اجتماعیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنی

مدیریت عقلی زندگی از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا بزرگ ترین نعمتی که به انسان داده، قلب دارای همه امکانات است؛ قلبی که بر اساس نرم افزاری الهی دو ساحت اندیشه و انگیزه را تحت مدیریت خود قرار می دهد تا انسان به کمال بایسته و شایسته اش برسد؛ بنابراین، اگر کسی بر اساس همان فطرت خویش خویش عمل کند که در قلب نهادینه شده، می تواند به مقصود و هدف الهی برسد که چیزی جز کمال و کسب خلافت الهی نیست؛ اما بسیاری از مردم یا از امکانات فطری الهی بهره نمی برند، یا آن که آن را به شکلی تغییر می دهند که کارکردی متضاد و متناقض بروز دهد و این گونه به جای حرکت به سمت کمال، گرفتار سقوط و نقصان و عیوب می گردد.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، بر آن است تا ضمن بر شمردن امکانات فطری الهی، نشان دهد چگونه می توان مدیریت صحیح عقلانی را در زندگی پیش گرفته و عاقلانه و عاملانه زندگی کرد و به کمالات رسید و از سقوط و نقص و عیب گریخت. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

امکانات فطری بشر و تغییر در آنها

از نظرآموزه های وحیانی قرآن، هر آفریده از جمله انسان به گونه ای آفریده شده تا بتواند با توجه به اهداف و فلسفه خلقت خویش به آن دست یابد. پس همه امکانات و نیازهایی او را در تحقق هدفش برایش فراهم آورده و عطا نموده و کم نگذاشته است.(طه، آیه 50) پروردگار هستی برای انسان هدفی به عنوان خلافت الهی تعریف کرده که با عبودیت و بندگی خدا در چارچوب صراط مستقیم هدایت فطری و تشریعی بدان می رسد.(ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیات 30 و 31)

پس در هر انسانی هر آن چیزی که نیاز است تا به مقصود الهی برسد فراهم آمده است. از مهم ترین آنها می توان به «قلب» اشاره کرد که مرکز شناختی و گرایشی و اندیشه و انگیزه انسان را تشکیل می دهد؛ به این معنا که در فطرت هر شخص انسانی نرم افزاری تعبیه و قرار داده شده که به انسان کمک می کند تا حق و باطل، خیر و شر، خوب و بد و مانند آنها را بشناسد و بفهمد و به سوی حق و خیر و خوبی گرایش یابد.(شمس، آیات 7 تا 10)

بنابراین، اگر انسان به مهم ترین دارای خویش یعنی قلب و نرم فطری تعبیه شده در آن توجه یابد و بر اساس آن عمل کند، به تقوایی می رسد که او را به کمالات بایسته و شایسته می رساند؛ زیرا نرم افزار فطری همان طوری که مصادیق حق و خیر چون صداقت، عدالت، امانت و وفاداری را می شناسد، بدان گرایش دارد و از مصادیق باطل چون دروغ و ظلم و خیانت و بی وفای گریزش دارد. این گونه است که تقوای فطری الهی در شخص ایجاد می شود و سعادت دنیا و آخرت تامین می گردد و زندگی در سعادت را شخص تجربه می کند.

اما به نظر می رسد که اکثریت مردم نرم افزار فطری خویش را دفن می کنند؛ زیرا کودکانی که با فطرت به دنیا آمده اند، تحت تاثیر آموزش و پرورش نادرست والدین و خویشان و دوستان، فطرت خویش را تغییر داده و دفن و دسیسه می کنند تا جای گرفتار وارونگی شناختی و گرایشی می شوند. این گونه است که به جای حق و مصادیق آن دنبال باطل و مصادیق آن می روند و آن را ارزشی قرار داده و بدان گرایش می یابند.(شمس، آیات 7 تا 10)

از نظر قرآن، قلبی که کارکردهای مهمی چون تعقل و تفقه و تدبر و تذکر و تبصر دارد، با تغییری که انسان در آن ایجاد می کند، گرفتار سفاهت می شود. این گونه است که حق و مصادیق ارزشی آن جای خود را به باطل و مصادیق ضد ارزشی می دهد تا جایی که اهل حق و ارزش ها را سفیه و بی خرد دانسته و خود را عاقل و خردمند می شمارد.(بقره، آیات 7 تا 15)

خدا در قرآن بارها با اشاره به مصادیق حق به انسان گوشزد می کند که بر اساس نرم افزار فطری که در قلب نهاده شده، به تعقل و تفقه و تدبر و تذکر و تبصر بپردازد. به عنوان نمونه خدا می فرماید حق محدود به واقعیت های دنیوی نیست و عالم غیب و آخرتی است که هدف نهایی زندگی بشر است که می بایست به آن جا برسد. بنابراین، نمی بایست زینت های زندگی دنیوی را به عنوان یک ارزش ذاتی و اصیل قلمداد کرد و دنبال آمال و آرزوهای مادی دنیوی رفت و سرگرم آن شد؛ چرا که مادیات دنیوی و زینت های زندگی دنیا هر چند زیبا ودر جای خود ارزشی است، اما به نسبت به آخرت و ارزش های اخروی «متاع قلیل» و کم ارزشی است که نمی بایست انسان آن را اصیل بشمارد؛ چرا که این ها نسبت به آخرت چیزی جز بازیچه و لعب و لهو نیست که البته بسیاری از مردم بدان گرایش دارند.(حدید، آیه 20)

از نظر قرآن، اگر انسان به مقایسه درست و صحیح نسبت به زندگی دنیوی و زندگی اخروی بپردازد، می بایست آخرت باقی را بر دنیای فنای ترجیح دهد، نه آن که دنیا را بر آخرت برتر دانسته و آن را ترجیح دهد(اعلی، آیه 14)؛ زیرا اگر انسان عقل را به کار گیرد به این حق و شناخت علمی و نیز گرایش می رسد که زندگی دنیا نسبت به زندگی آخرت چیزی جز لعب و لهو نیست و زندگی آخرت همان خیر مطلق و باقی و ماندگاراست.(انعام، آیه 32؛ عنکبوت، آیه 64؛ محمد، آیه 36؛ حدید، آیه 20)

مدیریت عقلانی و مدیریت غیر عقلانی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مردم را می توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد؛ کسانی که با مدیریت عقلانی دنبال آخرت می روند و کسانی که با بی خردی تمام سرمایه عمر خویش را تباه کرده و دنبال زندگی دنیوی و لعب و لهو آن می روند و بدان سرگرم می شوند.

از نظر قرآن، عاقل کسی است که در هنگام سنجش باقی و فانی را بشناسد، باقی را بر فانی ترجیح می دهد(همان)؛ چنان که کمال را بر نقص و عیب ترجیح می دهد؛ زیرا کسی نیست که عاقل و خردمند باشد و بخواهد چیز معیوب و منقوص را به دست آورد، در حالی چیز بی عیب و نقص را در اختیار دارد یا می تواند به همان سادگی و آسانی به دست آورد. از نظر قرآن کسب کمالات در دنیا با ایمان و اعمال صالح و سفارش دیگران به حق و صبر است؛ زیرا این گونه انسان می تواند از سرمایه عمر کوتاه خویش بهره ای تمام بگیرد و به کمالاتی برسد که ره توشه آخرت بلکه عامل سعادت ابدی اوست.(عصر، آیات 1 تا 3)

البته ممکن است برخی از مردم به سبب ظاهر بینی و عدم تفقه و تعقل در چیزی، به ظاهر زیبا و فریبای چیزی دل ببندد، در حالی که باطن آن زیان بار بوده و موجب عیب و نقص در انسان می شود. از نظر قرآن، بسیاری از مردم به دلیل همین ظاهر بینی و عدم تعقل و تفکر و تفقه و ژرف اندیشی و فهم عمیق، گرفتار ظواهر زندگی دنیا و زینت های مادی می شوند و این گونه خود را بدان سرگرم می کنند. مال اندوزی در دنیا از نظر قرآن، یکی از مصادیق همین ظاهر بینی است که از بی خردی و بی عقلی انسان سرچشمه می گیرد؛ زیرا از نظر قرآن، مال و ثروت دنیوی همانند «شکوفه» های بهاری است که روزگاری بر شاخسار خوش می درخشد ولی به زودی پژمرده شده و خشک می شود و بر زمین می افتد و چیزی از آن باقی نمی ماند؛ در حالی که چیزهایی که باقی و برقرار است و می تواند تا قیامت و آخرت با انسان باشد، ایمان و اعمال صالح نیک چون انفاق مال در راه خدا به فقیر و نیازمندان است که این رزق ماندگار برای انسان و بهترین چیز و ارزشی ترین آنها است.(طه، آیه 131)

از نظر قرآن، عاقل که به رشد تمام رسیده و رشید شده کسی است که بر اساس نرم افزار فطری الهی زندگی خویش را مدیریت کند و در مسیر کمالی گام بردارد که او را از نقص و عیب نجات می دهد و سعادت دنیوی او را به عنوان خلیفه الله و سعادت اخروی او را به عنوان مظهر کمالات الهی تامین و تضمین می کند. چنین شخصی زندگی خویش را بر اساس شرایع الهی سامان می دهد و سبک زندگی خویش را در چارچوب فلسفه خلقت الهی ساماندهی می کند. این گونه است که به طور فطری گرایش به احکام اسلامی و شرایع آن می یابد که در نقل وحیانی بیان شده است؛ زیرا نقل وحیانی را عین کشف عقل فطری خویش می یابد و آن را مطابق هم می بیند.(روم، آیه 30) از همین روست که از نظر قرآن عاقل رشید کسی است که مطابق با آموزه های فطری تکوینی و تشریعی وحیانی عمل می کند و حب و بغض و طاعت و عصیان او بر اساس آن سامان یافته است.(حجرات، آیه 7)

در برابر از نظر قرآن کسی سفیه و بی خرد است و از رشد خارج و بیرون رفته است که از فطرت را دفن و دسیسه کرده و با اسلام و شرایع وحیانی تشریعی مخالفت می کند.(بقره، آیه 130) از همین روست که خدا در قرآن به صراحت مخالفان اسلام از کافران و منافقان را به عنوان سفیهان و بی خردانی می شمارد که از عقلانیت فطری بی بهره هستند(بقره، آیات 7 تا 15) و چون چارپایان بلکه پست از آنان در سطح گیاهان و جمادات از شعور برخوردار هستند و از قدرت تفقه و تعقل بی بهره.(اعراف، آیه 179)

از نظر قرآن، عاقل رشید برای دنیا و آخرت خویش برنامه ریزی دقیق و کاملی دارد که مطابق فلسفه زندگی الهی است. از همین روست که خواهان حسنات دنیا و آخرت است نه آن که تنها به یکی از آن دو بپردازد(بقره، آیات 200 و 201)؛ زیرا انسان عاقل و رشید می داند که کسب آخرت بدون بهره مندی از حسنات دنیا نیست؛ پس اگر مال و ثروت و قدرت را می خواهد نه برای دنیا بلکه برای آن است که بتواند از آن برای آخرت خویش بهره گیرد. این گونه است که قدرت و ثروت در اختیار عاقل رشید مومن، ابزاری الهی برای عمل صالح و نیک است که خویش و دیگران از آن بهره مند می شوند.(معارج، آیات 24 و 25؛ ذاریات، آیه 19)

بنابراین، نمی توان مومنی را یافت که فاقد مدیریت عقلانی در زندگی باشد؛ چرا که او انسانی به معنای واقعی کلمه رشید است و برایدنیا و آخرت خویش و دیگران برنامه ریزی دقیق دارد. به این افراد عاقل و رشید و امین که همه اصول اخلاقی در آنان ملکه و مقوّم ذات شده و دنبال عدالت قسطی  و اقامه عدل و داد در جامعه هستند، می تواند قدرت و ثروت اجتماعی و دولتی را به امانت سپرد بی آن که در آن کم ترین سوء استفاده ای به نفع خویش یا خویشان داشته باشند.(یوسف، آیات 54 و 55؛ نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8)

از مهم ترین ویژگی های مومن، نظم و برنامه ریزی درکارها همراه با توکل بر خدا است؛ زیرا هر چند که بر اساس فلسفه اسباب، مومن به اسباب نگاه طولی را دارد و آن را درمحاسبه می آورد، ولی آن چه اصالت دارد، مسبب الاسباب است که خدا باشد؛ زیرا تا خدا مشیت و اراده نکند، هیچ سببی کارساز نیست و تاثیری نمی گذارد؛ از این رو، خدا را در هر کاری پس از برنامه ریزی و بهره گیری از اسباب در محاسبات، به عنوان وکیل قرار داده با توکل بر وکیل مطلق کارش را انجام می دهد؛ زیرا می داند اگر خدا نخواهد اسباب کاری را از پیش نمی برد. پس مومن با اندیشه ورزی و تعقل و تفقه در امور، در هنگام عمل و عزم جدی بر انجام هر کاری بر خدا توکل می کند و توفیق را از خدا می خواهد.(آل عمران، آیه 159)

هم چنین از نظر قرآن، مومن با همین فلسفه و نگرش که تاثیر اسباب و برنامه ریزی تنها زمانی است که خدا اراده کرده باشد، خود را مکلف به انجام وظیفه می داند، خواه نتیجه مورد نظر تحقق یابد، خواه نیابد؛ زیرا خویش مامور به وظیفه می داند نه نتیجه. اگر چنین اندیشه داشته باشد، حتی در صورت عدم موفقیت و کسب نتیجه ظاهری، خود را محروم نمی داند؛ بلکه می داند که نتیجه ای دیگر برای او حاصل شده که همان انجام وظیفه و تکلیف است.

به سخن دیگر، مومن می داند آن چه اصالت دارد انجام تکلیف و وظیفه است؛ پس اگر به مطلوب رسید و نتیجه گرفت، هم بهره مند از سود انجام تکلیف است و هم سود نتیجه؛ و اگر به مطلوب نرسید، دست کم سود انجام تکلیف را می برد. به عبارت دیگر، در عمل مومن هماره یک سود دست کم وجود دارد، خواه دست یابی به مطلوب و نتیجه و خواه سود انجام تکلیف.(توبه، آیه 52)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا