اجتماعیاعتقادی - کلامیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

رویکردهای برگزیدگان و وارثان کتاب الهی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

امت اسلام از سوی خداوند، به عنوان وارثان کتاب الهی برگزیده و انتخاب شده اند. اما این برگزیدگان و وارث امت های پیشین سه رویکرد متفاوت را در قبال کتاب و تعامل با آن برگزیده اند که آثار مهم در زندگی دینوی و اخروی بشر به جا می گذارد. از آیات قرآنی به دست می آید که اختلاط و اعتدال و استباق، رویکردهای سه گانه امت اسلام نسبت به آموزه های کتاب الهی بوده است. نویسنده بر آن است تا با بررسی این موضوع جایگاه اعتدال را در زندگی اجتماعی بشر در دنیا تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

 

اختلاط ، اعتدال و استباق امت اسلام

امت اسلام به عنوان امت برگزیده و اسوه امت ها و جوامع بشری به عنوان امت وسط و معتدل معرفی شده است.(بقره، آیه 143) اما این بدان معنا نیست که همه امت این گونه اند بلکه به معنای روش اعتدالی اکثریت و یا اغلبیت امت مطرح است. پس می توان گفت که امت رویکردها و تعامل متفاوت دیگری نیز نسبت به کتاب الهی داشته اند.

خداوند در آیه 32 سوره فاطر در توصیف رویکردهای امت اسلام و تعامل آنان نسبت به آموزه های کتاب الهی می فرماید: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ؛ سپس اين كتاب را به آن بندگان خود كه آنان را برگزيده بوديم، به ميراث داديم. پس برخى از آنان بر خود ستمكارند و برخى از ايشان ميانه‏رو و معتدل، و برخى از آنان در كارهاى نيك به فرمان خدا پيشگامند و اين خود توفيق بزرگ است.

از نظر قرآن امت اسلام وارث امت ها و کتاب است که از سوی خداوند برگزیده و انتخاب شدند؛ اما این گونه نبوده که همه امت یک رویکرد را نسبت به آموزه های آن داشته باشند، بلکه به سبب تفاوت سطوح ایمان و تسلیم، رویکردهای سه گانه داشتند؛ چرا که برخی فسق و فجوری دارند و کارهای خوب و بد را مخلوط می کنند و این گونه نیست که همواره برترین ها و نیکوترین اعمال را داشته باشند، بلکه گاهی به سبب ضعف ایمان و مشکلاتی چون فقدان جزم اندیشی یا عزم جدی و همت عالی گناهانی را نیز مرتکب می شوند و از سویی دیگر برخی دیگر اقتصاد و اعتدال را مراعات می کنند و به دور از هر گونه افراط و تفریط زندگی خود را سامان می دهند و برخی هم پیشگام و پیشتاز در کارهای خیر و نیک هستند.

البته همه اين گروه‏هاى سه‏گانه رستگار و نجات يافته‏اند، و روايت رسيده از پيامبر گرامى بيانگر آن است كه در مورد آيه مورد بحث فرمود: اماالسابق فيدخل الجنة بغير حساب، و اما المقتصد فيحاسب حسابا يسيراً، و اما الظالم لنفسه فيحبس فى المقام ثم يدخل الجنة فهم الذين قالوا الحمدلله الذى اذهب عنا الحزن؛ اما گروهى كه در كارهاى شايسته پيشى مى‏جويند، در روز رستاخيز بدون حسابرسى وارد بهشت مى‏گردند؛ اما گروه ميانه‏رو و معتدل، به صورت آسانى مورد حسابرسى قرار مى‏گيرند؛ امّا ستمكاران به خويشتن، كسانى هستند كه در جايى بازداشت مى‏گردند و پس از مدتى وارد بهشت مى‏گردند، و اينان هستند كه پس از آزادى و ورود به بهشت مى‏گويند: ستايش از آن خداوندى است كه غم و اندوه را از ما زدود و با مهر و لطف خويش ما را نجات داد.

از حضرت صادق(ع) آورده‏اند كه فرمود: الظالم لنفسه منا من لا يعرف حق الامام، والمقتصد منا العارف بحق الامام، والسابق يالخيرات هوالامام، و هؤلاء كلهم مغفور لهم؛ بيدادگر به خويشتن از ما مردم مسلمان، آن كسى است كه حق امام راستين و معصوم خويشتن را به رسميت نشناسد و رعايت نكند و معتدل و ميانه‏رو آن كسى است كه به حق امام راستين خود عارف و آگاه باشد و سبقت‏گيرنده به كارهاى شايسته امام معصوم است، و همه اين گروه‏هاى سه‏گانه مورد آمرزش خدا هستند.

و از پنجمين امام(ع) آورده‏اند كه فرمود: اما الظالم لنفسه منا فمن عمل عملا صالحا و آخر سيئاً، و اما المقتصد فهو المتعبد المجتهد و اماالسابق بالخيرات فعلّى والحسن والحسين(ع) و من قتل من ال محمد(ص) شهيداً؛ ستمكار به خويشتن از ما امت پيامبر كسى است كه هم كارهاى شايسته انجام داده و هم در زندگى به گناه دست يازيده است؛ اما انسان ميانه‏رو كسى است كه در پرستش و بندگى خدا پرتلاش مى‏باشد، و پيشى‏گيرنده به كارهاى شايسته، اميرمؤمنان و دو فرزند گرانمايه‏اش حسن و حسين(ع) و شهيدان خاندان پيامبر است. (مجمع البیان، ذیل آیه)

علامه طباطبایی درباره معنای ارث در آیه می فرماید: وقتى مى‏گويند:" اورثهم مالا كذا" معنايش اين است كه: فلانى فلان مال را به ارث براى آنان باقى گذاشت تا ايشان بعد از مرگ وى به امر آن مال قيام كنند، با اينكه تا خودش زنده بود خودش قائم به امر آن مال و متصرف در آن بود، و به همين معنا است ارث دادن علم و جاه و امثال آن، كه وارث بعد از مرگ صاحب علم و جاه، به امر آن دو قيام مى‏كند، بعد از آنكه قبلا نزد ديگرى بود و ديگرى صاحبش بود و از آن بهره مى‏گرفت.

بنا بر اين معناى ارث دادن كتاب به قوم و مردمى، اين است كه: كتاب را نزد ايشان بگذارد تا نسل به نسل و از سلف به خلف دست به دست بگردد، و همه از آن برخوردار شوند. پس اين نسبت مزبور صحيح است، هر چند كه قائم به امر كتاب، بعضى از قومند نه همه آنان، و به همين جهت مى‏بينيم همه جا دادن كتاب را به همه قوم نسبت مى‏دهد.

و مراد از" كتاب" در آيه مورد بحث- به طورى كه از سياق برمى‏آيد- قرآن كريم است، و غير از اين هم نمى‏تواند باشد، براى اينكه در آيه قبلى بدان تصريح كرده، فرمود" وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ". بنا بر اين" الف و لام" در الكتاب الف و لام عهد خواهد بود، (و معناى الكتاب همان كتاب خواهد بود)، نه الف و لام جنس (به معناى همه كتابها).

و كلمه" اصطفاء" از ماده" صفو" گرفته شده كه معنايش قريب به معناى اختيار است، با اين تفاوت كه اختيار به معناى انتخاب يك چيز از بين چند چيز است كه بهترين آنها است و اصطفاء نيز انتخاب يكى از چند چيز است، اما يكى كه از بين همه صفوه و خالص باشد.

" مِنْ عِبادِنا"- احتمال دارد كلمه" من" براى بيان باشد، احتمال هم دارد براى ابتدا، يا تبعيض باشد. ولى آنچه به ذهن قريب‏تر است اين است كه بيانيه باشد.

ومراد از انها امت محمد (ص) هستند كه قرآن را از پيغمبر خود ارث برده، و نيز به سوى او بازگشت مى‏كنند، و علمايشان بدون واسطه و بقيه امت به واسطه علما از قرآن بهره‏مند مى‏شوند". و بعضى ديگر گفته‏اند:" تنها علماى امت محمد (ص) هستند".

بعضى ديگر- كه روايات بسيار زيادى از امام باقر و صادق (ع) بر طبق گفته آنان هست- گفته‏اند:" مراد از اين كسان كه اصطفاء شده‏اند، ذريه رسول خدا (ص) از اولاد فاطمه (ع) هستند، كه جزو آل ابراهيم و مشمول آيه" إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ" نيز هستند. و رسول خدا (ص) هم تصريح فرموده، به اينكه: آنان عالم به قرآن هستند، و نظر ايشان در باره قرآن صائب است.( منهج الصادقين، ج 7، ص 448)

و در روايت" انى تارك فيكم الثقلين" كتاب اللَّه و عترتى اهل بيتى لن يفترقا حتى يردا على الحوض؛ من دو چيز گرانبها در پيش شما مى‏گذارم و مى‏روم، يكى كتاب خدا و ديگرى عترتم و اهل بيتم و از هم جدا نمى‏شوند تا در كنار حوض مرا ديدار كنند. سفينة البحار، ج 1، ص 132. و المراجعات، ص 41)" – كه متواتر و مورد اتفاق دو طايفه شيعه و سنى است- فرموده: آنان ملازم قرآنند.

پس معناى آيه چنين مى‏شود: بعد از آنكه ما قرآن را به تو وحى كرديم- چون كلمه" ثم" معناى تاخير رتبه را افاده مى‏كند- آن را به ذريه تو ارث داديم، البته آن ذريه‏ات كه ما اصطفايشان كرديم، و از بين همه بندگان آنان را در همان روزى كه آل ابراهيم را برمى‏گزيديم انتخاب كرديم، و اضافه شدن كلمه" عباد" به كلمه" نا" كه نون عظمت است اضافه تشريفى است، و مى‏خواهد به شرافت ذريه اشاره كند.

" فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ"- احتمال دارد ضمير در" منهم" به همان برگزيده شدگان برگردد، كه در نتيجه هر سه طايفه يعنى ظالم به نفس، مقتصد، و سابق به خيرات، در وراثت شريكند، چيزى كه هست وارث حقيقى همان عالم به كتاب، و حافظ كتاب است، كه عبارت از سابق به خيرات است.

احتمال هم دارد ضمير مزبور به كلمه" عبادنا" برگردد، البته در صورتى كه اضافه عباد به كلمه" نا" شرافتى به عباد ندهد، آن وقت كلمه" فمنهم" تعليل را مى‏رساند، و چنين معنا مى‏دهد: ما تنها كتاب را به بعضى از بندگان خود ارث داديم، و آنان عبارتند از عده‏اى كه ما ايشان را برگزيديم، نه همه بندگان، براى اينكه بعضى از بندگان ما ظالم به نفس خود بودند، و بعضى هم ميانه رو بودند، و بعضى سابق به خيرات بودند، و همه اين سه طايفه صلاحيت وراثت كتاب را نداشتند.

ممكن است وجه اول را تاييد كرد به اينكه چه مانعى دارد وراثت را به همه نسبت دهيم، در حالى كه قائمين واقعى به امر وراثت بعضى از افراد باشند، هم چنان كه نظير اينگونه نسبت را در آيه" وَ أَوْرَثْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ"؛ ما كتاب را به بنى اسرائيل ارث داديم. (مؤمن، آيه 54) مى‏بينيم.

و از اينكه در آيه شريفه بين سه طايفه ظالم به نفس، مقتصد، و سابق به سوى خيرات، مقابله انداخته، فهميده مى‏شود كه مراد از ظالم به نفس كسى است كه گناهى به گردن داشته باشد، و اين عنوان شامل هر مسلمانى از اهل قرآن مى‏شود، چون اهل قرآن است كه عنوان اصطفاء و وارث قرآن بر او صادق است.

و مراد از" مقتصد" كه به معناى متوسط است، آن كسى است كه: در وسط راه، و بين طريق واقع است. و مراد از سابق به سوى خيرات به اذن خدا، آن كسى است كه: از دسته اول يعنى ظالم به نفس، و از دسته دوم، يعنى ميانه‏روها، به درجات قرب نزديك‏تر است، و اين طايفه به اذن خدا نسبت به آن دو طايفه ديگر، به خاطر فعل خيرات، امامت دارند، هم چنان كه خداى تعالى مى‏فرمايد:" وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ"؛ آنان كه در ايمان بر همه پيشى يافتند آنان مقربند. (واقعه، آيه 11)

" ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ"- يعنى اينكه قبلا گفتيم كتاب را ارث داديم، خود فضلى است بزرگ، از ناحيه خدا، كه فعاليت و كوشش كسى در آن دخالت ندارد، و چنان نيست كه كسى از راه عمل به وظايف، به آن فضل برسد.(تفسیر المیزان ،‌ذیل آیه)

مفسران نمونه نیز نوشته اند: آيه بعد به موضوع مهمى در اين رابطه ، يعنى حاملان اين كتاب بزرگ آسمانى ، همان كسانى كه بعد از نزول قرآن بر قلب پاك پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين مشعل فروزان را در آن زمان و قرون و اعصار ديگر حفظ و پاسدارى نمودند، كرده ، مى فرمايد: «سپس اين كتاب آسمانى را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ارث داديم » (ثم اورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا).

روشن است كه منظور از «كتاب » در اينجا همان چيزى است كه در آيه قبل آمده است (قرآن مجيد) و به اصطلاح الف و لام در آن الف و لام عهد است .

اينكه بعضى آن را اشاره به همه كتب آسمانى دانسته و الف و لام آن را الف و لام جنس گرفته اند بسيار بعيد به نظر مى رسد و تناسبى با آيات قبل ندارد.

تعبير به «ارث » در اينجا، و موارد ديگرى شبيه آن در قرآن مجيد، به خاطر آن است كه «ارث » به چيزى گفته مى شود كه بدون داد و ستد و زحمت به دست مى آيد، و خداوند اين كتاب بسيار بزرگ را اينگونه در اختيار مسلمانان قرار داد.

در اينجا روايات فراوانى از طرق اهل بيت (عليه السلام ) وارد شده كه در همه آنها بندگان برگزيده خدا به امامان معصوم تفسير شده است .

اين روايات چنانكه بارها گفته ايم بيان مصاديق روشن و درجه اول است ، و مانع از آن نخواهد بود كه علما و دانشمندان امت ، و صالحان و شهدائى كه در طريق پاسدارى از اين كتاب آسمانى و تداوم بخشيدن به دستورات آن تلاش و كوشش كردند، در عنوان «الذين اصطفينا من عبادنا» (بندگان برگزيده خداوند) داخل باشند.

سپس به يك تقسيم بندى مهم در اين زمينه پرداخته ، مى گويد: «از ميان آنها عدهاى به خويشتن ستم كردند، و گروهى راه ميانه را در پيش گرفتند، و گروهى به فرمان خدا در نيكيها بر ديگران پيشى گرفتند، و اين فضيلت بزرگى است » (فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات باذن الله ذلك هو الفضل الكبير).

ظاهر آيه اين است كه اين گروههاى سه گانه در ميان «برگزيدگان خداوند» كه وارثان و حاملان كتاب الهى هستند مى باشند.

به تعبير روشنتر: خداوند پاسدارى اين كتاب آسمانى را بعد از پيامبرش ‍ بر عهده اين امت گذاشته ، امتى كه برگزيده خدا است ، ولى در ميان اين امت گروههاى مختلفى يافت مى شود: بعضى به وظيفه بزرگ خود در پاسدارى از اين كتاب و عمل به احكامش كوتاهى كرده ، و در حقيقت بر خويشتن ستم نمودند، اينها مصداق «ظالم لنفسه » مى باشند.

گروهى ديگر تا حد زيادى به اين وظيفه پاسدارى و عمل به كتاب قيام نموده اند، هر چند لغزشها و نارسائيهائى در كار خود نيز داشته اند، اينها مصداق «مقتصد» (ميانه رو) مى باشند.

و بالاخره گروه ممتازى وظائف سنگين خود را به نحو احسن انجام داده ، و در اين ميدان مسابقه بزرگ بر همگان پيشى گرفته اند، اين گروه پيشرو همانها هستند كه در آيه فوق از آنها به عنوان «سابق بالخيرات باذن الله » تعبير شده است.

ممكن است در اينجا گفته شود كه وجود گروه «ظالم » با جمله «اصطفينا» كه دليل بر اين است كه همه اين گروهها برگزيدگان خدا هستند منافات دارد.

در پاسخ مى گوئيم اين شبيه همان چيزى است كه در مورد بنى اسرائيل در آيه 54 سوره مؤ من آمده كه مى فرمايد: و لقد آتينا موسى الهدى و اورثنا بنى اسرائيل الكتاب «ما به موسى هدايت (و كتاب آسمانى ) بخشيديم و اين كتاب آسمانى را به عنوان ميراثى به بنى اسرائيل داديم ».

در حالى كه مى دانيم همه بنى اسرائيل وظيفه خود را در برابر اين ميراث بزرگ انجام ندادند. و يا نظير آيه 110 سوره آل عمران است كه مى گويد: كنتم خير امة اخرجت للناس «شما مسلمانان بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها قدم به عرصه حيات گذاشتيد». و يا در آيه 16 سوره جاثيه در مورد بنى اسرائيل نيز مى گويد: و فضلناهم على العالمين : «ما آنها را بر جهانيان فضيلت بخشيديم ». همچنين در آيه 26 سوره حديد مى خوانيم : و لقد ارسلنا نوحا و ابراهيم و جعلنا فى ذريتهما النبوة و الكتاب فمنهم مهتد و كثير منهم فاسقون : «ما نوح و ابراهيم را فرستاديم و در دودمان آنها نبوت و كتاب قرار داديم ، بعضى از آنها هدايت يافته اند و بسيارى از آنها عصيانگر و فاسقند».

كوتاه سخن اينكه هدف از اينگونه تعبيرات فرد فرد امت نيست ، بلكه مجموعه امت است هر چند در ميان آنها قشرها و گروههاى مختلفى يافت شود.

در روايات زيادى كه از طرق اهل بيت (عليه السلام ) رسيده سابق بالخيرات به امام معصوم تفسير شده است ، و ظالم لنفسه به كسانى كه معرفت و شناخت امام را ندارند و «مقتصد» به پيروان عارف امام (عليهالسلام ). اين تفسيرها گواه روشنى است بر آنچه در تفسير كل آيه برگزيديم كه مانعى ندارد اين گروههاى سه گانه در ميان وارثان كتاب الهى وجود داشته باشند.

شايد نياز به تذكر نداشته باشد كه تفسير روايات فوق از قبيل بيان مصاديق روشن است يعنى امام معصوم در صف اول «سابقين بالخيرات » است ، و علما و دانشمندان و پاسداران آئين الهى در صفوف ديگر جاى دارند. تفسيرى كه در باره «ظالم » و «مقتصد» در اين روايات آمده نيز از قبيل بيان مصداق است . و اگر مى بينيم در پارهاى از روايات دخول علما در مفهوم آيه به كلى نفى شده در حقيقت براى توجه دادن به وجود امام معصوم در پيشاپيش اين صفوف است .

قابل توجه اينكه جمعى از مفسران گذشته و امروز در تفسير اين گروههاى سه گانه فوق احتمالات زياد ديگرى داده اند كه در حقيقت همه آنها از قبيل بيان مصداق است.

در اينجا سؤ الى مطرح است و آن اينكه : چرا نخست از گروه ظالمان ، سپس ميانه روان ، و بعد سابقين بالخيرات سخن مى گويد، در حالى كه از جهاتى عكس آن اولى به نظر مى رسد؟!

بعضى مفسران بزرگ در پاسخ اين سؤ ال گفته اند كه هدف بيان ترتيب مقامات مردم در سلسله تكاملى است ، زيرا نخستين مرحله ، مرحله عصيان و غفلت است ، بعد از آن مقام توبه و انابه ، و سرانجام توجه و قرب به خدا، هنگامى كه معصيتى از انسان سر مى زند او «ظالم » است ، و هنگامى كه به مقام توبه برمى آيد مقتصد است ، و زمانى كه توبه او به مقام قبول رسيد و مجاهداتش در راه خداوند افزون گشت به مقام قرب او مى رسد و در سلسله «سابقين بالخيرات » قرار مى گيرد.

بعضى نيز افزوده اند كه اين ترتيب به خاطر فزونى و كمى افراد اين سه گروه است ، ظالمان اكثريت را تشكيل مى دهند، و مقتصدان در مرحله بعد، و سابقين بالخيرات كه خاصان و پاكانند از همه كمترند، هر چند از نظر كيفيت از همه والاترند.

جالب اينكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: ظالم را از اين نظر مقدم داشته تا از رحمتش مايوس نگردد، و سابقين به خيرات را از اين رو مؤ خر نموده تا به عملشان مغرور نگردند و هر سه معنى ممكن است منظور باشد.

آخرين سخن در تفسير اين آيه اينكه در جمله ذلك هو الفضل الكبير (اين فضيلت بزرگى است ) در ميان مفسران گفتگو است كه مشار اليه در آن چيست ؟ بعضى گفته اند همان ميراث كتاب الهى است ، و بعضى آن را اشاره به توفيقى دانسته اند كه شامل حال سابقين بالخيرات مى شود، و به اذن خدا اين راه را طى مى كنند، ولى معنى اول با ظاهر آيه مناسبتر است .

پاسداران كتاب الهى كيانند؟ به گواهى قرآن مجيد خداوند بزرگ مواهب عظيمى به امت اسلامى داده كه از مهمترين آنها همين ميراث بزرگ الهى قرآن است. امت مسلمان را بر ساير امم برگزيده و اين نعمت را به آنها داده ، ولى به همان نسبت كه آنها را مورد لطف خاص خويش قرار داده ، مسئوليت سنگين نيز بر عهده آنها گذارده است . تنها در صورتى ميتوانند حق پاسدارى اين ميراث عظيم را انجام دهند كه در صف «سابقين بالخيرات » در آيند. يعنى از تمام امتها در انجام نيكيها پيشى گيرند، در فراگيرى علم و دانش ‍ سبقت جويند، در تقوى و پرهيزگارى ، در عبادت و خدمت به خلق ، در جهاد و كوشش ، در نظم و حساب ، و در ايثار و فداكارى ، در همه اين امور پيشگام باشند در غير اين صورت حق آن را ادا نكرده اند. مخصوصا تعبير به «سابقين بالخيرات » آنچنان مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه تقدم در همه جنبه هاى مثبت زندگى اعمال نيك را شامل مى شود.

آرى حاملان چنان ميراثى تنها چنين كسانى مى توانند باشند. حتى آنها كه به اين هديه بزرگ آسمانى پشت مى كنند و حرمتش را نگاه نمى دارند به مصداق «ظالم لنفسه » بر خويشتن ستم مى كنند، چرا كه محتواى آن چيزى جز نجات و خوشبختى و پيروزى آنها نيست ، آنكس كه نسخه شفا بخشى را پشت سر مى افكند به ادامه درد و رنج خود كمك كرده است ، و آنكس كه به هنگام طى طريق ظلمانى چراغ روشن خود را مى شكند خويشتن به بيراهه و پرتگاه سوق مى دهد چرا كه خداوند از همگان بى نياز و مستغنى است .

در عين حال اين گروه گنهكار نبايد اين حقيقت را فراموش كنند كه آنها نيز به مضمون آيه فوق در زمره «برگزيدگان پروردگار» بوده اند و بالقوه اين استعداد را دارند كه مرحله «ظلم » را پشت سر نهاده ، به مرحله «مقتصد» و ميانه رو گام بگذارند، و از آنجا پرواز كرده به اوج افتخار «سابقين بالخيرات » برسند كه آنها نيز از نظر فطرت و ساختمان روحى برگزيدگان حقند.

رویکرد اعتدال و اختلاط در اغلب امت اسلام

از آیات قرآنی دیگر به دست می آید که کسانی که اهل سبقت و سابقون باشند کم هستند و بسیاری از امت اسلام در دو دسته اهل اختلاط و اعتدال جا می گیرند. این رویه البته در میان مردمان عمومیت دارد، از این روست که در آیه 32 سوره لقمان می فرماید که وقتی انسان ها گرفتار بلا چون توفان شوند خالصانه خدا را می خوانند وعهد ایمان می بندند ولی وقتی نجات یافتند بیشترشان اهل ظلم و اختلاط و کم ترشان اهل اعتدال خواهند بود.

خداوند در این آیه می فرماید: امّا هنگامى كه خدا نجاتشان داد و آنان را از كام آن موج‏هاى خطرخيز و مرگبار، كه هر لحظه بسان پلنگى شكار افكن بى‏سويشان حمله مى‏برد، رهايى بخشيده و به سلامت به ساحل رسانيد، آنجاست كه پاره‏اى راه اعتدال را پيش گرفته و به پيمان خود با خدا، به هنگام هجوم خطرها، وفادار مى‏مانند و براساس عدل و داد رفتار مى‏كنند، امّا گروهى ديگر با جستن از خطر دگرباره همه چيز را فراموش نموده و به شرك و بيداد سقوط مى‏كنند.

درباره واژه «مقتصد» در آيه مورد بحث ديدگاه‏ها متفاوت است:

1 – به‏باور «ابن زيد» اين واژه به مفهوم راه راست در كار دين و آيين آمده است.

2 – امّا به‏باور «حسن» به مفهوم پايدارى بر ايمان و توحيدگرايى است.

3 – از ديدگاه «ابن عباس» منظور وفادار ماندن به پيمانى است كه دريا و به هنگامه احساس خطر با خدا بسته است.

4 – امّا به‏باور «مجاهد» منظور اين است كه انسان در قلمرو گفتار به آفريدگار هستى ايمان آورد، امّا در ژرفاى جان، ذات پاك او را انكار كند و باور ندارد.(مجمع البیان ،‌ذیل آیه)

علامه طباطبایی در ذیل آیه 66 سوره مائده درباره امت مقتصد و معتدل می نویسد: اقتصاد" به معناى گرفتن قصد، و قصد به معناى ميانه است، پس اقتصاد به معناى ميانه روى در امور و پرهيز از افراط و تفريط در امور است، و امت مقتصده امتى است كه در امر دين و تسليم نسبت به دستورات الهى ميانه رو و معتدل باشد. اين آيه شريفه مطلب تازه‏اى را بيان مى‏كند و آن اينست كه آنچه تا كنون از معايب و پليدى‏هاى اهل كتاب بر شمرديم مربوط به فرد فرد آنها نيست چه در بين اهل كتاب هم مردمى معتدل و ميانه رو بوده‏اند كه هيچ يك از اين معايب و كجرويها را نداشته‏اند و اگر مى‏بينيد گفتار گذشته ما بطور عموم بود، مصحح آن اين بود كه اكثريت اهل كتاب همان آلودگان بودند و مردان پاك در آنها اندك و انگشت شمار بودند، از اين لحن به خوبى استفاده مى‏شود كه قرآن عزيز تا چه اندازه رعايت حق و انصاف را مى‏كند، و تا چه پايه در حفظ حق مراقبت دارد، و چگونه رضا نمى‏دهد حقى از حقوق پامان شود، اگر چه بسيار اندك باشد، اين نكته از مطاوى آيات و جملات سابق هم كه مى‏فرمود:" وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ" و يا مى‏فرمود:" وَ تَرى‏ كَثِيراً مِنْهُمْ" و يا مى‏فرمود:" وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ" استفاده مي شد، چه در نيمه اين جملات مطلب را به اكثريت آنان نسبت داده نه به همه، ليكن هيچ كدام از اين جملات مورد بحث صراحت ندارد، زيرا در اين جمله از آن اقليت صالح قدردانى كرده و نامشان را به نيكى برده است.

در تفسير عياشى در ذيل جمله" مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ" از ابى صهباء كبرى نقل كرده كه گفت: من خود از على بن ابى طالب (ع) شنيدم كه رأس الجالوت و اسقف نصارا را خواست و فرمود: من شما را از چيزى سؤال مى‏كنم كه خودم آن را مى‏دانم و در آن از شما داناترم. بنا بر اين نمى‏توانيد واقع را كتمان كنيد، آن گاه رو به اسقف نصارا كرده و فرمود: تو را به خدايى قسم مى‏دهم كه انجيل را بر عيسى فرستاد و پاى آن جناب را پر بركت قرار داد و به او قدرتى داد كه مى‏توانست كور مادر زاد و مرض پيسى را شفا دهد و درد چشم را تسكين و راحتى بخشد و مردگان را زنده كند و از گل براى شما مرغانى ساخته پرواز دهد و شما را به آنچه مى‏خوريد و يا ذخيره مى‏كنيد از غيب خبر دهد، اسقف گفت حاجت به اين همه قسم نبود من در جواب شما راست خواهم گفت، امام پرسيدند: بنى اسرائيل پس از عيسى (ع) به چند فرقه متفرق شدند؟ گفت به خدا قسم متفرق نشدند و به همان وحدت خود باقى ماندند، حضرت فرمود: به خدايى كه جز او معبودى نيست دروغ گفتى، چون بنى اسرائيل به هفتاد و دو فرقه متفرق شدند و همه آنان بجز يك فرقه در آتشند، خداى تعالى مى‏فرمايد: " مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ" و آن يك فرقه‏اى كه در آتش نيست همين امت مقتصده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا