اجتماعیاخلاقی - تربیتیمعارف قرآنیمقالات

غبطه، عامل حركت و بالندگي

گفتاري پيرامون تفاوتهاي غبطه و حسادت

انديشه ها و رفتارهاي به ظاهر همانندي را مي توان يافت كه در باطن و حقيقت خود بسيار متقابل و متضاد هم مي باشند، به گونه اي كه جز براي خردمندان، امكان يافتن تفاوت ميان آن ها فراهم نيست. از اينرو بسياري از مردم در دام شباهت هاي آن گرفتار مي شوند و به اين تفاوت هاي ريز، جزيي و اندكي نمي نگرند كه تفاوت ماهوي ميان دو انديشه و رفتار پديد مي آورد.

به عنوان نمونه عمل زناشويي، در ميان كساني كه به ظاهر يك رفتار مشترك را انجام مي دهند، در اصل بسيار متفاوت و متقابل است. لذا در تمامي اقوام و ملل جهان، كساني كه بيرون از دايره سنت ها و آداب و رسوم عمل مي كنند، به عنوان زناكار و بدكار شناخته و مجازات مي شوند و تنها كساني كه درون دايره آداب و رسوم عمل مي كنند، تكريم و تجليل مي شوند. در حقيقت يك عمل و رفتار به ظاهر همانند، گاه به عنوان هنجار و گاه ديگر به عنوان ناهنجار، شناخته و با آن تعامل مي شود.

يكي از حالات انساني كه از چنين موقعيت متشابه برخوردار است مسئله آرزوي چيزي را داشتن است كه اگر به شكل غبطه باشد به عنوان هنجار و خويي پسنديده و اگر به شكل حسادت بروز كند به عنوان ناهنجار و امري ناپسند و زشت مي شود.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا تحليل قرآن را از اين حالت انساني ارائه داده و جايگاه غبطه و حسادت را در حوزه اخلاق و رفتار آدمي تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

آرزوي پسنديده و ناپسند

هر انساني به آرزو و آرمان هايي زنده است كه اميد دست يابي به آن موجب تحرك و عمل وي مي شود. اگر آرزو و آرماني نبود شايد هيچ تحركي از انسان بروز نمي كرد و سكون و خمودي همه وجودش را مي گرفت. از اين رو از آرزو و اميد دست يابي انسان به آن، به عنوان قوه محرك و موتور توانمند تحركات آدمي ياد شده است.

با اين همه آرزوهاي آدمي به دو دسته دست يافتني ها و دست نيافتني ها و نيز آرزوهاي پسنديده و ناپسند دسته بندي مي شود. معيار اين دسته بندي هر چند كه به ظاهر متفاوت است ولي نمي توان از اين معيار اصلي و حقيقي چشم پوشيد و آن اينكه آرزويي پسنديده است كه در مسير كمالي و بالندگي آدمي باشد. به اين معنا كه انسان داراي هدف اصلي در زندگي است كه از آن به فلسفه زندگي ياد مي شود. اين فلسفه زندگي است كه موجب مي شود تا آدمي براي دست يابي به آن حركت كند و گام بردارد و روابط و برنامه ها و سياست هاي خود را براساس آن تنظيم كند و سامان دهد.

اگر آرزوهايي كه از انسان مي تراود، در چارچوب فلسفه زندگي باشد، آرزوهاي پسنديده و نيك شمرده مي شود. البته گاه آرزوهاي دست نيافتني نيز به عنوان آرزوهاي ناپسند شناخته و معرفي مي شود؛ زيرا فرصت، ثروت و نيروي آدمي را تحليل مي برد و با هزينه هاي بسيار، نصيب آدمي از اين همه هزينه، هيچ و پوچ است. از اين رو آرزوهاي دست نيافتني به عنوان آرزوهاي ناپسند معرفي شده و از انسان ها خواسته شده كه دست از چنين آرزوهايي بشويند.

نسبت غبطه و حسد

از جمله اموري كه به عنوان آرزوي پسنديده و ناپسند از آن در حوزه مسايل اخلاقي ورفتاري سخن به ميان آمده است، دو آرزوي انسان است كه به دو حالت متضاد و متقابل بروز مي كند كه از آن به حسادت و غبطه ياد مي شود.

اصولا انسان ها نيازمند شناخت هستند تا آرزوهاي آنان شكل بگيرد؛ زيرا بي شناخت و دانش، هيچ آرزويي شكل نمي گيرد و هيچ خواسته اي در انسان برانگيخته نمي شود؛ چون طلب مجهول و خواستن ناشناخته ها، نشدني است. انسان ها با شناختي هر چند اجمالي و گذرا از چيزي، به آن گرايش مي يابند و چيزي به عنوان عشق و علاقه در ايشان پديدار مي شود و براساس اين شناخت و عشق است كه آرزوي دست يابي در دلهايشان برانگيخته مي شود و حركت براي دستي يابي به شكل اراده و عزم در آنها شكل مي گيرد. بر اين اساس مي توان گفت كه تا شناخت نباشد، عشق و علاقه اي نيست و تا عشقي نباشد آرزويي نيست و تا آرزويي نباشد، حركت و اراده و عزمي نيست. گاه اين شناخت نسبت به چيزي از طريق آگاهي و شناخت آدمي نسبت به نعمت و خيري در دست ديگري تحقق مي يابد. به اين معنا كه آدمي در نزد ديگري نعمتي را مي يابد كه شخص از آن بهره مي برد. با شناختي كه از نعمت در ديگري براي انسان به وجود مي آيد، علاقه مند مي شود تا خود نيز آن را داشته باشد و آرزوي آن در دل وي شكل مي گيرد.

هنگامي كه چنين شناخت و آرزويي شكل گرفت، واكنش آدمي نسبت به آن نعمت ديگري، به دو شكل متضاد و متقابل بروز و ظهور مي كند كه از آن به حسادت و غبطه ياد مي شود؛ زيرا گاه انسان پس از آگاهي و شناخت نسبت به نعمتي در دست ديگري، آرزو مي كند كه آن را براي خود داشته باشد و ديگري از آن محروم شود كه از آن به حسادت ياد مي شود و گاه ديگر، آرزوي داشتن نعمت را مي كند بي آن كه خواهان زوال آن از ديگري باشد.

به سخن ديگر، حسادت، حالتي از انسان است كه در آن شخص خواهان داشتن نعمتي مي شود كه در دست ديگري است و مي كوشد تا آن را به دست آورد به طوري كه خود از آن بهره مند باشد و شخص ديگر از آن محروم شود. البته اين حالت و آرزو، گاه تنها به شكل امري قلبي، باطني و دروني است كه در صورت ناتواني از دست يابي به آن نعمت، تنها موجب آسيب به شخص حسود مي شود؛ ولي گاه ديگر از امر باطني و دروني به امري ظاهري نيز تغيير ماهيت و شكل مي دهد و حسود مي كوشد تا به هر طريقي شده آن نعمت را از دست ديگري بيرون آورد و خود از آن بهره مند گردد. در اين حالت است كه آسيب حسادت افزون بر حسود به محسود عليه نيز مي رسد.

به عنوان نمونه پسري به دختري علاقه مند مي شود و مي خواهد با او ازدواج كند. در اين ميان عشق دو سويه اي وجود دارد كه مي تواند به اين ازدواج منجر شود كه موجبات خوشبختي و سعادت پسر و دختر را فراهم مي آورد؛ ولي پسري ديگر با آگاهي از خوشبختي و احتمال خوشبختي، خودخواهان دختر مي شود و آرزوي ازدواج با وي را در سر مي پروراند. در اين جا همان دو حالت رخ مي دهد. گاه تنها آرزوي ازدواج دارد و مي كوشد تا آن خوشبختي از طريقي غيرمعمولي از پسر اول سلب شود و نصيب وي گردد و گاه ديگر نه تنها چنين آرزوي دارد بلكه به سبب حسادتي كه در درون دارد در شكل رفتاري، اعمالي را انجام مي دهد تا پسر و دختر به هم نرسند. اين جاست كه حسادت به شكل رفتاري و عملي بروز مي كند.

خداوند در آيه پنجم سوره فلق به حسادت فعلي اشاره مي كند و نسبت به آن هشدار شديد مي دهد و مي فرمايد كه تنها راه فرار از چنين حسادت هاي پرخطري پناه بردن به خداوند است.

اما واكنش ديگر انسان نسبت به نعمتي كه در دست ديگري است، آرزوي داشتن آن نعمت براي خود است بدون اين كه اراده زوال آن را از ديگري داشته باشد. چنين حالتي را غبطه مي گويند.

البته زبان شناس و لغوي معروف، ابن منظور درباره معناي غبطه مي نويسد كه اصولا غبطه، حال خوش و نيكو است. (لسان العرب، ابن منظور، ج10، ص 12 ذيل واژه غبط) براين اساس، غبطه نمي تواند واژه اي باشد كه براي بيان حالت خاصي كه بيان شده به كار رود.

غبطه اصطلاحي

اما در كاربردها به ويژه در علوم اخلاق و تربيت، اين واژه براي بيان حالت خاص بيان شده است. به سخن ديگر، غبطه هر چند كه در لغت عربي به معناي مطلق حال خوش و نيكو است؛ ولي در كاربردهاي خاص و اصطلاحات علوم اخلاقي و تربيتي، به معناي حالت خاص مي باشد. از اين رو نراقي در كتاب مشهور جامع السعادات مي فرمايد: غبطه در اصطلاح عبارت است از: آرزو كردن آن چه مايه صلاح ديگري است براي خود بدون اين كه اراده زوال از او داشته باشد. (جامع السعادات، نراقي، ج2، صص 197 و 199) نكته اي كه در اين تعريف مورد توجه و تاكيد است، واژه تركيبي «مايه صلاح» است. به اين معنا كه غبطه مي بايست نسبت به چيزي باشد كه صلاح شخص در آن باشد. حال اگر نسبت به چيزي كه مايه صلاح نيست بلكه در مسير بالندگي و رشد وي خلل ايجاد مي كند ولي شخص به آن چيز علاقه مند است و آرزوي داشتن آن را دارد، نمي تواند مصداقي از غبطه باشد.

به سخن ديگر، متعلق آرزو و غبطه، داشتن امري است كه براي شخص مفيد باشد و صلاح وي نيز داشتن آن چيز است. بنابراين اگر شخص آرزوي داشتن چيزي چون جهالت و غفلت و ديوانگي را داشته باشد تا وي را در حالتي از بيهوشي و عدم ادراك محيط قرار دهد، چنين آرزويي مصداق غبطه نيست.

نكته ديگر كه در اين جا از سوي نراقي مورد توجه و اهتمام است، قيد «عدم زوال از ديگري» مي باشد. به اين معنا كه عاملي كه غبطه را از حسادت جدا مي سازد، مي تواند دو امر باشد: نخست، مايه صلاح و نيكويي و دوم آرزوي زوال آن از ديگري را نداشته باشد.

بنابراين مي توان گفت كه در حسادت، حالت خوش و نيكي براي حسود وجود ندارد و متعلق حسادت مي تواند مايه صلاح و نيكويي باشد و مي تواند نباشد و ديگر آن كه در حسادت، شخص آرزوي زوال نعمت از دست محسود عليه را دارد. اما در غبطه، شخص حالتي خوش دارد و آن چه را مي خواهد و آرزو مي كند امري است كه مايه صلاح و بالندگي و رشد اوست و خواهان حفظ نعمت در دست ديگري است و زوال آن را نمي پسندد.

با توجه به نكاتي كه گفته شد مي توان دريافت كه اصولا چشم دوختن و آرزوي داشتن مال و منال دنيا به عنوان يك اصل و هدف نمي تواند به عنوان مصداقي از غبطه باشد، زيرا در تحقق مفهوم غبطه لازم است كه متعلق غبطه امري باشد كه مايه صلاح شخص است. بر اين اساس نمي توان آياتي چون 88 سوره حجر و يا 131 سوره طه و 79 و 80 سوره قصص را مصاديقي از غبطه دانست؛ زيرا در اين آيات از آرزوي داشتن مال و منال دنيا به عنوان يك اصل وهدف اصلي سخن به ميان آمده و چنين آرزويي نكوهيده شده است. در آيه 196 سوره آل عمران نيز شوكت ظاهري و قدرت دنيوي ومادي و بهره هاي دنيايي كه آرزوي كافران است سرزنش شده است كه اين سرزنش نيز ارتباطي با اصطلاح غبطه ندارد.

اشتباه در تطبيق

برخي غبطه را به دو شكل غبطه پسنديده و ناپسند دسته بندي كرده اند كه با توجه به تعريف و اصطلاح گفته شده، چنين دسته بندي نادرست است؛ زيرا غبطه با تعريف پيش گفته علامه نراقي در همه حال پسنديده است ومواردي كه در آيات پيش گفته است بيرون از دايره تعريف پيش گفته است؛ زيرا متعلق آرزو در اين موارد، اموري است كه نمي تواند مايه صلاح شخص باشد بلكه عاملي مهم در برابر بالندگي و كمال و رشد انساني است.

اما مي توان براي آن توجيهي بيان كرد. به اين معنا كه برخي از افراد گمان مي كنند كه داشتن مال و قدرت ظاهري و شوكت دنيوي، عامل بالندگي و رشد و كمال ايشان است و در حقيقت در تطبيق اشتباه مي كنند و چيزي كه مايه صلاح نيست به عنوان مايه صلاح مي شمارند. با اين همه، چنين مواردي كه به عنوان اشتباه در تطبيق از آن ياد مي شود، بيرون از دايره غبطه نيست و نمي توان آن را به عنوان غبطه ناپسند معرفي كرد؛ بلكه چنين مواردي نيز از مصاديق غبطه است كه به سبب اشتباه در تطبيق امري را كه مايه صلاح او نيست مايه صلاح دانسته و آرزوي داشتن آن را كرده است.

به هر حال، غبطه به عنوان امري پسنديده دانسته شده و نمي توان آن را به دو بخش پسنديده و ناپسند دسته بندي كرد، چنان كه حسادت را نيز نمي توان به دو بخش پسنديده و ناپسند دسته بندي كرد؛ زيرا هر نوع حسادتي ناپسند و زشت است؛ هرچند كه حسادت داراي مراتب از نظر شدت و ضعف است كه حسادت فعلي، زشت تر و بدتر مي باشد.

خداوند در آيات پيش گفته از پيامبر(ص) و مومنان مي خواهد كه نسبت به مال و منال دنيايي كه در دست كافران است يا قدرت و شوكتي كه ايشان در دنيا از آن برخوردارند غبطه نخورند، و اصولا اين موارد چيزي نيست كه انسان نسبت به آن آرزويي داشته و غبطه بخورد؛ زيرا اين امور مايه صلاح بشر نيست و نمي بايست نسبت به آن آرزويي داشته باشد.

در حقيقت خداوند، اين امور را از مصاديق اموري كه مايه صلاح بشر است بيرون دانسته و خواهان عدم توجه به آن شده و آن را متعلق غبطه ندانسته است.

در آيه 79 و 80 سوره قصص خداوند موضع گيري تند و عتاب آميز فرزانگان دانشمند را در برابر افرادي كه آرزوي داشتن ثروت قاروني را داشتند بيان مي كند. در اين آيه آن چه مورد توجه است رشك ورزي و حسادتي است كه مردم نسبت به ثروت قاروني داشتند، بنابراين مصداق غبطه نيست و يا آن كه مصداق غبطه از باب اشتباه در تطبيق است. به اين معنا كه مردم گمان مي كردند كه داشتن ثروتي همانند ثروت قاروني، مايه صلاح و خير ايشان است و آرزوي داشتن آن را داشتند درحالي كه اين گونه نيست و ثروت قاروني نمي تواند مايه صلاح كسي باشد. چنان كه دانشمندان به اين مهم دست يافته و مردم را نسبت به آن آگاه كرده و ثروت قاروني را مصداقي از غبطه ندانسته اند. (همان)

مطلوبيت غبطه

آيات 37 و 38 سوره آل عمران كه به غبطه حضرت زكريا (ع) نسبت به نعمت هاي خدادادي دردست مريم (س) اشاره دارد، بيانگر موضع قرآن نسبت به غبطه است.

دراين آيات خداوند اشاره مي كند كه حضرت زكريا (ع) نسبت به نعمت هاي داده شده به مريم (س) غبطه مي خورد و همين مساله موجب شد تا از خداوند بخواهد تا به او فرزندي درهنگام پيري و ناتواني جنسي و جسمي عنايت كند.

علامه طباطبايي( ره) دراين باره مي نويسد كه حضرت زكريا (ع) پس از مشاهده مقام و منزلت مريم (س) از خداوند خواست تا فرزندي را به وي عنايت كند. (الميزان، ج 3،ص 175) چنين آرزويي همان غبطه است كه درحضرت (ع) پديد آمده است.

اين آيات به خوبي روشن مي سازد كه غبطه و درخواست خوبي هايي همانند آن چه در دست ديگران است براي خود، امري جايز و مطلوب است و اين گونه آرزو و درخواست، جزيي از حسادت و امر ناپسند نيست؛ زيرا شخص با شناخت از نعمتي خواهان آن مي شود تا مايه رشد و بالندگي وي شود، بي آن كه خواهان زوال آن را از دست ديگري باشد.

درحقيقت چشم دوختن به نعمتي كه در دست ديگري است و آرزوي داشتن آن بي زوال آن از ديگري، به عنوان غبطه امري مطلوب است.

نكته جالب اين كه انسانها از طريق چشم دوختن به اسوه ها و ديگران مهم و آن چه ايشان از نعمت ها دراختيار دارند به تلاش و كوشش مي پردازند تا به آن نعمت ها دست يابند و يا آرزوي داشتن آن را از خدا مي كنند؛ زيرا آرزوي داشتن چيزهاي خوب و نيكو، خود مهم ترين عامل حركت و تلاش در انسان است. از اين رو غبطه همواره امري پسنديده دانسته شده و مورد تشويق و ترغيب خداوند و اولياي الهي گرديده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا