اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیاقتصادیروان شناسیمعارف قرآنی

قناعت، بسندگی به میزان نیاز

بسم الله الرحمن الرحیم

قناعت حالتی در نفس انسانی است که با آن شخص به چیزی که دارد بسنده می کند و خود را بی نیاز از غیر آن می داند. بنابراین، هیچ تلاشی برای به دست آوردن چیزی بیش از میزان نیاز نمی کند.

به سخن دیگر، در انسان ملکه ای ایجاد می شود که به میزان نیاز خود بسنده می کند و نیازی به افزون بر آن نمی بیند. در این حالت شخص خود را فراتر از آن میزان را حرص و آزمندی می داند و خود را از آن پاک و مبرا می بیند.

خدا در آیات قرآنی از قانع سخن به میان آورده و هم چنین در آیات قرآنی مواردی را نیز می توان یافت که به این مفهوم اصطلاحی آن اشاره دارد. هم چنین در روایات از قناعت سخن به میان آمده که برخاسته از برداشت تفسیری – تبیینی معصومان(ع) از آیات قرآنی است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا مفهوم و آثار قناعت را در زندگی و تفاوت میان قناعت در امور دنیوی مادی و طمع و حرص در امور معنوی را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نسبت قناعت با طمع و حرص

واژه قناعت از قنع در لغت عربی به معنای بسنده کردن به اندک از چیزهای دنیوی مورد نیاز انسان است؛ اما در اصطلاح به این معنا است که در انسان ملکه ای ایجاد شود که به ضرورت از مال دنیوی بسنده کند و برای بیش از آن حرص نزند. بنابراین، می بایست گفت که قناعت به یک معنای نوعی مخالفت با آزمندی و حرص است؛ زیرا اگر طمع به معنای درخواست غیر مستحق است، حرص و آزمندی به معنای درخواست فراتر از استحقاق است؛ به این معنا که شخص، چیزی که نیاز دارد، در اختیار دارد. پس مستحق آن چیز است، اما به بیش تر از آن نیازی ندارد و مستحق آن نیست؛ زیرا از نظر قرآن، هر کسی به چیزی که مستحق آن است دسترسی دارد و خدا به عنوان «رزق مقسوم» آن را تضمین کرده و به شخص می دهد.(زخرف، آیه 32) بنابراین، اگر به چیزی از امور مادی  دنیوی که استحقاق آن را ندارد طمع ورزد، به آن نمی رسد؛ چنان که اگر به میزان استحقاق دارد، و به آن بر اساس رزق مقسوم می رسد، به چیزی که فراتر از استحقاق باشد، اگر حرص ورزد، به آن نمی رسد.

البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اولا این طمع و حرص اگر نسبت به امور مادی دنیوی باشد به آن ها نخواهد رسید؛ ثانیا اگر بخواهد آن را با تلاش و کوشش برسد به غیر مستحق یا فراتر از استحقاق نخواهد رسید؛ بنابراین تلاش او بیهوده خواهد بود.

اما از نظر قرآن، انسان در امور مادی دنیوی می تواند با دعا و تغییر در تقدیری که در ام الکتاب رقم خورده، اگر مستحق چیزی نباشد، مستحق آن شود، و اگر به فراتر از آن مستحق نیز بخواهد به آن نیز برسد؛ بنابراین، طمع و حرص زمانی است که بخواهد به غیر مستحق یا فراتر استحقاق با کوشش و تلاش برسد؛ اما با دعا که اسباب الهی است می توان به «فضل» و زیادتی دست یافت که به تقدیر دیگر الهی برایش رقم می خورد. از این روست که در آیات قرآنی از «ابتغاء فضل الهی» سخن به میان آمده که نوعی درخواست نسبت به غیر مستحق یا فراتر از استحقاق است. این ابتغاء و جستن فضل الهی به دعا و نیایش و توسل به اسباب مقبول الهی خواهد بود.

هم چنین از نظر آموزه های وحیانی در امور معنوی نه تنها طمع جایز بلکه واجب است، بلکه حتی حرص و آزمندی نسبت به آن نیز واجب است؛ زیرا انسان نمی بایست در امور معنوی طمع در بهشت نداشته باشد و در بهشت نیز به همان حد پایین آن بسنده کند، بلکه می بایست برترین بهشت را بخواهد و از خدا آن را بطلبد. خدا در قرآن بیان می کند که گروهی از مردم نسبت به امور معنوی چون غفران الهی (شعراء، آیات 51 و 82) و نیز به بهشت طمع دارند، یعنی با آن که به دلیل برخی از اعمال شخص مستحق بهشت نیست، ولی چون به خدا امید دارد می تواند نسبت به آن طمع داشته باشد و خدا نیز طمع او را تحقق می بخشد و او را جزو صالحین کرده و به بهشت می رساند.(شعراء، آیات 82 و 83؛ مائده، آیات 84 و 85) بنابراین، انسان می بایست میان خوف و طمع باشد و هرگز به چیزی که حتی مستحق آن نیست، نومید نباشد و بداند که حتی اگر مستحق نباشد ولی اگر از خدا بخواهد خدا او را مستحق چیزی می کند که مستحق آن نیست.(اعراف، آیه 56) البته این برای کسانی است که محسن هستند و واقعا در قول و فعل تنها به خدا امید دارند.(همان؛ سجده،آیه 16) خدا در قرآن بیان می کند که در قیامت گروهی در «اعراف» جمع می شوند که شرایط استحقاق بهشت را ندارند، اما با این همه طمع به بهشت دارند و به شفاعت اهل اعراف از معصومان(ع) وارد بهشت می شوند.(اعراف، آیات 46 تا 49)

از نظر آموزه های وحیانی انسان در امور معنوی می تواند حتی حرص هم داشته باشد، مثل پیامبر(ص) در ایمان آوری افراد(نحل، آیه 37؛ یوسف، آیه 103)؛ زیرا اگر برنامه الهی و مقدرات او بر این است که تنها کسانی ایمان آورند که تقوای فطری داشته باشند، ولی می توان نسبت به کسانی نیز این امید را داشت که حتی تقوای فطری ندارند ولی به اعجاز الهی ممکن است که کافری فاسق و فجار نیز ایمان بیاورد که این همان حرص در ایمان آوری افراد که پیامبر(ص) داشت.

البته در قرآن همان طوری که از واژه حرص استفاده شده گاه از طمع به زیادت نیز سخن به میان آمده که همان مفهوم حرص است؛ چنان که خدا می فرماید که برخی «یطمع ان ازید؛ باز هم بر افزایش دارند»(مدثر، آیه 15) که همان حرص است.

ارزش و اهمیت قناعت از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در امور مادی دنیوی انسان نمی بایست نه طمع داشته باشد و نه حرص بزند؛ یعنی نسبت به چیزی که استحقاقش را ندارد طمع نداشته باشد و نسبت به چیزی که استحقاق آن را دارد، اما مستحق زیادتر از آن نیست، حرص و آز نداشته باشد. این همان معنای قناعت است.

از نظر قرآن، ارزش و اهمیت قناعت در این است که انسان برای چیزی تلاش نمی کند که سودی برایش ندارد؛ زیرا اگر مستحق خودش یا زیادتر از آن بود، خدا به او می بخشید و می  داد؛ زیرا خدا غنی حمید است و هماره به چیزی که شخص را به کمالی برساند، کوتاهی نمی کند و تفریطی ندارد؛ بلکه به هر کسی چیزی می دهد که موجب رسیدن او به کمالات است؛ زیرا خدای حکیم بر اساس مشیت مقدراتی را برای هر کسی و هر چیزی خدا داده که او را به کمال می رساند؛ خدا به صراحت می فرماید: الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ او کسی که بر هر چیزی هر چه خلقتش نیاز دارد، بخشیده و سپس او را هدایت کرده است.(طه، آیه 50)

پس اگر خدا بر اساس مشیت حکیمانه برای هر چیزی همه چیزهای مورد نیاز را داده تا بتواند به کمال بایسته و شایسته اش برسد، چیزی برایش کم نگذاشته است. بنابراین هر کسی به استحقاق خودش همان چیزی را دارد که برایش لازم و ضروری است. پس می بایست گفت که در امور مادی هر کسی رزق مقسوم دارد که او را بس است و نیازی به بیش تر از آن ندارد و اگر دنبال چیزی برود که مستحق آن نیز در حقیقت طمع ناپسند دارد؛ چنان که اگر به کسی بر اساس رزق مقسوم چیزی دارد که مستحق آن است، خواست فزون تر و زیادتر را می بایست حرص داند که برایش شخص مفید نیست. پس در امور مادی طمع و حرص نه تنها سودی ندارد، بلکه هدر دادن وقت و انرژی برای چیزی که برای شخص مفید و سازنده نیست.

از نظر قرآن، بسیاری از مردم به طمع و حرص نسبت به چیزی که مستحق نیست یا فراتر از استحقاق خود را در غفلت می افکند. از همین روست که امور دنیوی و سرگرم شدن به آن و تلاش بسیار برای فراتر از مقسوم مضمون به معنای غفلت از آخرت و اهداف کمالی است که می بایست عمرش را صرف آن کند. بر این اساس طمع و حرص نه تنها برای انسان مفید نیست، بلکه موجب خروج از اهداف خلقت انسان و سقوط از دایره انسانیت به سبب غفلت و سرگرمی به امور بیهوده خواهد بود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، قناعت در امور مادی صفت مومنان است و می بایست به عنوان یک ارزش و فضلیت شناخته شود.(حج، آیه 36) امام صادق(ع) می فرماید: قانع کسی است که به آن چه به او می دهی راضی شود و نسبت به آن ناراحتی، ترش رویی و دهن کجی نمی کند.(کافی، ج 2، ص 499، حدیث 2؛ تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 498، حدیث 134)

ممکن است گفته شود که چطور شخص متصف به قناعت می شود، ولی دست نیاز به سوی این و آن دراز می کند؛ ولی با نگاهی به آیه که درباره اطعام از گوشت قربانی است، معلوم می شود که این گروه فقیری است که لازم است تا به آنان از گوشت قربانی اطعام شود؛ این گروه فقیر ممکن است تعفف داشته باشند و اصلا دست دراز نکنند، یا اگر دست دراز می کنند به همان اندازه ای که به آنان داده می شود قناعت می کنند و حرص نمی ورزند.

بر اساس آیه و تفسیر تبیینی امام صادق(ع) می بایست گفت که اطعام به مستمدان قانع در کنار رهگذران از گوش قربانی لازم است؛ این بدان معناست که گوشت قربانی و اطعام را می بایست به دو دسته داد که گروه اول یعنی مستمند قانع و گروه دوم رهگذرانی است که طعام را دیده و بوی آن را شنیده اند. بنابراین، اگر رهگذری از کنار اطعام شما گذشت او را بی نصیب مگذارید؛ زیرا «معتر» همان رهگذران است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسانی که در امور زندگی به همان میزان روزی مقسوم مضمون بسنده می کند، دارای حیات طیب است(نحل، آیه 97)؛ زیرا پیامبر(ص) در تفسیر آیه می فرماید که مقصود حیات طیب، همان قناعت و رضایت به تقسیم روزی از جانب خدا است.(مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 593) بنابراین، قناعت به عنوان یک امر ارزشی و فضلیت دانسته شده که خدا آن را حیات طیب معرفی می کند. حتی اگر همه مفهوم حیات طیب نباشد، به نظر می رسد که از نظر پیامبر(ص) دست کم مصداق کاملی از آن است؛ یعنی یکی از مصادیق حقیقت حیات طیب همین قناعت به روزی مقسوم است.

از نظر آموزه های قرآنی، قناعت به ویژه در زمان قحطی و تحریم در مصارف غذایی بسیار مهم است؛ زیرا این گونه می توان از فشار کاست و به سلامت از تحریم و قحطی گذشت. این که خدا می فرماید «قلیلا مما تاکلون» به همان معنای قناعت است؛ زیرا به کم ترین میزان نیز بسنده می کنند.(یوسف، آیه 47)

به سخن دیگر، از نظر قرآن، بسندگی به کم ترین میزان نیاز خود مصداق قناعت است.

شوخی سلمان با ابوذر درباره قناعت

ابووائل می گوید : روزی من و ابوذر به زیارت سلمان رفتیم و برای ناهار نزد او ماندیم .موقع غذا که شد ، سلمان مقداری نان جو و نمک برایمان آورد و به ما تعارف کرد که بخوریم .

ابوذر گفت : اگر با این نان و نمک مقداری سَعتر – گیاهی خوشبو – می بود ، بهتر بود و ما بیشتر لذت می بردیم .

سلمان از نزد ما بلند شد و بیرون رفت و بعد از چند لحظه با مقداری ازهمان سبزی که ابوذر خواسته بود ، برگشت .

وقتی غذا تمام شد ، ابوذر گفت : خدا را شکر که به ما قناعت بخشید !

سلمان گفت : ای ابوذر ! اگر به روزی خود قانع بودی ، آفتابه من به رهن نمی رفت .

معلوم شد سلمان برای این که به درخواست ما جامه عمل بپوشاند ، آفتابه خودرا نزد سبزی فروش به رهن گذاشته و مقداری سبزی برای ما تهیه کرده بود تا بعدا پول آن را بدهد.( بحارالانوار ، ج 22 ، ص 384 ، ح 23)

حقیقت قناعت در سنت و سیره معصوم(ع)

امام رضاعلیه السلام می فرماید: روزی شخصی حضرت علی علیه السلام را دعوت کرد تا برای ناهار به منزل او برود .حضرت فرمود : به شرطی که سه خصلت را برای من ضمانت کنی ، می آیم : اول : این که از بیرون چیزی نخری ؛ دوم : هر چه در خانه حاضر داشتی ، بیاوری ؛ سوم : بر عیال خود سخت نگیری.

چه خوب است تمامی مهمان ها این طور باشند ؛ یعنی قبلا با میزبان و برادر دینی خود شرط کنند در پذیرایی خود را به زحمت نیندازد ؛ هر چه حاضر بود ، بیاورد تا دیگر لزومی به قرض گرفتن و به رهن گذاشتن لوازم خانه نباشد . تمام دردسرهای مهمانی و مخارج بیهوده و اضافی از قانع نبودن مهمان است .( وسائل الشیعه ، ج 16 ، ص 433 ، ح 13 )

روزی حرث اعور پیش حضرت علی علیه السلام آمد و عرض کرد : یا امیرالمؤمنین ! دوست دارم بر من منت گذاشته و مهمانم شوی.

حضرت علی علیه السلام فرمود : به شرطی که خود را به خاطر من به زحمت نیندازی . با این شرط حضرت وارد منزل او شد .

حرث دست در جیب کرد و چند درهم پول در آورد و آن را به حضرت نشان داد و گفت : اگر اجازه می دادی ، چیز بهتری خریداری می کردم .

حضرت فرمود : همین که در خانه تو موجود است ، کافی است و لازم نیست بیشتر از این خود را به زحمت بیندازی.( وسائل الشیعه ، ج 16 ، ص 431 ، ح 1 )

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا