اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

نردبان ترقی از نظر امام جواد(ع)

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

هر کسی دوست دارد تا در همه ابعاد وجودی و جهات زندگی اش ترقی داشته باشد و به مراتب و درجات عالی دست یابد. از آن جایی که دنیا دارالاسباب است باید اسباب و وسایل ترقی را شناخت و از آن ها استفاده کرد. نویسنده در این مطلب نگره امام جواد(ع) درباره اسباب واقعی ترقی بیان کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

دنیای اسباب

با نگاهی به اوضاع دنیا به سادگی و آسانی می توان دریافت که دنیا دارالاسباب است و برای رسیدن و دست یابی به هر چیزی نیازی است تا سبب مناسب آن شناخته و به کار گرفته شود. در احادیث نیز این معنا مورد تایید قرار گرفته است؛ چنان که روایات وارده آمده است: «أبيَ اللّه أن يُجريَ الأشياء الاّ بأسبابها خداوند امتناع دارد كه چيزها را جز به وسيله اسباب آنها به اجرا درآورد. » (بحارالأنوار، ج2، ص 90، باب 14، حديث 14 و 15 و همان، ص 168، باب 22، حديث 1).

در جایی دیگر آمده است: ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها ؛ خداوند امتناع دارد که امور جز به اسباب جریان یابد.(مجمع البحرین، طریحی، ذیل واژه سبب)

امام صادق(ع) می فرماید:«فجعل لكُلِّ شي‏ءٍ سببا و جعل لكلِّ سببٍ شرحا و جعلَ لكُلِّ شرحٍ مِفتاحا و جعلَ لكلّ مفتاحٍ علما و جعلَ لكُلِّ علمٍ بابا ناطقا، مَن عرفَهُ عرفَ اللّهَ و مَن أنكرَهُ أنكر اللّهَ. ذلك رسولُ اللّهِ و نحنُ؛ خداوند براي هر چيزي سببي و براي هر سببي شرحي و براي هر شرحي كليدي و براي هر كليدي علمي و براي هر علمي بابي گويا قرار داد. هر كه آن باب ناطق را بشناسد، خدا را شناخته و هركس انكار كند، خدا را انكار كرده است. آن باب، پيامبر خدا و ماييم».( بحارالأنوار، ج2، ص 90 و ج2، ص 168)

اين قاعده كلي همه چيز را فرا مي‏گيرد، حتی هلاکت الهی نیز به اسباب بستگی دارد؛ چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ إذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرَنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهاَ القَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيرا؛ و هر گاه اراده کنیم آبادی را هلاک کنیم به مترفان آن آبادی فرمان می دهیم پس در آن فسق می کنند و حکم نابودی برای آنان ثابت می شود.پس آنان را به شدت نابود می کنیم.(اسراء، آیه 16)

مضمون آيه شريفه اين است كه هلاك و نابودي هيچ قريه‏اي بدون فسق و فجور مترفين و بلهوسي و شهوتراني آنهايي كه غوطه‏ور در ناز و نعمت مي‏باشند، ممكن نيست. نه قومي بي‏سبب، عزيز و سربلند و نه ملّتي بي‏سبب، ذليل و بدبخت و نگون‏بخت مي‏شود. نه عزّت و سربلندي و اقتدار، خارج از مجاري علل و اسباب است و نه ذلّت و سقوط و فنا و اضمحلال، راهي غير از مجاري علل و اسباب دارد.

خداوند در داستان ذوالقرنین به این نکته اشاره دارد که برای دست یابی به هر چیزی نیاز است تا اسباب مناسب شناخته و به کار گرفته شود. خداوند در آیه 84 سوره کهف می فرماید: إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا؛ ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى سبب و وسيله‏اى بدو بخشيديم.

حضرت ذوالقرنین(ع) نیز با استفاده از اسباب مناسب هر کاری به هدف مشخص خویش دست یافت که در آیات 85 و 89 و آیات دیگر همین سوره تبیین شده است.

البته ما بیش تر با اسباب عادی و معمولی و حسی آشنا بوده و با آن ها سر و کار داریم. از این رو، وقتی می شنویم که مثلا تقوا سببی از اسباب علم لدنی و دانش حضوری و تعلیم خداوندی است(بقره، آیه 282) یا تقوا عامل نزول برکات است(اعراف، آیه 96) با شگفتی و تعجب با آن مواجه می شویم؛ در حالی که اسباب امور و اشیاء اختصاص به همین اسباب مادی ندارد، بلکه اسباب غیر مادی نیز از اسبابی است که باید به آن ها توجه کرد. به عنوان نمونه همان طوری که دارو و درمان و پزشک عامل بقا و افزایش عمر است، صله رحم، صدقه، دعا و مانند آن ها نیز عامل بقا و افزایش عمر است که در روایات به آن ها اشاره شده است. در روایات به ارتباط تنگاتنگ و سبب و مسببی اموری چون گناه و زنا و ترک زکات و مانند آن ها به عنوان عوامل قحطی و خشکسالی بیان می کند و به مردمان هشدار می دهد تا با استغفار به عنوان سببی برای رهایی از بلایای به ظاهر طبیعی بهره گیرند.

خداوند در قرآن هم چنین می فرماید که انسان با تقوا می تواند راه های برونرفت از مشکلات را بیابد و از روزی بی حساب بهره مند شود با آن که برای هر چیزی مقدر و مقدراتی است که از آن حدود خارج نمی شود. خداوند می فرماید: و مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَ يَرْزُقهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَليَ‏اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَي‏ءٍ قَدْرا؛ هركس تقوا پيشه كند، خداوند برايش راهي قرار مي‏دهد و او را از جايي كه گمان ندارد، روزي مي‏دهد و هركس بر خدا توكّل كند، خداوند او را بس است. خداوند به فرمان خودش مي‏رسد. خداوند براي هر چيزي اندازه‏اي قرار داده است».(طلاق، آیات 2 و 3)

پس اگر چه اسباب ظاهري، اقتضاي فقر و تهيدستي و گرفتاري دارد، ولي تقوا و توكّل، راه را بر اسباب ديگر مي‏گشايد و شخص را از گرفتاري و تنگدستي نجات مي‏دهد. البته در چنین حالاتی معجزه ای رخ نمی دهد؛ زیرا به نظر قرآن، اسباب معنوی نیز همانند اسباب مادی از امور طبیعی هستند. پس به همان میزان که اسباب مادی، طبیعی است، اسباب معنوی نیز طبیعی است. این مطلب را می توان از جمله «قد جعل الله لكل شي‏ءٍ قدرا» استفاده کرد. پس همان طوری که اسباب مادی فقر و غنا تاثیرگذار است و در تاثیرگذاری حد و اندازه ای دارد، اسباب غیر مادی چون تقوا و توكّل، نیز این گونه است. با این فرق که اسباب مادی فقر و تهيدستي و غنا حد و اندازه‏اي دارند كه نمي‏توانند از حد خود تجاوز كنند، و مانع تأثير تقوا و توكل شوند؛ در حالی که اسباب معنوی می توانند به گونه ای عمل کنند که تاثیر موانع مادی را بردارند.

در آیات و روایات به همان میزان که به اسباب مادی توجه داده می شود به اسباب معنوی نیز توجه داده می شود و حتی توجه و اهتمام بیش تری به این مقوله شده است؛ زیرا اسباب مادی برای همگان قابل درک و استفاده است؛ در حالی که اسباب معنوی برای بسیاری قابل درک نیست تا مورد استفاده از سوی آنان قرار گیرد. این گونه است که بخش اعظم آیات و روایات به توجه دهی مردم به اسباب معنوی و غیر مادی اختصاص یافته است؛ زیرا خداوند می خواهد این مطلب را هویدا و آشکار کند که اسباب معنوی در جهان مادی نه تنها تاثیرگذار است، بلکه تاثیرگذاری آن بیش تر از تاثیرگذاری اسباب مادی است.

این تاثیرگذاری اسباب معنوی بر جهان اختصاص به دنیا ندارد، بلکه در آخرت انسان نیز تاثیرگذار است. به عنوان نمونه امام جواد عليه السلام می فرماید: مَن زارَ قَبرَ عَمَّتي بِقُمَّ ، فَلَهُ الجَنَّةُ ؛ :هر كس قبر عمّه ام (حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام) را در قم زيارت كند ، بهشت پاداش او است .( كامل الزيارات ، ص 536 ؛ سفينة البحار: ج2 ،ص376)

این حدیث به خوبی بیان می کند که زیارت قبر در دنیا چگونه می تواند موجب تغییر در وضعیت انسان در آخرت شود و او را از دوزخ به سوی بهشت برد.

وثاقت به خدا، نردبان ترقی انسان

اکنون که دانسته شد دنیا دارالاسباب است و انسان باید برای هر چیزی سبب مناسب آن را بشناسد و بیابد و از آن بهره گیرد، باید گفت که اسباب ترقی انسان در مسیر تعالی و تکامل، چیزی جز وثاقت به خداوند و اعتماد به او نیست. اگر انسان با تقوا به جایی می رسد که خداوند معلم او می شود و چنان که معلم حضرت آدم شد و به او اسمای الهی را آموخت(بقره، آیه 31) هم چنین خداوند معلم متقی شده و او را به تعلیم حضوری و شهودی و علم لدنی مفتخر خواهد کرد.

انسان اگر بخواهد در مسیر کمالی بر نردبان ترقی بالا رود، باید تنها به خداوند به عنوان تکیه گاه استفاده کند؛ زیرا نردبان باید به جایی تکیه کند تا انسان بتواند از آن بالا رود. این تکیه گاه باید آن چنان قابل اعتماد باشد که هرگز ترس از سقوط وجود نداشته باشد. وقتی کسی نردبان را بر شاخه ای شکننده یا درختی نازک و لطیف می گذارد احتمال خم شدن و شکستن و سقوط وجود دارد؛ اما اگر بر جایی تکیه دهد که محکم و استوار باشد در این صورت احتمال افتادن نردبان و سقوط بسیار اندک و در حد صفر می رسد.

انسان عاقل باید در مسیری اسراء و معراج به آسمان ملکوت در سیر و سفر انفسی، نردبانی محکم اختیار کرده و آن را بر جایی محکم و استوار تکیه دهد. چنین جایی که قابل اعتماد مطلق است تنها خداوند است. امام جواد(ع) می فرماید: الثِّقَةُ بِاللّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ و سُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ ؛ اعتماد به خدا بهاى هر چيز گران بها است ، و نردبانى به سوى هر بلندايى .(بحارالانوار، ج 78 ، ص 364)

خداوند در قرآن می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى‏نيازِ ستوده است.(فاطر، آیه 15) هم چنین خداوند در آیه 38 سوره محمد(ص) می فرماید: وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء ؛ و خداوند غنی و شما فقیران هستید.

این فقری که در قرآن برای انسان اثبات می شود فقر هویتی و فقر وجودی انسان است؛ به این معنا که انسان سر تا پا نیاز است و ستون فقراتی ندارد که او را بر سر پا نگه دارد، بلکه همانند پیچک و عشقه ای است که هماره نیازمند عرش و تکیه گاه است تا بدان تکیه کند. این فقر در تمام ابعاد وجودی انسان ساری و جاری است و اگر دمی خداوند در انسان جریان نداشته باشد نیست و نابود می شود؛ از همین روست که خداوند غنی و بی نیاز و حمید و ستوده از روی بی نیازی خویش به انسان و همه هستی توجه می کند و آنها را به وجود خویش بهره مند می سازد؛ و از همین روست که خداوند پیش و پس و همراه هر موجودی است و به خود موجود از خودش نزدیک تر است؛ چنان که امام صادق(ع) می فرماید: مَا رَأَيْتُ شَيْئًا إلَّا رَأَيْتُ اللَهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَهُ ؛ به‌ هيچ‌ چيزي‌ نظر نكردم‌، مگر آنكه‌ قبل‌ از آن‌ چيز و بعد از آن‌ چيز و با آن‌ چيز خدا را ديدم‌.( لقاء الله ، ملکی تبریزی، خطي ص 7)

خداوند به این حقیقت عظیم در آیه 16 سوره ق این گونه اشاره می کند: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ؛ و ما انسان را آفريده‏ايم و مى‏دانيم كه نفس او چه وسوسه‏اى به او مى‏كند، و ما از شاهرگ او به او نزديكتريم.

بنابراین، وجودی فقری انسان و هر موجود دیگر این معنا را اثبات می کند که انسان تنها باید به خداوند غنی اعتماد و تکیه کند و همان طوری که وجودش از خداست هر چیز دیگری را از خداوندی بخواهد که کامل و غنی و حمید است و جهل و عجز و بخل در وی راه ندارد.

کسی که به خدا پیوست و خداوند را ثقه و تکیه گاه خویش قرار داده باشد، دیگر نیازی به غیر خداوند ندارد و از همین رو از ایاشن مستغنی می شود. چنین استغنایی از مردم فرصتی را موجب می شود تا به خدمت به خلق برای رضای خداوند بپردازد بی آن که چشم داشتی داشته یا منتی بگذارد و یا انتظار و توقعی از آنان حتی برای تشکر زبانی داشته باشد. این گونه است که به غنای واقعی نزدیک می شود، چنان که امام جواد عليه السلام فرموده است: غِنَى المُؤمِنِ غِناهُ عَنِ النّاسِ ؛ توان گرى مؤمن در بى نيازى از مردم است .(بحار الانوار ، ج 75 ، ص 109)

بر همین اساس گرایشی به اهل جور پیدا نخواهد کرد و از آنان خوف و ترسی نخواهد داشت. حال این اهل جور و ظلم شیطان و پیروان و اولیای جنی ایشان باشد یا اولیا و دوستان و پیروان انسانی شیطان باشد. پس ترسی از خشم و سخط آنان نخواهد داشت وقتی در راه حق و عدالت گام بر می دارد و از مستکبران و ظالمان هراسی به دل راه نخواهد داد؛ چنان که امام جواد عليه السلام می فرماید: لا يَضُرُّكَ سَخَطُ مَن رِضاهُ الجَورُ ؛ خشم كسى كه خشنودى اش ستم گرى است ، به تو زيان نمى رساند .( همان ، ج 75 ، ص 380 )

سیر قلبی به جای عبادت بدنی

بسیاری از کسانی که می خواهند این مسیر را بپیمایند از اسباب درستی بهره نمی گیرند؛ زیرا سبب شناس نیستند و همین مساله موجب می شود تا خود را به رنج و عذاب بیاندازند. از همین روست که مرتاضان با رضایت های زیاد و سخت و جانکاه می خواهند به کمال مطلق دست یابند که هم رنج سفر می برند و هم به مقصد نهایی و غایی نمی رسند.

انسانی که می خواهد سالک الی الله و سالک به سوی کمال مطلق باشد و خود را به کمالات برساند، باید راه شناس باشد و از نشانه هایی که خداوند قرار داده به خوبی بهره گیرد. بسیاری از مردم رنج سفر بسیار می برند و از حد تجاوز می کنند و در نهایت سرگردان و دست خالی باز می گردند. حضرت موسی(ع) که هدف مقدس دیدار با عالم ربانی را داشت به سبب همین عدم توجه به اسباب و نشانه ها خودش را به رنج می افکند.(کهف، آیه 62)

خداوند بیان می کند که برخی از اصحاب و پیروان حضرت عیسی(ع) نیز این گونه بودند و با رهبانیت می خواستند این راه را طی کنند ولی جز رنج بسیار و بهره اندک چیزی نصیب آنان نشد.(حدید، آیه 27)

اما اسلام که شریعت کامل است، راه ساده و آسانی را بیان می کند که همان طریقت شریعت برای رسیدن به حقیقت است. در این راه هر چند که اعمال عبادی به عنوان اسباب مطرح است، ولی آن چه مهم و اساسی است سفر قلبی است نه سفر بدنی.

بسیاری از مردم به ظاهر دایم در نماز و روزه و ذکر و دیگر عبادات بدنی و زبانی هستند، ولی قلب ایشان چون حضور در مسیر ندارد کم تر بهره ای می برند. اینان یا جاهل و بی خرد هستند و یا کم تر به حقیقت سیر و سفر که خداوند باشد توجه پیدا کرده و به کرامات و معجزات و چشم برزخی و مانند آن دل بسته اند. اینان همانند آن عابد جاهلی می مانند که در جزیره به عبادت تن مشغول بوده و رنج بسیار می برند و دل به حال علف های هرز جزیره می سوزند که خری نیست تا از آن بچرد. کسی که خدایش بسیار کوچک و خرد است و درک درستی از خود و خدا ندارد. چنین افرادی مقصد ایشان بسیار نزدیک و همت ایشان بسیار خرد و کوچک است. اما بلند همتان قصد خداوند می کنند و سیر قلبی و انفسی دارند؛ چنان که امام جواد عليه السلام می فرماید : القَصدُ إلَى اللّهِ تعالي بِالقُلُوبِ ، أبلَغُ مِن إِتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمالِ ؛ به دل آهنگ خدا داشتن برتر است تا خسته كردن جوارح به عبادت .( بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 364)

کسی که قصد خداوند می کند باید تقوای قلبی را مد نظر قرار دهد و به خداوند به عنوان محبوب خویش نظر کند و در طالب محبوب باشد. البته سیر و سفر معنوی بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا دشمن در این راه بسیار و در کمین هستند و با کوچک ترین خطا موجبات سقوط را فراهم می آورند. انسانی که در مسیر معنوی گام بر می دارد باید خیلی مواظب باشد تا اسرار را آشکار نکند و زمینه برای سوء استفاده فراهم نیاورد. بسیاری از کارها پیش از آن که به اتمام و اکمال برسد اگر معرفی شود موجب اذیت و آزار شخص و حتی مانعی برای اکمال آن می شود؛ چنان که امام جواد عليه السلام می فرماید: إظهارُ الشَّيءِ قَبلَ أن يُستَحكَمُ مَفسَدَةٌ لَهُ ؛:آشكار كردن چيزى پيش از استوار شدن ، مايه تباهى آن است .( تحف العقول ، ص 457 )

اهل سیر و سلوک قلبی باید خیلی مواظب و مراقب باشند که قلبی که عرش الله است جایگاه شیطان نشود و شیطان در آن راه نیابد. شیطان سوگند خورده که همه را گمراه کند و چون نادیدنی است زمینه برای کمین کردن و کمین گذاری اش بیش تر فراهم است. بنابراین باید برای رهایی از شر وسوسه های شیطانی تنها به خداوند اعتماد و تکیه کرده و از او توفیق بخواهد. امام جواد عليه السلام در جایی دیگر می فرماید: المُؤمِنُ يَحتاجُ إلى تَوفِيقٍ مِنَ اللّهِ و واعِظٍ مِن نَفسِهِ و قَبولٍ مِمَّن يَنصَحُهُ ؛ مؤمن به توفيق از جانب خدا ، پند دهنده اى از درون خويش و پذيرش خيرخواهىِ آن كه خيرخواه اوست ، نيازمند است.( همان ، ص 457 )

در این راه باید بهترین ها را به عنوان اسباب همراهی در سفر انتخاب کرد تا اشتباهات را گوشزد کرده و راه درست را در هنگام مشورت نشان دهند. دیدار و ملاقات چنین افرادی خود یکی از اسباب رشد و تعالی در سیر و سلوک معنوی است. امام جواد عليه السلام در این باره چنین توصیه می کند و می فرماید: مُلاقاةُ الإخوانِ نُشرَةٌ و تَلقيحٌ لِلعَقلِ و إن كانَ نَزرا قَليلاً ؛ ديدار برادران مايه سلامتى و رشد عقل است ؛ اگرچه بسيار اندك باشد .( الأمالى ، مفيد ، ص 329 )

در مسیر سلوک نمی توان به هر کسی اعتماد و اطمینان کرد و از هر کسی مشورت خواست و راهنمایی طلب کرد، بلکه باید به کسی اعتماد کرد که پیش از آن وی را آزموده و به درستی و راستی شناخته باشد. از این روست که امام جواد عليه السلام هشدار می دهد و می فرماید: مَنِ انقَادَ إلَى الطُّمأنينَةِ قَبلَ الخُبَرةِ فَقَد عَرَضَ نَفسَهُ لِلهَلَكَةِ و العاقِبَةِ المُتعِبَةِ ؛ هر كه پيش از آزمودن ، به كسى اطمينان كند ، خود را در معرض هلاكت و فرجامى رنج آور قرار داده است .( بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 364 )

آن حضرت (ع) در جایی دیگر می فرماید: قَد عاداكَ مَن سَتَرَ عَنكَ الرُّشدَ اتِّباعا لِما تَهواهُ ؛ آن كه براى پيروى از هوس تو ، راه پيشرفت را از تو پنهان كند ، با تو دشمنى كرده است .( بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 364 )

به هر حال ، راه خدا که راه کمال مطلق است و بالاترین درجات و مراتب برای انسان را محقق می سازد، راه قلب است؛ زیرا قلب عرش الله است و خداوند در آن جا نزول می کند. پس اگر انسان قلب خویش را برای خداوند عرش قرار دهد خداوند در آن جایگاه قرار گرفته و موجبات اطمینان و ثقه را فراهم می آورد و انسان می تواند به چنین اطمینان و ثقه درونی در مسیر سخت و دشوار ریاضت نفس گام بردارد و به سعه وجودی دست یافته و خداوند را در خود ظهور دهد و این گونه رنگ خدایی گرفته و متاله و ربانی شود.(بقره، آیه 138؛ آل عمران، آیه 79)

 

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا