عرفانفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

بهار، نماد رستاخيز انسانها

samamos-comزمان يكي از ابعاد ماده است. به اين معنا كه آدمي در مدت عمر خويش در دنيا با زمان سر و كار دارد. البته براي كساني كه گام هاي بلند خدايي شدن را برداشته و متأله شده اند، زمان و مكان مانند طي السجل براي آنان پيچيده مي شود و همانند خداوند محيط بر زمان و مكان مي شوند. لذا رستاخيز و قيامت ايشان در همين دنيا بروز و ظهور مي يابد، ولي بيشتر مردم، چنان هستند كه زمان بر ايشان احاطه دارد. براي اين افراد، گذشت زمان و فصول، معناي خاصي دارد.

خداوند براي اين كه حقايق و ملكوت هستي را براي اغلب مردم آشكار كند، از گذر زمان و فصول بهره مي گيرد و با اشاره به فصول از جمله بهار و رويش گياهان، رستاخيز انسان ها را به يادشان مي آورد. نويسنده در اين نوشتار با مراجعه به آيات قرآني، نقش بهار و رويش گياهان را در تفكر و تدبر آدمي تبيين كرده و بهار را فصل تدبر و تفكر در رستاخيز و معاد دانسته و به اين جنبه بهار توجه داده است. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

رستاخيزي شايسته تذكر دايمي
آموزه هاي قرآني بر نقش محوري اموري چند توجه خاص دارد؛ زيرا هريك از اين امور مي تواند زندگي انسان را دگرگون سازد و مسير شدن هاي انساني را تعيين و مشخص نمايد. از جمله امور كليدي در آموزه هاي قرآن مسئله رستاخيز و معاد است؛ زيرا باور به اين حقيقت، به معناي پذيرش اموري چون هدفمندي آفرينش، حساب و كتاب، زندگي دوباره در جهاني ديگر و مانند آن است. هريك از اين امور به تنهايي مي تواند نگرش آدمي را نسبت به خود و خدا و هستي دگرگون كند و رفتارها و كردارهاي او را متحول سازد.
انساني كه به هدفمندي آفرينش از جمله آفرينش انسان ايمان داشته باشد، هرگز چيزي را در زندگي اش، بيهوده و لغو و لعب نمي شمارد و چنان عمر كوتاه خويش را سامان مي دهد كه به دور از هرگونه لهو و لغو و لعب باشد. در حوزه شناختي بر آن است تا بفهمد كه چه اهدافي در پس آفرينش هستي و انسان وجود دارد تا براساس اين اهداف، زندگي خويش را تنظيم كند و در حوزه رفتاري نيز مي كوشد تا به گونه اي عمل كند كه مطابق با اهداف آفرينش باشد. از اين رو فلسفه به معناي عام آن براي او معنايي ديگر مي يابد و بخش اعظمي از دغدغه هاي فكري او را شناخت اهداف هستي و آفرينش دربرمي گيرد. براين اساس، تنها اشتغال به اموري چون خورد و خواب پيدا نمي كند و خورد و خواب به يك معنا بر او حرام مي شود؛ زيرا مي خواهد بداند از كجا آمده، به كجا مي رود و به چه هدفي آمده و چگونه بايد زيست كند و برود؟ پرسش هاي اساسي كه پاسخ گويي آن در حوزه فلسفه عقلاني است و در بسياري از جهات به سبب ناتواني ابتدايي عقل، به امور ديگر چون خيال چنگ مي زند تا ترسيم درستي از موقعيت خود و آينده بيابد.
البته فضل الهي همواره نصيب انسان شده و رحمت رحماني و رحيمي خداوند انسان را پوشش داده است؛ چرا كه خداوند بر انسان منت نهاده و وحي و پيامبران را واسطه هدايت بشر قرار داده است تا به اين پرسش هاي فلسفي پاسخ هاي كامل و تمامي بدهد. در حقيقت وحي، به كمك عقل آمده تا به مهمترين پرسش هاي فلسفي انسان از چرايي و چگونگي پاسخ دهد.
وحي درپاسخ به پرسش هاي فلسفي آدمي به اموري چون فلسفه آفرينش و هدفمندي آن پرداخته و مسير انسان را ازخاك تا عرش افلاك تببين نموده است. درپاسخ هاي وحياني به متاله و در نهايت رباني شدن انسان به عنوان هدف نهايي متوجه شده است. طريقه رسيدن به اين حقيقت، عبوديت مبتني بر شريعت دانسته شده است تا انسان دربهترين، كوتاه ترين، آسان ترين و كامل ترين راه به هدف آفرينش دست يابد.
دراين پاسخ وحياني به پرسش هاي فلسفي بشر، معاد و رستاخيز درجهاني ديگر، يك اصل محوري و اساسي است.پذيرش اين اصل به انسان كمك مي كند تا پرسش هاي ديگري چون چگونگي رسيدن به اين سرا دربهترين و زيباترين را مطرح كند. وحي نيز درپاسخ به اين پرسش اموري را به عنوان شريعت مطرح مي كند تا به انسان بياموزد كه بهترين و زيباترين شكل رسيدن به سراي ديگر و رستاخيز چيست.
به سخن ديگر، پذيرش معاد و رستاخيز، شيوه زندگي انسان را تحت تاثير جدي خود قرا مي دهد.
و او را وا مي دارد تا از خود بپرسد چه نوع زيستي در دنيا مي تواند او را در بهترين شكل درآخرت قرار دهد؟ پاسخ هاي قرآني درشكل حسن فاعلي و حسن فعلي درحقيقت پاسخ به چگونگي زيستن در دنيا براي رسيدن به مطلوب درآخرت است. ازاين رو آموزه هاي قرآني بر تذكر و يادآوري دايمي قيامت و رستاخيز، و معاد تاكيد مي كند، زيرا اين يادآوري دايمي نقش مستقيم و تاثير استثنايي در شيوه زندگي بشر در دنيا به جا مي گذارد و آدمي را وا مي دارد تا براي دست يابي به اهداف آفرينش به جست وجو بپردازد و براي هماهنگي با اهداف آفرينش، نوع انديشه و كردار خويش را براساس اهداف آفرينش سامان دهد. به اين معنا پذيرش و باور به هدفمندي آفرينش و پذيرش رستاخيز و معاد، او را وادار مي سازد تا در انديشه هماهنگي با اهداف آفرينش بيفتد و نوع و شيوه زندگي خود را بر اساس آن سامان دهد.
رويش گياهان، رويش رستاخيز انسان ها
براي بيشتر مردم درك رستاخيز و معاد سخت و دشوار است. حتي بسياري از فلاسفه و خردمندان وخردورزان درفهم و درك درست رستاخيز ناتوان شده و براي اين ناتواني و درماندگي خويش اقرار كردند. فيلسوفاني چون بوعلي سينا وحتي ملاصدرا به يك معنا در فهم و درك درست رستاخيز به درماندگي خويش اقراركرده اند و در نهايت به اين نكته توجه داده اند كه كلام وحي چون مي تواند درمقدمات حجت و قياس قرارگيرد، براساس همان كلام وحياني اقرار به معاد و چگونگي آن مي كنند.
از آن جايي كه خداوند براساس فرمول هاي ساده، هستي را آفريده است و اين همه پيچيدگي و تنوع، ريشه در فرمول هاي بسيار ساده دارد، درتبيين معارف نيز از روش هاي ساده بهره مي گيرد تا همه مخاطبان وحي درهمه سطوح فكري و فهم و ادراك بتوانند حقيقت را درحد و اندازه خويش دريابند؛ لذا آيات تكويني و كتبي خداوند بسيار ساده و آسان ياب و به دور از هر گونه تعقيد و پيچيدگي است.
خداوند در تبيين حقيقت معاد و رستاخيز وچگونگي تحقق آن، ازعناصر و ابزارهايي استفاده كرده كه همگان مي توانند آن را بفهمند.
از جمله راه هايي كه خداوند در تبيين مساله رستاخيز، حقيقت و چگونگي آن، از آن بهره گرفته، مساله رويش گياهان است. گياهان از جمله موجودات دنيوي است كه در همه جا مي توان آن را يافت؛ حتي در بيابان ها يا قعر درياها برمي خوريم.
اين فراواني و تنوع گياهان، به انسان اجازه مي دهد تا محور تبيين و آموزش مفاهيم و حقايق در اختيار همگان باشد. به اين معنا كه همه انسان ها با گياهان در ارتباط روزانه هستند و كسي را نمي توان يافت كه از چگونگي رويش و زيست و مرگ گياه آگاه نباشد و آن را نشناسد.
خداوند در آيه 45 سوره كهف و 20 سوره حديد به زندگي انسان و گياه توجه مي دهد و نسبت آن را با يكديگر مي سنجد. هدف از اين كار اين است كه انسان متوجه شود همانند گياه است، زيرا همانند گياه داراي رشد و نمو مي باشد.
گياه را مي توان به عنوان نماد زندگي و حيات دانست. از اين رو بر سر هر سفره هفت سيني در نوروز، سبزه به عنوان نماد زندگي و حيات قرار مي گيرد.
زندگي ناپايدار دنيا
از نظر خداوند، حيات و زندگي گياه و سبزه، نشانه اي از امر ديگري نيز مي باشد كه هر انساني به عنوان موجود خردمند و عاقل بايد بدان توجه كند و در آن تدبر و تفكر نمايد؛ زيرا گياهان از عنصر ناپايداري رنج مي برند و بسياري از گياهان چند هفته يا چند ماهي بيش تر حيات ندارند و از سبزي و طراوات و زندگي بهره اي نمي برند. به اين معنا كه بيشتر تنوع گياهان از آن گياهاني است كه از ناپايداري رنج مي برند و به سرعت حيات و زندگي خويش را از دست مي دهند. از نظر خداوند، زندگي دنيا نسبت به زندگي آخرت اين گونه است. به اين معنا كه حيات و زندگي دنيوي همانند گياهان ناپايدار و در معرض زوال و نيستي است، لذا انسان ها مي بايست در اصالت زندگي دنيوي شك و ترديد روا دارند و به آن دل نبندند؛ زيرا دلبستگي به چيزي كه ناپايدار است و به سرعت زوال مي يابد، كار لغو و بيهوده اي است. (حديد، آيه 20)
خداوند در آيه 22 سوره يونس با تشبيه زندگاني و حيات بشري در دنيا به حيات و زندگي گياهان ناپايدار بر آن است تا زندگي دنيوي را از ارزش دلبستگي بيندازد و انسان خردورز را به هوشياري و بيداري وا دارد.
وقتي انسان به حيات كوتاه گياه مي نگرد و زندگي خود را تشبيه به آن مي كند، برايش اين پرسش مطرح مي شود كه اين زندگي كوتاه چه ارزشي دارد؟ اگر زندگي ما نيز همانند زندگي اين گياه كوتاه است، چرا بايد تلاش كرد و براي چه منظور خود را به رنج افكند؟ پس مرگ بهتر از اين زندگي است كه پايان آن چنين نزديك است.
اما اين، همه ماجرا نيست و خداوند پس از يادآوري زندگي كوتاه دنيا و تشبيه آن به زندگي ناپايدار و كوتاه گياهان، انسان را به اين مطلب اساسي و مهم توجه مي دهد كه اين زندگي دنيوي، همه زندگي بشر نيست، بلكه تنها مقدمه اي براي زندگي ابدي و جاودانه اوست كه در جهان ديگر رقم مي خورد. اين گونه است كه باز از همين زندگي گياه كمك مي گيرد تا حقيقت ديگري را براي انسان روشن سازد و او را از بيهوده انگاري زندگي دنيوي برهاند.
درحقيقت خداوند، يك بار از زندگي كوتاه و ناپايدار گياه كمك مي گيرد تا كم ارزشي و غيراصيل بودن زندگي دنيا را بفهماند و گاه ديگر از گياه كمك مي گيرد تا حقيقت رستاخيز و زندگي جاودان و ابدي را تبيين نمايد. اين جاست كه با اشاره به رويش گياهان پس از بارش باران اشاره مي كند و مي گويد شما در رستاخيز همانند گياهان سراز خاك بر مي داريد و دوباره زنده مي شويد.
خداوند در آيه 17 سوره نوح به صراحت مي فرمايد: والله انبتكم من الارض نباتا؛ و خداست كه شما را مانند گياهي از زمين رويانيد. البته از ظاهر اين آيه و نيز آيه 37 سوره آل عمران بر مي آيد كه انسان نيز خود نبات و گياهي است كه رشد و نمو دارد. خداوند درباره مادر حضرت مريم(س) مي فرمايد: فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و كفلها زكريا كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا قال يا مريم اني لك هذا قالت هو من عندالله ان الله يرزق من يشاء بغيرحساب؛ پس پروردگارش وي (مريم) را با حسن قبول پذيرا شد و او را گياهي نيكو رويانيد و بار آورد، و زكريا را سرپرست وي قرار دارد. زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مي شد، نزد او نوعي خوراكي مي يافت. مي گفت: «اي مريم، اين از كجا براي تو آمده است؟ او در پاسخ مي گفت: «اين از جانب خداست كه خدا به هر كس بخواهد، بي شمار روزي مي دهد.»
شباهت بي نظير انسان و گياه كه در اين آيات بر آن تاكيد شده، براي اين است كه انسان ها بتوانند با نگاه به زندگي گياهان، زندگي خويش را تبيين و تفسير كنند.
به سخن ديگر، اگر انسان بداند كه زندگي او همانند زندگي گياهان است، مي تواند درك درستي از زندگي خود به دست آورد. زندگي گياه در دنيا كوتاه و ناپايدار است، چنان كه زندگي انسان كوتاه و ناپايدار است. ديگر آن كه گياه دوباره با باراني از خاك برمي آيد، انسان نيز در رستاخيزش اين گونه چون گياه از زير خاك برمي آيد و چون گياه دوباره سرسبزتر از گذشته مي رويد.
خداوند به صراحت در آياتي چند ارتباط تنگاتنگ زندگي بشر وگياه در موضوع رستاخيز را تبيين كرده است. از جمله مي فرمايد: «و اوست كه بادها را پيشاپيش باران رحمتش مژده رسان مي فرستد، تا آن گاه كه ابرهاي گرانبار را بردارند، آن را به سوي سرزميني مرده برانيم، و از آن، باران فرود آوريم و از هر گونه ميوه اي از خاك برآوريم. بدينسان مردگان را نيز از قبرها خارج مي سازيم، باشد كه شما متذكر شويد.»(اعراف، آيه 57)
زنده شدن گياهان، نماد زنده شدن مردگان
بنابراين همان گونه كه خداوند باآب باران، زمين مرده و گياهان مرده را زنده مي كند و به آن ها جان مي بخشد، همچنين انسان هاي مرده را در رستاخيز زنده مي كند و چون گياه از خاك برمي انگيزاند. همين معنا نيز در آيه 5 سوره ق بيان شده است. خداوند در اين آيه نيز مي فرمايد: رزقا للعباد و احيينا به بلده ميتا كذلك الخروج؛ اينها همه براي روزي بندگان من است و با آن آب، سرزمين مرده اي را زنده گردانيديم، رستاخيز نيز چنين است.
در آيات 49 و 59 سوره انعام و 5 و 7 سوره حج و 05 سوره روم و 93 سوره فصلت و 7 تا 11 سوره ق و 71 و 81 سوره نوح، به شباهت رستاخيز انسان ها و زنده شدن آنان پس از مرگ در قيامت، با رويش گياهان در زمين پس از ريزش باران اشاره مي كند و آن را شايسته تدبر و تذكر مي داند و مي فرمايد كه انسان ها مي بايست به اين شباهت توجه داشته باشند و قيامت و رستاخيز انسان ها را اينگونه بشناسد و منكر آن نشويد.
به اين معنا كه شباهت انسان و گياه در اين دو مطلب به انسان كمك مي كند تا حقيقت زندگي دنيوي در ناپايداري و رستاخير دوباره انسان را بشناسند و به آن باور و ايمان پيدا كنند.
در حقيقت، هر كسي به سادگي با اندكي تدبر و تفكر در زندگي گياه و مرگ و رويش آن مي تواند حقيقت زندگي دنيا و رستاخيز انسان ها را در قيامت بشناسد. به اين معنا كه تفكر و مطالعه در رويش گياهان بر اثر باران، برطرف كننده شك و ترديد در مورد قيامت و رستاخيز و برانگيختن مردگان است. (حج، آيه 5 تا 7)
كساني كه در آيات رويش گياهان و بهار طبيعت تفكر و تدبر مي كنند، مي توانند به آساني به حقيقت توحيد (نحل، آيات 01 و 11 حج، آيات 26 و 36) و قدرت خداوند (حج، آيات 5 و 6 و نيز فرقان، آيات 84 و 94) برسند و تقدير الهي و نظام احسن خداوندي را درك كنند (حجر، آيات 91 و 12)
از نظر قرآن، رويش گياهان و فصل بهار به عنوان فصل رويش ها و رستاخيزها، بيانگر قدرت، تدبير، تقدير، علم همه جانبه، ظرافت و لطافت و مانند آن است.(حج، آيه 36 و آيات پيش گفته)
تاكيد خداوند در آيه 36 سوره حج بر دو اسم لطيف و خبير بيانگر اين معناست كه رستاخيز انسان همانند رستاخيز گياهان با تمام دقت، لطافت، زيبايي و آگاهي بر جزئيات انجام مي شود. بنابراين، هيچ چيز در رستاخيز، بيرون از علم و احاطه كامل خداوندي و به دور از زيبايي، لطافت و دقت نخواهد بود.
به هر حال، گياه و سبزه بر سر هر سفره هفت سين و در هر سرزميني بايد انسان را به ياد دو امر مهم و اساسي در زندگي بيندازد: نخست ناپايداري زندگي دنيا، دوم رستاخيز و معاد بنابراين نبايد انسان به زندگي كوتاه و ناپايدار دنيا دل ببندد و آن را اصيل بداند و ديگر اين كه دچار عبث و بيهودگي نشود و گمان نكند كه زندگي، پوچ و هيچ است، بلكه همانند گياهي كه پس از خشكي و نابودي دوباره با باران رحمت الهي مي رويد، انسان دو باره به باران رحمت الهي سبز مي شود و زيباتر و با طراوت تر از گذشته جلوه گري خواهد كرد.
بي گمان درك اين معنا به عيد نوروز معنايي ديگر و جلوه اي زيباتر و فلسفي تر مي بخشد و آدمي را چنان به اوج شادي و سرور مي برد كه هيچ پادشاهي در اوج قدرت و شكوه آن را تجربه نكرده است.
با نگاهي به سفره هفت سين و سبزه و ماهي مي بايست معرفت را از آيات آفاق به آيات انفس برد و سرور و شادي حقيقي را از ظاهر به باطن كشاند و شاهانه خنديد و تبسم حقيقت زندگي را به ديگران ارزاني داشت. اين گونه است كه ديد و بازديد معنايي ديگر مي يابد و هر ديد و بازديدي همانند رستاخيز گياه و انسان معنا مي شود و صله رحم واقعي جلوه مي كند؛ زيرا انسان با درك اين حقيقت، خود را به رحم حقيقي خويش يعني خداوند و رستاخيز پيوند مي دهد و رجعت و بازگشت را معنايي ديگر مي بخشد.
همچنين انسان عنصر عشق را در پيچش و گره هاي سبز زندگي با الوهيت و درك حقيقت بهار و رستاخيز گياه و انسان در سبزه زار سيزده بدر در ميانه طبيعت تجربه ديگري مي كند و حقيقت پيچك عشق را ميان جان و تن در مي يابد و روان را به سوي آب روان مي برد تا در جاري زمان از عنصر مكان بگذرد و با عشق حقيقي و متاله شدن درآميزد. از اين رو طبيعت و سبزه و گياه و آب و ماهي در آموزه هاي عرفاني قرآن، معناي ديگري مي يابد و انسان را با حقيقت و ملكوت اشياء آشنا مي سازد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا