اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

راه های کسب علم و آثار آن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر قرآن، علم یک فضلیت است، چنان که بی علمی نوعی رذیلت است که انسان می بایست از آن رهایی یابد؛ زیرا بدون علم انسان نمی تواند ارزشی داشته باشد و از سطح انسانیت به درکات سقوط می کند، در حالی که عالمان با ازدیاد علم از دو طریق تعقل و شنیدن می توانند به درجات عالی برسند. بنابراین، تکریم عالمان به معنای تکریم علم و ارزشگذاری بدان است.

البته از نظر قرآن، همان طوری که علم به دو دسته دیداری و شنیداری یعنی تعقلی و استماعی تقسیم می شود، هم چنین آثار متفاوتی برای هر یک است؛ زیرا علم استماعی می بایست به تعقلی ختم شود تا ارزش و اعتبار و حجیت بیابد؛ از این روست که در فلسفه نیز می گویند تا علم حصولی به علم حضوری تبدیل نشود، علم نیست، بلکه شبه علم است.

ارزش فضلیت علم تا جایی است که بخشی از آموزه های وحیانی قرآن، افزون بر بیان آثار، به راه های دست یابی و کسب علم اشاره کرده تا مردم از بی علمی خارج شوند و زندگانی تحت ساختار علم حقیقی را در پیش گیرند که آنان را به سعادت دنیوی و اخروی می رساند. البته از نظر قرآن، علمی که چنین آثاری نداشته باشد، چیزی جز جهل و سفاهت نیست که لباس علم و علمی بدان پوشانده اند.

تناقض علم و لا علم

از نظر قرآن، علم به معنای دانایی در تناقض با «لاعلم» قرار دارد؛ هر چند در شکل تسامحی جهل را در برابر علم قرار می دهند؛ اما حقیقت این است که جهل در تضاد و تناقض با «عقل» است؛ زیرا انسان یا قلبی سالم و صحیح دارد که توانایی تعقل را دارد، یا آن که آن قلب خویش را دفن و دسیسه کرده و توانای تعقل خویش را از دست داده است که در این صورت با توجه به مراتب سقوط در درکات و میزان زنگارگرفتگی و ختم و طبع قلب، از بی تعقلی به جهالت و سفاهت و مانند آن یاد می شود.(حج، آیه 46؛ شمس، آیات 7 تا 9؛ بقره، آیات 7 تا 12 و 130) از همین روست که در کتاب اصول کافی بر اساس روایات جنود عقل و جهل، جهل در برابر عقل به کار رفته است نه علم.

به سخن دیگر، انسان یا می داند یا نمی داند که در تعبیر قرآنی از آن به «یعلمون و لایعلمون» تعبیر شده است.

راه های کسب علم

برای درک بهتر این حقیقت بهتر است تا نگاهی به راه های کسب علم بیاندازیم تا معلوم شود که «لاعلم» در برابر «علم» است، نه «جهل»؛ زیرا جهل در برابر عقل است؛ یعنی انسان یا عاقل است یا جاهل، چنان که انسان یا عالم است یا فاقد علم.

از نظر قرآن، دو راه برای کسب علم است: 1. تعقل؛ 2. استماع؛ زیرا انسان حقایق هستی را یا با تعقل به دست می آورد یا با استماع و شنیدن.(ملک، آیه 10) در این آیه بیان می شود که اگر تعقل داشتند یا می شنیدند، راه حقیقت و نجات را می یابند و در دوزخ سقوط نمی کردند. پس راه کسب حقایق و دریافت و شناخت حقایق تنها از دو طریق تعقل و استماع است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تعقل از کارکردهای قلب سالم و سلیم است؛ زیرا در قلب انسانی نرم افزاری الهی قرار داده شده که توانایی تشخیص حق و باطل و مصادیق آن را دارد. همین نرم افزار ضمن شناخت و شناسایی حق و مصادیق آن و نیز باطل و مصادیق آن، تعیین کننده گرایش به حق و مصادیق آن و گریزش از باطل و مصادیق آن را به عهده دارد. از این روست که کودکان بر اساس همین نرم افزار هدایت باطنی و حجت الهی تکوینی و فطری به سادگی اهل صداقت هستند و خیانت نمی ورزند و امانت دار هستند؛ زیرا این امور حق است و موجبات کمال آنان را فراهم می آورد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 و 8)

در حقیت نرم افزار باطنی که در فطرت است، ساحت اندیشه و انگیزه یعنی علم و عمل را مدیریت می کند تا انسان به کمال برسد. این نرم افزار در نفس مستوی و معتدل قرار دارد.(شمس، آیات 7 و 8) مرکز این امر همان «قلب» و «فواد» است که عواطف و احساسات انسانی را نیز مدیریت و مهار می کند و ساحت ایمان نیز به آن بستگی دارد.

هم چنین از نظر قرآن، قلب سالم می تواند تعقل کند و گرایش های درست و راستی را داشته باشد.(حج، آیه 46) این قلب سالم در ابعاد دیگر نیز کارکردهایی دارد که شامل تفقه و تدبر و تبصر و تذکر است. بنابراین تعقل مربوط به قلب سالم در نفس مستوی و معتدل است.

از نظر قرآن، اگر نفس مستوی و متعدل تغییر کند و گرفتار دفن و دسیسه و زنگار و ختم و طبع شود، دیگر چنین کارکردی نخواهد داشت و این گونه است که قلب بیمار و مختوم و مطبوع نمی تواند تعقل و تفقه یا کارکردهای دیگر داشته باشد.(اعراف، آیه 179) پس قلب مختوم و تغییر یافته به جای آن که «تعقل» داشته باشد، گرفتار سفاهت است که در اندیشه و انگیزه خودنمایی می کند.(بقره، آیات 7 تا 12)

از نظر قرآن، اگر نفس و قلب بر همان فطرت الهی باشد، در مسیر رشد قرار می گیرد و به بلوغ خویش می رسد. چنین قلبی می تواند وقتی چیزی را می شنود بر اساس داشته های باطنی در نرم افزار فطرت، آن ها را سنجش و داوری کند و شنیده هایی را بپذیرد یا نپذیرد.

از نظر قرآن، علومی که انسان به دست می آورد از راه تعقل در امور هستی است. البته سطح تعقل همه افراد یکسان نیست، بلکه بستگی به عواملی دارد. به نظر می رسد فطرت سالم مقتضی آن است که ادراکات و گرایش های فطری صحیح خویش را دارد. هر چه انسان بر اساس آن عمل کند، رشد کرده و به بلوغی می رسد که می تواند شنیده ها را نیز در ظرف تعقل قرار داده و به سنجش و داوری بپردازد. از همین روست که وقتی وحی در اختیار قلب قرار می گیرد آن را می پذیرد و اما غیر وحی را با تردید مورد بررسی قرار می دهد.

بنابراین ، از نظر قرآن، علوم یا تعقلی است یا استماعی؛ اما همین استماعی را نیز تا قلب تحلیل نکند، نمی پذیرد. از همین روست که از نظر قرآن، علوم استماعی می بایست به عقل فطری ارایه شود تا بر اساس آن پذیرش یا رد شود.

خدا در قرآن، درباره شنیدن و استماع به عنوان راهی برای عالم شدن توجه می دهد و از مردمان می خواهد که استماع و شنیدن را اهمیت دهند تا آن را بشنوند و سپس درباره آن تعقل ورزند.(مائده، آیه 83) از نظر قرآن، وحی و کتب آسمانی راهی مناسبی برای کسب علم است؛ زیرا این معلومات شنیداری و استماعی مطابق همان دریافت های باطنی تعقلی قلب و فطرت است.(روم، آیه 30؛ بقره، آیات 144 و 146؛ انعام، آیه 114؛ یونس، آیه 93)

در حقیقت از نظر قرآن، اصالت همان تعقل است که برای قلب سالم در نفس مستوی و معتدل است. پس اگر از علم شنیداری سخن به میان می آید، به سبب عرضه آن قلب سالم و تعقل نسبت به آن است. از همین روست که از نظر قرآن، شنیده ها زمانی ارزش و حجیت دارد که قلب سالم با تعقل در آن، به تصدیق محتوای بپردازد.

به سخن دیگر، اگر راه های کسب علم را تعقلی و استماعی دانسته ایم، در حیقت استماع در این امر تنها یار و یاور برای قلب است تا با تعقل در آن علمی را به دست آورد. از همین روست که تعقل بر استماع مقدم می شود؛ زیرا انسان نخست می بایست با تعقل به علم دست یابد و اگر استماعی دارد آن را نیز می بایست به قلب سالم عرضه دارد تا با تعقل آن را مشخص دارد که قابل پذیرش است یا نه؟ بر همین اساس گفته می شود که در عقاید دینی می بایست اصالت را به عقل داد؛ زیرا اگر با تعقل عقیده ای پذیرفته نشود، عقیده علمی نخواهد بود؛ زیرا عقیده علمی آن است که با تعقل باشد و اگر استماعی در عقیده باشد می بایست آن را به قلب سپرد تا تحلیل کند.

از این جا نیز دانسته می شود که این عاقل است که عالم می شود و کسی که عاقل نیست در حقیقت عالم به چیزی نیست؛ بنابراین وقتی از جاهل سخن می گوییم مراد غیر عاقلی است که نمی توان عالم باشد و به تسامح و تساهل غیر عالم را جاهل می دانیم؛ زیرا جاهل بی خردی و بی عقلی است که عقل خویش را به کار نگرفته و علمی را به دست نیاورده است.

تقوای الهی بستر عقل و علم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی می تواند عقل و علم داشته باشد که نفس مستوی و معتدل و قلب سالم و سلیم خویش را بر اساس همان ساختار فطری حفظ کرده باشد. چنین چیزی زمانی اتفاق می افتد که شخص به تقوای الهی مبتنی بر آموزه های فطرت عمل کرده باشد و به اصول اساسی چون عدالت و صداقت و امانت و مانند آنها عامل باشد و بر ضد آن به فجور نپردازد و ظلم و خیانت و دروغ نگوید.

از نظر قرآن، کسی می تواند از تعقل و تفقه برخوردار باشد که هم چنان بر مدار و محور نرم افزار فطری هدایت الهی به حق و مصادیق آن گرایش داشته و از باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد. از همین روست که از نظر قرآن، تقوای الهی اساسی ترین عامل برای تعقل و تعلم است؛ یعنی کسی که تقوا ورزد هم چنان بر سلامت فطری خود بوده و می تواند با تعقل به علوم حقیقی برسد. از همین روست که خدا به صراحت می فرماید: و اتقوا الله و یعلمکم الله؛ تقوای الهی داشته باشید تا افزون بر چیزهایی دیگر خدا شما را تعلیم دهد.(بقره، آیه 282)

از نظر قرآن کسی که تقوای الهی دارد از توانایی تشخیص و جداسازی حق و باطل یعنی فرقان نیز برخوردار است: ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا.(انفال، آیه 125)

در همین راستا می توان به ایمان و مراتب تشکیکی آن (بقره، آیه 26) و احسان و مراتب تشکیکی آن(یوسف، آیه 22؛ قصص، آیه 14) به عنوان دو اصل اساسی در تحقق تقوای الهی اشاره کرد که نقش کلیدی در افزایش کمی و کیفی علم اشاره کرد؛ زیرا این امور موجب می شوند که قلب در سلامت خویش به تمامیت کمال برسد و تعقل کمالی را داشته باشد؛ شکی نیست که بلوغ عقلانی که در «رشد» خودش را نشان می دهد می تواند عالی ترین علوم را در اختیار قلب انسانی قرار دهد.(حجرات، آیه 7)

البته در همین راستا نمی بایست از نقش دعا نیز غافل شد؛ زیرا قلب سالم در برابر خدا اهل تواضع و فروتنی است و هیچ استکباری نمی ورزد و این گونه است که برای ایجاد بستری مناسب از خدا می خواهد تا قلب او را چنان سالم کند که قابلیت تعقل را در سطح عالی داشته و این گونه از علوم برتر از جمله علوم لدنی بهره مند شوند.(طه، آیه 112؛ بقره، آیه 129)

آثار علم الهی از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان نمی بایست جز به علم به چیزی عمل کند؛ بلکه باید متوقف شود حتی اگر علم او در سطح م مبلغ ظنی یعنی نزدیک به علم باشد؛ زیرا ظنون نمی تواند جایگزین علمی باشد که حق است.(جاثیه، آیه 23؛ اسراء، آیه 23) البته از نظر قرآن، علم زمانی مقبول است که حق باشد.

علم حق همان علم مقبول است که انسان همه ساختار زندگی اش را بر اساس می چیند. علم حقیقی چیزی جز همان خروجی تعقلات فطری نیست حتی اگر از طریق استماع به دست آمده باشد؛ زیرا آن نیز می بایست به فطرت عرضه و تعقل شود تا مقبول گردد.

از نظر قرآن چنین علم عقلی حق و مقبول آثاری دارد که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از : آخرت طلبی به جای دنیاطلبی(عنکبوت، آیه 64)، عمل به حدود الهی(بقره، آیه 230)، استقامت در طریق حق و تبلیغ و اقامه آن(اعراف، آیه 62)، نصحیت و خیرخواهی برای دیگران(همان)، اطاعت از حق(مائده، آیه 102)، انفال مال حلال و مرغوب و مناسب به دیگران(بقره، آیه 267)، ایمان به حق و خدا و پیامبران و احکام شرعی وحیانی(اسراء، آیه 107؛ هود، آیه 29؛ طه، آیات 69 تا 72)، ترفیع درجات (مجادله، آیه 11)، تسلیم در برابر حق(اسراء، آیه 107؛ حج، آیه 54)، تشخیص ارزشها از ضد ارزش ها(بقره، آیات 103 و 184)، تشخیص امور(بقره، آیات 115 و 282)، تصدیق قرآن(حج، آیه 54)، تصدیق معاد(کهف، آیات 10 و 11 و 21)، تقوای الهی(بقره، آیات 192 و 196)، توحید(آل عمران، آیه 18)، خضوع در برابر حق و قرآن(اسراء، آیه 107)، دفع ضرر(اعراف، آیه 188)، افزایش علم(انعام، آیه 91)، دنیاگریزی(عنکبوت،آیه 64)، شایستگی اموری چون فرماندهی(بقره، آیات 246 و 247)، قضاوت(انبیاء، آیات 78 و 79)، مدیریت و مانند آنها(یوسف، آیه 55)، شفاعت برای دیگران(زخرف، آیه 86)، ایجاد صبر(کهف، آیه 68؛ هود، آیه 29)، فهم احکام(کهف، آیه 97)، فهم قرآن و حقایق(عنکبوت، آیه 41؛ اعراف، آیه 32؛ مومنون، آیات 82 تا 89)، منشاء قدرت (بقره، آیه 247؛ نمل، آیه 40)، دست یابی به مقام ولایت الهی(کهف، آیات 50 و 51)، و نیز هدایت الهی(یس، آیات 20 تا 27) و رهایی از هر گونه شرک و امور باطل و زشت(تکاثر، آیات 1 تا 5؛ بقره، آیات 20 و 80) و مانند آنها است.

بنابراین، اگر انسانی بخواهد به کمالی برسد و در مسیر کمالی گام بردارد می بایست استوا و اعتدال نفس و سلامت قلب خویش را با حرکت بر اساس آموزه های فطری و هدایت های باطنی تکوینی ادامه دهد تا عقلانیت او به جایی برسد که حقایق را چنان که هست بشناسد و نسبت به آن گرایش یابد؛ زیرا علم حق چیزی جز خروجی همان عقلانیت فطری و تقوای الهی فطری نیست که در ادامه با تفصیل بیش تر در نقل وحیانی و استماع و پذیرش آن خود را به نمایش می گذارد.

البته چنان که گفته شد حتی در این شرایط نیز اگر عقل فطری نباشد که نقل وحیانی را تصدیق کند، شخص هرگز نمی تواند به دامن اسلام و شرایع آن در آید و به کمال بلوغ رشدی برسد، بلکه ممکن است دچار سفاهت گردد و از اسلام نیز بگریزد(بقره، آیه 130) ؛ زیرا این نفس مستوی و معتدل و قلب سالم است که با تعقل و تفقه و تذکر و تدبر و تبصر در هستی به علمی می رسد که او را در جرگه عالمان قرار می دهد و در مقام راشدون به کمالی می رسد که یک سوی آن تولی نسبت به حق و محبت آن و سوی دیگر آن تبری و بغض و کراهت نسبت به کفر و فسوق و عصیان است.(حجرات، آیه 7)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا