تاریخیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

علم نافع از ديدگاه امام كاظم(ع)

mosabne jafarبه مناسبت 25رجب سالروز شهادت مظلومانه امام هفتم هدايت

فرصت علم بس كوتاه است. اين درحالي است كه جهان پر از رمز و راز و انسان سرشار از نياز است. در هياهوي بازاربزرگ دنيا، هركسي متاعي را مي فروشد و براي آن فرياد بر مي آورد. انسان در اين هياهو گم مي شود و تبليغات رنگارنگ تر است و دروغ، آدمي را سرگشته مي سازد. اين جاست كه نيازمند راهنمايي است تا كالا و متاعي را برگزيند تا بيشترين سود و بهره را برد؛ زيرا وقت چنان اندك است كه حتي نمي تواند نامهاي اين همه متاع را بداند و بشناسد تا چه رسد كه از بخش كوچكي از آنها بهره مند شود.

اگر دركتابخانه اي با ميليون ها مجلد كتاب با ميلياردها صفحه مطلب مواجه شويد، چه مي كنيد؟ در اينترنت درهياهوي اطلاعات رنگارنگ درست و نادرست چه مي كنيد؟ ابزارها و موتورهاي جست و جو را براي چه به كار مي گيريد و چرا با انواع قيدها، دايره اطلاعات خواسته خود را محدود مي سازيد؟ آيا مشكل شما محدوديت هاي عمر و وقت نيست؟ پس چرا درجهان پر از رازها و نيازها، راهنمايي نمي جوييد؟

نويسنده دراين مطلب با مراجعه به آموزه هاي حيات بخش امام كاظم(ع) بر آن شده تا دانش مورد نياز انسان از ديدگاه آن امام همام(ع) را شناسايي و معرفي كند تا آدمي در اين هياهوي بازار اطلاعات و علوم و دانش سرگشته نماند و راه به حقيقت مورد نياز بجويد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

¤¤¤

محدوديت هاي انساني و جهان بي نهايت

جهان با همه محدوديت هايش، چنان بزرگ و بي نهايت براي انسان است كه نمي تواند همه كلمات وجودي خداوند را بشناسد و نام برد، چه رسد كه از آنها استفاده اي هرچند محدود و حتي يك بار از آن داشته باشد. خداوند درباره كلمات وجودي و آفريده هايش مي فرمايد: بگو اگر دريا مركب كلمات پروردگار من باشد پيش از آنكه كلمات پروردگارم تمامي گيرد دريا تمامي پذيرد و اگر همه آن چه در زمين است قلم شوند و هفت درياي ديگر نظيرآن را نيز به كمك آوريم باز هم كلمات خداوندي و آفريده هايش پايان نمي گيرد؛ زيرا خداوند عزيز و حكيم است.» (لقمان، آيه 27)

هم چنين در جايي ديگر مي فرمايد:«بگو اگر دريا مركب كلمات پروردگار من باشد پيش از آنكه كلمات پروردگارم تمامي گيرد دريا تمامي پذيرد و گرچه نظير آن را نيز به كمك آوريم.» (كهف، آيه 109)

بنابر اين، با اين بي نهايتي كه براي آفريده هاي الهي است و با اين محدوديت هاي چندگانه اي كه براي انسان است، نمي توان اميد داشت كه حتي بخش كوچكي از اين هستي را بشناسيم؛ چه رسد كه از آن بهره گيريم و استفاده نماييم.

يادآور مي شويم كه براي واژه كلمه معاني چندي است كه از جمله آنها، موجود است. (قاموس قرآن، ج 6، ص 141-146) از اين رو خداوند در آيه45 سوره آل عمران حضرت عيسي بن مريم(ع) را به عنوان كلمه معرفي كرده و مي فرمايد: «ملائكه به مريم مي فرمايند كه خداوند تو را بشارت مي دهد، به كلمه اي از خودش، كه نامش مسيح عيسي پسر مريم است.»

علامه طباطبايي (رحمه الله) مي فرمايد:كلمه در قرآن كريم برموجودات و اعيان خارجي اطلاق شده، نه بر الفاظ و اقوال. (ترجمه الميزان، ج 1، ص 406) درهمان كتاب شريف ذيل آيه (فتلقي آدم من ربه كلمات»، مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد كه : خداي تعالي با نكره آوردن لفظ كلمات، امر آن كلمات را مبهم گذاشت و فرمود: «فتلقي آدم من ربه كلمات»، و در قرآن كريم، لفظ كلمه، بر موجود عيني اطلاق مي شود. (همان، ص224)

به هرحال، كلمات وجودي خداوند بي نهايت است و آگاهي از همه آنها براي آدمي به گونه اي محال عادي است؛ چه رسد كه از آنها استفاده كند و نيازهايش را با آنها برآورده سازد.

دانش هاي مفيد براي انسان

بر اين اساس، لازم است تا انسان در اين محدوديت هاي چندگانه اش، درپي دانشي برود كه نيازهاي اساسي او را برآورده سازد. از آن جايي كه دانش هاي موجود در هستي باتوجه به بي نهايتي كلمات وجودي به نوعي بي نهايت است، مي بايست جزئيات علوم را فروگذارد و در اين ميان كلياتي را برگزيند كه انسان را به هدف برساند و نيازهايش را برآورده نمايد.

اگر شما در اينترنت در جست وجوي علم و دانش باشيد، خود را لازم مي بينيد كه از موتور جست وجو استفاده كنيد تا در كمترين زمان ممكن، اطلاعات مفيد و موردنياز شما را شناسايي كرده و در اختيار شما بگذارد. در جهان بي نهايت نيز لازم است تا از يك راهنما براي شناسايي علوم مفيد از دانشهاي زيانبار و مضر بهره مند شويد. خداوند باتوجه به فلسفه و هدف آفرينش، كساني را براي هدايت و راهنمايي مردم معرفي كرده كه از آنان به پيامبران و اولياي الهي ياد مي شود.

از جمله اين انسانهاي كامل و اولياي خداوند كه راهنماي بشر به سوي اهداف آفرينش هستند، امام موسي كاظم(ع) امام هفتم است. سبك زندگي ايشان در سنت و سيره، سرمشق همه كساني است كه مي خواهند حقيقت را بشناسند و متحقق به حقيقت شوند. يعني آناني كه مي خواهند صفات كمالي را بشناسند و اسماي الهي را در خود فعليت بخشيده و متاله و خدايي شوند و به كمال مطلق و حقيقت تمام برسند.

آن حضرت(ع) در بياني روشن به مهمترين وظيفه و مسئوليت هر انسان در قبال خودش اشاره كرده و مي فرمايد: وجدت علم الناس في اربع: اولها أن تعرف ربك؛ و الثانيه أن تعرف ما صنع بك؛ و الثالثه أن تعرف ما أراد منك؛ و الرابعه أن تعرف ما يخرجك من دينك؛ دانش و علومي را كه مردم به آن نياز دارند، در چهار چيز يافتم: اول اين كه خداي خودت را بشناسي؛ دوم بشناسي كه خداوند با تو چه كار كرده است؛ سوم بشناسي كه خداوند چه چيزي از تو مي خواهد؛ و چهارم بشناسي كه چه چيزي تو را از دينت خارج مي كند. (بحارالانوار، ج78، ص328).

بنابراين، دانش هاي مفيد براي انسان، خداشناسي، خودشناسي، فلسفه آفرينش انسان و موانع موجود در راه هدف است. مولوي در شعري به بخشي از اين علوم چهارگانه كه بشر بدان نياز دارد اشاره كرده و مي فرمايد: از كجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود/ به كجا مي روم آخر ننمايي وطنم.

براساس سخن امام همام امام موسي كاظم(ع) انسان مي بايست افزون بر دغدغه شكم، دغدغه مهم تر و اساسي تري داشته باشد؛ زيرا برآورد نيازهاي كوتاه مدت چون نيازهاي غذايي و جنسي، هرچند لازم و ضروري است، ولي نمي بايست اين نيازها او را از هدف اصلي دور سازد؛ زيرا اين امور همانند ابزارهايي براي رسيدن به هدف اصلي نيست نه آن كه اصالت يابد و اصل فراموش شود. بسياري از مردم چنان سرگرم اشتغالات دنيوي و برآورد نيازهاي مادي مي شوند كه اصل و هدف زندگي را فراموش مي كنند. اين همان چيزي است كه در آموزه هاي وحياني اسلام از آن به اصالت بخشي دنيا و يا حب و دوستي آن تعبير شده است. انسان نمي بايست زندگي اصلي و هدف واقعي از بودن در جهان را كه متاله و (خدايي) شدن است، فراموش كند و به زندگي محدود و خرد و پست دنيا اصالت دهد. اين همانند اين است كه شخصي در اينترنت به هدف مطلبي از موتور جست وجو استفاده مي كند ولي به جاي اين كه در جست وجوي مطلب باشد، سرگرم زيبايي هاي موتور شود و وقت خود را بدان صرف كند. يا مانند كسي است كه دستور زباني را مي خواند تا زباني را ياد بگيرد و بدان سخن بگويد، ولي چنان محو در دستور زبان مي شود كه از اصل مي افتد يا در علم منطق مي ماند و فراموش مي كند كه علم منطق مقدمه علم فلسفه است يا علم اصول مقدمه اي براي علم فقه و استنباط مي باشد.

از اين رو لازم است انسان نيازهاي خويش را با توجه به اصل بودن اهداف و فلسفه آفرينش سامان دهي كند و براساس آن حركت زندگي خود را سامان دهد. پس براي شناخت حقيقت فلسفه آفرينش و دريافت هدف زندگي، لازم است تا معرفت الله و معرفت نفس پيدا كند. اينها از علوم و دانشهايي است كه در اسلام به عنوان علم نافع از آن ياد شده است.

علم نافع

علم نافع همان حكمت است كه بيان كننده اهداف آفرينش هستي و انسان مي باشد. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: كلمه الحكمه ضاله المؤمن فحيث وجدها فهو احق بها؛ حكمت، گمشده مؤمن است و هر كس كه چيزي گم كرده آن را در هر نقطه كه پيدا كند معطل نمي شود و برمي دارد. (بحارالانوار، ج2 ص.99) پس انسان مي بايست دنبال حكمت حتي در ميان كافر و مشرك و منافق باشد. (نهج البلاغه، حكمت08؛ بحارالانوار، ج2 ص69) علم و دانش براي آن است كه حق را بشناسيد و از باطل جدا سازيد و راه رسيدن به حقيقت را در آن بيابيد و در چارچوب آن عمل كنيد. بنابراين، لازم است كه هدف را از طريق علم و حكمت شناخته و موانع را نيز دانسته و براساس آن عمل كنيم تا به هدف برسيم. اين همان علم نافع است؛ زيرا همراه با عمل است.

امام رضا(ع) مي فرمايد: قال لقمان الحكيم: لاتتعلم العلم ممن لم يتنفع به فان من لم ينفعه علمه لاينفعك؛ علم را از كسي كه نتوانسته است در زندگي خود از آن استفاده كند فرانگير كه علم او براي تو نيز فايده اي نخواهد داشت. (بحارالانوار ج2 ص99)

امام صادق(ع) نيز در اين باره مي فرمايد: تعلموا ماشئتم ان تعلموا، فلن ينفعكم الله بالعلم حتي تعملوا به، لان العلماء همتهم الرعايه، والسفهاء همتهم الروايه؛ هر اندازه كه دلتان مي خواهد بياموزيد؛ اما (بدانيد كه) تا به علم عمل نكنيد، خداوند هرگز از آن (علم) به شما سودي نمي رساند، زيرا كه علما به عمل كردن اهتمام مي ورزند و نادانان به روايت و نقل كردن» (بحارالانوار، ج2، ص73)

علم اديان كه به عنوان مهمترين علم از سوي پيامبر(ص) معرفي شده، علم شناخت هستي و انسان و راهنمايي به سوي اهداف آفرينش است. اگر در همين روايت از علم ابدان نيز سخن به ميان آمده، به معناي علم ابزاري است؛ زيرا رسيدن به اهداف آفرينش ابزاري مي خواهد كه سلامت بدن از جمله آنهاست؛ زيرا انسان به سلامت و قوت بدن و تن است كه مي تواند بار سنگين نفس را به مقصد تجرد الهي برساند و متاله شود و در مقام ربوبيت قرار گيرد.

علم حصولي و علم حضوري

علم مي بايست به گونه اي آموخته شود كه جزو جوهر ذات انساني شود و از علم حصولي به علم حضوري تبديل شود. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: ما العلم الاما حواه الصدر؛ علمي، واقعي و مفيد است كه در درون انسان لمس شود و فقط ذهني نباشد. (بحارالانوار ج47 ص861) اين همان علم شهودي و جوهري است كه هدف زندگي آدمي را مشخص مي كند و او را بدان سمت مي برد و هرگونه موانع را از پيش رويش مي زدايد.

به سخن ديگر، علم و دانش با عمل به ثمر مي نشيند (كافي، ج4، ص44) و هنگامي كه به ثمر نشست از حالت علم حصولي و ذهني به علم شهودي و باطني تبديل مي شود. در اين حالت است كه علم حقيقي از باطن شخصي مي جوشد و حقايق براي او كشف مي شود اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: هجم بهم العلم علي حقيقه البصيره؛ با برقرار كردن ارتباط بين روح و سرچشمه هاي خلقت، علم و آگاهي به سوي آنها سرازير شده است. (بحارالانوار ج32 ص44)

در حقيقت، علم شهودي، ارتباط انسان با سرچشمه علم يعني خداوند است. از اينجاست كه احاطه علمي همانند احاطه خداوندي براي او تحقق مي يابد و او از چشم خداوند به جهان مي نگرد، چنان كه در زماني خداوند از چشم او به هستي مي نگرد كه اين آخر فناي عبد در خداوند است. (انفال، آيه 71)

براي رسيدن به چنين علم نافعي، امام موسي كاظم(ع) به علم دين توجه مي دهد و مي فرمايد: تفقهوا في دين الله فان الفقه مفتاح البصيره، و تمام العباده و السبب الي المنازل الرفيعه و الرتب الجليله في الدين و الدنيا و فضل الفقيه علي العابد كفضل الشمس علي الكواكب من لم يتفقه في دينه لم يرض الله له عملا؛ در دين خدا، دنبال فهم عميق باشيد؛ زيرا فهم عميق در دين، كليد بصيرت و كمال عبادت و سبب تحصيل مقام هاي والا و مراتب شكوهمند در امور دين و دنياست؛ و برتري فقيه بر عابد، مانند آفتاب است بر كواكب و كسي كه در دينش فهم عميق نجويد، خداوند هيچ عملي را از او نپسندد. (تحف العقول، ص 014)

به سخن ديگر، علم دين، كيمياي حكمت است و آدمي را در مسير شناخت حقيقت هستي و سير و سلوك در آن قرار مي دهد و اجازه مي دهد تا آنچه را كه اصل است از فرع بازشناسد و در مسير درست گام برداشته و موانع را از پيش روي خود بردارد.

فقه به معناي فهم دقيق و عميق است. چنين حالتي زماني دست مي دهد كه انسان از پوسته و ظاهر دنيا و خواسته هاي آن بگذرد و ملكوت و باطن را ببيند و بشناسد. چنين علم و فهم ژرفي به انسان كمك مي كند تا در مسير متاله (خدايي) شدن گام بردارد و حكمت و فلسفه آفرينش را درك و بدان پاي بند شود.

اما برخي از علومي كه ما براي آن اصالت قائل مي شويم، چيزي جز زيان براي آدمي نيست؛ زيرا فرصت كوتاه عمر را از او مي گيرد و اجازه نمي دهد تا از اين فرصت كوتاه استفاده كند چنين دانش و علمي جز لهو نيست؛ زيرا آدمي را به خود سرگرم كرده و از انجام كار مفيد و سازنده باز مي دارد. امام موسي كاظم(ع) ازپيامبر(ص) روايت مي كند: دخل رسول الله المسجد فاذا جماعه قد اطافوا برجل.

فقال: ما هذا؟

فقيل: علامه

قال: و ما العلامه؟

قالوا: اعلم الناس بانساب العرب و وقائعها و ايام الجاهليه وبالاشعار العربيه.

فقال النبي: ذاك علم لايضر من جهله و لاينفع من علمه.

رسول خدا وارد مسجد شد، ديد عده اي گرد مردي جمع شده اند. فرمود: چه خبر است؟

عرض شد: علامه است.

فرمود: علامه يعني چه؟

عرض كردند: او داناترين مردم است به انساب عرب و جنگ هاي ايشان و به روزگار جاهليت و اشعار عربي.

پيامبر فرمود: اينها دانشي است كه اگر كسي نداند به او زياني نرسد و اگر كسي بداند او را سودي نبخشد. (امالي الصدق، ص022، حديث31)

بنابراين، انسان ميان اين همه علوم مي بايست در انديشه علم نافع و سودمندي باشد كه او را با خدا و خود آشنا سازد و حقيقت و فلسفه آفرينش و وجودي اش را ترسيم و تبيين نمايد و راه وچاه را به او نشان دهد. اين علوم چهارگانه است كه انسان مي تواند از آن بهره گيرد و حقيقت علم چيزي جز اين امور نيست. بنابراين، انسان پس از اين كه نيازهاي ابتدايي و لوازم زندگي دنيوي را در حد زهد و به عبارت ديگر در حد رفع نياز به دست آورد مي بايست به همان مقدار بسنده كند و به جاي تكاثر اموال و كنز آن، در انديشه هدف آفرينش و خلقت خود برود و به تهذيب و خودسازي بپردازد و همه وقت كوتاه عمر خويش را صرف اين مقوله كند. كسي كه اين گونه عمل نكرد بداند كه خاسر و زيانكار واقعي در دنيا و آخرت است. بسياري از مردم سر در آخور دنيا كرده اند و هرگز سر بر نمي آورند كه غير از آخور چيزي ديگر نيز در جهان است كه قابل ديدن و بهره بردن است. از اينرو بسياري از كلمات و سخنان و سنت و سيره انسان هاي كامل، هشدار و انذار و توصيه به كسب حقيقت است و در اين راه افزون بر راهنمايي، به دستگيري خلق مي پردازند، ولي بسياري از مردم دست كمك اين انسانهاي كامل را رد مي كنند و سرگرم آخور دنيا مي شوند. باشد كه اين گونه نباشيم و با بهره مندي از موتور و راهنماي جست و جوگر حق و حقيقت، راه صلاح و رستگاري و خوشبختي ابدي را بيابيم و در اين مسير گام برداريم و عمر خويش را صرف آن نماييم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا