اعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

ارتباط رسالت محمدي و ولايت علوي

120آيات قرآني هنگامي كه به نام محمد(ص) مي رسد در عظمت و شرافت وي سر تعظيم خم مي كند، زيرا وي را باطن مسجود فرشتگان و هستي مي داند و بر حقيقت صادر نخست آگاه است. از اين رو وجود خاكي و حضور دنيايي وي را رحمت مطلق براي جهانيان بر مي شمارد و به مقام رحمه للعالمين مي ستايد.

براين اساس سخن گفتن از چون محمدي(ص) براي هركسي بسيار دشوار است و هرگز پندار كسي را نرسد تا به چكاد عظمت وي دست يابد و حق وي را چنان كه بايسته و شايسته است ادا نمايد براين پايه نويسنده براي اين كه جلوه اي از جمال محمد(ص) را به نمايش گذارد از خداي محمد(ص) ياري جسته است تا گوشه اي از همه هست را در واژگان بريزد و اندامي از حقيقت به نمايش گذارد با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

خاندان پيامبر(ص) مظاهر رحمت الهي بر هستي

رحمت، واژه اي از واژگان نور است كه مي تواند گوشه اي از بزرگي و عظمت انسان بزرگي را بنماياند و با رسالتش پيوند زند.

اگر خلافت براي اين كالبد خاكي اثبات شد به سبب اين روح دميده الهي بود. و چون فرشتگان دريافتند كه كالبد خاكي آدم(ع) حامل مقام روح محمدي است بر او سجده بردند؛ زيرا از حقيقت روح آگاه بودند و عظمت و شرافت وي را مي دانستند كه صادر نخست است كه به كالبدي خاكي دميده شده است.

از آن زمان، هستي در انتظار لحظه اي بود تا به كمال اعتدالي خويش برسد و فرصت آن فراهم آيد تا نور محمدي كه از پشتي به پشتي منتقل شده بود بيرون آيد و هستي را به رحمت مطلق خود نوراني كند. اين انتظار در نهايت برآمد و فرشتگان در هفدهم ربيع الاول، بهار نوراني هستي را جشن گرفتند و مظهريت كامل در طبيعت عنصري تجلي كرد.

از آن روز چهل سال به درازا كشيد تا اين رحمت برهمگان روشن شود و به شكل رسالت محمدي(ص)، هستي را مهمان سفره رحمت الهي كند. از اين رو مبعث را روز كمال جلوه گيري خداوندي در هستي دانسته اند و روز غدير را روز اكمال آن بر شمرده اند، زيرا باطن رسالت محمدي به ولايت علوي خوش درخشيد و هستي را به رحمت مطلق گرفت و در دوزخ به ولايت وي بسته و خشم و غضب از ولايت مداران رخت بربست.

به سخن ديگر، نورمحمدي و نورعلوي كه در اصل، يكتا و يگانه بودند، در جهان زوجيت دوگانه شدند و از مقام نوري تا روحي تا نفسي، جلوه هاي بسيار كردند تا آن كه در دو كالبد قرار گرفتند و در نهايت در بطن فاطمي به مقام يكتايي و يگانگي عودت كردند. اين گونه است كه فاطمه را ليله القدر هستي دانسته اند، زيرا باطن را در جلوه اي، آشكار و نهان ساخت و مظهريت اول و آخر و ظاهر و باطن يافت.

پس اگر فاطمه اي نبود، هرگز خلقت و آفرينشي نبود، زيرا در مقام فاطمه است كه صادر نخست، مي توانست به مقام نوري خويش بازگردد و در دايره نزول و صعود درمركز هستي و وجود، اتصال كمالي كامل، تحقق يابد و فرصت بازگشت و رجعت براي نورالهي فراهم آيد و بازگشت براي همگان از راه رجعت به سوي نور تحقق يابد. در حقيقت مقام فاطمي مقام فرصت هاست و چون فاطمه آفريده شد، اين فرصت فراهم آمد كه هستي، آفريده شود، زيرا نورالهي نيازمند مقام اتصالي بود تا اول را به آخر و ظاهر را به باطن پيوند زند و نور ولايت علوي را به نور رسالت محمدي متصل كند و يكتايي را در دايره صعود فراهم آورد تا در نهايت، هستي در رجعت كامل خويش در فناي نوري محمدي بازگردد و از راه ربوبيت كامل محمدي به فناي ذاتي الهي برسد.

اين گونه است كه رسالت در مبعث و ولايت در غدير در انتظار بود تا مسير صعود همگان را به عشق فاطمي و ليله القدر وي رقم زند. براين اساس روز مبعث را روز رحمت كامل و روز غدير را روز اكمال رحمت بر جهانيان شمرده اند و زمان پيوند اخوت علوي و محمدي به عشق سرمدي و ازلي فاطمي را زمان كمال مطلق دانسته اند؛ زيرا اين گونه است كه راه رجعت كمالي براي همه هستي فراهم آمد. پس اگر وجود فاطمي نبود، چنين امكان بازگشت به فناي مطلق فراهم نمي آمد و چون بي چنين امكاني، آفرينش هستي از مدار هدفمندي خارج مي شد، بر كلام رسول رفت: لولاك لما خلقت الافلاك يا فاطمه.

البته از آن جايي كه وجود نوري و روحي و نفسي همه خاندان عصمت و طهارت(ع) يكتا و يگانه است اين معنا در حق هريك به تمام و كمال است و مي توان درباره هريك از آن خاندان اين معنا را سرود كه لولاك لما خلقت الافلاك. با اين همه سه وجود شريف محمدي و علوي و فاطمي، وجوداتي هستند كه براي اين سير هستي، نياز تمامي است؛ زيرا بي آن، اين سير و حركت آفرينش تحقق نمي يافت و فرصت رجعت و فنا، از هستي برداشته مي شد و چون دايره «انالله و انااليه راجعون» نيازمند اينان بود هرگز خلقت و آفرينش نمي بود.

آفرينش هستي مظهر رحمت رحماني

براين اساس مي توان گفت كه آفرينش هستي بر پايه رحمت الهي بوده و خداوند به سبب صفت رحمانيت خويش است كه هستي را آفريده است. در حقيقت خداوند به رحمت رحماني خويش دنيا را آفريد و به رحمت رحيمي خويش آخرت را پديد آورد. از اين رو خداوند در آيات بسياري هرچيز هستي را منسوب به رحمت خويش مي داند و براين صفت در تحقق آفرينش تاكيد مي كند.

خداوند در آيه 45 سوره انعام مي فرمايد: كتب ربكم علي نفسه الرحمه، خداوند بر خويشتن رحمت را فرض و واجب دانست؛ زيرا اگر رحمتي نبود هستي وجود نمي يافت و لذا همه هستي بر مدار رحمت مي چرخد.

بنابراين هركسي اگر در هستي و آيات آن نظر كند به سادگي به حقيقت رحمت مي رسد و در مي يابد كه همه هستي جلوه اي از رحمت رحماني خداوندي است. از اين رو خداوند در آياتي چند از جمله در آيه 05 سوره روم از انسان ها خواسته تا در آيات هستي دقت و نظر كنند و جلوه هاي رحمت را درهر چيزي بيابند.

انسان مانند ماهي است كه در آب مي باشد و از عنصر آن آگاه نيست. رحمت رحماني خداوند هم چون آب همه ما را دربرگرفته است ولي ما با آن كه غرق در نعمت و رحمت الهي هستيم از آن غافل و بي خبر مي باشيم تنها اگر دمي سر از آب در آوريم وبه ساحل رحمت برسيم آن گاه است كه درمي يابيم كه غرق در رحمت رحماني الهي هستيم و قدر اين همه عنايت و فضل الهي را نمي دانيم.

اگر كسي توجه يابد و از دام غفلت بيرون آيد در مي يابد كه چه بايد بكند و چه راهي را مي بايست طي كند تا رضايت آفريدگاري كه پروردگار هستي است را به دست آورد و جز به رضا و خشنودي او نيانديشند.

خداوند در آيه 147 سوره انعام و نيز 94 و 05 سوره حجر و 75 سوره اسراء به اين نكته لطيف توجه مي دهد كه رحمت الهي بر غضب او پيشي گرفته است؛ زيرا اگر خوب دقت و توجه شود دانسته مي شود كه دنيا مظهر رحمت عمومي و فراگير خداوند است و كافر و مومن از روزي وجود و ديگر روزي هاي الهي برخوردار مي باشند. اگر همه هستي بر مدار ايمان حركت كند هرگز رنگ غضب و خشم الهي را نمي بيند.

شگفت اين كه خداوند تنها زماني خشم خود را آشكار مي كند كه مردم راه بر رحمت بسته باشند و خود را گرفتار غضب الهي كنند. جلوه خشم كامل الهي همانند جلوه رحمت كامل الهي در آخرت است. از اين رو دوزخ و بهشت آفريده شده است و بر خلاف دنيا دو جلوه كامل خشم و رحمت خاص، خودنمايي مي كند. پس تنها خود موجود است كه خشم و غضب عام و خاص را انتخاب مي كند.

رسالت و ولايت، مظهر رحمت رحيمي

از آن جايي كه دست يابي به هستي كامل و رستگاري مطلق در جهان آخرت تنها زماني رخ مي دهد كه انسان از مسير صراط مستقيم هدايت نوري محمدي حركت كند، رسالت پيامبران را رحمت خاص برمي شمارد و رسالت محمدي را كمال آن مي داند. از اين رو نام محمد نام جميع انبياست و رسالت اسلام، رسالت همه پيامبران مي باشد.

بنابراين، همه هستي چه دنيا و چه آخرت با تمام نعمت ها و بركاتش، جلوه اي از رحمت رحماني خداوند است و رسالت محمدي كه در شكل اسلام از آغاز تا زمان بعثت آن حضرت وجود يافته، مصداق كامل رحمت رحيمي خداوند است، زيرا تنها از اين راه است كه مي توان به رستگاري اخروي دست يافت و از نعمت هاي خاص الهي در بهشت رضوان بهره برد.

از آن جايي كه ولايت، باطن رسالت است، دست يابي به رحمت رحيمي، زماني شدني است كه انسان، ولايت علوي را بپذيرد. لذا گفته شده بهشت و دوزخ، جلوه هايي از حب و بغض علي(ع) است.

بنابراين هر كسي نسبت به علي(ع) حب و عشق داشته باشد از ولايت وي بهره مند مي شود و هر كسي نسبت به وي بغض داشته باشد از ولايت وي بي بهره مي باشد. از آن جايي كه باطن رسالت، ولايت علوي است، پس هر كسي ولايت نداشته باشد پذيراي واقعي رسالت نبوده است و هركسي چنين باشد از رحمت خاص بهره مند نخواهد شد. اين گونه است كه ولايت علوي را قسيم النار و الجنه شمرده اند و علي را مدار و محور حق ناميده اند. مومن و منافق به ولايت علوي شناخته مي شود چنان كه مومن از كافر به رسالت دانسته مي شود. در حقيقت، رسالت محمدي كه در حكم ظاهر است، مومن را از كافر جدا مي كند و ولايت علوي كه در حكم باطن است مومن واقعي را از منافق آشكار مي سازد.

جلوه هاي رحمت رحماني و رحيمي

همان گونه كه رحمت رحماني و رحيمي خداوند جلوه هايي دارد كه از آن جمله در رحمت رحيمي مي توان به بهشت اشاره كرد، هم چنين رسالت كه خود مظهر رحمانيت الهي است جلوه هايي دارد. البته ناگفته نماند كه ولايت، مظهر رحمت رحيمي است كه اختصاص به برخي پيدا مي كند كه همان مومنان واقعي مي باشد. براي اين رحمت رحيمي ولايت نيز، جلوه هايي است كه در اين نوشتار نمي توان به آن ها پرداخت. بنابراين در اين جا تنها به رحمت رحماني رسالت و جلوه هايي از آن پرداخته مي شود.

رسالت از آدم تا خاتم(ص) جلوه اي از رحمت رحماني الهي است كه همگان مي توانند از آن بهره گيرند. اين رحمت الهي خود جلوه هايي در زندگي بشر پيدا مي كنند كه مي توان به اعتدال در امت (بقره آيه123) اخراج از ظلمت به سوي نور (حديد آيه9) آساني در احكام (بقره آيه173و آيات ديگر) بهره مندي از اتحاد و فوايد آن (هود آيات 118و 119) اجابت دعا (كهف آيه 01و 61) پاداش هاي دنيوي و اخروي (نساء آيه154) و نزول بركات و دفع نقمات و مانند آن اشاره كرد.

براين اساس كسي كه از رحمت رحماني رسالت بهره مي گيرد، در زندگي دنيوي از بسياري از امكانات بهره مند مي شود كه در صورت عدم پذيرش رسالت براي وي شدني نبود.

از اين رو اهل اسلام در هر مقامي كه هستند از برخي از امور كه از آن به جلوه هاي رحمت رحماني ياد مي شود بهره مي گيرند كه از جمله حفظ خون و مال و عرض است.

هم چنين اگر كسي افزون بر پذيرش رسالت رحماني به رسالت رحيمي كه همان ولايت است باور داشته باشد و از ولايت علوي بهره مند گردد، در دنيا و آخرت افزون بر رحمت رحماني از رحمت رحيمي چون فضل و عنايت خاص خداوندي و بهشت رضوان سود مي برد و از هر گونه حزن و اندوه و ترس و خوفي در دنيا و آخرت دور مي شود.

ولايت علوي، پيام رسالت نبوي

در حقيقت بايد گفت كه پيام رسالت نبوي چيزي جز ولايت علوي نيست؛ زيرا تنها راه بهره مندي از رسالت و جلوه هاي رحمت رحيمي خداوند آن است كه شخص افزون بر رسالت به ولايت باور داشته باشد. از اين رو در برخي از روايات به اين معنا توجه داده شده است كه هيچ عمل عبادي از مسلماني پذيرفته نمي شود مگر آن كه ولايت را پذيرا باشد. به سخن ديگر بي ولايت علوي هر نمازي در حكم نماز بي وضو و ناقص مي باشد و عمل ناقص هرگز پذيرفته و مقبول نمي افتد.

در روايات و احاديث آمده است كه باطن حج و مقصود و مقصد آن، لقاي ولي الله است؛ زيرا براي حج ظاهري است كه همان مناسك و اعمال است و باطني است كه همان ولايت مي باشد. چنان كه ظاهر خانه خدا، چيزي جز سنگ و چوبي نيست ولي باطن آن ولايت علوي است. از اين رو هر كه قصد خانه خدا كند و قصد ولي الله نكند كه باطن خانه خداست، در حقيقت حج نگزارده است و حج وي ناقص است و چنين شخصي تنها از رحمت ظاهري و رحماني خداوند در دنيا بهره مند مي شود ولي از رحمت باطني و رحيمي خداوند در دنيا و آخرت بهره اي نمي برد.

به هرحال روز مبعث هر چند كه روز رسالت ظاهري است ولي در باطن آن، روز ولايت علوي نيز مي باشد. لذا بايسته است در اين روز به زيارت علوي شتافت و به عشق باطن رسالت، ولايتمداري را آشكار ساخت.

آيات قرآني اكمال رسالت را منوط به ولايت علوي دانسته است تا همگان دريابند كه آن چه موجب اتمام نعمت الهي بوده، ولايت وي بوده است. بنابراين پيام مطلق و خاص رسالت چيزي جز ولايت نيست و اگر كسي ولايت را نپذيرد در حقيقت رسالت را نپذيرفته است و در دين خويش ناقص است و در عمل خود به اتمام و اكمال نرفته است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا