اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

موانع تقرب به خدا

samamosتلاش انسان برای رهایی از کمبودها و متاله شدن معنا و مفهومی جز تقرب الی الله ندارد. هر انسانی با خودسازی و تزکیه نفس بر آن است تا از نواقص برهد و کمالی را در خود ایجاد کند. دراین راه هماره با مشکلاتی از درون و بیرون مواجه است که اجازه نمی دهد تا به سادگی و آسانی بتواند کمبودها را برداشته و رنگ خدایی بگیرد. 
نویسنده در این مطلب بر آن است تا موانع تقرب به خدا یعنی علل و عواملی که نمی گذارد تا انسان رنگ خدایی یافته و صفات الهی را در خود فعلیت بخشد و در مقام عبودیت ربوبی قرار گیرد، بیان دارد و راهکارهای رهایی از این موانع را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

چیستی تقرب
هر انسانی می کوشد تا از نقص رهایی یابد و به کمال دست یابد، زیرا هنگامی که به خود می نگرد موارد و مصادیق بسیاری از نقص و کمبود را در خود می یابد که به وی اجازه کم تری برای حرکت و عمل و یا بهره گیری از دنیا و مواهب و نعمت هایش می دهد. این کمبودها و نواقص از آن جایی که درونی و ذاتی وی است، بسیار سخت تر است و ناراحتی آن دایمی تر می باشد. از این روست که هر گاه به خود می نگرد از دیدن آن رنج می برد. 
شاید عامل بسیاری از خودسری ها و افسردگی های همین دیده شدن نواقص و کمبودها و عدم امکان رهایی از آن به طور مطلق در نظر برخی از افراد باشد؛ زیرا شخص نسبت به نواقص و کمبودها دو گونه ممکن است واکنش منفی نشان دهد: یا به قول خودش بی خیال همه چیز شده و خود را با همه این نواقص و ناتوانی ها بپذیرد و حتی این نواقص و کمبودها را کمال انسانیت بداند و در مسیر آن گام بردارد و یا آن که نواقص و کمبودها را نپذیرد و به سبب عدم شناخت درست از خود و توانایی ها و سازوکارهای سرشته در ذات برای رهایی از آن دست از تلاش و کوشش بردارد و در گوشه ای عزلت گیرد و دچار افسردگی و پوچی و در نهایت خودکشی در برخی موارد شود.
این در حالی است که بسیاری بر خلاف این دو گروه با شناخت خود و توانایی های سرشته توجه می یابند و واکنشی مثبت از خود بروز و ظهور می دهند، تا این گونه در حد توش و توان خویش به پوشاندن و یا از میان بردن کمبودها و نواقص بپردازند. این گونه است که بسیاری از نواقص و کمبودهای خویش را جبران کرده و در مسیر کمالی گام بر می دارند. 
مومنان از جمله انسان هایی هستند که به هستی و آفرینش نگرش مثبتی داشته و بر این باورند که انسان ها نه تنها دارای نواقص و کمبودهایی هستند بلکه می دانند که دارای توانایی هایی نیز می باشند که می تواند آنان را از این نواقص و کمبودها برهاند و در مسیر کمالی قرار دهد، به گونه ای که پس از دست یابی به این کمالات و رهایی از این نواقص ، می توانند به سعادت و خوشبختی با دو عنصر اساسی و کلیدی آن یعنی آسایش و ارامش دست یابند.
از نظر ایشان، انسان نسخه ای از خداوند می باشند که همه نام ها و صفات کمالی خداوند را در خود سرشته دارد و تنها می بایست آن ها را به فعلیت رسانید تا پس از فعلیت یابی این نام ها و صفات ، همه نواقص و کمبودها را به طور مطلق از ذات خود زدوده و کمال مطلق را در خود ظهور و بروز دهند. 
به سخن دیگر بر این باورند که انسان با سیر در مسیری که آن را مسیر توحید و راه مستقیم می دانند، می توانند به عنوان متاله و خداگونه شدن در آورند و به عنوان خلیفه الهی در هستی ربوبیت و مدیریت نمایند. دیگر نقص و کمبودی در آنان باقی نمی ماند و جز کمال در خود چیزی نمی یابند.
از نظر ایشان مفهوم نقص و کمبود معنایی جز تلاش و کوشش ندارد چنان که رهایی از نقص و کمبود نیز معنایی جز تقرب به خدا از راه متاله شدن نمی باشد. بر این اساس انسان مومن و خداباور بر این اعتقاد و باور است که برای رهایی از کمبودها و نواقص می بایست راهی را طی کند که وی را به خدا نزدیک کند و خود را به شکل و رنگ خدایی در آورد. بنابراین کمال را جز در متاله شدن نمی یابد که از آن در فرهنگ قرآنی به صبغه الله و متاله و ربانی شدن و یا تقرب یاد می کند. 
به سخن دیگر در مفهوم قرآنی هرگاه از تقرب سخن به میان می آید به معنا نزدیکی روحانی انسان به خدا از راه اتصاف خود به صفات کمالی و پاک کردن خویش از عیوب و نقایص است که راه های مختلفی برای آن وجود دارد که بهترین ، کوتاه ترین و آسان ترین راه اسلام است که از آن به صراط مستقیم و راه راست یاد می شود.
بنابراین اگر بخواهیم بهترین راه را برای تقرب و رهایی از نواقص و کمبودها بیان کنیم می بایست رهایی را پیشنهاد دهیم که از آن به اسلام یاد می شود. از آن جایی که اسلام دین اعتدال و میانه روی و دین فطرت است، به عقل و خرد بهایی بسیار می دهد. این گونه است که همه احکام و قوانین عقلی را تایید و امضا می کند و حکم عقل را عین حکم شریعت بر می شمارد، چنان که حکم شریعت را عین حکم عقل دانسته و تبیین می کند که اگر کسی از عقل کامل برخوردار باشد و آن را به درستی بر اساس فطرت به کار گیرد به سادگی در می یابد که احکام شریعت مطابق احکام عقل و عین آن می باشد و تنها به سبب عدم به کارگیری درست عقل است که شریعت و آموزه های وحیانی برای اکمال و اتمام عقل وارد صحنه شده است تا انسان بتواند به کمک دو پیامبر باطنی (عقل) و پیامبر خارجی ( وحی) گام به سوی تقرب و کمال بردارد و به مقصد متاله شدن و صبغه اللهی برسد.
موانع تقرب و کمال یابی
با این همه در مسیر انسان، موانع بسیاری است که می بایست از سر راه بردارد. به عنوان نمونه عقل با آن که در سرشت آدمی نهادینه شده است ولی تا به فعلیت نرسد و به کار گرفته نشود امکان ندارد تا تفسیر درستی از هستی ارایه دهد و انسان را در مسیر کمالی یاری نماید.
مشکل از آن جا پدید می اید که عقل دارای رقیب جدی وسرسختی به نام هواهای نفسانی و کشش های غریزی است که اجازه نمی دهد تا عقل مدیریت انسان را به دست گیرد و او را بر اساس روش اعتدال و میانه به سوی کمال بکشاند.
به سخن دیگر، عقل اگر مدیریت انسان را در اختیار گیرد به سبب شناخت کامل و درست از خود و امکانات و ظرفیت ها می کوشد تا همه قوای نفسانی از جمله غرایز به درستی و به جا مورد بهره گیری قرار گیرد. براین اساس هرگز مبارزه با نفس به معنا و مفهوم نابودی و نیستی این غرایز نمی باشد، بلکه به معنای مدیریت و مهار ان است که به شکل تقوا خودنمایی می کند. عقل با بهره گیری درست و به هنگام غرایز، راه کمال آدمی را صاف و پاک می کند. با این همه اجازه نمی دهد تا به سبب شرایط حضور در ماده و جاذبه و قدرت یابی نفس در این شرایط ، نفس آدمی در مسیر هواهای نفسانی گام بردارد و بر انسان چیره و مسلط شود.
در حقیقت عقل نمی خواهد تا حق و حقوق بخشی از انسان نادیده و یا نابود شود بلکه می خواهد تا با مدیریت درست و صحیح حق هر بخشی به درستی و کمال ادا شود. از این روست که خردورزی را با اعتدال و میانه روی یگانه و یکتا دانسته و حضور عقل را نیز به معنای حضور دین و حیا گرفته اند؛ زیرا عقل اصولا گرایش به عدالت، اعتدال و میانه روی دارد و دین نیز جز آموزه هایی تبیین کننده کمالی و اتمامی عدالت و میانه روی و اعتدال نیست.
به سخن دیگر، مانع جدی در مسیر کمالی و تقربی آدمی چیزی جز ، نابخردی انسان نیست. انسان هر گاه خرد و عقل خود را به کار نگیرد و یا به شکل ناقص از آن بهره گیرد، دچار طغیان هواهای نفسانی می شود و همین طغیان و زیاده خواهی و فزون طلبی نفس و هواهای آن است که انسان را از مسیر عدالت و اعتدال و میانه روی دور می سازد و عقل در چنگال هواهای نفسانی اسیر می شود.
هنگامی که عقل در چنگال هواهای نفسانی اسیر شود، گاه خود عقل به عنوان بازیچه هواهای نفس عمل می کند و به شکل بسیار خطرناکی آدمی را به سوی بدبختی و شقاوت می کشاند. این گونه است که عقل اسیر خطرناک تر از هر زمانی می شود و آدمی شرارت ها و طغیان ها و فسادهای شگفت تری انجام می دهد که از هیچ موجود دیگری بر نمی اید.
انسان نابخرد، انسانی است که از عقل خویش بهره نمی گیرد و یا آن که مدیریت آن را به هواهای نفس سپرده است. در این زمان است که آدمی با هر حرکتی به جای آن که به سوی کمال و تقرب الی الله گام بردارد در مسیر شیطان و هواهای نفسانی گام بر می دارد و آن را تغذیه می کند.
خداوند در آیه 176 سوره اعراف به مساله مدیریت هواهای نفسانی به جای مدیریت عقل اشاره می کند. در این آیه تحلیل می شود که چگونه هواهای نفسانی و پیروی انسان از آن مانع می شود تا آدمی به سوی خداوند حرکت کند.
هر چند که آیه درباره شخصی است که در روایات تفسیری از وی به نام بلعم باعورا یاد کرده اند، ولی در این ایه تبیین می شود که چگونه انسانی با آن که در مسیر کمالی قرار داشته به سبب پیروی از هواهای نفسانی و چیرگی و غلبه نفس بر وی از رفعت و تقرب الی الله باز می ماند و در مسیر هبوط و سقوط قرار می گیرد.(المیزان ، علامه طباطبایی، ج 8 ،ص 333)
پیروی از هوای نفسانی به جای عقل و وحی موجب می شود تا انسان به سوی شرک د رعبادت و پرستش معبودان باطل برود و به جای پذیرش ربوبیت مطلق خداوندی به ربوبیت و پروردگاری دیگرانی که خود عبدالله هستند بروند. این گونه است که شرک در آدمی خودنمایی و بروز می کند و راه دیگری را در پیش می گیرد که خود مانع جدی در حرکت آدمی به سوی تقرب الی الله و کمال یابی اوست.
عقل به آدمی نشان می دهد تا نسبت درست خود و خدا را بیابد و هدف و فلسفه آفرینش هستی و انسان را بداند و ربوبیت و پروردگاری خداوند را در همه هستی درک کند. اما هنگامی که خرد به کناری نهاده می شود و هواهای نفس مدیریت انسان را در اختیار می گیرد، تحلیل های نادرست از هستی وانسان و خدا به دست می دهد و امور دیگری را به جای خدا می نشاند و آنان را به عنوان پروردگار شایسته عبودیت و پرستش می گذارد. این گونه است که انسان درک نادرست و باطلی از هستی پیدا می کند و به جای خداوند دیگران را می پرستد و از خدا و تقرب به او دور می شود و از کمال باز می ماند.(زمر آیه 3 و نیز احقاف آیه 28)
نتیجه وبرایند طبیعی دوری از عقل و شرک ورزی چیزی جز گناه کاری و انجام اعمالی بر خلاف فرمان الهی نیست؛ زیرا شخصی که دیگری را به جای خدا گرفته و ربوبیت و پرستش را از آن دیگری کرده است ، به اموزه های دستوری و فرمان الهی عمل نمی کند و اموری که خداوند از آن به اسباب ضرر و زیانی بازداشته عمل می کند و کم کم از مسیر الهی دور شده و از خداوند و کمالات باز می ماند.(مطففین آیات 12 تا 15)
به طور طبیعی پیروی از هواهای نفسانی و برکناری عقل از دایره مدیریتی ، چیزی جز دنیاطلبی و دنیاگرایی نیست؛ زیرا شخص بر این باور است که نیازهای نفسانی را می بایست پاسخ دقیق و کمالی داد و از آن جایی که هواهای نفسانی و خواسته ها و امیال آن چیزی جز دنیا نیست گرایش به دنیا در وی تقویت می شود و از آخرت غافل می گردد و توجه و التفاتی به آن پیدا نمی کند. از این روست که خداوند در آیه 176 سوره اعراف دنیا گرایی و دنیاخواهی را نتیجه طبیعی پیروی از هواهای نفسانی بر می شمارد و به آدمی هشدار می دهد که چنین روش و رویه ای جز هبوط و سقوط و بدبختی ابدی به سبب دوری از خداوند برای انسان ندارد.
پیروی از هواهای نفسانی نتیجه و برآیند طبیعی دیگری نیز دارد که همانا تجاوزگری و افساد و طغیان است؛ زیرا هواهای نفسانی و خواسته ها و تمایلات آن بی حد و اندازه است . از این روست که گفته اند دو کس هر گز سیری ندارد خواهان دنیا و خواهان دانش. انسانی که دنیا خواه شود هرگز به چیزی سیر نمی شود و مانند کسی است که آب شوری را می خورد تا تشنگی وی برطرف شود ولی هر چه بیش تر می خورد تشنه تر می شود. دنیا نیز این گونه است. کسی که به جای عقل ، هواهای نفسانی را مدیر زندگی خود کرده است ، نفس او را به سوی دنیا می کشاند و از آن جایی که دنیا چون آب شور است هر چه بیش تر می نوشد تشنه تر می شود و سیر نمی گردد. از این روست که به آن چه در اختیار دارد بسنده نمی کند و به سوی تصاحب حق و حقوق دیگران می رود. این گونه است که زیاده خواهی و دنیا گرایی وی موجب طغیان و تجاوزگری وی می شود و او را به فساد و تباهی سوق می دهد.(مطففین آیات 12 و 15)
این جاست که وحی و عقل این دو پیامبر باطنی و ظاهری از گردونه مدیریتی انسان به طور کامل بیرون می رود و زمام امور را نفس و هواهای آن به طور کامل در اختیار می گیرد. بنابراین به هیچ هشدار بیرونی و درونی توجه و التفاتی نمی کند و از ایات الهی در هر شکل و صورتی اعراض می کند. بنابر این از مرگ و ذلت دیگران درس عبرت نمی گیرد و از تباهی و سقوط دیگران پندی بر نمی دارد و به هشدارها و پیام های پیامبران بی توجهی می کند . 
به سخن دیگر، اعراض و خودداری از آیات و رویگردانی از آن ، برای کسانی که عقل و خرد خویش را به کناری نهاده و هواهای نفسانی را به عنوان مدیر جان و تن خویش برگزیدند، امری طبیعی است. 
خداوند در آیه 175 و 176 سوره اعراف ضمن بیان این مطلب هشدار می دهد که حتی کسانی که گام هایی بلند تا بصیرت برداشته اند و در مقامات عالی انسانی رفته و از کرامت و قدرت هایی خاص برخوردار گشته اند، هر اینه ممکن است که به سبب پیروی از هواهای نفسانی و بی خردی در دام شیطان افتند و از جایی بلند سقوط کنند. 
نمونه ای این افراد بلعم باعورا و سامری است که توانسته بودند به مقامات عرفانی وکرامت و قدرت های برتر دست یابند ولی به سبب آن که هوشیاری خویش را از دست دادند و در دام غرور و تکبر افتادند، به سادگی به وسیله شیطان فریفته شدند و سقوط کردند.
خداوند در همین ایات تبیین می کند که پیروی از هواهای نفسانی و اوامر شیطانی موجب شده است تا انسانی که به مقامات عالی رسیده بود به سادگی فریفته شود و سقوط کند.(مجمع البیان ، طبرسی، ج 3 و 4 ، ص 768)
بنابراین هر انسانی حتی اگر در مقام بلندی قرار گرفته و از کمالات بسیاری سود برده نمی بایست مغرور و فریفته شود؛ زیرا تا زمانی که در دنیاست ابلیس دشمن سوگند خورده می کوشد تا با بیدار کردن هواهای نفسانی و آتش زیر خاکستر ، آدمی را به سقوط و هبوط بکشاند واز ادامه مسیر باز دارد.
تنها راه رهایی آن است که انسان در هر مقام و منزلت کمالی است توکل بر خدا داشته و امور خویش را به خدا تفویض کند و در مسیر عقل و وحی گام بردارد و هرگز مغرور و فریفته توانایی و کمالات خویش نشود حتی اگر اهل کرامت و تصرفات باطنی و خارق عادتی باشد؛ زیرا هر گونه نادیده گرفتن عقل و وحی و دوری از توکل و تفویض موجب می شود تا دشمن سوگند خورده اتش زیر خاکستر را به هم زده و با وسوسه ، نفس را بیدار کرده و شخص را از درون به نیستی و نابودی بکشاند

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا