اجتماعیسیاسیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

نقش نشانه شناسی در بصیرت سیاسی

samamosبصیرت به معنای روشن ، روشنایی و بینایی یکی از مهم ترین کاربردهای این واژه در فرهنگ قرآنی است. انسان بصیر و بینا به کسی گفته می شود که از راه های گوناگون نسبت به خود و پیرامون ، آگاهی روشنی داشته باشد و موقعیت خود را با هر چیزی به درستی بسنجد و ارزیابی کند. این گونه است که میان بصیر و بینا با جهان خارج نسبتی مبتنی بر واقعیت ها و حقیقت ها پدید می آید؛ زیرا هر آن چه از واقعیت ها را می بیند با توجه به حقایق هستی ارزیابی می کند و میان هست ها و بایدها ارتباط منطقی برقرار می کند.

در این میان نمی بایست از نقش نشانه ها غافل بود؛(ق آیه 22) هوشیاری و تیزبینی انسان بصیر به وی کمک می کند که هر نشانه ای را به درستی بشناسد و تحلیل و تبیین کند؛ زیرا تفقه در نشانه های هستی به وی این امکان را می بخشد تا نسبت متغیرات را در اشکال مختلف به دست آورد و نسبت به آن واکنش درست و مناسب دهد. این گونه است که نشانه ها و به تعبیر قرآنی آیات، در ایجاد بینش (شناخت) و نگرش(باورها و رفتارهای ایمانی ) نقش به سزایی ایفا می کند.

البته در تعبیر قرآنی، همه هستی ، نشانه و آیات الهی هستند که می بایست مورد توجه قرار گیرد و انسان متفقه و فهیم را به سوی حقایق از مسیر واقعیت ها رهنمون سازد. با این همه برخی از نشانه ها چون معجزات کارکردی تاثیرگذار و مستقیم در شناخت موضوع و ایجاد نگرش و باورهای سازنده دارد که از آن ها به معجزه یاد می شود. در حقیقت معجزه ، نشانه و آیه ای بصیرت ساز است و روشنگری شگفتی برای انسان ایجاد می کند. البته این تنها کارکرد معجزه نیست بلکه برخی دیگر از امور است که کارکردی از این دست دارد که یکی از آن ها مجموعه ابتلائات و از جمله آن ها فتنه هاست. فتنه ها همان اندازه که هشدار دهنده هستند همان اندازه نیز روشنگر می باشند و آدمی را نسبت به موقعیت خود در هستی و جامعه و نیز واکنش و کنش مناسب آگاه می سازند. این جاست که فتنه ها برای اهل بصیرت کارکردهای شگفتی را بازی می کنند.(توبه آیه 49 و آیات دیگر)

نویسنده این مطلب با توجه به مساله نشانه ها از جمله معجزات ، فتنه ها و آزمون های بزرگ اجتماعی و سیاسی که از آن گاه به بحران یاد می شود، بر آن است تا نقش نشانه ها را در ایجاد بصیرت سیاسی برای توده ها به ویژه نخبگان سیاسی و اجتماعی بر اساس آموزه های وحیانی قران به دست دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

چیستی بصیرت

در مفهوم شناسی این واژه می بایست به این نکته توجه داشت که از نظر ریشه ای ارتباط تنگاتنگی میان بصیرت به معنای روشنایی، با بصر به معنای چشم وجود دارد. به این معنا که زمانی به انسانی گفته می شود که وی دارای بصر می باشد که چشم وی در سلامت بوده و توانایی دیدن روشنایی را داشته باشد و رنگ ها و بازتاب های نور را از طریق چشم دریابد و احساس کند. بنابراین کسی که دارای چشم ولی کور و نابینا باشد، دارای بصر نیست، بلکه وی تنها دارای " عین " یعنی چشم است. مفهوم بصیر با مفهوم فارسی بینایی ارتباط نزدیکی دارد. انسان بینا کسی است که دارای سلامت چشم و قدرت دیدن است؛ بلکه فراتر از مرتبه دیدن می تواند به روشنی و وضوح آن چه را می بیند تجزیه وتحلیل کند و واقعیت ها را به درستی دریابد؛ زیرا هر دیدنی مساوی با درک و فهم نیست.

به سخن دیگر، بینایی یا همان بصیرت، مرتبه ای پس از سلامت چشم و روشنایی آن می باشد و به مرتبه ای اشاره دارد که شخص بتواند با بهره گیری از ابزار حسی چشم و دیدن ، از راه قلب و دل خویش، آن چه را یافته تجزیه کرده و اطلاعات بیرونی را با اطلاعات درونی و شهودی خود تطبیق دهد و به یک نتیجه گیری منطقی و درست برسد و نسبت به آن چه دیده شده واکنش سازنده و مثبتی داشته باشد. بنابراین اهل بینایی و بصیرت، کسی است که بتواند از واقعیت ها به درستی از طریق چشم و دیدن آگاهی یابد و آن را در مغز و قلب خویش تجزیه و تحلیل کرده و متناسب با آن واکنش نشان دهد.

این گونه است که ارتباط تنگاتنگی میان نشانه ها، درک و تفقه ، کنش و واکنش ، واقعیت ها و حقایق پدید می آید و از مرز دیدن و نگاه کردن عادی بیرون می رود. از این روست که خداوند در قرآن اهل بصیر را فراتر از اهل دیدن و شنیدن معرفی می کند که تنها از طریق چشم می بینند و از طریق گوش می شنوند و یا از طریق دیگر حواس ظاهری و باطنی اطلاعاتی را از بیرون و درون کسب می کنند ولی از قلب خویش بهره نمی گیرند تا این اطلاعات را تجزیه و تحلیل کرده و در مقام تفقه و فهم قرار گیرند و نسبت به آن واکنش نشان دهند.

آن چه اهل بصیرت را اهل بصیرت و بینایی می گرداند، تفقه و فهم نسبت به اطلاعات و نشانه های رسیده از راه حواس و دیگر ابزارها و منابع شناختی است. از این روست که خداوند کسانی که از اطلاعات و نشانه های شناختی به درستی بهره نمی گیرند و به ابزار اصلی دل و قلب ، در آن تفقه نمی کنند سرزنش می کند؛ زیرا داشتن اطلاعات به تنهایی کفایت نمی کند بلکه تجزیه و تحلیل آن و در نهایت واکنش نشان دادن درست و مناسب بر اساس اطلاعات و فهم هاست که به اطلاعات و دانش ارزش و اعتبار می بخشد.(اعراف آیه 179 و احقاف آیه 26 و آیات دیگر)

بر این اساس می توان گفت که بصیرت در فرهنگ قرآنی، نوعی بینایی خاص است که به شخص امکان واکنش مناسب در برابر نشانه ها و اطلاعات به دست آمده را می دهد. بنابراین می توان گفت که ارتباطی تنگاتنگ میان واقعیت ها و حقایق در تفسیر مفهوم بصیرت وجود دارد؛ زیرا آن چه از طریق ابزارها و منابع شناختی به دست می آید واقعیت است که اهل بصیرت با درست کنار هم قرار دادن این واقعیت های به دست آمده با حقایق هستی می کوشد تا واکنش مناسب و درستی را ارایه دهد.

حقایق به آن دسته از امور گفته می شود که در مسیر اصلی هستی تحقق و ثبوت دارد هر چند که در جهان خارجی آن چه یافت می شود بر خلاف آن مسیر اصلی باشد. بنابراین هر واقعیتی نمی تواند حقیقت باشد ولی هر حقیقتی می بایست واقعیت یابد. بنابراین با دو دسته از امور مواجه و رو به رو هستیم: دسته نخست اموری است که واقعیت خارجی را شکل می بخشند و جزو هست ها می باشند ولی این گونه نیست که هر هستی ، حقیقت درست و مناسب در مسیر اصلی هستی باشد. دسته دوم اموری است که حقیقت می باشد و گاهی به شکل واقعیت در جهان خارج تحقق یافته است. در این حالت میان هست و باید یکتایی و یگانگی پدید آمده است ولی گاه دیگر آن حقیقت در خارج تحققی ندارد، از این روست که جزو آرمان و بایدهاست ولی به شکل هست ها تحقق نیافته است. بنابراین لازم است که هر بایدی هست شود ولی این گونه نیست که هر هستی بایدی است که باید وجود داشته باشد. نمونه این واقعیت های می توان به نابه هنجاری های اخلاقی چون زنا و تهمت و دروغ اشاره کرد که هست هایی می باشند که می بایست هست نباشند.

اهل بصیرت پس از آگاهی از آن چه یافته و تفقه نموده اند می کوشند تا آن واقعیت را با حقایق بسنجند و در مسیر تحقق بخشی حقایق تلاش کنند. این گونه است که اهل بصیرت در مسیر علم ملکوتی و حقایق آن حرکت و تلاش می کنند و واقعیت ها را بر اساس آن می سنجند و داوری می کنند.

ارزیابی و داوری اهل بصیرت

چنان که گفته شد، اهل بصیرت، کسانی هستند که میان حقایق و واقعیت ها به داوری می نشینند و آن چه را از طریق نشانه ها به دست آورده اند با تفقه و فهم دقیق می سنجند تا اگر واقعیتی با حقیقتی همخوان و سازگار نبود ، در تغییر آن بکوشند و اگر هماهنگ و سازوار بود در تثبیت آن تلاش کنند. این گونه است که داوری و ارزیابی در مفهوم بصیرت نقشی مهم ایفا می کند؛ زیرا بی داوری و ارزیابی نمی توان، حقایق را در واقعیت های پیچیده شناخت و نسبت به آن توصیه های مناسب ارایه داد.

بر این اساس نیاز به معیارهای سنجش نیز خود را به عنوان یک ضروری در مفهوم بخشی بصیرت تحمیل می کند. اصولا به سبب پیچیدگی امور تنها با معیارهای خاص می توان در واقعیت های خارجی حقایق را شناخت و آن را به عنوان هدف و آرمان مورد توجه و اهتمام قرار داد. این گونه است که بسیاری از مردمان حتی خواص اهل علم ، در فهم حقایق دچار تردید و مشکل می شوند؛ زیرا واقعیت ها چنان حالتی از گفتمان را در جامعه پدید می آورد که شناخت حق از باطل مشکل می شود. به ویژه آن که اصولا انسان ها در چارچوب واقعیت ها زندگی و تحلیل و تبیین می کنند و توصیه های آنان بیش تر مبتنی بر واقعیت ها شکل می گیرد.

از این روست که در اسلام شناخت معیارهای سنجش به عنوان یک اصل مهم مورد توجه قرار گرفته است. و از آن جایی که برای توده های مردم ، معیارهای عقلانی و انتزاعی سخت یاب و دشوار یاب می باشد، به معیارهای غیر انتزاعی و تجسمی توجه داده شده است. این گونه است که به عنوان یک معیارهای عینی غیر انتزاعی امیرمومنان علی (ع) به عنوان معیار سنجش مطرح می شود و در روایات بسیاری آن حضرت(ع) به عنوان میزان اعمال و رفتار معرفی می شود؛ زیرا مردم به توجه به مصادیق عینی و اسوه های کامل که در برابر ایشان است بهتر می توانند حق را از باطل تشخیص دهند و واقعیت های جامعه وجهان آنان را نفریبد.

در فتنه ها که از همه سوی هجوم گفتمان واقعیت ها، مورد را احاطه کرده و قدرت تفکر و تدبر را از ایشان گرفته است ، اسوه های عینی و معیارها و ترازوی عینی و محسوسی چون امیرمومنان علی (ع) است که می تواند راهنمای مردم برای خروج از فتنه ها باشد.

عقل و علم در بصیرت

هر چند که علم و شناخت از واقعیت ها و حقایق بسیار اساسی و مفید است ولی از آن جایی که علم به معنایی دانایی است هرگز نمی تواند چنان که باید و شاید در یافتن مسیر اصلی کمک کند. دانایی و دانش، به عنوان مقدمه می تواند به بصیرت بخشی و روشنگری کمک کند ولی آن چه به آدمی کمک می کند تا اهل بصیرت شود عقل است.

بسیاری از اهل علم و دانایی به سبب فقدان عقلی که پای هوی نفس را عقال کند و بند راهش شود، گرفتار بدبختی وشقاوت ابدی شده اند؛ زیرا آگاهی و دانایی نسبت به جهان واقعیت ها بلکه حتی حقایق ملکوتی هستی، نمی تواند نگرش و رفتار شخص را تعیین و مشخص کند؛ این جاست که عقل به عنوان عامل مهم نگرش ساز وارد عمل می شود. عقل انسانی است که همانند پیامبر درونی و وجدان بیدار فطرت، ادمی را نسبت به آن چه یافته و آگاه شده، با انگیزه می سازد و انگیزه حرکتی را برای تحقق حقایق فراهم می آورد.

در حقیقت عقل آدمی به وی کمک می کند که از شناخت خویش نسبت به واقعیت ها و حقایق به درستی بهره گیرد و پس از سنجش و داوری در مسیر قرار گیرد که وی را به سوی کمال و حقایق هستی سوق دهد.

نشانه های روشنگر

انسان عالم عاقل به هر جا بنگرد نشانه های بسیاری برای خود می یابد که بتواند بر اساس آن داوری و سنجش کند و راه خویش را باز شناسد. این گونه است که نشانه ها در زندگی هر انسانی بصیر نقش اساسی را ایفا می کند.

این که در آموزه های قرآنی از آیات الهی به عنوان بصیرت یاد شده است.(ق آیات 6 تا 8 و آیات دیگر)از آن روست که این نشانه ها و آیات ، به شخص بینایی می بخشد تا موقعیت خود و پیرامون را به درستی تفسیر و تحلیل کرده و با تفقه و بهره گیری از معیارهای سنجش میان واقعیت ها و حقایق، تبیین و توصیه دقیق و راهبردی ارایه دهد.

از نظر قرآن، نشانه های روشنگر در همه جا به فراوانی یافت می شود و اگر انسان به پیرامون خود نگاهی و نظری کند آن را می یابد.

از آن جایی که همه ابزارها ومنابع شناختی از جمله گوش و چشم و دل برای آدمی فراهم است و همه معیارهای سنجش در اختیار وی گذاشته شده است، انسان به آسانی می تواند با دیدن نشانه ها و تفکر وتدبر در آن ها، و سپس سنجش بر اساس معیارهای عینی و حتی انتزاعی، موقعیت درست را تشخیص داده و در مسیر حق حرکت کند و در دام واقعیت ها نیافتد.

توجه به نشانه ها و آیات در زمان بحران ها و فتنه ها مهم تر و اساسی تر است؛ زیرا در این زمان چنان حق و باطل در هم آمیخته است که آدمی نمی تواند خود را در مسیر حق قرار دهد؛ چون در زمان بحران و فتنه ها ، امور متشابه و حق نما بسیار می شود و دشمنان واقعیت هایی را به عنوان حقایق به خورد توده مردم می دهند. در این زمان چنان دودی فضا را آکنده می کند که حتی خواص نیز از تشخیص حق و باطل باز می مانند و کار را بر توده مردم دشوار می سازند. این جاست که توجه به شاخصه های اصلی مورد تاکید قرار گرفته است.

به این معنا که در هنگام فتنه می بایست به قله ها نگاه کرد و اصول اساسی را مد نظر قرار داد. فضایی که انسان ها در هنگام فتنه ها و بحران ها در آن قرار می گیرند همانند فضای مه آلود درهاست که دیگر راه های کوچک و نشانه های خردی چون درخت و صخره دیده نمی شود. در این زمان می بایست به قله هایی توجه کرد که همانند خورشیدی از پس مه غلیظ به چشم می آید. بنابراین می بایست همواره به اصول اساسی و ارزشی پای بند بود که چون قله و خورشید به عنوان نشانه های اصلی راه را نشان می دهند.

توده مردم هر گاه در بحران ها و فتنه ها قرار گرفته اند می بایست با کسانی توجه کنند که اصول ارزشی و اساسی را پاس می دارند هر چند که به برخی از ارزش های خرد و جزیی بی توجهی می کنند؛ زیرا گاه در فتنه ها به سبب فضای خاکستری و متشابهات داوری ها سخت می تواند درست و واقعی باشد و آن چه به نظر می رسد که عملی ضد ارزشی است در حقیقت چنین نیست و یا چنین نمایانده شده است.

در همین فتنه اخیر انتخابات، فضای مه الود آن گونه بود که دشمن مردم را به مسایل چون مساله کهریزک و یا کشته شدن چند نفر به عنوان مسایل اصلی و ارزشی توجه می داد در حالی که اصل فتنه که نابودی نظام اسلامی بود در پس هیاهو گم شده بود. در این جا بود که اهل بصیرت به روشنگری رو نموده و با اشاره به قله های بلند ارزش هایی چون اسلام ، نظام اسلامی، ولایت فقیه ، قانون اساسی و مانند آن ، توده مردم را به سوی حق و حقیقت رهمنون ساختند و اجازه ندادند تا برخی با سوء استفاده از مسایلی که در انبوه هیاهو ارزشی و یا ضد ارزشی بودن آن خود گم بود، مردم را از اصل باز دارند.

بنابراین مردم هماره می بایست به نشانه های بزرگ و برجسته ای توجه کنند که یاداور اصول ارزشی و اساسی است. از این روست که در آیات قرآنی به معجزه ها که آیات بزرگ الهی هستند به عنوان بصایر یاد و توجه داده شده است؛ زیرا این معجزه ها همانند قله هایی است که حق را از باطل جدا می کند و پیامبر را از غیر پیامبر باز می شناسد. بر این اساس می توان گفت که نشانه های بزرگ و اصول اساسی و کلی است که در دوران فتنه ها می توان ملاک داوری و ارزیابی تلقی شود؛ زیرا دشمن با توجه و اهتمام بخشی به مسایل جزیی می کوشد تا هدف را پنهان کند و مردم را از مسیر اصلی دور داشته و سرگرم امور جزیی نماید تا این گونه به اهداف پست و پلید خویش دست یابد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا