اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیسیاسیمعارف قرآنی

جنگ شناختی، حاکمیت بر اذهان و قلوب

بسم الله الرحمن الرحیم

جنگ شناختی به معنای جنگ در حوزه افکار و اندیشه ها و سلطه بر اذهان و قلوب، داستان دیروز و امروز نیست، بلکه هماره وجود داشته و خواهد داشت؛ هر چند که در برخی از برهه های زمانی، به سبب ابزارها و فن آوری ها، شدت و قوت بیش تری گرفته است. بنابراین، وقتی به سراغ آموزه های وحیانی قرآن می رویم، می بینیم که این جدال و جنگ از همان روز نخست میان آدم و شیطان سپس هابیل و قابیل در دو جبهه حق و باطل هماره وجود داشته و بر اساس آموزه های وحیانی قرآن تا آخر الزمان نیز استمرار و ادامه خواهد یافت.

البته شکی نیست که هدف وغایت در جنگ شناختی، سلطه بی چون و چرا بر اذهان و قلوب و دگرگونی افکار و رفتار به نفع یکی از دو جبهه حق و باطل است. این جنگ از نظر غایت هیچ گاه تغییر نکرده و نمی کند، اما روش ها و شیوه ها و نیز سبک ها و ابزارها با توجه به تحولات علمی – فرهنگی هماره در حال تغییر بوده و خواهد بود.

امروزه جنگ شناختی به سبب فن آوری های روز هم چون گوشی های تلفن همراه، اینترنت، شبکه های اجتماعی در فضای مجازی، و از آن مهم تر شناخت علمی – تجربی نسبت به ساحات روان شناسی و جامعه شناسی با بهره گیری از علوم شناختی مرتبط با ساحت ذهن و قلب و قوه اندیشه و انگیزه، یکی از بزرگ ترین تهدیدها نسبت به جامعه بشری تبدیل شده است؛ زیرا اهل باطل با بهره گیری از همه ابزارها در قالب «هدف وسیله را توجیه می کند» بر آن است تا به استثمار بشر بپردازد و آنان را بردگان مطیع شیاطین جنی و انسی سازنند. از همین رو، جنگ شناختی برای دفاع از حق و حقیقت و صیانت از آرمان های اخلاق متعالی و فطرت الهی انسان لازم و ضروری است. نویسنده بر همین اساس به سراغ آموزه های وحیانی قرآن رفته تا چگونگی مقابله با اهداف دشمن در جنگ شناختی را از نظر قرآن تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

حقیقت جنگ شناختی و اهداف آن

جنگ شناختی (Cognitive warfare) یا جنگ موریانه ای، به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف، با تغییر هنجارها، ارزش‌ها، باورها، نگرش‌ها و رفتار‌ها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. در حقیقت در جنگ شناختی، همه هویت شخص یا جامعه هدف، همانند تهاجم موریانه از درون مورد تهاجم قرارمی گیرد. به سخن دیگر، در جنگ شناختی، هنگامی که به طور موثر تمرین می‌شود، دارای ماهیت موذیانه‌ای و مکارنه ای بدون هیچ گونه تهدیدی ظاهری است که واکنش ما را برانگیزد.از همین روست که درک و واکنش معمولی ما را نسبت به حوادث را مختل می‌کند و مرگ خاموش فرد یا اجتماع را به دنبال دارد.

این نوع جنگ، شکل تکامل یافته تر، پیشرفته‌تر، عمیق‌تر و وسیع‌تر جنگ نرم – روانی است؛ زیرا در جنگ شناختی، خبری از تلاش دشمن بر تضعیف باورها و افکار افراد یک سرزمین با استفاده از اعتقادات نیست، بلکه از رسانه های جدیدتر و فضاهای مجازی برای تحت تاثیر قرار دادن افراد جامعه استفاده می‌کند، بدون اینکه خود را نشان دهد. در جنگ شناختی، گلوله دشمن همانند موریانه ای است که ساختار چوب را از داخل از بین می‌برد، اما از خارج چیزی مشهود نیست.

به سخن دیگر، در جنگ شناختی شما به عنوان هدف آماج گلوله های شناختی دشمن، از آسیب‌هایی که می‌بینید، هیچ دردی را احساس نمی‌کنید، بلکه حتی ناخواسته به تیم دشمن ملحق می‌شوید و حتی از ترکش‌هایی که به شما اصابت می‌کند، ممکن ابراز رضایت کنید، چرا که افکار شما دیگر دست خودتان نیست و این دشمن است که شما را مهار و مدیریت می کند. پس این دشمن است که حاکمیت و سلطه بی چون و چرای خود را بر اذهان و قلوب جامعه هدف حاکم کرده است تا جایی که او از زبان شما می گوید و با دستان و از منابع شخصی شما برای منافع خویش هزینه می کند، در حالی که احساس می کنید این شما هستید که فکر می کنید و می گوید و عمل می کنید و هزینه می پردازید تا به ظاهر اهداف خویش را تحقق بخشید؛ در هر حالی که هیچ چیز به نفع شما نیست و این شمایید که در نهایت همچون چوب موریانه خورده بر زمین می افتید و از هستی ساقط می شوید. خدا در قرآن می فرماید: وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ؛ به راستی که شیاطین به سوی محکومان تحت ولایت خویش وحی می فرستند تا با شما مجادله کنند.(انعام، آیه 121)

در این آیه به صراحت بیان می شود که چگونه شیطان بر کسانی به عنوان «اولیاء» شیطان حاکم می شود تا جایی که از سوی شیاطین «وحی» به سوی آنان فرستاده می شود و آنان از درون خویش آن را دریافت کرده و فکر و زبان آنان می شوند تا در خدمت شیاطین علیه مومنان گام بردارند. این همان حاکمیتی که امروز از آن به غلبه در جنگ شناختی از آن سخن می گویند و افراد مغلوب در این جنگ خود به جای آن که در جبهه خودی باشند، در جبهه غیر خودی علیه منافع خودی فعالیت و عمل می کنند.

باید توجه داشت که جنگ شناختی مبتنی بر جامعه شبکه‌ای با زیرساخت رسانه‌های نوین که با مدیریت ادراک و برداشت انجام می‌گیرد و تفکر آدمی را مورد هدف قرار می دهد و رفتارهای او را مدیریت می کند؛ زیرا هر کسی بر اساس شاکله شخصیتی عمل و رفتار می کند که شامل بینش ها و نگرش های اوست.(اسراء، آیه 84) در حقیقت، دشمن در جنگ شناختی، آن چه را هدف خویش قرار می دهد، تغییر مستقیم بینش و نگرش ها و مهار و مدیریت رفتارها و کنش ها و واکنش ها نیست؛ بلکه هدف نخستین  دشمن، شاکله شخصیتی و هویتی افراد یک امت است تا با تغییر در شاکله شخصیتی مدیریت اعمال او را به نفع خویش به دست گیرد. بنابراین، دشمن لزوما لازم نمی بیند که دروغ بگوید، بلکه با بهره گیری از نقاط ضعف و چالش برانگیز، ملکات و مقومات شخصیتی او را تغییر می دهد تا مدیریت ذهن و قلب او را به دست گیرد و این گونه در قالب «وحی» او را مدیریت و مهار کند.

اگر در آموزه های وحیانی قرآن و اسلام از مساله ای به نام «قرب الفرائض» و «قرب النوافل» سخن به میان می آید که شخص تحت تاثیر آموزه های وحیانی قرآن در قالب عبودیت خالصانه و مخلصانه به جایی می رسد که شخص «عین الله»، «یدالله» و «جنب الله» می شود، واین گونه وقتی نطق می کند، خدا نطق می کند(نجم، آیات 3 و 4) و وقتی تیر می اندازد خدا تیر می اندازد یا وقتی کسی را می کشد این خداست که می کشد(انفال، آیه 17)، هم چنین در تقابل این حالت «الفنا عین البقاء» در مومنان، در جبهه دیگر نیز این حالت به شکلی دیگر خودنمایی می کند که شخص «عین الشیطان» و «یدالشیطان» و «جنب الشیطان» می شود و وقتی شخص سخن می گوید یا کاری را انجام می دهد، این شیطان است که به زبانش سخن و به دستش کاری را انجام می دهد؛ زیرا چنین شخصی اجازه داده تا شیطان فراتر از «وسوسه»(ابراهیم، آیه 22) او را «حنک» کرده و مهار هستی او را به دست گیرد و هر گونه بخواهد او را مدیریت و مهار کرده و به خدمت تسخیری خویش گیرد.(اسراء، آیه 62)

با توجه به اهداف جنگ شناختی می توان گفت که ابلیس به عنوان ام الخبائث و ام الشیاطین نخستین کسی است که از جنگ شناختی برای اهداف شوم خویش بهره برد تا حضرت آدم(ع) را با خود همدل و همراه سازد. از این روست که با بهره گیری ازهمه شیوه و روش های جنگ نرم و جنگ شناختی توانست، ذهن وقلب آدم (ع) را به دست گیرد و فکر و رفتار آدم (ع) را با خود همدل و همراه سازد. ابلیس با بیان مطالبی با ریشه های حقیقت ، چنان ذهن و قلب آدم(ع) را در دست می گیرد که خود در میدان دشمن عمل می کند، در حالی که گمان می کرد که این افکار و رفتار از او و به نفع اوست، در حالی که علیه خود فکر و عمل می کرد و ریشه اجتماع بهشتی خود و خانواده اش را می کند و برای شقاوت و رنج خویش از فکر و قدرت و منابع وثروت خویش هزینه می کرد. ابلیس شیطانی در این جنگ، بینش و نگرش او را تحت تاثیر قرار داد و سبک زندگی اودر مسیری قرار داد که جز شقاوت و نابودی برایش چیزی به دنبال نداشت.(بقره، آیات 34 تا 38؛ طه، آیات 117 تا 124؛ اعراف، آیات 20 تا 27)

باید یادآور شد که تغییر بینش و نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیم گیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین توده‌ها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژه‌های جنگ شناختی هستند. چنین شیوه ای را ابلیس در جنگ میان هابیل و قابیل به کار گرفت که خدا در آیاتی ازجمله آیات 27 تا 30 سوره مائده به آن اشاره کرده است. البته در جنگ هایی شیاطین جنی و انسی با پیامبران و مومنان نیز این شیوه بر اساس گزارش های قرآنی بارها به کار گرفته شده است. شاید بتوان گفت که تاثیرگذارترین آنها تقابلی است که میان امت موسی(ع) با موسی(ع) ایجاد می شود و در جنگ شناختی این سامری شیطانی است که زمام جامعه را به دست می گیرد و حضرت هارون(ع) خلیفه موسی (ع) را از حاکمیت ساقط و جامعه ایمانی را به جامعه کفر گوساله پرست می کشاند.(طه، آیات 85 تا 97؛ اعراف، آیات 148 تا 150)

در جنگ شناختی دشمن از چند سلاح اعتمادزدایی، ناامیدسازی جامعه، ناکارآمد نشان دادن حاکمیت، از بین بردن مشروعیت های جامعه و زیر سوال بردن اعتبار نظام و حاکمیت در راس یک کشور استفاده می کند.(همان)

در حقیقت، بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، دشمن در جنگ شناختی، سه نقطه اصلی را آماج هدف خود قرار می‌دهد که شامل: الف: بنیادهای هستی شناختی، بینشی، جهان بینی و فلسفه زندگی ؛ ب: ساختارهای نظام فکری و نگرشی و سبک زندگی؛ ج: کارآمدی و کارکردهای نظام های فکری و رفتاری.(همان)

در نهایت هدف از جنگ شناختی، مشروعیت زدایی فلسفی از بنیان های فلسفی و فکری، اعتبارزدایی و قداست زدایی از ارزش ها و مقدسات، اعتمادزدایی از نظام ها و حاکمان و رهبران و کارگزاران، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی از فلسفه زندگی وسبک زندگی و آینده  است سبب رویگردانی اجتماعی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی از یک فلسفه و سبک زندگی و نظام مبتنی برآن شود. (همان)

دشمن در جنگ شناختی امیدوار است تا مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهاد‌های رسمی بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی جامعه بی تفاوت کند. در چنین شرایطی منافع فردی بر منافع جمعی و ملی غلبه یافته و خسارت حاصله متوجه همه افراد جامعه می‌گردد.(همان)

جهاد تبیین در جنگ شناختی

باید توجه داشت که کسی به کمک یک جامعه درگیر جنگ شناختی نمی‌آید، مگر اینکه خود جامعه با استفاده از چند سلاح پیشگیرانه و مقابله ای یعنی: ارتقای هوش اجتماعی و آگاه کردن جامعه‌ای که مورد اصابت گلوله های جنگ شناختی قرار گرفته‌اند از این میدان پیروز خارج شوند.

پس با توجه به این امر می بایست جهاد تبیین به عنوان واکنسه سازی جامعه مد نظر قرار گرفته و برآن تاکید و اهتمام خاص شود؛ زیرا این گونه می توان آستانه تحمل افراد جامعه و امت را افزایش داد و تاب آوری را در میان آنان تشدید کرد تا به شکل هیجانی و احساسی به سرعت واکنش نشان ندهند، بلکه پس از دیدن و شنیدن چیزی یا امری در رسانه ها و شبکه های اجتماعی، با درنگ و تامل در امر به تفکر بپردازد و از طریق منابع مطمئن نسبت به حقیقت و مقابله با چالش کنش و واکنش مناسبی از خود نشان دهد.

بنابراین، جهاد تبیین کمک می کند تا سطح تاب آوری جامعه افزایش یافته و آستانه تحمل آنان رو به تزاید گذارد و تشدید شود.

از آن جایی که در جنگ شناختی، ذهن انسان به میدان نبرد تبدیل می‌شود، و هدف این است که نه تنها آنچه مردم فکر می‌کنند، بلکه نحوه تفکر و عمل آنها نیز تغییر داده و باورها و رفتارهای فردی و گروهی را شکل داده و تحت تأثیر قرار دهد تا به نفع اهداف موقت یا راهبردی دشمن یا مهاجم عمل و رفتار کند، در تقابل با چنین امری می بایست، با واکنسه سازی در قالب جهاد تبیین، چنین امکانی را فراهم نیاورد تا دشمن به سادگی بتواند تغییر در قوه ادارکی و شناختی و انگیزشی را انجام دهد و به هدف خویش نایل گردد.

هم چنین از آن جایی که جنگ شناختی در شکل شدید و افراطی خود، بدون توسل به زور یا اجبار آشکار، این ظرفیت و توانایی را دارد که کل جامعه و امتی را بشکند و از هم فرو بپاشد، به طوری که دیگر اراده جمعی برای مقاومت در برابر نیات دشمن از بین برود و وجود نداشته باشد، در جهاد تبیین می بایست به گونه ای عمل شود که اراده جمعی تقویت شود و متاثر از القائات دشمن عمل نکند.

البته جهاد تبیین با وجود دشمنان داخلی از جریان نفوذ و نفاق می تواند گاه با دشواری هایی مواجه شود؛ زیرا دشمن گاه برای ضربه زدن به فلسفه و سبک زندگی امت، مستقیم به عقاید حمله نمی کند، بلکه گاه از نظام نامه ها یا بیش تر به عملکردها اهتمام می ورزد تا این گونه از نظام فلسفی و فکری مشروعیت زدایی کند و آن را ناکارآمد نشان دهد. ازاین روست که جریان نفوذ و نفاق در خدمت می آید تا با بهره گیری از نقاط ضعف در اجرا و کارآمدی، نظام نامه فکری و رفتاری را مخدوش نشان داده و قداست زدایی و مشروعیت زدایی کند. این رویه ای است که سامری در پیش گرفت تا بیان کند خدای موسی (ع) نمی تواند چنان که باید و شاید ارتباط گیری کند و مقاصد امت را تحقق بخشد. گوساله برای اعتکاف و بهره گیری چهره به چهره می تواند جایگزینی خوبی باشد، به ویژه آن که امت یهودی خواهان خدایی بودن که بتوان بدان اعتکاف کرد و چهره به چهره با او سخن گفت.(اعراف، آیات 138 تا 140؛ و نیز همان، آیات 148 تا 150)

باید توجه داشت که جریان نفوذ و نفاق نقش اساسی در جنگ نرم و شناختی دارد که آیات بسیاری به آنان اختصاص داده شد تا مومنان از مشکلات اندیشه ای و انگیزه ای آنان آگاه شده و آنان را بشناسند و علیه مواضع آنان برخورد مناسب داشته باشند.(بقره، آیات 7 تا 15؛ احزاب، آیات 60 تا 62 ؛ منافقون، آیات 1 تا 8 و آیات دیگر)

منافقان کسانی هستند که با آمیختگی حق و باطل مقاصد دشمن را پیش می برند و در جنگ شناختی و نرم درخدمت اهداف آنان هستند. امام رضا (ع) نسبت به منافقان هشدار می دهد و می‌فرماید: إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنةً علی شیعتِنا من الدّجّال. فقلتُ: بماذا؟ قال: بموالاتِ أعدائِنا و معاداةِ أولیائِنا. إنّه إذا کان کذلک، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم یُعرَف مؤمنٌ من منافقٍ؛ همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند و خود را به ما نسبت می دهند، کسی هست که در فتنه‌گری، برای شیعیان ما از دجال بدترت و شدیدتر است. گفتم: برای چه؟ امام (ع) فرمود: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان؛ چون چنین شد، حق با باطل آمیخته می‌شود، و مؤمن از منافق بازشناخته نمی‌شود.( وسائل الشیعه؛ ج ۱۶؛ ص ۱۷۹)

باید یاد آور شد که برای دستیابی به اهداف جنگ شناختی نیازی به اطلاعات نادرست یا اخبار جعلی نیست. یک سند شرم‌آور دولتی که از حساب ایمیل یک مقام دولتی هک شده و به‌طور ناشناس در یک سایت اشتراک‌گذاری رسانه‌های اجتماعی درز کرده یا به صورت انتخابی برای گروه‌های مخالف در یک شبکه اجتماعی فرستاده شده و منتشر شده است، برای ایجاد اختلاف و دودستگی در گروه هدف کافی است.

بنابراین، در تقابل با این شیوه عملکرد دشمن، با جهاد تبیین و نیز تقابل قانونی و قضایی با مجرمان و مجازات آنان، اعتماد را به جامعه بازگرداند. از این روست که امیرمومنان امام علی(ع) با بهره گیری از جاسوسان وعیون خویش که چشمان منفصل ایشان بودند، کارکردهای کارگزاران را رصد می کرد و در صورت مخالفت های قانونی آنان را به سرعت مجازات و توبیخ می کرد.

البته دشمن گاه با تهمت زنی و اتهام دروغین می کوشد تا در این جنگ کارگزاران نظامی را بی کفایت و خیانت کار نشان دهد که منافقان داخلی نیز به مدد آنان می روند. این رویه عملکردی منافقان در جنگ نرم علیه پیامبر(ص) بود که ایشان را به انواع فسادهای اخلاقی ومالی می کردند و خانواده و بستگان ایشان را به سوء استفاده متهم می کردند.(نور، آیات 11 تا 13؛ آل عمران، آیه 161)

مومنان می بایست در تقابل با جنگ شناختی دشمن از اموری پیروی کند که می تواند امت را نسبت به آن واکنسه کرده و به عنوان عامل پیشگیری و بهداشتی عمل کند. بی گمان، مراجعه به رهبری در هر امری از اخبار و شایعات درست ونادرست و باور و اعتقاد به رهبری می تواند کارساز باشد.(نساء، آیه 83)

پیروی از رهبری و پیشی نگرفتن از ایشان(حجرت، آیه 1)، بلند بودن صدای رهبری و معیار قرار دادن کلام و رفتار رهبری (حجرات، آیه 2)، تبیین و تحقیق درباره اخبار با منابع غیر موثق و غیر قابل اعتماد به ویژه فاسقان(حجرات، آیه 6)، پرهیز از درگیری و عدم ورود به درگیرهای فتنه انگیز(حجرات، آیه 10)، پرهیز از تمسخر افکار و آراء دیگران و پرهیز از القاب و نام های زشت و زننده(حجرات، آیه 11)، پرهیز از گمانه های باطل و بدگمانی نسبت به دیگران(حجرات، آیه 12)، پرهیز از تجسس در امور شخصی دیگران(همان)، مراعات خطوط قرمز در تعاملات اجتماعی(همان)، وقوف در امور غیر علمی و کسب علم قطعی و یقینی(اسراء، آیه 36) از جمله راهکارهایی است که می تواند امت را در ساحت جنگ شناختی واکنسه کند و اجازه سوء استفاده به دشمن را ندهد.

شاید بتوان گفت مهم ترین عامل در جنگ شناختی ایجاد رفتار مبتنی بر هیجانات و احساس غلیان یافته بدون تفکر و تامل است؛ بنابراین، بهترین راهکار در تقابل با آن افزایش تاب آوری و آستانه تحمل و تقویت روحیه تفکر و تدبر در امور و تقویت بنیان های علمی و فکری جامعه است. به سخن دیگر، امتی که در جهل و جهالت باشد و از علم و تفکر و اندیشه و خرد دور بماند و بر مدار و محور احساسات و هیجانات عمل کند، به سادگی در دام دشمنان در جنگ شناختی می افتند؛ اما امتی که در سایه عقل و علم و تفکر و تدبر رشد یافته اند، هرگز در دام دشمنان نمی افتند و دشمن نمی تواند آنان را به خدمت گیرد و به دست خودشان آنان را نابود کند و نیستی اجتماعی و ملتی آنان را رقم زند.

به هر حال، جهاد تبیین چیزی جز آگاهی بخشی به حقایق و صیانت از انسجام اجتماعی نیست که این امر با صیانت از مشروعیت فلسفی و مقبولیت و کارآمدی گفتمان اسلامی می تواند تحقق یابد و تقویت شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا