اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

اهداف مرگ و زندگی

samamosشاید هر کسی آرزوی زندگی خود و دیگری را دارد و حتی برخی دوست دارند دست کم بیش از صد سالی زندگی کنند، اگر چه عمر هزارساله نوح هم خواهان شماری اندک است. با این همه هیچ کس یا کم تر کسی را می توانی بیابی که آرزوی مرگ کند. این گریز و گاه بیزاری از مرگ حتی در میان کسانی وجود دارد که مرگ را دروازه به جهان و سرای برتر می دانند و آن را پایان زندگی و هستی نمی دانند. با این همه، کم تر کسی است که مرگ را بهتر از زندگی بداند و یا حتی آن را "احلی من العسل، شیرین تر و گواراتر از عسل و شهد انگبین" بر شمارد.

خداوند در آیه 96 سوره بقره آزمندی مشرکان و یهودیانی را گزارش می کند که خواهان عمر هزارساله هستند. این که مشرکانی که اعتقاد به قیامت و رستاخیز ندارند گرایش و آزمند زندگی دنیا و عمر هزارساله باشند، امری طبیعی است، اما شگفت از مردمانی که مدعی ایمان به رستاخیز هستند و چنان به دنیا دلبسته شده اند که از مرگ بیزاری می جویند و دوست دارند تا در دنیا جاودانه باشند: وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ؛ و آنان را مسلماً آزمندترين مردم به زندگى دنیا، و [حتى حريص‏تر] از كسانى كه شرك مى‏ورزند خواهى يافت. هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود، وى را از عذاب دور نتواند داشت؛ و خدا بر آنچه مى‏كنند بيناست.

برخی از یهودیان مدعی این بودند که تنها آنان بهشت می روند، از این روست که خداوند از آنان می خواهد تا اگر راست می گویند که بهشت از آن ایشان است، آرزوی مرگ کنند، ولی این افراد هرگز خواهان مرگ نمی شوند و حتی دوست دارند که عمر هزارساله داشته باشند.

قرآن در اين آيه شريفه مى‏فرمايد: اگر راست مى‏گوييد، پس آرزوى مرگ كنيد. چرا كه اگر كسى براستى بر اين عقيده باشد، مى‏داند كه مرگ براى او از زندگى در اين جهان، با اين همه مشكلات و گرفتاريها و غم و اندوه گوناگون بهتر است؛ و يقين دارد كه در سراى جاودانه، يكسره در نعمتها غرق مى‏شود و به حيات ابدى بال مى‏گشايد؛ از اين رو، مرگ را بر زندگى برمى‏گزيند.

امام حسن (ع) دوّمين امام نور (ع) پدرش امير مؤمنان (ع) را در كارزار صفّين ديد درحالي كه با لباس عادى و بدون داشتن زره، ميان دو سپاه قدم مى‏زد. به او نزديك شد و گفت: پدرجان! لباسى كه بر اندام مبارك شماست، لباس رزم نيست؛ آيا نگران جان خويش نيستيد؟

امير مؤمنان (ع) فرمود: «يا بنى ان اباك لايبالى وقع على‏الموت او وقع‏الموت عليه.» پسرم! پدرت از اين باك ندارد كه بر مرگ چيره و برآن وارد شود يا برعكس.

عمّار ياسر نيز با ايمان به سراى آخرت و نعمتهاى خدا، در بحرانى‏ترين شرايط جنگ صفّين گفت: «… الآن الاقى‏الْأحبّة محمّداً و حزبه.» از مرگ در راه خدا چه باك؟! كه اينك دوستان خويش، محمّد(ص) – آن پيام‏آور برگزيده – و يارانش را ديدار خواهم كرد.

اکنون این پرسش مطرح می شود که اگر به راستى آرزوى مرگ بهتر از دوست‏داشتن زندگى دنياست و مردم پرواپيشه بايد آن را از خدا بخواهند، پس چرا پيامبر گرامى(ص) كه برترين انسانها و نزديكترين بنده به آفريدگار خويش است، فرمود: هيچگاه كسى از شما بخاطر مشكلات زندگى يا زيانى كه به او مى‏رسد، آرزوى مرگ نكند؛ بلكه دست نيايش به بارگاه خدا بردارد و بگويد: «اللّهم احينى مادامت‏الحياة خيراً لى؛ بار خدايا! تا لحظه‏اى مرا زنده بدار كه زندگى براى من شايسته‏تر است؛ و آنگاه كه مرگ پرافتخار برايم بهتر و زيبنده‏تر است، مرا از اين جهان فانى به ديار باقى انتقال ده.

پاسخ‏ این پرسش روشن است؛ زیرا از ديدگاه پيامبر(ص) هنگامى كه آرزوى مرگ به انگيزه بيتابى و بى‏اعتمادى به خويش و ضعف دربرابر مشكلات زندگى باشد، ناپسند است و مرگى است فاقد افتخار و آسايش؛ چرا كه خدا و پيامبرش ما را به پايدارى و شكيبايى و واگذارى كارها به خدا و تلاش و كوشش شايسته فرمان مى‏دهند. امّا اگر يقين داشته باشيم كه با ادامه زندگى ناهنجار و در غرقاب گرفتاريها، اميد و اعتماد به خدا متزلزل و نافرمانى خدا شروع مى‏شود، در اينجا مرگ بهتر از زندگى در خفّت و اسارت در دام هواى نفس و شيطانهاست؛ و انسان پرواپيشه و باايمان، مرگ را بهتر از زندگى ذلّت بار و گناه‏آلود مى‏داند و آرزوى مرگ مى‏كند.

اما این که انسان ها از مرگ می هراسند به سبب این که است که کارهای زشت و گناه زیاد انجام داده و مرتکب شده اند: «و لن يتمنّوه ابداً بما قدّمت ايديهم؛ ولى بخاطر كارهايى كه از پيش انجام داده‏اند، هرگز آن را آرزو نخواهند كرد»

اين آيه شريفه درمورد يهود است؛ همان گروهى كه در آيه قبل از آنان سخن رفت؛ و روشن مى‏سازد كه آنان به خاطر عملكرد زشت خويش، هرگز آرزوى مرگ را نخواهند كرد.

از پيامبر گرامى(ص) نقل كرده‏اند كه: اگر يهود آرزوى مرگ مى‏كردند، آرزويشان برآورده مى‏شد، و آنگاه جايگاه خويش را در دوزخ مى‏ديدند؛ ازاين‏رو، خدا فرمود: هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد؛ چرا كه دروغشان آشكار مى‏شود.

از آیه شریفه بر می آید که عشق به زندگى و حرص به داشتن عمرى طولانى، اگر به انگيزه دنيا و دنياپرستى و لذّت‏جويى و بى‏بندوبارى باشد، گناه است و سخت نكوهيده و از خصلتهاى منفى يهود و شرك گرايان؛ امّا اگر اشتياق به زندگى دراز، به نيّت فرمانبردارى و انجام كارهاى شايسته بيشتر و توبه و درك سعادت افزونتر باشد، بسيار پسنديده است.

امير مؤمنان (ع) درباره باقيمانده عمر انسان با ايمان مى‏فرمايد: « لا قيمة لها يُدرك بها مافات يحيى بها ما امات؛ براى باقيمانده عمر انسان باايمان، نمى‏توان ارزش‏گذارى كرد، چرا كه او به بركت آن مى‏تواند فرصتهاى ازدست‏رفته و كارهاى انجام‏نيافته را جبران كند و توبه نمايد و به كمك آن هر چه را مرده است، زنده سازد.»(مجمع البیان، ذیل آیه)

علامه طباطبایی در ذیل آیه می نویسد: منظور از هزار سال، طولانى‏ترين عمر است، و كلمه هزار، كنايه از بسيارى است، چون در عرب آخرين مراتب عدد از نظر وضع فردى همین عدد هزار(الف) است، و بيش از آن اسم جداگانه ندارد، بلكه با تكرار (الف الف؛ هزار هزار) و يا تركيب (عشره آلاف؛ ده هزار و یا مائه الف؛ صد هزار) تعبير مي شود.

برخی از مسلمانان پیش از آن که حکم جهاد از سوی خداوند نازل شود، خواهان جهاد و شهادت بودند، ولی هنگامی که حکم جهاد صادر شد، از آن گریزان شدند؛ زیرا ایشان نیز سست عنصر بودند و اگر ایمان واقعی به آخرت و زندگی برتر داشتند به حکم عقل به جهاد و شهادت می رفتند تا از زندگی برتر و بی درد و رنج و تمام آسایش و آرامش در سرای جاودان بهره گیرند؛ زیرا به قول علامه علاقه به زندگی راحت جاودانه و ترجیح آن به زندگی رنج آور امری طبیعی و فطری بشر است. علامه می نویسد: کسی در این مطلب كمترين شك نمي كند؛ زیرا انسان و بلكه هر موجود داراى شعور، وقتى كه بين راحتى و تعب مختار شود، البته راحتى را اختيار مي كند، و اگر ميان دو قسم زندگى يكى مكدر و آميخته با ناراحتى‏ها، و ديگرى خالص و صافى، مخير شود، بدون هيچ ترديدى عيش خالص و گوارا را اختيار مى‏كند، و به فرضى هم كه بدون اختيار گرفتار زندگى پست و عيش مكدر شده باشد پيوسته آرزوى نجات از آن و رسيدن به عيش طيب و گوارا در سر مى‏پروراند، و حتى يك لحظه هم از حسرت بر آن زندگى خالى نيست، نه قلبش، و نه زبانش، بلكه همواره براى رسيدن به آن سعى و عمل مى‏كند. اين امر فطرى است.

هدف از زندگی و مرگ

بنابراین اگر انسان مرگ را می خواهد به قصد دست یابی به آسایش و آرامش و رهایی از شرور و مصیبت های دنیا بخواهد و اگر آرزوی زندگی در دنیا را دارد، برای جلب و جذب خیر و بهره مندی بیش تر از طبیعت دنیا برای رسیدن به کمالات و تقرب به خداوند باشد. از این روست که در دعای ماثوری که در مفاتيح الجنان از امام سجاد(ع) براي روز سه شنبه نقل شده، آمده است: اللهم اجعل الحياة زيادة لي في كل خير ، واجعل الموت راحة لي من كل شر؛ خداوندا! زندگی را وسیله ای برای افزایش خیرم قرار ده و مرگ را وسیله رهایی و راحت از هر بدی و شری بساز.

به این معنا که اگر خواهان زندگی بیش تر در دنیا هستیم به قصد و هدف دست یابی به خیر بیش تر و قرب الهی و متاله و خدایی شدن باشد و اگر خواهان مرگی هستیم برای رهایی از شرور دنیا باشد. بنابراین از خداوند بخواهیم تا دنیا و لذت های آن را هدف نهایی زندگی ما قرار ندهد و ما در پناه خویش گیرد و خیر را نصیب و بهره دنیایی ما کند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا