايي پست و دون مايه، قابل سرزنش و استهزا و تمسخر مي دانند. هر گاه سخني از ديگري مي شنوند كه با فرهنگ و گفتمان آنان هماهنگ و سازگار نيست به تمسخر گرفته و اجازه نمي دهند تا به عنوان يك سخن حق شنيده و تجزيه و تحليل شود.

اين گونه است كه بارها و بارها ديده مي شود كه براي خرد كردن گفتمان و فرهنگ رقيب، از راه اتهام زني و تمسخر و طنز و جوك وارد مي شوند تا شخصيت اجتماعي آن سوي ديگر را خرد كرده و مقدمات عقب نشيني آنان را فراهم آورند.(بقره آيه 212)

اتهام زني و تمسخر كردن شكل و قيافه و يا دروغگو جلوه دادن و با ظاهر و شكل پوشش وي گير دادن از روش هايي است كه فرهنگ اشرافي به خود اجازه مي دهد تا اين گونه حق را از گردونه رقابت بيرون برد. خداوند در اين آيه گزارش مي كند كه چگونه اشراف و سران شرك كه سر مست از باده قدرت و ثروت هستند مي كوشند تا با تمسخر مومنان آنان را در موضع ضعف و سستي قرار دهند. در آيات ديگر گزارش مي كند كه گاه اشراف با پست و دون مايه شمردن مومنان مي كوشند تا آنان را خوار و ذليل جلوه دهند؛ زيرا معيار سنجش آنان قدرت و ثروت است و آنان شرافت را در اين دو عنصر مي جويند .

به سخن ديگر، ملاك ارزش گذاري از نظر اشراف ، ثروت و قدرت است و آنان كسي را انسان مي شمارند كه از اين دو بهره مند باشند. هر چه قدرت و ثروت فزون تر انساني تر و هر چه كم تر از انسانيت دورتر به گونه اي كه اقشار پايين جامعه را جزو جانوران و حيوانات دانسته كه قابل خريد و فروش مي باشند.

هنگامي كه ايشان در باره ملاك ها ومعيار انتخاب پيامبر يا رهبر سخن مي گويند بر اساس همان فرهنگ باطل اشرافي خويش ملاك ارزشمندي براي پست هاي معنوي چون رسالت و يا رهبري جامعه را اشرافيت مي شمارند؛ زيرا گمان مي كنند كه ثروت و قدرت است كه ايشان را به خدا نزديك تر كرده و عنوان فرزندان خدا را به آنان مي بخشد.(زخرف آيات 29 و 31 و آيات ديگر)

از اين روست كه هر كسي كه بيرون از دايره طبقه اشرافيت باشد به عنوان شخصي كه مي بايست له شود در نظر مي گيرند و به خود اجازه مي دهند تا با تحقير و تمسخر و استهزا از دايره رقابت بيرون رانند.

اگر به رفتار برخي از اشرافيت پديد آمده پس از انقلاب نسبت به نامزدهاي انتخاباتي توجه شود به خوبي مي توان دريافت كه روحيه اشرافيت و فرهنگ اشرافي كه در جامعه بني اسرائيل پديد آمده بود در ايشان به خوبي نمود يافته است.

اشرافيت يهودي بر اين باور بودند كه طالوت هر چند از هر نظر داراي صفات يك فرمانده نظامي و رهبر اجتماعي و سياسي است ولي به سبب اين كه از طبقه اشراف نيست قابليت رهبر نظام سياسي و شاه بودن را ندارد. اين گونه است كه به شدت در مقابل پيامبر خويش مي ايستند و انتخاب وي را نمي پذيرند و حتي پس از انتخاب از سوي پيامبر و خدا به سبب اين كه مطابق ميل و فرهنگ اشرافي آنان نيست و عمل نمي كند در مدت حكومت وي كارشكني مي كنند و در جنگ با جالوت وي را همراهي نمي كنند.( بقره آيات 246 و 247 و آيات ديگر)

اشرافيت به سبب بسته بودن در دايره هنجارها و افكار خاص خود، با هر گونه تغييري كه به صلاح و مصحلت عموم مردم و جامعه باشد مخالفت مي ورزد. آنان در حقيقت انسانهاي مرتجع و واپس گرا بوده و نسبت به اصلاحات فكري و فرهنگي و هنجاري و قانوني كه به نفع مردم و جامعه باشد مخالفت مي ورزند.(مومنون آيات 64 و 66) هر چند كه مدعي اصلاحات و تغيير هستند تنها تغيير و اصلاحي را بر مي تابند كه منافع آنان را تامين و شرايط را براي افزايش قدرت و ثروت آنان فراهم تر سازد.

در حقيقت روحيه اشرافي گري آنان اگر تغيير و اصلاحي را بر مي تابد در راستاي امتياز طلبي و ويژه خواري است.(زخرف آيه 31)

به نظر مي رسد كه بهره گيري از ابزارهاي پست و ضد اخلاقي چون اتهام دروغگويي كه به مصلحان و پيامبران مي زدند و نيز تحقير و سبك شمردن ديگراني كه از جنس مردم هستند(انعام آيه 53 و هود آيه 25 و 27 و شعراء آيات 107 و 111) و استهزا و تمسخر مومنان و انسان هاي صالح و متديني كه به حق بسنده كرده و دست به بيت المال دراز نمي كنند(بقره آيه 212) تنها براي حفظ منافع خود در قدرت و ثروت است.

از اين روست كه هر گاه از اين راه ها و ابزارها به قدرت نرسند مومنان و صالحان را تهديد كرده و به شعله هاي آتشفشان ارجاع مي دهند كه خانمان ملت و دولت را خواهد سوخت. در حقيقت در هنگام شكست ونرسيدن به اهداف با ابزارهاي چون اتهام زني و دروغگو پراكني و جوك سازي و تحقير و استهزا، از تهديد سود مي جويند و قبيله و ياران خويش را به رخ مومنان مي كشند.(اعراف آيه 88)

حسادت از قدرت يابي رقيب و فرهنگ هاي سالم و اسلامي و دست يابي فردي از جنس مردم به قدرت و رهبري فكري و فرهنگي واجتماعي و سياسي مردم( ص آيه 6 و 8) آنان را به عيب جويي از مردم و اهل حق سوق مي دهد و مي كوشند تا به هر شكلي شده عيبي از رقيب بجويند و يا بسازند(قلم آيات 11 تا 14 و همزه آيات 1 تا 3)

در ميان در هنگام شكست از حربه هايي چون توطئه و فريب كاري افكار عمومي و غرقه سازي با ابزارهاي نوين و پيشرفته مخابراتي و رسانه اي (مومنون آيات 23 و 33 و 34) به مقابله با اهل حق مي روند (اعراف آيات 75 و 76 و 88) و به انكار انقلاب اسلامي پيامبران و هدايت و رسالت آنان (همان ) مي پردازند و با خوشگذراني و ميدان دادن به اهل لهو و لعب ( سبا آيات 34 و35) مي كوشند تا اهداف اسلام و حركت هاي اصلاحي پيامبران و مردم را به ناكامي بكشانند.

بي شرمي فرهنگي اين طبقه را مي بايست حتي فراتر از اين ها ديد؛ زيرا اين جماعت حتي به جامعه و ملت خويش رحم نمي كنند و با هماهنگي با دشمن آنان را ترغيب به حمله كرده و يا هنگام حمله ناگهان پشت ملت را خالي مي كنند. رويگرداني از ميدان مبارزه با دشمن و همراهي روحي و رواني با آنان از ديگر آثار روحيه اشرافي گري است كه خداوند در آيه 246 سوره بقره بدان اشاره مي كند.

اگر نگاهي به دور و اطراف خود بياندازيم در مي بابيم كه در جامعه كنوني خودمان كساني هستند كه با فرهنگ اشرافي گري رشد كرده اند و همان مواضع و روحيه و رويه را پي مي گيرند و اجازه نمي دهند تا انقلاب اسلامي در مسير اصلاحي و تغيير درست خود حركت كند. باشد با هوشياري تمام آنان راشناخته و به مقابله علمي و عملي آنان برويم و سربلند از آزمون ها بيرون آييم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا