مناسبت ها

تقابل ولايت و سلطنت در انديشه سياسي امام رضا(ع)

در مقاله حاضر نويسنده با تشريح نظام سياسي برتر در اسلام و تفاوت آن با نظام خلافت سلطنتي، دسيسه هاي مأمون براي محو زيركانه انديشه نظام ولايي مبتني بر سيره نبوي و تقابل هوشمندانه امام رضا(ع) با اين ترفند مامون را مورد بررسي قرار داده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم

نظام حكومت در اسلام
قرآن به عنوان كتاب هدايت بشري همه آن چه را كه انسان بايد براي تكامل و بازگشت به مقام خلافت الهي بپيمايد بيان داشته است. از اين رو خود بيان مي دارد كه تبيان و روشنگر هر چيزي است كه مربوط به هدايت بشر است.

 

مسائل اجتماعي به جهت نقش و تاثير به سزايي كه در سرنوشت فردي و جمعي بشر دارد در آموزه هاي قرآني از جايگاه ويژه اي برخوردار است. يكي از مهم ترين پديده هاي اجتماعي مسئله مديريت سياسي جامعه است كه در اسلام از آن به ملك و حكومت و نيز امامت و ولايت و خلافت ياد شده است.
به نظر مي رسد كه قرآن بر خلاف باورهاي رايج نه تنها داراي برنامه مشخصي در حوزه محتوا و اهداف حكومت است بلكه در حوزه روشي و شكلي نيز سياست مشخصي را در پيش گرفته است. از اين رو به حوزه محتوا و اهداف و وظايف دولت و حكومت پرداخته و در آيات بسياري نظام سياسي خاصي را از ميان اشكال و نظام ها و روش هاي مديريت سياسي جامعه معرفي كرده و از پيامبر خواسته است تا به عنوان سيره و روش حكومتي به مورد اجرا در آورد تا وقوع آن را در دنيا و جوامع بشري صورت عيني و تجسمي بخشد.
به يقين مي توان گفت كه نظام سياسي مطلوب قرآني، نظام و روشي خاص است كه از آن به نظام ولايت تعبير مي شود و از مديران و رهبران سياسي آن به اولوالامر تعبير مي گردد. بنابراين هر چند كه ممكن است گفته شود در عصر و دوره هاي پيشين نظام سياسي و شكل و روش آن چنان از اهميت و ارزش برخوردار نبوده است تا نظام خاصي را به عنوان الگو و روش برتر معرفي كند ولي به يقين مي توان گفت كه شكل خاص و روش برتر را قرآن براي نظام سياسي برگزيده است و تنها به هدف و محتوا بسنده نكرده است.
البته مي توان با نوعي توجيه و تفسير، مدل ها و نظام هاي پيشيني كه قرآن بدان ها اشاره كرده؛ يعني دولت هاي ايماني چون دولت طالوتي و يا سليماني و يا داودي به نظام و مدل ولايتي ارجاع داد و در آن نظام ها شكل ناقص و ابتدايي از نظام ولايي را جست. با اين همه نيازي نيست تا اين عمل انجام شود ومدل هاي پيشين را به مدل مطلوب بازگرداند؛ زيرا درهر عصري همان گونه كه شريعت ها و روش هاي (به تعبير قرآن،منهاج) مختلف و متعددي بوده. درعين حال درهمان نظام ها و شرايع نيز اسلام به شكلي ديگر خودنمايي كرده است. هم چنين مي توان گفت كه نظام سياسي كه در آن عصور مورد توجه بوده نظامي مطلوب بوده است كه مي توانست جوامع پيشين را مديريت و رهبري نمايد. اما در عصر نبوي و پس از آن نظام مطلوب قرآني همان مدل ولايي مي باشد كه سيره نبوي و علوي بر آن قرار گرفته است.
نظام ولايي، نظام برتر اسلام
به هر حال نظام ولايي را مي بايست به عنوان نظام برتر و مدل مطلوب قرآني معرفي كرد. اين نظام مبتني بر عناصري از مشروعيت الهي و مشروعيت و مقبوليت مردمي است. نظامي است كه اگر به ظاهر نوعي وراثت را مي توان همانند نظام سلطنتي در آن يافت ولي ملاك و معيار در انتخاب، بر خلاف نظام سلطنت شخص و ارتباط خوني نيست بلكه معيارهايي است كه در اشخاص وجود دارد و آن چه كه موجب مي شود شخصي به مقام ولايت و امامت برسد وجود معيارها و ملاك هاست.
در گذشته در حوزه پيامبري مسئله وراثت نيز مطرح بوده است و در ميان فرزندان پيامبران تنها افرادي كه به تعبير قرآن از هرگونه ظلم مبرا و پاك بوده اند به مقام ولايت و امامت و پيامبري مي رسيدند. بنابراين آن چه در ولايت مطرح است وجود معيارهاست كه بي آن هرگونه پيامبري و امامت بي معنا خواهد بود.
نظام ولايي، روش و سيره پيامبر(ص) بوده است. بنابر انديشه سياسي شيعي، اين روش و مدل سياسي به گونه اي است كه شخص تنها زماني به ولايت دست مي يابد كه اولا به مقام انسان كامل و ولايت الهي دست يابد و آن گاه است كه به نصب پيامبر و به فرمان خدا اين منصب براي او تعيين و مشخص مي شود.
مخالفان نظام سياسي اسلام
اين نظام و مدل سياسي از همان آغاز با مخالفت جدي دو دسته رو به رو شد. نخست منافقاني كه پس از قدرت يابي و نفوذ اسلام به منظور دسترسي به فوايد جامعه اسلامي و برخورداري از امنيت و آرامش آن، به اسلام گرويده بودند و در باطن كفر خويش را مخفي مي داشتند. گروه دوم نيز كساني بودند كه در آغاز ايمان آورده بودند ولي به جهاتي در حكم كساني بودند كه قرآن از آنان به ايمان آورندگان به برخي از احكام و كفر به بعضي ياد مي كند. اينان در حقيقت هر چيزي كه موافق طبع و طبيعت خويش مي يافتند با آن همراهي مي كردند و ايمان به آن بخش مي آوردند ولي با برخي ديگر از آموزه هاي وحياني به مخالفت مي پرداختند. آنها در نهايت در سقيفه در كنار منافقان قرار گرفتند و به طمع حكومت و خلافت با سيره نبوي و مدل نظام سياسي قرآني و جامعه برتر نبوي به مخالفت پرداختند و نظام و مدل سياسي ديگري را مطرح ساختند كه از آن به خلافت شورايي (البته تنها اهل حل و عقد مدينه) ياد مي كنند.
مدل و نظام سياسي خلافت شورايي كه در سقيفه بني ساعده با ياري منافقان شكل گرفت، در نهايت به جهت همراهي و همرايي به نظام سلطنت ختم شد و جريان مخالف نظام ولايي را تشكيل داد. اين گونه است كه در فرهنگ اسلامي و به سخن درست تر در فرهنگ و انديشه سياسي مسلمانان دو مدل از نظام سياسي شكل گرفت. جرياني كه مرتبط به سيره نبوي بوده است و از آن به نظام ولايي ياد مي شود. در اين جريان گروهي اقليت به رهبري امير مومنان(ع) وجود داشت كه بني هاشم و شماري از اصحاب پيامبر (ص) چون مقداد بن اسود و سلمان محمدي و ابوذر و عمار ياسر در آن مشاركت داشته اند. اين حزبي است كه بعدها به حزب بني هاشم ازآن ياد شد. در حالي كه حزب الله بود و بر پايه مدل نظام سياسي ولايي و سيره نبوي شكل گرفته بود.
جريان دوم كه اكثريت را در دست داشت و نظام سياسي خويش را بر جامعه تحميل كرد، جرياني است كه امير مومنان از آن به سيره غير نبوي ياد مي كند.
در دوره علوي آن حضرت مي كوشد تا نظام ولايي را چيره گرداند ولي در بسياري از جهات با مخالفت هاي شديد كساني مواجه مي شود كه مدل سياسي خلافتي را بر ولايتي ترجيح داده و بدان خوي گرفته بودند.
كوتاهي زمان و وجود هزاران مشكل، نظام ولايي را نگذاشت تا جايگزين نظام خلافت بكري و عمري شود و سيره نبوي به عنوان جريان و نظام و مدل اصلي در جامعه پياده گردد.
امام حسين(ع) درباره علل قيام و عوامل نهضت خود، به علت غايي اشاره مي كند كه عبارت از ايجاد نظام و مدل سياسي ولايي و نبوي به جاي نظام و مدل سلطنتي است كه در نهايت نظام خلافت بكري بدان انجاميده بود. از اين رو در وصيت سياسي خود كه به برادرش محمد بن حنفيه مي كند مي فرمايد:لاسير بسيره جدي و ابي؛ مي خواهم روش مديريت سياسي جامعه را بر پايه الگو و مدل نظام سياسي ولايي عصر نبوي و علوي ايجاد كنم. از اين رو بازگشت به نظام سياسي ولايي قرآن به عنوان هدف آن حضرت در دستور كار قيام قرار مي گيرد.
مدل نظام سياسي اسلام، روشي ارزشمدار
حقيقت مدل نظام سياسي تنها يك روش محض نيست بلكه روشي ارزشي است كه مي بايست به عنوان هدف مورد توجه قرار گيرد. به سخن ديگر روش ها را مي توان به دو دسته روش هاي ساده و غيرموثر و روش هاي ارزشي و موثر دسته بندي كرد. انسان گاه مي تواند با هر روش و مدلي به هدف برسد ولي گاه تنها روش خاصي است كه مي تواند او را ياري رساند اين گونه است كه روش و منهاج نيز ارزش مي يابد.
به عنوان نمونه آن چه مهم است دست يابي به حقيقت و راهيابي به مقام قرب و كمال مطلق است و براي اين هدف مهم راه هاي مختلف و متعددي است ولي با اين همه راه كوتاه و ساده اي نيز وجود دارد كه به وسيله آن و با كم ترين هزينه، بيش ترين امكان دسترسي به هدف فراهم مي آيد. اين گونه است كه اين روش و منهج و شريعت ارزش و اعتبار مي يابد. اين راه و روش را مي توان همان صراط مستقيم دانست. راهي كه كم ترين گمراهي در آن است و بيش ترين موفقيت و كوتاه ترين و آسان ترين راه را فراهم مي آورد. اسلام نسبت به شرايع ديگر و روش هاي آسماني پيش از خود از چنين ويژگي اي برخوردار مي باشد. از اين روست كه خود روش و شريعت و منهج ارزش مي يابد.
نظام ولايي نيز از چنين جايگاهي در ميان نظام ها و مدل هاي سياسي برخوردار مي باشد و لذا امامان معصوم، نظام ولايي را به عنوان هدف اولي براي خويش تعريف مي كنند و امام حسين(ع) براي دست يابي به آن نهضت خونيني را آغاز مي كند.
امام رضا(ع) و نظام سياسي حكومت
نظام سياسي خلافت در نهايت به چيزي منجر مي شود كه در آغاز مي بايست به آن جا مي رسيد. هرچند كه در آغاز انحراف از يك كلمه شروع شد ولي بعدها به گونه اي از حق و حقيقت دور مي شود كه خلافت سلطنتي جايگزين نظام خلافت شورايي مي شود. آنان كه نظام خلافت شورايي را برگزيده بودند شايد به اين روشني نمي ديدند كه اين انحراف از نظام و سيره ولايي نبوي، ممكن است به اين جا بينجامد. ولي دور از تصور نبود كه روزي اين گونه شود.
در عصر امام رضا(ع) مامون مي كوشد تا نظام ولايي را به طور كلي از صفحه روزگار دور سازد. آن چه همواره دولت ها و سلطنت هاي گذشته را به خود مشغول مي داشت نظام سياسي بود كه به عنوان انديشه سياسي قرآني و نبوي رقيب نظام و مدل حاكم بوده است.
هركس كه مي خواست نظام و مدل خلافت سلطنتي اموي و عباسي را تهديد كند به نظام و مدل ولايي پناه مي برد. تشكيك و ترديدهايي كه از سوي نخبگان و فرزانگان نسبت به مشروعيت نظام و مدل خلافت سلطنتي ايجاد مي شد برپايه نظام ولايي شكل مي گرفت و بسياري از قيامهاي متاثر از قيام امام حسين بر ضد نظام و مدل خلافت، نشان مي داد كه خطر همواره از سوي مدل رقيبي است كه به عنوان انديشه سياسي اسلام هنوز زنده و فعال در جامعه حضور دارد.
كاري كه مامون مي بايست انجام دهد، نابودي انديشه سياسي ولايي به عنوان نظام مطلوب و رقيب بوده است. اگر در جامعه و در ميان نخبگان، نظام سياسي خلافت سلطنتي به عنوان تنها مدل و نظام مطلوب پذيرفته مي شد ديگر نيازي نبود تا هزينه هاي زيادي براي دفاع رقيب انجام دهد. و لذا مشروعيت سياسي دولت و خلافت سلطنتي تثبيت مي شد و مخالفان پناهگاهي به عنوان نظام بديل نمي يافتند.
قيامهاي ولايي در زمان مامون
در زمان مامون قيام هاي ولايي و يا منتسب به اين انديشه سياسي، تشديد شده بود. مامون دريافت كه مي بايست ريشه اين تفكر سياسي را در جامعه اسلامي خشكاند. از اين رو مساله ولايت عهدي امامي را مطرح مي سازد كه خود برپايه انديشه سياسي رقيب بخش بزرگي از جامعه را مخفيانه رهبري مي كند. اگر مامون مي توانست به گونه اي امام اين انديشه را در نظام سياسي خلافت سلطنتي داخل و وارد سازد ديگر انديشه سياسي رقيبي نمي ماند كه مشروعيت نظام را تهديد كند و مخالفان را در آن محور گرد آورد.
از آن جايي كه مامون، بسيار زيرك بود به اين نتيجه رسيد كه همراهي با رهبر انديشه سياسي ولايي و رقيب، به معناي پايان يافتن تفكر و انديشه ولايي است كه در مدت بيش از دويست سال دولت هاي پس از پيامبر(ص) را تهديد مي كرد و حتي همين عنصر، خود موجب پديدارشدن قيام عباسي و دست يابي آنان به سلطنت خلافتي شده بود.
پيشنهاد زيركانه مامون براي ولايت عهدي امامي كه رهبري مخالفان در حوزه انديشه سياسي ولايي را به عهده داشت مي توانست مشروعيت نظام خلافت سلطنتي را تثبيت كند. امام(ع) با دانش سياسي خويش اين را دريافت و كوشيد با آن مخالفت ورزد.
مأمون به حيله و فشارهاي متعدد سياسي اين كار را پي گرفت و سرانجام به نظر خود موفق شد. ولي حضرت(ع) كه مي دانست همراهي حتي ظاهري با مأمون به معناي تثبيت نظام خلافت سلطنتي به جاي نظام ولايي است حاضر نشد كه در عمل در حكومت وارد شود و تنها اسم وي به عنوان ولايت عهد باشد؛ ولايت عهدي كه مأمون مي بايست در آن تصريح كند كه در حقيقت حكومت و خلافت از آن امام رضا(ع) است. مأمون اگر به طور واقع اين باور را داشت، مي بايست خود از خلافت كناره مي گرفت و آن را به امام مي سپرد ولي او در عمل چنين باوري نداشت هر چند كه ممكن است در ظاهر و يا حتي در قلب بدان باور داشت ولي به جهت عشق به قدرت و يا ترس از بني عباس از آن كناره نگرفت.
به نظر مي رسد كه مأمون تنها براي از ميدان به در كردن رقيب سياسي و انديشه اي، اقدام به معرفي امام(ع) به عنوان ولايت عهد كرد.
امام نيز براي اين كه نظام ولايي و انديشه ولايت به عنوان مدل نظام سياسي اسلام و سيره نبوي بر جابماند، در هر مجلس و محفلي از حق خود و اهل بيت(ع) بر حكومت ياد مي كرد و نظام ولايي را تثبيت و تبيين مي نمود. نمونه اين عمل را در عيد قربان به نمايش گذاشت. بطوري كه فرمود: در صورتي نماز را مي خواند كه به سيره نبوي عمل كند. اين بدان معنا بود كه سيره و روش كنوني در امور سياسي و خلافت و حكومت داري، برخلاف سيره و روش نبوي است بلكه حتي در امور بسيار ساده مذهبي و عبادي نيز سيره نبوي به كناري نهاده شده است و تنها ظاهري از دين برخلاف سيره و روش پيامبر وجود دارد. حتي اگر مردم به قرآن عمل مي كنند و يا سنت پيامبر را معيار قرار مي دهند هرگز بر سيره او نمي روند. به اين معنا كه اگر قرآن حكم به وجوب نمازي چون نماز قربان كرده و سنت پيامبر آن را به عنوان سنت نماز عيد واجب نموده است و مردم بدان عمل مي كنند ولي اعمال هرگز براساس سيره نبوي انجام نمي شود. در حقيقت مردم از روش پيامبر دور شده اند هرچند كه به قول و سنت او عمل كنند.
شكست ايده و نقشه مأمون
اين گونه است كه مأمون كه مي كوشيد با بهره گيري از شيوه از ميدان به در كردن نظريه رقيب و نظام سياسي و مدل حكومتي ولايي، مشروعيت سياسي نظام فكري خلافت سلطنتي را توجيه كند با مشكل سخت تري مواجه شد و مردم به طور عملي دريافتند كه نظام و سيره عملي كه در جامعه به عنوان سيره نبوي به كار مي رود در حقيقت سيره نبوي نيست و مردم تنها بر پايه حكم الله و سنت نبوي عمل مي كنند و از روش هاي او دور شده اند.
در مسئله ولايت عهدي حضرت امام رضا(ع) كه از سوي مأمون پيشنهاد مي شود دشمن نظام ولايي مي كوشد تا مدل نظام ولايي را در نظام خلافت سلطنتي ادغام و در نهايت محو و نابود سازد و اميد كساني را كه به اين نظام سياسي دل بسته اند از ميان بردارد، ولي امام رضا(ع) با هوشياري و زيركي تمام توانست حربه دشمن را ضد خودش به كار گيرد و آنان را با مسئله اي به نام عدم مشروعيت نظام و مدل سياسي خلافت سلطنتي مواجه سازد.
مأمون هنگامي كه ديد نظام سياسي ولايي بجاي آنكه از صحنه انديشه ها دور شود موجب شده تا خود را در شكل عمل ولو در نماز عيد و يا برخي ديگري از مسايل نشان دهد، در انديشه شد تا كار امام را تمام كند و روش گذشتگان خود را با نابودسازي امام و پيشواي نظام ولايي در پيش گيرد. اين گونه است كه آن حضرت را به شهادت مي رساند و با اين عمل، نظام سياسي و مدل خلافت سلطنتي را رسواتر از گذشته مي سازد. زيرا مخالفت هاي امام و كارشكني هاي وي و نيز شهادت آن حضرت به دست مأمون نشان داد كه هرگز نمي توان ميان نظام سياسي سلطنتي ولو به نام خلافت با نظام ولايي هماهنگي و سازواري پديد آورد. اين گونه است كه سياست مأمون در از ميدان به در كردن نظام ولايي با شكست رو به روشد و نظام ولايي هم چنان به عنوان تهديدي براي حكومت هاي سلطنتي در جهان اسلام باقي ماند تا آن كه در ايران به كلي ور افتاد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا