اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی

انسان از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از روش های علمی و صحیح در پدیدارشناسی مراجعه به سازنده آن است تا از کم  وکیف آن و نیز از نقاط قوت و ضعف آن آگاه شویم. خدا به عنوان خالق انسان، درباره آن در قرآن، حقایقی را بیان کرده که دانستن آن به معنای «حق الیقین» نسبت به انسان است؛ یعنی علمی است که فراتر از علم الیقین یا عین الیقین قرار می گیرد. بنابراین، در داده هایی علمی قرآن درباره انسان هیچ شک و ریبی نیست و می توان صد درصد به آن بسنده کرد.

به سخن دیگر، خدا خالق انسان است و همه چیز را درباره انسان می داند و در قرآن آن را بیان کرده تا انسان خویش را در آینه کتاب علم خالق خویش ببیند.(ق، آیه 16؛ الرحمن، آیات 1 تا 4)

صفات انسان از نظر قرآن

خدا در قرآن صفاتی را برای «انسان» بیان کرده که به جنبه انسانی او ناظر است نه به جنبه های دیگر از جمله «بشر» یا «ناس» یا مانند آنها.

واژه انسان را از ریشه «انس» گرفته اند؛ انسان العین، به مردمک چشم گفته می شود که اولین و آغازین نقطه تماس انسان با چیزهای بیرونی است؛ زیرا با این تماس چشمی است که انسان با چیزهای بیرون از خویش فراتر از «نفس» تماس برقرار کرده و به آن «انس» می یابد. در حقیقت نقطه آغازین تماس انسان با چیزهای «آفاقی» با مردمک چشم و از دریچه آن است. بنابراین، انسان اگر با چیزی انس می گیرد که از این دریچه است؛ و از همین رو، به آن «انسان العین» می گویند. حضرت موسی(ع) وقتی در کوه طور گم می شود و نیاز به آتشی برای گرم شدن و راهنمایی برای رهایی از بیابان و کوه می یابد، چیزی را می بیند و واژه «آنست» را به کار می برد که به معنای دیدن چیزی است که بدان انس دارد؛ زیرا مدتی بس طولانی حدود هشت تا ده سال در کوه چوپانی و شبانی برای شعیب کرده است.

پس می توان گفت «انس» به چیزی است که بدان آشنایی و آگاهی دارد و هیچ ترسی نسبت به آن ندارد. در حقیقت با آن چیز مانوس است. بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان وقتی به جایی و خانه دیگری وارد می شود که بدان «انس» داشته باشد. هم چنین از نظر قرآن، مسئولیت اقتصادی زمانی به نوجوان و جوانی داده می شود که او را با تکرار عملی به امر اقتصادی مانوس کرده باشیم.

به هر حال، به نظر می رسد که این صفاتی که در قرآن برای انسان بیان شده، همگی ناظر به همان جنبه انسانی اوست، نه جنبه بشری یا ناس بودن.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چند که بسیاری از این صفات انسانی، منفی است، ولی این بدان معنا نیست که قابل مهار و مدیریت نیست، بلکه همان گونه که انسان می تواند نفس مستوی و معتدل(انفطار، آیه 7) خویش را «تغییر» دهد و به دفن و دسیسه فطرت با فجور و گناه بپردازد(شمس، آیات 7 تا 10)، هم چنین می بایست به «تغییر» این صفات اهتمام ورزد و آن را مهار و مدیریت کند. از همین روست که در آموزه های قرآنی پس از بیان این صفات انسانی به این نکته توجه داده می شود که مومنان با ایمان و عمل صالح خویش می توانند این صفات منفی را تحت مدیریت و مهار خویش در آورده و آن را تغییر دهند.(هود، آیات 9 تا 11)

مهم ترین و اساسی ترین صفات انسانی از نظر قرآن عبارتند از:

  1. دعا در هنگام ضرر و ترک آن هنگامه رهایی: یکی از صفاتی که خدا در قرآن برای انسان بر می شمارد، این است که وقتی انسان گرفتار ضرر می شود، هماره در همه احوال از خوابیده و نشسته و ایستاده دعاگو است و از خدا نجات و رهایی از ضرر را می خواهد، اما همین که ضرر از میان برداشته شد، به گونه ای عمل می کند که گویی از اصلا در پیشگاه خدا برای رهایی از ضرری که بدان گرفتار بوده، دعا نکرده است. از نظر قرآن این صفتی است که در انسان ها وجود دارد و در میان کسانی که «مسرف» هستند یک رفتار زینت داده شده است.(یونس، آیه 12) از این آیه دانسته می شود که انسان به نوعی خود را به فراموشی می زند یا دیگری چنین چیزی را برایش فراهم می آورد که یادش می رود که در هنگام ضرر برای رهایی از آن تا چه اندازه اصرار و پافشاری داشته و دمی آرام و قرار نداشته است؛ اما وقتی خدا ضرر را دفع می کند اصلا یادش می رود که گرفتار ضرری بوده که از خدا برای نجات و رهایی آن دعا می کرده است؛ یعنی به نوعی ناسپاس نسبت به خدا است. پس انسان در مشکلات و ضرر است که خود را محتاج خدا دانسته و به سوی او می رود، اما وقتی مشکل و ضررش از سوی خدا برداشته شود، دیگر کاری با خدا ندارد. پس انسان این گونه هم ترک شکرگزاری می کند و هم ترک عمل دعا هنگامه آسایش و رهایی از ضرر دارد. چنین روحیه و رویه ای در انسان وجود دارد.(همان) خدا در جایی دیگر می فرماید که وقتی انسان گرفتار ضرر می شود از غیر خدا قطع امید می کند و به سوی خدا انابه می آورد، اما وقتی مشکل برداشته شود و خدا پس از ضرر نعمتی به او می بخشد، اصلا فراموش می کند که پیش از این دعا می کرد و از خدا رفع ضرر و جلب نعمت را می خواسته است و بدتر آن که در این امور اسباب را می بیند و آنها را شریک خدا برای رهایی خویش از ضرر و دستیابی به نعمت را می داند و این گونه کفر و کفران را با هم می آمیزد.(زمر، آیه 8) برخی از این افراد انسانی مدعی آن می شوند که اگر از ضرری رها شده و به نعمتی رسیده اند، این همه به سبب «علم» آنان است، در حالی که از نظر قرآن همین «نعمت» خویش از باب «فتنه» و کوره ای برای ابتلائات الهی است.(زمر، آیه 49) انسان کفور و بسیار ناسپاس وقتی هیچ راه نجاتی را در ضرر نمی یابد و خود را با خدا تنها می یابد آن هنگامه خدا خدا می کند ولی وقتی مثلا از دریا و غرق شدن رست، اصلا خدا را فراموش کرده و او را به کناری می نهد.(اسراء، آیه 67)
  2. مایوس و ناسپاس هنگامه از دست رفتن نعمت: از دیگر صفات انسانی آن است که وقتی خدا به انسان از رحمت خویش نعمتی می بخشد، و سپس به علل یا عواملی آن را از انسان می گیرد، گرفتار «یاس» شدید می شود و امید خودش را به طور کامل و کلی از دست می دهد؛ چنان که در همین هنگامه از دست رفتن نعمت و رحمت، بسیار شدید «کفران» و ناسپاس می شود.(هود، آیه 9)
  3. فرح فخور هنگامه بازگشت نعمت: از نظر قرآن، از دیگر صفات انسانی این است که هنگامه بازگشت نعمت و تبدیل نقمت و ضرر به نعمت و جایگزین شدن با رحمت الهی، انسان گمان می کند که دیگر از هر گونه «سیئات» رسته و دیگر خدا او را گرفتار ضرر و آسیب و گزندی نخواهد کرد. چنین تفکری موجب می شود تا بسیار هیجان زده شده و گرفتار «فرح» و شادمانی افراطی و بدمستی شده و به تفاخر و فخرفروشی رو آورد و خودستایی را در رویه و رفتار خویش به نمایش گذارد.(هود، آیه 10) البته از نظر قرآن صفات یاس، کفور، فرح و فخور را مومنان با صبر و عمل صالح می توانند مهار و مدیریت کنند و این گونه در مسیر کمالی حرکت کرده و از مغفرت خدا و اجر کبیرش بهره مند شوند.(هود، آیه 11) باید به این نکته توجه داشت که از نظر قرآن، هر چیزی از خیر و شر به انسان می رسد بر اساس سنت ابتلاء و مبتنی بر مشیت حکیمانه الهی است که از پیش از خلقت در ام الکتاب برای هر کسی و هر چیزی از قبل تعیین شده است؛ بنابراین انسان نمی بایست به نعمت داده شده یا گرفته شده از این منظر بنگرد که کرامت یا اهانت است تا فرحناک یا مایوس شود؛ زیرا چنین چیزی جز خیال بافی نیست. پس انسان نمی بایست فرح در هنگامه نعمت و یاس در هنگامه نقمت را در پیش گیرد یا گرفتار کفر و کفران شود.(حدید، آیات 22 و 23؛ انبیاء، آیه 35؛ فجر، آیات 15 تا 17؛ شوری، آیه 48)
  4. ظلوم کفار: از نظر قرآن، خدا نعمت بسیاری را به انسان داده که قابل احصا و شمارش و آمار نیست. این نعمت ها شامل هر چیزی است که انسان بدان نیاز دارد و جزو پرسش های ذاتی و زبانی اوست. اما انسان نسبت به این نعمت های الهی درست عمل نمی کند و بسیار رفتار ظالمانه ای را در پیش می گیرد که خروج از دایره عدالت است؛ زیرا وقتی نعمتی در جای خودش به کار برده نشود، خروج از دایره عدالت است. هم چنین عدم استفاده صحیح از هر نعمتی به معنای کفران نعمت و ناسپاسی نسبت به آن است؛ زیرا عدالت و شکر نعمت به این است که هر نعمتی به درستی مورد استفاده قرار گیرد که برای آن در اختیار انسان قرار گرفته است. پس می توان گفت که انسان موجودی ظلوم و کفار و ناسپاس است.(ابراهیم، آیه 34) از نظر قرآن، «کفر» و «کفران» در میان انسان روحیه و رویه ای است که غلبه دارد تا جایی که انسان را می بایست به عنان «کفور» و بسیار ناسپاس نامید؛ این در حالی است که مرگ و زندگی انسان به دست خدا است و او هماره در مهم ترین چیزش یعنی حیات به خدا وابسته است و می بایست نعمت حیات را قدر بداند و سپاسگزار و شاکر خدا باشد، اما چنین نیست و بسیار ناسپاس است.(حج، آیه 66) از نظر قرآن، انسان به سبب آن که «کفور مبین» است(زخرف، آیه 15) برای خدا شریک یا فرزند یا جزئی را قرار می دهد که آنها همگی مخلوق خدا و در طول آفرینش هستند نه آن که در عرض آفریدگار باشند و کاره ای در هستی.(زخرف، آیات 15 و 16) البته این امر در مومنان حقیقی مدیریت شده و انسانی عادل و شاکر بلکه قوامین بالقسط و شکور است.
  5. خصیم مبین: از دیگر صفاتی که خدا در قرآن برای انسان بیان کرده، خصیم مبین به معنای ستیزه جوی آشکار است.(نحل، آیه 4؛ یس، آیات 77 تا 79) این صفت از آن حیث بر انسان اطلاق می شود که خود را در برابر خدایی قرار می دهد که «غنی حمید» و خالق اوست. خدا بیان می کند که انسان را خدا از گل خشک شده (حجر، آیه 26؛ الرحمن، آیه 14) یا همان «سلاله» و عصاره از گل یعنی مواد آلی تشکیل دهنده خاک و آب(مومنون، آیه 12) و نطفه (نحل، آیه 4؛ مومنون، آیه 13) آفریده است، اما انسان چنان خودش را برتر می بیند که در برابر خدا به خصومت آشکار می پردازد و مثلا خدایی خدا را انکار می کند و از بندگی و عبادت و عبودیت نسبت به خدا سرباز می زند و گرفتار انواع و اقسام شرک و مانند آنها می شود.(نحل، آیات 3 و 4)
  6. هلوع: از نظر قرآن، از دیگر صفات انسان می بایست به هلوع بودن او اشاره کرد. هلوع را خدا این گونه تعریف می کند، وقتی شری به او می رسد جزع بسیار و بی تابی شدید دارد، و هنگامی که خیری به او می رسد، بسیار مانع می شود تا دیگران از آن خیر بهره ای برند.(معارج، آیات 19 تا 21) البته چنان که گفته شد مومنان با اعمالی این صفات را در خویش مهار ومدیریت می کنند.(معارج، آیات 22 تا 35)
  7. هدایت فطری: هر انسانی از هدایت تکوینی و فطری برخوردار است و حق و باطل و مصادیق آن را می شناسد و به حق و مصادیق آن گرایش و از باطل و مصادیق آن گریزش دارد؛ زیرا خدا انسان را در حالت استوا و اعتدال آفریده است.(شمس، آیات 7 و 8؛ انفطار، آیه 7؛ طه، آیه 50)
  8. اراده و حق انتخاب: از نظر قرآن، انسان دارای هدایت تکوینی و فطری عقلی بوده و هم چنین مجبور نیست، بلکه دارای اراده ای است که به حق انتخاب می دهد تا میان شکر و کفران و کفر و ایمان یکی از دو را انتخاب کند، کسی که شاکر است مومن است و کسی که کفران دارد، کافر است.(انسان، آیات 2 و 3)
  9. کبد و رنج: انسان در شرایط دنیوی در «کبد» و رنج قرار دارد. بنابراین، زندگی در دنیا همراه با رنج و زحمت خواهد بود و انواع ابتلائات به شرور و فتنه ها و مصیبت ها را می بایست تحمل کند.(بلد، آیه 4؛ انبیاء، آیه 35؛ عنکبوت، آیات 2 و 3؛ بقره، آیات 155 و 156) البته مومنان با بر اساس «صبر و صبور و شکور» بودن از آن این به سادگی می گذرند.(بقره، آیه 157)
  10. تضاد عالی و دانی: شرایط انسانی ترکیبی از نفسی است که از روح الهی و خاک و گل زمینی است که ترکیبی از عالی و پست است. بنابراین، شرایط متضادی را انسان دارا است که می بایست آن را بشناسد و زندگی خویش را در این چارچوب سامان دهد.(ص، آیه 72؛ تین، آیات 4 تا 6)
  11. طغیان گری: از صفات دیگر انسان، طغیان گری است؛ زیرا این تضاد میان عالی و دانی موجب می شود که انسان در شرایطی قرار گیرد که هنگامه استغنا طغیان ورزد، مگر آن که فقر ذاتی و هویتی خویش را ببیند و به خدا ایمان آورد.(علق، آیات 2 تا 12)
  12. کنود و بخیل: کنود به معنای بسیار ناسپاس است و خود در دل و زبان شاهد بر این است که ناسپاس است و نه تنها ناسپاس و کنود است، بلکه به شدت بخل می ورزد و بخیل است و اجازه بهره مندی دیگران به خیرات و نعمت های الهی را نمی دهد.(عادیات، آیات 6 تا 8) از نظر قرآن، انسان اگر همه خزائن رحمت الهی را در اختیار داشته باشد از ترس این که روزی کم بیاورد، حاضر نیست تا آن را انفاق کند؛ زیرا انسان بسیار تنگ نظر و قتور و بخیل است.(اسراء، آیه 100) البته مومنان این صفت را مهار و مدیریت کرده و به انفاق و احسان بلکه ایثار می پردازند.(حشر، آیه 9؛ معارج، آیات 19 تا 35)
  13. خسران و زیان: از نظر قرآن انسان در دنیا در شرایط خسران قرار دارد و هر دم و لحظه از زندگی اش را دارد از دست می دهد و سرمایه ای زمانی او دم به دم از دست می رود، مگر آن که شرایط را مدیریت و مهار کند وبا چهار عمل اصلی ایمان به خدا و عمل صالح و سفارش دیگران به حق و صبر خود را از شرایط خسران و زیان راند.(عصر، آیات 1 تا 3)
  14. ضعیف: از دیگر صفات انسان، ضعف اوست. بنابراین، به طور خلقتی نمی تواند از عهده بسیاری از کارها به درستی بر آید و از همین روست که خدا در احکام بر او سخت نگرفته و تخفیف داده است.(نساء، آیه 28)
  15. عجول: انسان بسیار عجول است و می خواهد چیزی را پیش از موعد و زمانش داشته باشد. از همین روست که وقتی درخواستی از خدا دارد، می خواهد سریع به آن برسد در حالی که این عجله موجب می شود تا گرفتار شرور شود؛ زیرا هر چیزی پیش از موعد و زمانش شر می شود؛ زیرا هم چون میوه نارس چیدن است. انسان به سبب همین عجله درخواست هایش در خیر و شر یکسان است و این گونه به خود ضرر می رساند؛ در حالی که هر چیزی می بایست در زمان خویش باشد؛ زیرا ساختار دنیا بر اساس گردش زمانی و تاثیر زمان در زندگی است.(اسراء، آیات 11 و 12؛ انبیاء، آیات 37 تا 40)
  16. مجادله گر: انسان در امری که علم ندارد تنها براساس ظن نظر می دهد و حتی به مجادله می پردازد؛ در حالی که خدا هر حقیقتی را بیان کرده و در همین قرآن به اشکال گوناگون در سطح فهم مردم آن را بیان نموده است، اما انسان مجادله گر به آن توجه نکرده و به مجادله در حق وحقیقت می پردازد.(کهف، آیه 54) همین مجادله را می بایست در مساله رستاخیز مشاهده کرد در حالی که امور بسیاری برای فهم رستاخیز و حقیقت آن در برابر دیدگان انسان است.(مریم، آیات 66 و 67)
  17. ظلوم و جهول: از نظر قرآن، انسان موجودی است که بسیار ظلوم و جهول است تا جایی که مسئولیت عظیم حمل امانت خلافت و ولایت الهی پذیرفته است.(احزاب، آیه 72) البته شرایطی که انسان در آن قرار دارد برای ابتلاء اوست و در این میان مومنان سربلند بیرون می آیند؛ زیرا امانت الهی را با عدالت مبتنی بر قوانین الهی که با عقل فطری و نقل وحیانی کشف می کنند، عالمانه حفظ می کنند و از بی خردی و سفاهت بر اساس اسلام می رهند و به رشد عقلی می رسند.(احزاب، آیات 72 و 73؛ بقره، آیه 130؛ حجرات، آیه 7)
  18. قنوط: یکی از دیگر از صفات انسان در کنار «یاس» شدت نومیدی است که از آن به قنوط یاد می شود. این گونه است که وقتی رحمت از دست برود و گرفتار نقمت شود، به طور کامل نومید می شود و به انکار خدا و قیامت می پردازد و از فقر یا مصیبت گرفتار کفر فراتر از کفران و ناسپاسی می شود.(فصلت، آیه 50) یعنی همین انسانی که در شرایط نعمت فرحناک است و خدا را فراموش می کند و به کناری می گذارد، وقتی گرفتار بلایی می شود و نعمتی از دست می رود و نقمتی می آید به سوی خدا عریضه دارد و بسیار در همه احوالات نشسته و ایستاده و خوابیده دعا می کند، اگر نعمتی داده شود دوباره خدا را فراموش می کند و اگر نقمت بماند، به کفر گوی می گراید و کافر می شود و به شکل چنان نومید می شود که خدا را بنده نیست.(فصلت، آیات 50 و 51)
  19. فجور: انسان موجودی است که گرفتار فجور است؛ یعنی خطوط قرمز و حدود الهی را نمی شناسد و آن را می درد؛ یعنی دریدگی نسبت به حدود الهی یکی از صفات انسان است.(قیامت، آیه 5) البته ریشه این رفتار فجور آمیز را می بایست در همان انکار قیامت دانست.(قیامت، آیات 5 و 6)
  20. بصیرت بر نفس: از نظر قرآن، خدا انسان را به گونه ای آفریده که بر نفس خویش بصیرت و بینایی کامل دارد و خوب و بد خویش و رفتارهایش را می شناسد، هر چند که برای رهایی گاه عذرتراشی وبهانه جویی می کند، ولی خودش را کاملا می شناسد.(قیامت، آیات 14 و 15) در حقیقت انسان نسبت به خویش علم حضوری دارد که در آن شک و ریب راه نمی یابد؛ زیرا علم انسان به خویش هیچ شک و ریبی را به خود راه نمی دهد. البته ممکن است که نوعی نسیان در انسان راه یابد، ولی به کوچک ترین تلنگر متذکر می شود.(نازعات، آیه 35)
  21. کادح به سوی خدا: انسان به طور فطری به سوی خدا و پروردگارش می رود و این بیرون از خواست و اراده انسان است؛ یعنی بخواهد و نخواهد لقاء الله را خواهد داشت و هر کسی با پروردگارش ملاقات می کند؛ زیرا انسان به طور فطری به سوی خدا می رود و در این راه تلاش و کوشش دارد.(انشقاق، آیه 6) البته مومنان با خدای اکرم و کافران با خدای جلال مواجه می شوند.( انشقاق، آیات 6 تا 14)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا