اعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمناسبت ها

معصومان(ع) چشمه های آب حقیقت الهی

 بسم الله الرحمن الرحیم

در آموزه های وحیانی قرآن، بارها به عناوین و اصطلاحات گوناگون از فضایل، مقامات و مسئولیت ها و وظایف الهی معصومان(ع) سخن به میان آمده تا نشان دهد «ثقلین» از هم جدایی نداشته و دایم برای اجرای نقش هدایت گری نیازمند همراه بودن و معیت هستند؛ از این روست که حبل الله و عروه الوثقای الهی برای تمسک و اعتصام یک حقیقت است که دو وجه صامت و ناطق، تدوینی و تکوینی دارد. بنابراین برای رهایی از هر گونه اختلاف و تفرقه و ضلالت می بایست به این حقیقت یگانه به نام ثقلین مراجعه کرد که این یگانه روزگار از خدای یکتا بوده و به عنوان مظهریت آن خدای یکتا می تواند انسان را نجات بخشیده و به سعادت دنیوی و اخروی برساند.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی بر آن است تا یکی از فضایل و مقامات عترت(ع) را تبیین کند و نشان دهد که چگونه و چرا اهل بیت عصمت و طهارت(ع) چمشه های آب حیاتی هستند که حیات حقیقی انسان بدان وابسته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نیاز قرآن به بیان الهی و تبیین پیامبری

الفاظ و کلمات الهی و وحیانی قرآن، دارای بطون هفت یا هفتادگانه ای است که بیانگر کثرت معانی و مفاهیم آن است. البته ممکن است این معنای و مفاهیم به طور مستقیم از موضوع له لفظ دانسته نشود، و گرنه اگر چنین بود که لغویون به عنوان کارشناسان خبره این فن می توانست به آن ها دست یابند، چنان که از مفاهیم اصطلاحی ساده نیست که اصولیون یا اخلاقیون یا هر اندیشمندی به سادگی به آن دست یابد؛ از همین روست که خدا در قرآن، به صراحت می فرماید که نه تنها نزول قرآن و الفاظ  و حتی جمع و قرائت آن وحیانی  است، بلکه فراتر از آن «بیان» آن نیز وحیانی است؛ چنان که در آیات 17 تا 19 سوره قیامت بیان کرده و در آیه اخیر فرموده است: ثم ان علینا بیانه؛ سپس به راستی که بیان آن نیز بر عهده ما است.

به سخن دیگر، از نظر قرآن، بر اساس آیه 89 سوره نحل خود قرآن «تبیانا لکل شی» است و هر چیزی را به شکل واضح چنان بیان کرده که هیچ خلط و آمیزه ای در آن نیست که انسان نتواند حقیقت الفاظ و معانی لفظی آن را نفهمد؛ اما با این همه، برای قرآن مراتبی از بیان است که خود خدا می بایست آن را «بیان» کند.

پس همان طوری که خدا قرآن را به شکل «تبیان» نازل کرده، اما خود خدا به بیان آن نیز پرداخته و پیامبر(ص) به وحی آن بیان را دریافت کرده و می بایست به مردمان برساند؛ چنان که خدا به صراحت می فرماید: و انزلنا الیک الذکر لتبین ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ و به راستی ما به سوی تو قرآن ذکر را فرو فرستادیم تا آن چه به سوی آنان نازل شده را تبیین کنی و شاید آنان در آن تفکر کنند.(نحل، آیه 44)

در جایی دیگر نیز می فرماید: و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یومنون؛  و ما بر تو کتاب را فرو فرستادیم مگر آن تا برای آنان آن چه را در آن اختلاف کردند، تبیین کنی و هدایت و رحمت برای قومی است که ایمان می آورند.(نحل، آیه 64)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن یکی از علت هایی که نیاز است تا خدا بیان و پیامبر(ص) تبیین کند، وجود متشابهات در قرآن است که می بایست آن را به «ام الکتاب» حقیقت ارجاع داده که از محکمات قرآنی است و این گونه متشابه با تکیه و اعتماد و ارجاع به این محکمات ام الکتاب ، خود نیز از تشابه در آمده و به محکم تبدیل شود. از همین روست که خدا در قرآن لازم دانسته تا راسخون در علم از معصومان(ع) به سبب فهم آن حقایق ام الکتاب در جایگاه و مقام تبیینگری قرار گیرند و به جهاد تبیین بپردازند؛ زیرا اگر چنین نکنند منافقان کور دل و بی بصیرت با بهره گیری از همین متشابهات دین حقیقی را از مردم به نام دین می گیرند و به جای دین جعلی قرار می دهند.(آل عمران، آیه 7)

البته بهره مندی از متشابهات در قرآن از سوی خدا برای بهره مندی از ظرفیت بی پایان متشابهات برای رساندن پیام های خاص در قالب بطون است؛ زیرا چند وجهی بودن این متشابهات کمک می کند تا ظرفیت پیام رسانی بالاتر رفته و حقایق بیش تری در کلمات کم تر و حجم اندکی بیان شود.

از نظر قرآن، تناظر آیات قرآنی نسبت به هم این امکان را می بخشد تا از هر گونه سوء استفاده از متشابهات جلوگیری شود؛ اما این به معنای آن نیست که قرآن با همه تبیان بودن، نیاز به بیان و تبیین نداشته باشد؛ زیرا بطون بسیار برای الفاظ و کلمات و جملات قرآنی از یک سو، و ضرورت همراهی و معیت ثقلین در مقام تبیین گری و رهبری و اولی الامر بودن از یک سوی دیگر اجازه نمی دهد که ثقلین از هم جدا شوند و کسی بتواند به تنهایی از قرآن بهره مند شود؛ بلکه برای دست یابی به بطون آیات قرآنی لازم است تا به معصومان(ع) برای این امور مراجعه شود. بنابراین، ادعای این که «حسبنا کتاب الله» یا «حسبنا عترت الله» باطل و نادرست است؛ زیرا هر دو یک حقیقت همانند ریسمانی هستند که تار آن کتاب الله و پود آن عترت الله است.

به هر حال، قرآن دارای بطون هفت یا هفتادگانه است که در روایات متواتر به آن اشاره شده که همگی بیان از کثرت بطون قرآنی دارد و نمی تواند بدون بیان الهی و تبیین پیامبری به محتوای آن دست یافت. اینجا است که بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، و روایات بسیار متواتر و معتبر از پیامبر(ص) لازم است برای فهم بطون آیات قرآنی به معصومان(ع) به عنوان «نفس پیامبر»(آل عمران، آیه 61) و «اولی الامر»(نساء، آیه 59) و اتمام و اکمال کننده دین و نعمت(مائده، آیه 3) مراجعه کرد و از آنان به عنوان «اهل الذکر» (نحل، آیه 43؛ انبیاء، آیه 7) بهره گرفت؛ زیرا خدا پس از بیان وجوب رجوع به اهل الذکر برای نادانسته ها و بهره گیری از آنان برای بینات الهی و زبور و دعا و فهم حقایق کلیدی و باطنی، به جایگاه پیامبر(ص) در تبیین گری «الذکر» کتاب الله اشاره می کند.(نحل، آیات 43 و 44)

هم چنین باید یادآور شد که از نظر قرآن، همان طوری که قرآن ذکر است(نحل، آیه 44)، هم چنین خود پیامبر(ص) نیز ذکر است.(طلاق، آیات 10 و 11) پس مراد از اهل الذکر می تواند هم به معنای کسانی باشد که اهل کتاب الله شمرده شده اند ،  وهم مراد کسانی باشند که از «اهل بیت» پیامبر(ص) هستند؛ زیرا وقتی پیامبر(ص) ذکر است، اهل بیت ایشان، اهل الذکر خواهند بود. همین اهل بیتی مراد و مقصود است که در آیه 33 سوره احزاب از تطهیر آنان از هر گونه رجس سخن بیان آمده و ایشان را در مقام معصومین قرار می دهد؛ زیرا تنها معصوم می تواند در جایگاه معصوم(ع) قرار گیرد و به مسئولیت عظیم تبیین گری قرآن، ولایت الهی و رهبری بپردازد و مردم را از هر گونه اختلاف حفظ کرده و به سعادت دنیوی و اخروی برساند.

در همین مطالب پیشین خود به شکلی از بطون قرآن سخن به میان آمده و مصادیق آن نیز بیان شده است. باید توجه داشت که در تفاسیر روایی از پیامبر(ص) و معصومان(ع) از باب جری و تطبیق بر مصادیق، بطون آیات قرآنی بیان شده است؛ پس یکی از راه های بیان و تبیین بطون قرآن، همین روایات تفسیری است که مصادیق را از باب جری و تطبیق بیان کرده است.

معصومان، چشمه های الهی و آب حیات حقیقی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقیقت حیات با «آب» آمیخته و عجین است؛ یعنی اگر زندگی و حیات را بخواهیم تجسم وجودی بخشیم و در مراتب تنزلی عوالم در عالم ماده به شکل ماده در آوریم، آن «الحی القیوم»(بقره، آیه 255؛ آل عمران، آیه 2) الهی در مراتب عالی که نام هستی بخش خدا است، در مراتب تنزلی در عالم ماده دنیا به شکل «آب» ظهور می کند؛ پس آب مظهر اسم الحی القیوم الهی است. از همین روست که خدا به صراحت می فرماید: و جعلنا من الماء کل شیء حی؛ و ما از آب هر چیزی را حیات دادیم.(انبیاء، آیه 30)

از نظر آموزه های قرآنی، حیات حقیقی را می بایست در علم و ایمان اشخاص جستجو کرد؛ هر چند که حیات ظاهری دنیوی به نفس کشیدن و وجود نفس در گیاه و جانور و انسان است؛ اما حقیقت حیات انسان در همان علم و ایمان شخص است؛ از این روست که خدا کافر را مرده می داند و حیات را تنها برای مومن قبول دارد. بنابراین، اگر کسی ایمان بیاورد و نور ایمان قلب او زینت بخشد، چنین شخصی به حقیقت زنده است و احیای ایمان افراد به معنای احیای زندگی است. پس کافران از نظر قرآن اموات و مومنان احیاء هستند؛ از همین روست که دلهای کافران چون مرده است، غیر قابل آن است تا مطلبی به آن رسانده و مرده از آن بهره مند شود؛ چرا که چنین اشخاصی هر چند که به ظاهر جان دارند، ولی در باطن بی جان هستند و مردگان در گورستان؛ چون دلهای آنان مرده و در گور است.(فاطر، آیه 22)

از نظر قرآن، پیامبر(ص) و معصومان(ع) همان چشمه های الهی آب حیات روان هستند که مردمان از آنان بهره می گیرند؛ یعنی همان طوری که قرآن و پیامبر(ص) از سوی خدا به سوی خلق فروفرستاده و به تعبیر قرآنی «انزلناه» شده اند(قدر، آیه 1) هم چنین آب ظاهری و آب حقیقی از آسمان حقیقت نازل شده است. به سخن دیگر، اگر خدا با تعبیر «انزلنا من السماء ماء»؛ ما از آسمان آب را فرو فرستادیم، می گوید که آب حیات جانداران و گیاهان از سوی خدا از بالا فروفرستاده شده، آب حیات حقیقت جان ها و نفوس مردمان یعنی پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نیز این گونه انزال شده است.

در روایات تفسیری متواتر و معتبر، معصومان(ع) به عنوان چشمه آب حیات و آب روان تعبیر شده اند؛ به عنوان نمونه خدا در قرآن می فرماید: و ان لو استقاموا علی الطریقه لاسقیناهم ماء غدقا؛ و اگر بر طریقت استقامت ورزند، هر آینه ما آنان را از آب فراوان گوارا سیراب می سازیم.(جن، آیه 16)

بر اساس روایات تفسیری اگر مردم بر طریقت قرآن و عترت(ع) یعنی ثقلین باشند و بر آن استقامت ورزند و از خط آن خارج نشوند و به وصیت خدا و پیامبر(ص) عمل کنند، خدا از علم الهی آنان را سیراب می گرداند. این علم اشرابی از طریق تعلیم و تزکیه عترت طاهره و امامان معصوم(ع) انجام می شود؛ چنان که امام صادق(ع) در ذیل آیه در مقام تفسیر و تبیین الهی می فرماید: لاذقناهم علما کثیرا یتعلمونه من الائمه؛ به آنان که استقامت ورزیدند علم بسیاری می چشانیم که از امامان می آموزند.(کافی، ج 1، ص 220)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، استقامت در ایمان و صراط مستقیم دین فطری و شرعی موجب می شود تا فرشتگان در دلهای آنان شرایطی ایجاد کنند که قلوب آنان سرشار از نور ایمان شود. البته این اشراب نور ایمان در قلوب مومنان به دست امامان معصوم(ع) انجام می شود و فرشتگان مامور به خدمت ایشان هستند؛ زیرا تنزل فرشتگان برای قلوب منور به نور ایمان است؛ و بر اساس روایات تفسیری این نور ایمان را امامان در قلوب مردمان اشراب می کنند و آنان منور به نور ایمان می شوند؛ پس تا زمانی که نور ایمان در قلوب مردمان به دست امامان اشراب نشود، جایی برای تنزل فرشتگان نیست؛ زیرا فرشتگان تنها در جایی فرود می آیند که قلوب به نور ایمان منور شده باشد. از همین روست که امام صادق(ع) می فرماید: لاشربنا قلوبهم الایمان؛ ما هستیم که قلوب مردمان را به نور ایمان اشراب می کنیم.(همان)

از نظر قرآن و روایات تفسیری، اگر آب، مایه حیات جانداری و گیاهی است، حیات حقیقی انسان با علم الهی است که از سوی معصومان(ع) در قلوب انسان جاری می شود. این جریان علم در قلوب با تعلیم و تزکیه یعنی تصرفات رشدی معصومان (ع) است که به عنوان مظاهر الهی عمل می کنند؛ زیرا از نظر قرآن، تزکیه تنها برای خدا است؛ زیرا تزکیه تصرفات تکوینی برای ایجاد رشد و دست یابی به عقلانیت رشدی است که شخص در آن زمان به حقیقت نور ایمان می رسد و تولی و تبری را در اطاعت خدا و رسول الله(ص) و عصیان از شیطان و ولایت او به نمایش می گذارد(نور، آیه 21؛ حجرات، آیه 7)؛ اما از نظر قرآن مظاهر الهی خدا از معصومان(ع) نیز در مقام مظهریت اسماء الله از چنین ظرفیتی برخوردار هستند که به تعلیم و تزکیه و تطهیر نفوس بپردازند.(آل عمران، آیه 164؛ توبه، آیه 103)

بنابراین از نظر قرآن و روایت معتبر متواتر، معصومان(ع) به عنوان مظاهر اتم و اکمل در مقام خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت می توانند چنین تصرفاتی در قالب تعلیم و تزکیه و تطهیر در نفوس دیگران داشته باشند. بنابراین، اگر خدا در مقام «الحی القیوم» مایه حیات هر چیزی است؛ معصومان(ع) در مقام مظهریت نیز این چنین جایگاهی برخوردار هستند. پس آنان همان «ماء معین» هستند که خدا برای مردم قرار داده تا از آن برای حیات واقعی و حقیقی بهره گیرند.

این که در تعبیر رویا گفته می شود دیدن آب و رود و دریا به معنای علم و بهره مندی از آن است، از آن روست که آب نمادی برای علم و حیات و زندگی حقیقی است. پس وقتی از معصومان(ع) به عنوان آب و چشمه آب یاد می شود، به این معنا است که علم و حیات و زندگی حقیقی در بهره مندی از معصومان(ع) است و اگر کسی از آنان ببرد و پشت به ایشان کند، از حقیقت علم و حیات و زندگی رو بریده و گرفتار ممات و مرگ و جهل و جهالت شده است.

از نظر قرآن، اگر مردم درست عمل نکنند، ممکن است که خدا آب روان حقیقت زندگی را از مردمان بگیرد و آب روان را به عالم «غیبت» برد؛ خدا می فرماید: قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن یاتیکم بماء معین؛ بگو به من خبر دهید اگر آب مورد بهره داری شما در زمین فرو رود، چه کسی آن را برای شما می آورد؟!(ملک، آیه 30)

از روایات تفسیری دانسته می شود که غیبت معصومان(ع) مثل غیبت امام زمان(عج) یکی از مصادیق جری و تطبیق این «غور» است که اتفاق افتاده است؛ زیرا مردم با کفران نعمت آب حیات و علم معصومان(ع) غضب را برای خویش خواستار شدند و خدا آب را «غور» داده تا دسترسی به علم و تعلیم و تزکیه و تطهیر معصوم(ع) برای همگان فراهم نباشد. بنابراین، از نظر قرآن تنها با استقامت بر طریقت ثقلین و بازگشت به آن می توانند دوباره از «ماء غدق» و آب فراوان معصوم(ع) بهره گیرند و خود را به حیات و زندگی حقیقی برسانند و در دنیا و آخرت از حیات طیبه الهی بهره مند شوند.(جن، آیه 16)

از روایات تفسیری به دست می آید که نور ایمان چیزی جز همان حقیقت نور محمدی(ص) نیست که در قالب ثقلین خود را نشان می دهد؛ زیرا قرآن و ثقلین همان «نفس» پیامبر(ص) هستند.(آل عمران، آیه 61)

خدا در قرآن می فرماید: قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله؛ از سوی خدا برای شما نور و کتاب مبین آمده که خدا به همین یک حقیقت شما را هدایت می کند.(مائده، آیه 15)

از نظر قرآن، این نور در آیه همان نور رسول الله(ص) است؛ و ضمیر «به» که مفرد مذکر است می بایست یا به کتاب یا نور بازگردانده شود؛ اما واقعیت این است که ضمیر مفرد به هر دو باز می گردد؛ یعنی خدا با نور و کتاب مردم را هدایت می کند؛ زیرا از نظر قرآن، قرآن و رسول الله(ص) یکی است؛ چنان که در تفسیر «انزلناه» آیه نخست سوره قدر این مطلب از سوی معصومان و مفسران بیان شده است.

بر اساس تفاسیر روایی و تبیینی قرآن و پیامبر(ص) بلکه قرآن و معصومان(ع) متحد حقیقی هستند؛ زیرا خدا به صراحت امیرمومنان امام علی(ع) را «نفس» پیامبر(ص) شمرده است(آل عمران، آیه 61) و بر اساس روایات پیامبر(ص) همه معصومان(ع) چنین نسبتی به پیامبر(ص) دارد، از همین روست که بارها از پیامبر(ص) شنیده می شود که «حسین منی و انا من حسین» و همین تعبیر را نیز نسبت به امام حسن مجتبی(ع) دارد.

از آیه 15 سوره مائده و وحدت ضمیر دانسته می شود که نور رسول الله(ص) و نور کتاب الله قرآن متحد است؛ از این روست که پیامبر(ص) در حدیث ثقلین می فرماید: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی … لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من در میان شما دو ثقل کتاب و عترت خویش را می گذارم… این دو از هم جدایی ندارند تا زمانی که بر حوض کوثر بر من وارد شوند.

پس از نظر آموزه های وحیانی قرآن و روایات تفسیری تبیینی معصومان(ع) قرآن و عترت از هم جدایی ندارد و اگر کسی بخواهد رضایت الهی را با پیروی از ثقلین به دست آورد در راه سلامت گام گذاشته است؛ چنان که خدا در ادامه آیات 15 سوره مائده می فرماید: من اتبع رضوانه سبل السلام؛ کسی که رضوان الهی را پیروی کند در راه های سلامت در آید.

بنابراین، از نظر قرآن، با پیروی از ثقلین کتاب الله و عترت است که انسان به سلامت می رسد و مصداق آیه «سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا»(مریم، آیه 15) شده و در مقام سلام الهی در می آید و خدا به این افراد می فرماید: سلام قولا من الرب الرحیم، سلام قول و سخنی از سوی پروردگار رحیم. (یس، آیه 59)

پس باید گفت که در آیات قرآنی نور به پیامبر(ص) و قرآن اطلاق شده است ؛ زیرا هر دو یک حقیقت نوری هستند؛ یکی ناطق و أن دیگری صامت؛ هم چنین نسبت قرآن و عترت(ع) نیز این گونه است. پس اگر کسی بخواهد منور به نور ایمان و علم و حیات حقیقی شود، می بایست به آن حقیقت یگانه قرآن و عترت(ع) توجه یابد و از آن بهره گیرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا