اجتماعیسیاسیمعارف قرآنی

جايگاه و نقش اصلاح گران اجتماعي

116183 اصلاح در برابر افساد به معناي برطرف كردن فساد و تباهي است. اصلاح گر مي كوشد تا امور و يا كاري كه به فساد و تباهي گراييده و يا كشانده شده را، بازسازي و دگرگون سازد و آن را به سوي صحت و درستي بازگرداند.

بنابراين، اصلاح همواره نسبت به يك وضع موجودي است كه به تباهي و فساد كشيده شده است و هدف از اصلاح نيز تغيير براساس كمال چيزي است. به اين معنا هر امري داراي كمال و صحت خاص خود است كه مي بايست در آن حالت باشد، ولي به علل دروني و يا بيروني از حالت كمالي و صحت بيرون آمده و دچار نقص و فساد شده است. در اين جاست كه اصلاح گر تلاش مي كند تا جريان امور را به مسير اصلي خودش بازگرداند.

اصلاح گر با توجه به مطالب پيشين مي بايست وضعيت مطلوب و موجود هركاري را بشناسد و راه كارها و سازوكارهاي اصلاح و درمان فساد و تباهي را بداند. براين اساس هر كسي نمي تواند به عنوان اصلاح گر مطرح شود، زيرا بسياري از مردم نسبت به وضعيت امور و كارهاي موجود اطلاعات و آگاهي هاي ناقص و نارسايي دارند و از سويي ديگر، نسبت به وضعيت مطلوب مي توان گفت در نوعي جهل مطلق به سر مي برند. از اين روست كه تنها انسان هايي مي توانند در نقش مصلحان و اصلاح گران وارد شوند، كه داراي دانش و خرد خاصي باشند.

نويسنده با اين پيش فرض به سراغ قرآن رفته و بر آن شده تا نگاه قرآني را درباره جايگاه نقش و مسئوليت اصلاح گران اجتماعي استنطاق كند. اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

اصلاح جامعه، رسالت پيامبران و عالمان

اصولادر تحليل قرآن، مخاطب اصلي وحي، جوامع بشري است و انسان ها هر چند كه به شكل فردي مورد خطاب قرار مي گيرند ولي آن چه در مخاطب وحي اصالت دارد، جامعه است؛ زيرا انسان ها به هر دليلي، موجوداتي هستند كه در شكل اجتماعي به سر مي برند و كمال ايشان جز به اجتماع تحقق نمي يابد. از اين روست كه ايمان و عمل صالح شخصي به تنهايي براي رهايي از خسران و زياني كه همگان گرفتار آن هستند، كفايت نمي كند، بلكه لازم است تا ديگران را نيز به حق سفارش و توصيه كرد و آنان را نيز به صبر و عمل نيك و صالح دعوت نمود.

پيامبران، از همان آغاز ماموريت داشتند تا توده هاي مردم را به سوي عدالت كه وضعيت كمالي فرد و جامعه است بكشانند و زمينه و فضاي آموزشي و پرورشي را به گونه اي فراهم آورند تا مردمان در يك فرآيند به درجه و سطحي از كمال برسند كه خودخواهان عدالت باشند و براي برپايي آن قيام كنند. (حديد آيه25)

تاكيد بر قيام توده وار مردم به عدالت، از آن رو انجام مي شود كه انسان تنها در اجتماع است كه به كمال مطلق مي رسد و هر انساني كه به تنهايي و دور از اجتماع رشد كرده و به كمالي رسيده است، از جهاتي داراي نقص مي باشد و به مقامات عالي انساني و ربوبيت طولي نمي رسد، زيرا ربوبيت طولي به معناي نقش آفرين بشر در صحنه هستي است. هر كسي حتي اگر زاهد و عابد باشد و يا عالم و دانشمند گردد، تا زماني كه به مسئوليت ربوبيت طولي خويش كه از خاستگاه عبوديت بيرون مي آيد، عمل نكند، هرگز نمي تواند مدعي دست يابي به كمال مطلق شود و در مقام متاله بنشيند.

بنابراين مي توان گفت كه اصلاح جامعه به رهايي آن از هر گونه فساد و تباهي، نقش پيامبران و مسئوليت و ماموريت پيامبري است. پيامبران اين راه را به حكم الهي رفته و تمام اهتمام و تلاش خويش را مصروف آن داشته اند كه اين مهم را به سرانجام و فرجام نيكي برسانند.

از آن جايي كه هر انساني مسئوليت دارد تا گام به گام در مسير الهي پيامبران حركت كند، همچنين ماموريت دارد تا اصلاح گري را به عنوان يك وظيفه و تكليف الهي براي خود تعريف كند؛ زيرا انسان براي متاله شدن نيازمند عبور از اين خاكريزهاي خطرناك و سنگرهاي پيچيده و راه هاي پرفراز و نشيب زندگي است. پس از آن كه متاله شد، نمي تواند مسئوليت فرهنگي و تربيتي خويش را نسبت به جامعه انساني دست كم، ناديده بگيرد.

خداوند با بخشيدن علم و آگاهي به دانشمندان از آن ها پيمان گرفته كه به ياري ستمديدگان و مستضعفان جامعه بپردازند و عليه هرگونه تجاوز و بدعت و گناه بپاخيزند و جامعه را از فساد و تباهي باز دارند و به اصلاح امور جامعه بپردازند. اين پيمان را اميرمومنان علي(ع) در ضمن توضيح دادن اين كه چرا پس ا ز عثمان، حكومت اسلامي را پذيرفت و اين مسئوليت بزرگ را عهده دار گرديد، بيان مي فرمايد و مي گويد: و ما اخذ الله علي العلماء ان لايقاروا علي كظه ظالم ولاسغب مظلوم؛ يكي از علت هايي كه موجب شد من امر حكومت را بپذيرم، اين بود كه خداوند از دانشمندان و آگاهان جامعه پيمان گرفته كه در برابر سيري ستمگر و گرسنگي ستمديده رضا ندهند و آرام و خاموش ننشينند. (نهج البلاغه، خطبه سوم؛ المقاره اقرار كل واحد صاحبه علي امر و تراضيهما به؛ شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج1، ص452).

بنابراين، از ديدگاه اسلام، كسي كه اين آيين را به عنوان مكتب و ايدئولوژي پذيرفته است، تنها مسئول اصلاح خود نيست، بلكه پس از ساختن خود، مسئول اصلاح ديگران و مبارزه براي ريشه كن كردن فساد، تباهي، جنايات و نيز كمك كردن به مستضعفان جامعه است و اصلاح امور فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و حتي محيط زيست از خشكي و دريايي است.

اين مسئوليت آن قدر از نظر اسلام با اهميت و عظيم است كه پيامبر اسلام كسي را كه به آن اهتمام نورزد و آن را مورد توجه قرار ندهد، مسلمان نمي داند، هرچند معتقد به عقايد اسلامي باشد و از عهده وظايف فردي خود برآمده باشد. آن حضرت(ص) مي فرمايد: من اصبح ولايهتم بامور المسلمين فليس بمسلم (اصول كافي)، ج2، ص361)

دانشمندان مسئول اصلاح امور

مسئوليت اصلاح امور و كارهاي جامعه، در درجه نخست بر عهده دانشمندان و آگاهان جامعه است؛ زيرا آنان همه نسبت به وضعيت مطلوب و كمالي كاري آگاهي و علم دارند و هم اين كه از وضعيت و موقعيت كنوني آگاه مي باشند و سازوكارهاي اصلاح امور را مي شناسند و مي دانند.

اصولاخداوند به هر گروه قومي و باشندگان در آبادي و شهري اين فرمان را مي دهد تا گروه هايي از ميان خويش برگزيند و آنان را با هزينه جامعه براي تحصيل علوم و دانش هاي اجتماعي و انساني به مراكز آموزشي پيشرفته بفرستند تا با بهره گيري از علوم و دانش هاي گوناگون نسبت به مسايل و كارهاي جامعه آگاهي يافته و سپس با علم و دانش كامل و كافي به سوي شهر و آبادي خود بازگردند و مسئوليت اصلاح امور اجتماعي را در اختيار گيرند. از اين روست كه در آيه 221 سوره توبه مي فرمايد: فلولانفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين ولينذروا قومهم؛ چرا از هرگروهي از مسلمانان، عده اي اين مسئوليت را به عهده نمي گيرند كه از شهرهاي خود به مراكز علمي اسلامي سفر كنند تا فقيه در دين و دين شناسي گردند و پس از شناخت صحيح اصول و فروع اسلام و بازگشت به جامعه خود، مردمان جامعه را به مسئوليت هاي خويش آگاه سازند و از ترك مسئوليت ها بيم دهند.

در حقيقت، تفقه در دين، به معناي شناخت درست و عالمانه از فلسفه و اهداف هستي و زندگي، روش هاي اجرايي رسيدن به اهداف و مديريت و نظارت بر آن مي باشد كه شامل همه مسايلي است كه انسان در زندگي خود براي رسيدن به سعادت و خوشبختي دنيوي و اخروي بدان نيازمند است.

از اين آيه مي توان، مسئوليت و نقش فقيهان و عالمان ديني را در همه سطوح زندگي بشر به خوبي به دست آورد؛ زيرا آيه بر اين نكته تاكيد دارد كه اين اشخاص مسئوليت انذاري را در جامعه خويش به عهده دارند كه شامل حكومت و قضاوت و نيز اعمال سياست هاي تشويقي و بازدارنده و اصلاحي مي باشد. بر اين اساس مي توان گفت كه فلسفه فقه و تفقه در دين و عالم اسلامي شدن، حكومت كردن است؛ زيرا بي حكومت نمي توان اصلاحاتي را انجام داد و مردمان را چنان كه بايد و شايد نسبت به اعمال فاسد برحذر داشت.

ناگفته نماند كه فقيه در عبارت قرآني، به معناي عالم اسلامي است كه فقه شريعت و آگاهي و فهم دقيق و عميق از قوانين و كتاب، بخشي از آن را تشكيل مي دهد. از اين روست كه بر حكومت عالم اسلامي در اين عبارت تاكيد مي شود كه فقه و اجتهاد در آن تنها بخشي از موضوع را تشكيل مي دهد. بنابراين نمي توان مسئوليت حكومت را تنها به كساني سپرد كه فقه شريعت را مي دانند بلكه مي بايست عالم اسلامي باشند و در همه حوزه هاي ديني از اجتهاد برخوردار باشند.

در اين آيه بر نكته ديگري نيز تاكيد شده است و آن شجاعت از اعلان و عمل است. به اين كه شخص از كساني باشد كه قدرت انذار و بازداشت مردم از كارهاي فساد و نادرست را داشته و از شجاعت لازم براي اعلان و اجراي حدود و قوانين ديني كه آموخته برخوردار باشد. بنابراين كساني كه از اين ويژگي ها برخوردار نمي باشند نمي توانند اين مسئوليت خطير اجتماعي الهي را به عهده گيرند.

نقش اصلاحات در جامعه

اصلاح به معناي بازسازي امور و حركت در مسير تعالي و كمالي در هر چيزي، مسئوليتي بزرگ، خطير و سخت است و نيازمند دانش هاي بسيار و قدرت و توانايي هاي بالفعل شخص در بخش ها و حوزه هاي مختلف مي باشد. از اين روست كه آن را ويژه كساني دانسته است كه از اين توانايي و علم و قدرت برخوردار باشند.

البته از آن جايي كه اصلاحات داراي سطوح مختلف است، هركسي در سطحي كه از دانايي و علم و قدرت آن برخوردار مي باشد، لازم است كه به آن اقدام كند. از اين روست كه اصلاح گري را وظيفه و مسئوليت عمومي مسلمانان دانسته اند. هر كسي در هر سطحي كه قرار دارد مي بايد اين ماموريت و مسئوليت را به انجام برساند.

اما در سطوح عالي تنها شماري مي توانند به اين كار اقدام كنند و از عهده آن برآيند. از اين روست كه مسئوليت اصلاحات بر عهده نخبگان جامعه قرار داده شده است.

هركسي در هر پست و مسئوليتي كه قرار مي گيرد مي بايست نقش اصلاح گري خويش را فراموش نكند و با شناخت مطلوب و وضعيت كنوني، اقدامات اصلاحي را انجام دهد؛ زيرا انسان مسلمان، انساني حقيقت گرا و كمال گرا و درعين حال واقع بين است. با شناخت از واقعيت و آگاهي از آرمان هاي بلند انساني در همان حوزه عمل مي كند و گام برمي دارد.

هركسي اگر به مسئوليت تكيه مي زند و يا از سوي مسئولان بالاتر ماموريتي مي يابد مي بايست نسبت به بازسازي امور و اصلاح آن مورد بازخواست قرار گيرد. از اين روست كه حضرت موسي(ع) هنگامي كه به كوه طور مي رود، برادر خويش را به جانشيني مي گذارد و به او يادآور مي شود تا امور را در مسير اصلاحي آن قرار دهد و در اصلاح آن بكوشد و از روش هاي مفسدان و كارهاي آنان پيروي نكند.(اعراف آيه 241)

اصولاً انجام اصلاحات، امري لازم و هميشگي است، زيرا هرچيزي در يك فرآيند نيازمند تغيير مي باشد و امور اجتماعي و انساني به شدت تحت تاثير وسوسه هاي شيطاني و هواهاي نفساني قرار مي گيرند و از مسير اصلي و كمالي خود دور مي شوند؛ از اين روست كه اصلاحات دايمي مساله همه جوامع بشري است.

اصلاحات در جامعه افزون بر اين كه جامعه را به سوي كمال سوق مي دهد و از تباهي فرصت ها و ظرفيت ها رهايي مي بخشد موجب مي شود تا از عذاب هاي استيصال و بلاهاي دنيوي جامعه در امنيت قرار گيرد. از اين روست خداوند هماره بر اصلاح گري توجه مي دهد؛ زيرا انجام اقدامات اصلاحي از سوي مصلحان جامعه و با كمك مردم موجب مي شود تا خشم خداوند در دنيا گريبانگير جامعه اي نشود. (هود آيات116و 711)

خداوند در آيه65 سوره اعراف مردمان را از افساد در زمين پس از اصلاح آن نهي مي كند و در آيه 422 سوره بقره تظاهر به اصلاح امور مردم با دستاويز قرار دادن اموري نادرست و باطل چون سوگند خوردن هاي دروغين، باز مي دارد و آن را عاملي براي خشم و غضب الهي و نزول عذاب برمي شمارد.گزارش هاي قرآني از اقوامي چون قوم ثمود كه به عذاب و خشم الهي دچار شده اند، بيانگر اين مطلب است كه آنان نسبت به اصلاح امور جامعه كوتاهي مي ورزيدند و با هرگونه حركت اصلاحي مخالفت مي كردند. (شعراء آيات 114تا 251 و نمل آيات 45و 84)

علت اين كه جامعه مدين و قوم شعيب گرفتار، عذاب الهي شدند، ترك اصلاحات اقتصادي بود كه از سوي حضرت شعيب به آنان گفته مي شد. آنان از هرگونه اصلاح اقتصادي سر باز مي زدند و با كم فروشي و گران فروشي و عدم به كارگيري ترازو وكيل (پيمانه) در حق مردمان ظلم و ستم روا مي داشتند. اين گونه بود كه خشم الهي را سبب شدند و گرفتار عذاب الهي شدند. (اعراف آيه58)

به هرحال ترك هر گونه اصلاحاتي يا خودداري از انجام آن يا حتي تظاهر با اصلاحات خود از مهم ترين علل و عواملي است كه جامعه را به تباهي مي كشاند و خشم الهي را سبب مي شود.

اصلاح طلبان دروغين

در عصر پيامبر(ص) گروهي منافق وجود داشتند كه ادعاي دروغين اصلاح طلبي داشتند. (بقره آيات 8و 10و 11) علت اين گرايش به اصلاح طلبي از سوي گروه هاي نفاق از آن رو بوده است كه جامعه اسلامي در مدينه به شدت متاثر از آموزش هاي اسلامي پيامبر(ص) و قرآن، گرايش به اصلاح طلبي داشت. منافقان با بهره گيري از جو و فضاي موجود، مي كوشيدند تا سوار بر موج اصلاحات شوند و با اين شيوه به دو هدف اصلي خويش برسند: نخست آن كه اصلاحات را لوث كنند و آن را به مفهومي بي ارزش و سخنان ياوه و بيهوده تبديل كنند و دوم آن كه سد راه اصلاحات واقعي پيامبر(ص) شوند.

اصولادرهر جايي كه توده هاي مردم به چيزي گرايش مي يابند، كساني هستند كه متاع باطل و بي ارزش خويش را به عنوان آن مي فروشند. اين گونه است كه زماني بي عدالتي را درجامه عدالت به تن جامعه مي كنند و زماني ديگر به نام آزادي، مردمان را به بند هواهاي نفساني و اطماع شيطاني خويش مي كشند.

قرآن ادعاي دروغين منافقان در اصلاح طلبي را ناشي از بيماردلي آنان مي داند (همان) و به آنان هشدار مي دهد كه اين گونه بهره گيري از ارزش هاي انساني و الهي مي تواند سرانجام شومي را براي آنان رقم زند.

خداوند درآيه 611 سوره هود به مساله اندك بودن اصلاح گران اجتماعي درميان امت ها اشاره مي كند تا اين گونه اين مفهوم را منتقل كند كه بسياري از مدعيان اصلاح طلبي بيمار دلاني هستند كه تنها از ارزش هاي انساني سوء استفاده مي كنند.

همين آيه تبيين مي كند كه اصلاح گران اجتماعي، نمي توانند شمار بسياري را شامل شوند، زيرا اصلاح گري نيازمند انديشه هاي بلند و بصيرت درامور است. اين كه خداوند اصلاح گران اجتماعي را صاحبان عقل وانديشه و بصيرت مي شمارد و از آنان به عنوان «اولو بقيه» ياد مي كند خود گواه اين مطلب است كه خردورزي و آگاهي به چند و چون امور اجتماعي و واقعيت هاي موضوع، از ويژگي هايي است كه شخص اصلاح طلب مي بايست از آن برخوردار باشد.براين اساس كساني كه مدعي اصلاح طلبي هستند ولي از خرد و عقل و دانش خوبي برخوردار نمي باشند و يا نسبت به واقعيت هاي جامعه و حقايق آن آگاهي ندارند، نمي توانند اصلاح طلب باشند. پس تنها كساني مي توانند اين ادعا را داشته و درآن صادق باشند كه به حقايق هستي و آفرينش و اهداف آن آگاهي داشته باشند و درآن مسير گام بردارند.

بنابر اين منافقان، يعني كساني كه براي هستي هدف و غايتي درنظر نمي گيرند و ربوبيت الهي را نمي شناسند و از آن غافل مي باشند، نمي توانند اصلاح گران واقعي جامعه باشند و تنها انسان هاي دروغگويي هستند كه جامه اصلاح طلبي برتن كرده اند. (بقره آيات 11و 21) از اين روست كه خداوند درهمين آيات به انسان ها و مومنان هشدار مي دهد كه مواظب اصلاح طلبان دروغين باشند. آناني كه خداوند و ربوبيت وي را قبول ندارند و با مشركان و كافران هم پيمان و هم سفره و همراه هستند و مومنان را به اطاعت از ولايت تمسخر و استهزا مي كنند (همان)

خداوند درهمين آيات به مومنان هشدار مي دهد كه از خطر اصلاح گران دروغين آگاه باشند؛ زيرا آنان با رفتارهاي فسادآميز خويش جامعه را به سوي تباهي مي برند و مردمان را از هر گونه ارزش ها و اصول اساسي انسانيت دور مي سازند؛ چون فساد و تباهكاري آنان به نام اصلاح طلبي مي تواند جامعه را نسبت به هرگونه اصلاحات دلسرد كند و زمينه رواني براي افزايش فساد و تباهي را درجامعه فراهم آورد.

بر مصلحان واقعي جامعه است كه اين گونه مدعيان اصلاح طلبي را كه جز فساد و رفتارهاي ضد ارزشي كاري انجام نمي دهند، رسوا سازند تا زمينه براي سوء استفاده آنان از ميان رود.

خداوند خود در سوره منافقان و آيات بسياري به افشاگري نسبت به آنان پرداخته و مردم را به اين نكته توجه داده است كه افشاگري مدعيان دروغين به معناي تهمت و گناه نيست بلكه آشكارسازي حق و حقيقت است.

خداوند درآيات 116 و 117 سوره هود بر ضرورت وجود اصلاح گران درهر جامعه براي جلوگيري از فساد در اجتماع تاكيد مي كند به معناي ايجاد فرصت هاي لازم اجتماعي براي ايجاد و حضور چنين افرادي درجامعه از سوي مردم و مسئولان مي باشند. بنابر اين بر مسئولان و مومنان هر جامعه است تا درهاي انتقاد سازنده و نظارت دايمي را به سوي نخبگان بازگشايند و اجازه دهند تا ايشان در مسائل اجتماعي نقش و حضور جدي داشته باشند.

اصولاتنها جامعه اي نجات مي يابد كه به اصلاح گران خويش توجه داشته و با ايشان همگام و همراه باشد. در صورت عدم همكاري تنها اين مصلحان جامعه هستند از عذاب ها و خشم الهي در امان مي باشند. (هود آيه 116)

باشد با تقويت حضور اصلاح طلبان واقعي و افشاگري نسبت به بيمار دلان و منافقان مدعي اصلاح طلبي زمينه رشد وتعالي جامعه را براي خود و نسل هاي آينده فراهم آوريم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا