اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

آثار نیک سخن و اعتقاد استوار

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قول و سخن هر کسی، ظهور امر باطن و اعتقادات اوست؛ یعنی سخن هر کسی تجلیات افکار و اعتقاد باطنی است که این گونه ظهور و تجلی کرده است؛ زیرا حتی منافقان نیز نمی توانند در بلند مدت خویش خود را نهان و مخفی سازند و در نهایت خود را با امری چون «لحن القول» رسوا می کنند؛ زیرا «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان می بایست در قول خویش اموری را از جمله استواری و استحکام مراعات کند و به تعبیر قرآنی با «قول سدید» تقوای کلامی خویش را به نمایش گذارد؛ زیرا تقوای قولی و کلامی، در کنار تقوای رفتاری انسان را به کمال می رساند و به انسان کرامتی می بخشد که جز از طریق تقوای کلامی و رفتاری دست یافتنی نیست.

قول کلامی دریچه ای به قول اعتقادی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر گاه از «قول» تعبیر می شود، مراد تنها کلام و سخن نیست که بر زبان شخصی جاری می شود؛ بلکه قول دریچه ای به سوی اعتقادات شخص است؛ از این رو، وقتی گفته می شود «قول» کسی این است؛ یعنی اعتقادات و باورهای او چنین است.

هم چنین وقتی خدا به پیامبر(ص) یا مومنان با تعابیری چون «قل» یا «قولوا» فرمانی می دهد، به این معنا نیست که این را تنها بر زبان جاری سازند، بلکه به این معناست که اعتقاد خویش را این گونه ساماندهی کنند. بنابراین، چهار سوره که آغاز آن مثلا با «قل» شروع می شود، به این معناست که مقولاتی که در آن بیان شده را به عنوان اعتقادات خویش بیان کنند.

بنابراین، وقتی شخصی می گوید قول یا سخن من این است، به این معنا است که افکار و عقاید و اعتقادات من همان چیزی است که در مقولات خویش بیان می کند، خواه این قول درباره خدا و معاد و هستی شناسی باشد، خواه در باره امور رفتاری و کرداری خویش یا دیگران باشد. در حقیقت شخص با مقولات خویش، افکار و اعتقادات خویش را بر زبان جاری می کند.

انواع قول ها و اعتقادات

از نظر قرآن، قول های انسانی که بیانگر اعتقادات و افکار هر کسی است، می تواند به انواع و اقسام گوناگونی تقسیم شود. در دسته بندی اولی و کلی از نظر ارزشی قول می تواند به دو دسته «حق» یا «باطل» تقسیم شود؛ چنان که می تواند به دو دسته «قول صادق یا کاذب» تقسیم شود.

هم چنین از نظر قرآن اقسام و انواع دیگری نیز برای قول به اعتبار ساحت علمی و زیباشناختی و روش شناختی و طریقه بیان تقسیم شود که شامل موارد زیر است:

  1. قول معروف و قول منکر: قول می تواند بر اساس عرف اجتماعی و شناخته شده باشد که مورد پسند توده مردم است؛ زیرا از نظر عقلاء و خردمندان چنین قول بیانی یا قول اعتقادی معقول یا دست کم مقبول است و توده مردم به عنوان خردمندان آن را می پسندند و بر اساس آن سخن یا رفتار می کنند؛ در برابر قول منکری است که عرف اجتماعی عقلاء آن را معقول یا مقبول ندانسته بلکه زشت و ناپسند می دانند و بیان و رفتاری چنین را در شان انسان یا انسانیت نمی دانند؛ خواه این قول معروف یا منکر در رفتار فردی بروز کند یا در ساحت رفتار اجتماعی با دیگران خود را نشان دهد.(بقره، آیه 235؛ نساء، آیات 5 و 8) از نظر قرآن قول معروف به ویژه در روابط اجتماعی میان زن و مرد نامحرم بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا اگر سخن بر اساس معروف باشد، موجبات طمع بیماردلان و تعرض به زنان و اذیت و آزار ایشان را فراهم نمی آورد.(احزاب، آیه 32)
  2. قول بلیغ و غیر بلیغ: از نظر قرآن، قول می تواند بلیغ یا غیر بلیغ باشد؛ قول بلیغ همان قول رسا است که محتوا را به شکل روشنی در اختیار مخاطب می گذارد و دارای ابهام محتوایی و مفهومی نیست؛ بنابراین، قول بلیغ آن است که بر اساس فهم مخاطب بیان می شود و با استفاده از برهان یا تمثیل یا جدال احسن حقیقت مطلب چنان ادا می شود که پیام به روشنی به مخاطب بر اساس سطح ادارکی و فهم به او می رسد و نمی تواند مدعی ضعف در اطلاع رسانی و پیام رسانی باشد و خود را این گونه از محتوای پیام و مفاد آن تبرئه کند و بگوید که پیام به خوبی القا نشده و دارای ابهام یا اجمال در بیان بوده است. بنابراین، اگر قول از نظر بیان محتوا دارای رسایی باشد، آن قول بلیغ است، و گرنه غیر بلیغ است. خدا به پیامبرش فرمان می دهد تا قولی را بگوید که قول بلیغ باشد و بتواند در نفس مخاطب تاثیر گذار باشد و به نفس مخاطب برسد و بهانه را از مخاطب بگیرد.(نساء، آیه 63) از نظر قرآن، قول بلیغ زمانی تحقق می یابد که مناسب با سطح ادراکی مخاطب باشد؛ البته برخی از مخاطبان به سبب آن که به پایین ترین سطح ادراکی و شناختی به سبب دفن و دسیسه فطرت رسیده اند، نمی توانند درباره محتوای پیام در قول بلیغ را نیز درک کنند؛ زیرا فقاهت و تعقل خویش را از دست داده اند.(کهف، آیه 93؛ اعراف، آیه 179)
  3. قول کریم و غیر کریم: کرامت در انفاقات، انفاق ارزشی مناسب کامل و تمام بی پرسش از سوی مستحق و بر اساس نیاز واقعی است؛ بنابراین، در کرامت می توان فضل و زیادت، ارزشی بودن، بی منت و اذیت بودن، علم به نیاز مخاطب، برآورد کامل نیاز مخاطب، صیانت جایگاه و شان و شئون مخاطب، لطافت و نرمی و مانند آنها را شناسایی کرد؛ بنابراین کرامت فراتر از بزرگواری است که در فارسی به کار می رود. خدا در قرآن خود را کریم و اکرم معرفی می کند؛ چنان که قرآن و نیز نعمت بزرگ خویش در دنیا و آخرت را نیز کریم می داند، بلکه حتی معیار ارزش گذاری در آخرت را تقوایی می شمارد که عامل تعامل کریمانه خدا در دنیا و به ویژه قیامت است. بر این اساس، وقتی خدا از قول کریم سخن به میان می آورد، سخن یا اعتقادی است که همه ویژگی ها و مولفه ها و عناصر پیشین را با خود داشته باشد. از نظر قرآن، قول کریم با دیگران یک امر ارزشی و پسندیده و مستحب است، اما نسبت به والدین یک امر ارزشی واجب است که فرزندان می بایست آن را مراعات کنند و در صورت عدم مراعات مجازات و کیفر خواهند شد.(اسراء، آیه 23)
  4. قول میسور و غیر میسور: واژه یسر به معنای آسانی در برابر عسر به معنای سختی است. پس قول میسور را می توان، سخن یا اعتقاد و فرمان دانست که مخاطب را به زحمت نمی افکند و بر مخاطب آسان می گیرد و امید را در دلش زنده نگه می دارد و او را از رنج و سختی دور نگه می دارد. بنابراین، در تعامل اجتماعی اگر سخن از قول میسور است، به این معنا است که اسباب زحمت و رنج و سختی مخاطب فراهم نشود، بلکه آسانی را برای مخاطب به هم داشته باشد. از نظر قرآن، در هنگام جواب منفی دادن به درخواست دیگری، انسان نمی بایست به گونه ای سخن بگوید که افزون بر محتوای نفی، موجب رنجش خاطر مخاطب نیز شود. بنابراین اگر نسبت به درخواست کسی جواب منفی داده شده و «لا» و «نه» گفته می شود، به گونه ای باشد که رنجشی فزون تر را به دنبال نداشته باشد. از این روست که در گفتار فارسی و عربی گفته می شود: لا جزاک الله خیرا یا «نخیر» یعنی نه اما خدا به تو خیر دهد. این همان نوع ادبیات در فارسی و عربی مصداقی از همان قول میسور است که خدا فرموده تا در هنگام اعراض و جواب منفی گفته شود.(اسراء، آیه 28) پس اگر دست خوشی نیست، دست کم رو خوشی باشد؛ یعنی اگر کمک مالی نمی شود، دست کم تبسم هدیه پرسش گر و سائل شود.
  5. قول عظیم: عظمت بیانگر جلال چیزی است، مانند عظمت کوه های بزرگی چون دماوند که انسان را شگفت زده و مبهوت می سازد. از نظر قرآن، بهتان و تهمت و افترا به دیگران چنین سطحی از عظمت و شگفتی و بهت زدگی را به دنبال دارد؛ زیرا تهمت و افترا را زمانی بهتان می گویند که انسان در برابر عظمت آن مبهوت می شود و انگشت به دهان می گردد؛ زیرا نمی تواند آن را باور کند. قول عظیم درباره فرشتگان آن است که انسان بی آن که علم و شناختی از جنس و حقیقت فرشتگان داشته باشد، آنان را دختران خدا بداند که قول عظیم و سخنی بهت آور و دروغ و کذب شگفت انگیز است.(اسراء، آیه 40)
  6. قول لین و قول غیر لین: قول لین به قولی گفته می شود که نرم باشد و از تندی و تیزی و تلخ پاک و مبرا باشد. از نظر قرآن، در پیام رسانی می بایست این را مراعات کرد؛ زیرا با تندی و تیزی نمی توان پیامی را به دیگران رساند؛ زیرا پیش از آن که محتوای پیام را دریافت کند، لحن قول موجب می شود تا واکنشی منفی نشان دهد. پس حتی اگر مخاطب فرعون صفت و غضبناک باشد، می بایست از قول لین را هماره حفظ کرد تا پیام به مخاطب برسد و محتوای پیام به مخاطب انتقال یابد تا آن محتوا تاثیر مثبت یا منفی خود را به جا گذارد.(طه، آیات 43 تا 46)
  7. قول راضی و غیر راضی: از نظر محتوا می تواند قول مورد رضایت یا عدم رضایت باشد؛ بنابراین، انسان در کنش و واکنش قولی می بایست تنها رضایت خدا را در نظر بگیرد؛ زیرا در این صورت قول از نظر روشی و محتوا قول مناسب خواهد بود و عناصر پسندیده و معروف بودن را خواهد داشت. از نظر قرآن، قول کسانی مورد رضایت خدا است که هماره رضایت خدا را مد نظر قرار داده باشند؛ از این روست که خدا نیز قول آنان را می پذیرد و مورد رضایت خدا خواهد بود و مثلا شفاعت این افراد را در چیزی می پذیرد.(طه، آیه 109)
  8. قول سدید و قول غیر سدید: از نظر قرآن، قول از نظر محتوا می بایست به گونه ای استوار باشد که «سد» و مانعی برای هر گونه اما و اگر و تشکیک و ریب شود. در حقیقت در استواری چنان محکم باشد که هیچ روزنه ای برای شک فراهم نیاورد و مخاطب چاره ای جز پذیرش آن نداشته باشد؛ به نظر می رسد که قول سدید به سبب برهانی و علمی و عقلی بودن از چنین خاصیتی برخوردار است.(احزاب، آیه 70)
  9. قول احسن : از نظر قرآن، حُسن و نیکی هر چیزی در تناسب کامل ظاهر و باطن آن چیز خود را نشان می دهد. بنابراین، قول حسن و نیک، بیان یا اعتقاداتی است که از نظر شیوه بیانی شیوا و از نظر محتوا رسا باشد. در حقیقت قولی است که در فصاحت و بلاغت به تمام باشد. چنین قولی «احسن» خواهد بود؛ چنان قول الله در قرآن این گونه است که قول احسن و فراتر از حسن است؛ زیرا در شیوایی ظاهری و رسایی محتوا هیچ سخنی به پای سخن و قول الله نمی رسد. از نظر قرآن همان طوری که خدا با قول احسن مردم به خدا و حق دعوت کرده هر که چنین کند، او نیز از قول احسن بهره برده است؛ زیرا پیام الهی را در تمامیت فصاحت و بلاغت و شیوایی و رسایی ابلاغ کرده و دیگران را بدان دعوت نموده است.(فصلت، آیه 33)
  10. قول ثقیل: در اصطلاح روایی به قرآن و عترت اهل بیت(ع) «ثقلین» گفته می شود که حدیث معروف «ثقلین» بیانگر این معنا و مفهوم عظیم است. بنابراین، وقتی از قول ثقیل سخن به میان می آید همان قرآن است(مزمل، آیه 5) که در وزانت و سنگینی محتوا و پیام هیچ سخن و قول و اعتقادی به آن سطح نمی رسد؛ در برابر وقتی از «عِدل» قرآن سخن گفته می شود، «ثقل» مناسب آن تنها پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است که هم سنگ و هم وزن قرآن است. به هر حال، قول ثقلین، همان قرآن است که هیچ هم سنگی نیست که در کفه دیگر آن قرار گیرد، جز عترت پیامبر(ص) است. بنابراین، وقتی گفته می شود تا از قول ثقیل بهره گیرید، به معنای استفاده از قرآن است که قول ثقیل الهی است که تنها در گام اول پیامبر(ص) و معصومان تحمل عظمت بار وزانت آن را دارند، و در گام دوم همه کسانی هستند که شیعه آنان شدند و با اسوه حسنه قرار دادن آنان توانایی بهره مندی از قول ثقیل را به دست آورده اند.
  11. قول اقوم: قوام هر چیزی به آن است که بدون تکیه و اعتماد به چیزی دیگر خود ایستادگی داشته و سرپا بماند؛ قولی قائم است که در فصاحت و بلاغت در شکل و محتوا از شیوایی و رسایی برخوردار باشد و بتواند پیام را به تمام کمال به مخاطب برساند. بنابراین، قول اقوم فراتر از آن خواهد بود که در کمال به تمامیت نهایی خود رسیده باشد و این چیزی جز قول الله در قرآن نیست.(مزمل، آیات 5 و 6)

آثار قول سدید در زندگی انسان

چنان که گفته شد، یکی از اقسام و انواع قول، قول سدید است. خدا به صراحت از مومنان می خواهد تا برای تحقق اهدافی از قول سدید بهره گیرند؛ خدا می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم و من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظیما؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای خدا پیشه گیرید و قول سدید بگویید تا خدا اعمال شما را اصلاح کند و گناهان دنباله دار شما را ببخشد و هر که خدا و رسولش را اطاعت کند پس به تحقیق به فوز و سعادت عظیم دست یافته است.(احزاب، آیات 70 و 71)

خدا در این آیه به صراحت مردم را به تقوای عام در قول و فعل دعوت می کند؛ سپس نسبت به تقوای قولی تاکید می ورزد و از آنان می خواهد تا تقوای قولی داشته باشند و با قول سدید در این مسیر گام بردارند که نوعی اطاعت از خدا و پیامبرش است تا این گونه از آثار قول سدید بهره مند شوند.(همان)

از نظر قرآن، کسی که قول سدید را در پیش گیرید و این گونه مطیع خدا و پیامبرش شود، در زندگی خویش با آثار آن مواجه شده و در آخرت نیز به فوز و سعادت عظیم دست می یابند. دست کم می توان به دو مورد از آثار قول سدید اشاره داشت که به صراحت در این آیات بیان شده است:

  1. اصلاح اعمال: چنان که گفته شد، قول در فرهنگ قرآنی به معنای اعتقاد هم آمده است؛ بنابراین، وقتی گفته می شود تا قول سدید داشته باشیم، به این معنا است که اعتقادات ما نمی بایست ظنی یا بر اساس شک باشد، بلکه می بایست عقلی و عملی باشد که شامل برهان و تمثیل و جدال علمی احسن است.(نحل، آیه 125) از نظر قرآن، قول نمی تواند غیر عقلی و غیر علمی باشد و در همان حال سدید و استوار؛ بلکه قول خواه اعتقادات یا سخن زمانی سدید است که عقلی و علمی باشد؛ زیرا قول ظنی بی ارزش و بی اعتبار است(جاثیه، آیه 23) و اصولا نمی تواند قول ظنی بیانگر حقی باشد و ما را به حق برساند و از باطل برهاند.(نجم، آیه 28) بر اساس خدا به مومنان فرمان می دهد تا قول خویش را بر اساس علم بنیان گذارند و در جایی که علم ندارند توقف کنند و پیش نروند.(اسراء، آیه 36) اصولا انسان عاقل همان انسانی عالم است و کسی که دنبال ظن می رود، از عقلانیت سودی نبرده است. از نظر قرآن، اگر کسی قول سدید را مبنای زندگی خویش قرار دهد، می تواند اعمال صالح داشته باشد و اگر به آن شخص تقوای قولی را در پیش گرفته ولی به دلایل موفقیتی نداشته و خطایی کرده باشد، خدا به سبب «قول سدید» که او معیار و مبنای زندگی خویش قرار داده، به اصلاح امر فاسدش می پردازد. پس اگر کسی با نیت خیر و عالمانه و عاقلانه در کاری وارد شد، ولی خطایی کرد و امر و عملی فاسد شد، خدا به نیت و رفتار عالمانه و عاقلانه او توجه می کند و جبران مافات کرده و فساد اعمالش را اصلاح می کند.(احزاب، آیات 70 و 71)
  2. مغفرت گناهان دنباله دار: از نظر قرآن، برخی از گناهان «اثم» یا «سیئه» یعنی زشت و بد است؛ اما برخی «ذنب» است، یعنی خواه و ناخواه دنباله ای است که در اکثر موارد و مصادیق این دنباله زشت و بد است. بنابراین، وقتی در قرآن واژه ذنب یا ذنوب به پیامبران یا پیامبر اکرم(ص) نسبت داده می شود، به معنای گناه شرعی نیست که مجازات و کیفری در دنیا و آخرت برای آن است، بلکه مراد عملی است که دنباله هایی دارد. البته این دنباله ها می تواند از نظر خدا زشت و بد نباشد، ولی از نظر مردم زشت و بد باشد. به عنوان نمونه، جنگ و جهاد علیه کافران و مشرکان حربی، ذنوبی را به دنبال دارد؛ زیرا مرگ عزیزان را به دنبال دارد و اشخاص زنده دنبال انتقام می روند یا دست کم با شخص به عنوان قاتل تعامل و برخورد دارند، این در حالی است که مثلا مجاهد به حکم الهی و اطاعت از خدا و رسول(ص) این قتل را انجام داده تا شری کم شود، اما خویشان مقتول، به مجاهد نظری مثبت نداشته و علاقه ای به نشان نمی دهند. خدا در قرآن بیان می کند جهادهای پیامبر(ص) پیش از فتح مکه، دارای «ذنوب» است؛ اما خدا با فتح مکه اراده کرده «لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر؛ تا خدا بر تو ببخشد آن چه دنب مقدم و موخر برای توست.»(فتح، آیه 2) بنابراین، از نظر قرآن، همان طوری که خدا دنباله عملی را که به نظر مردم، ذنب و گناه است، می بخشد و آن را تحت غفران و مغفرت قرار می دهد به طوری که دیگر واکنش و کنشی منفی نسبت به فرد نداشته باشند. بر این اساس، همان طوری که خدا با مغفرت خویش ذنب پیامبر(ص) را از میان می برد تا تاثیر منفی نداشته باشد، هم چنین کسی که دارای قول سدید است، با عنایت و فضل الهی از «ذنب» و آثار عملش در امان می ماند و مغفرت الهی آثار زشت و بد دنیوی و اخروی آن را از میان می برد.(احزاب، آیات 70 و 71)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا