اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی از نظر امام حسن(ع)

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

امام حسن(ع) به عنوان یکی از پیشوایان معصوم(ع) در سنت و سیره اش بر آن بود تا فلسفه اسلامی را در سبک زندگی خود به نمایش گذارد و دیگران را نیز بدان توصیه و سفارش کند. نویسنده دراین مطلب با مراجعه به آموزه های امام حسن مجتبی(ع) بر آن است تا گوشه ای از سبک زندگی اسلامی را از نظر آن حضرت به نمایش گذارد. با هم آن را از نظر می گذرانیم.

فلسفه زندگی مسلمان از نظر امام حسن(ع)

از آن جایی که سبک زندگی هر فردی به فلسفه زندگی او باز می گردد، برای درک سبک زندگی اسلامی از نظر امام حسن مجتبی (ع) نخست باید فلسفه زندگی مسلمان را درک کنیم و بشناسیم. فلسفه زندگی در حقیقت مجموعه بینش ها و نگرش ها و باورهایی است که شخص نسبت به جهان هستی و معنا و مفهوم زندگی انسانی در دنیا دارد. اگر انسانی آخرت را باور کند و به معاد و حساب و کتاب اخروی ایمان داشته باشد، به طور طبیعی اصالت را به آخرت می دهد و نسبت به دنیا نگاهی پیش نیاز و مقدماتی دارد و آن را مزرعه ای برای آخرت می داند که هنگام دروی محصول نیز آخرت است. اما اگر آخرتی را باور نداشته باشد یا در مقام عمل و عزم با شک و تردید با آن مواجه شود، به طور طبیعی، دنیا و زندگی مادی و دنیوی برایش ارزش پیدا می کند و سبک زندگی اش را بر اساس آن سامان می دهد.

از اموری که فلسفه اسلامی زندگی را شکل می دهد می توان به برخی از آن ها اشاره کرد که عبارتند از :

  1. پذیرش مقدرات الهی: بر اساس آموزه های قرآنی، همه هستی حق و از خاستگاه حق است.(بقره، آیه 147) خداوند حکیم هر چند که به عنوان فاعل غایتی ندارد، ولی برای فعل خویش غایت قرار داده است؛ زیرا غایت برای فاعل به معنای حرکت از نقص به کمالی است که در غایت است در حالی که خداوند منزه از نقصی است؛ اما غایت برای فعل الهی به معنای رسیدن مخلوقات از نقص به کمال امری مطلوب و پسندیده است؛ زیرا همه آفریده در فقر هویتی به سر می برند و تنها با حرکت تقربی به خداست که می توانند به کمال و استغنایی دست یابند که در سایه تقرب به دست می آید.(فاطر، آیه 15) این مقدرات الهی همان چیزهایی است که در ام الکتاب در علیین به عنوان مشیت و اراده کلی الهی ثبت شده است و خداوند در آیات 22 و 23 سوره حدید می فرماید: مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ؛ هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسْهاى شما به شما نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابى است. اين كار بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به سبب‏ آنچه به شما داده است شادمانى هیجانی شدید نكنيد؛ و خدا هيچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد. این همان نگاه باطلی است که بسیاری از انسان ها دارند.(زمر، آیه 49) اما اگر بر اساس آیه 53 سوره نحل و آیات 22 و 23 سوره حدید و آیات دیگر قرآنی به این حقیقت توجه یابد، دیگر در زندگی اش دچار دو گانه فرح و یاس نمی شود و تعادل رفتاری خواهد داشت. امام حسن(ع) بر همین پایه یکی از مهم ترین عناصر در فلسفه زندگی را اعتماد به مقدَّرات الهى دانسته و می فرماید: مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسْنِ الاْخْتِیارِ مِنَ اللّهِ لَهُ لَمْ یتَمَنَّ أَنـَّهُ فى غَیرِ الْحالِ الَّتى إِخْتارَهَا اللّهُ لَهُ؛ هر كه به نیك گزینى خداوند دلگرم باشد، آرزو نمى كند در وضعى جز آنچه خدا برایش برگزیده، باشد.(تحف العقول، ص 234) این نگاه به زندگی موجب می شود تا انسان وقت را غنیمت شمارد و بهترین استفاده را از حال خود در راستای کمال یابی ببرد و خود را به آن ها به کمال برساند. این همان چیزی است که گاه از آن به مقام رضا در بیان امامان(ع) یاد شده است. بر اساس همان باباطاهر می فرماید: یکی درد و یکی درمان پسندد/ یک وصل و یکی هجران پسندد./ من از درمان و درد و وصل و هجران/ پسندم آنچه را جانان پسندد. در این آیات به خوبی بیان شده که هر چیزی بر اساس مقدرات الهی است. پذیرش این مقدرات سبک زندگی انسان را چنان که در آیه اخیر بیان شده تحت تاثیر مستقیم قرار می دهد. پس هنگامی که چیزی به دست آورده آن را جزو مقدرات الهی دانسته و گرفتار فرح و هیجانات شدید نمی شود؛ چنان که اگر از چیزی از دست رفت، گرفتار یاس و نومیدی نمی شود. آن چه را به دست آورده را نعمتی الهی بر اساس مقدرات می داند، چنان که خداوند در آیه 53 سوره نحل می فرماید: وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ؛ و هر نعمتى كه داريد از خداست. پس فرعون و قارون وار نمی گوید که آن چه دارم از علم خودم است: قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي ؛ قارون‏ گفت: «من اينها را در نتيجه دانش خود يافته‏ام.» (قصص، آیه 78) بر این اساس خداوند در آیه 56 سوره ذاریات هدف و غایت از خلقت انسان و جنیان را عبودیت دانسته است تا از این راه مستقیم به خدا تقرب جویند و خدایی و متاله شوند. البته خداوند برای هر آفریده ای برنامه ای دارد که مقدرات او را تشکیل می دهد.
  2. شناخت و معرفت حق: از دیگر عناصری مهم در فلسفه زندگی شناخت حق و باطل است. انسان وقتی حق را شناخت می تواند تعامل با باطل را بشناسد و در دام آن نیافتد. بر همین اساس است که در آیات قرآنی بر شناخت و معرفت و علم تاکید بسیار شده است. خداوند عقل را به انسان داده تا به این چراغ هدایت درونی، حق و باطل را بشناسد و با تفکر در امور، مجهولات بر او معلوم گردد. بنابراین، هرگز در دام باطل گرفتار نمی آید و به فسق و فجور به عنوان یکی از مهم ترین مصادیق فعل باطل گرایش پیدا نمی کند.(شمس، آیات 7 تا 10) بر همین اساس است که امام حسن مجتبی(ع) بر عنصر تعلیم و تعلم و معرفت تاکید می کند چنان که خداوند در آیاتی از جمله آیه 31 سوره بقره آن را عامل انتخاب خلیفه دانسته و در آیه 129 سوره بقره و 146 سوره آل عمران و 2 سوره جمعه ماموریت پیامبران را تعلیم و تزکیه معرفی می کند. پس شناخت هر یک از عواملی که امام در این حدیث بیان کرده، نقش تعیین کننده در رفتار و سبک زندگی او خواهد داشت؛ یعنی اگر بخواهیم متقی و پرهیزگار باشیم باید صفت هدایت را بشناسیم و نسبت به آن علم و معرفت داشته باشیم ؛ نمی توانیم در زندگی از قرآن بهره بریم مگر آن که تحریفاتی که تحریف کنندگان در مفاهیم ومعانی آن ممکن است ایجاد کنند بشناسیم؛ زیرا مثلا اگر مفهوم ولایت را دوستی و محبت بدانیم دیگر از کسی که ولی الله است اطاعت نخواهیم کرد و به همان محبت قلبی و دوست زبانی بسنده می کنیم؛ اما اگر بدانیم حقیقت مفهوم ولایت همان اطاعت مبتنی بر محبت است دیگر به قول بسنده نخواهیم کرد و مطیع محض ولی الله خواهیم بود و از او اتباع و پیروی می کنیم. این گونه است که میان ولایت مسلمان شافعی مذهب نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت و ذوی القربی(ع) با ولایت مسلمان شیعه مذهب تفاوت ماهوی در رفتار و سبک زندگی به ویژه در عرصه سیاسی و اجتماعی ایجاد می شود. البته امام حسن(ع) در سخنی دیگر، تبیینی از چشم و گوش می دهد تا معلوم شود که بهترین گوش ها و چشم ها کدام هستند. آن حضرت می فرماید: إِنَّ أَبْصَرَ الأَبـْصارِ ما نَفَذَ فِى الخَیرِ مَذْهَبُهُ، وَ أَسْمَعُ الاْسـْماعِ ما وَعَى التَّذْكیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ، أَسْلَمُ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ؛ همانا بیناترین دیده ها آن است كه در طریق خیر نفوذ كند، و شنواترین گوشها آن است كه پند و اندرز را در خود فرا گیرد و از آن سود برد، سالمترین دلها آن است كه از شبهه ها پاك باشد.(تحف العقول ص 235) پس انسان می بایست در طریق تقوای الهی ابزارهای ادراکی خود را سالم نگه دارد تا بتواند به قلب سلیم دست یابد؛ زیرا مجاری ادراکی سهم مهمی در سلامت ادراکی قلب دارد.آن حضرت (ع) درباره نقش شناخت در سبک زندگی می فرماید: کسى‌ که‌ خدا را بشناسد ، او را دوست‌ مى‌دارد و کسى‌ که‌ دنیا را بشناسد ، در آن‌ زهد مى‌ورزد . و شخص‌ مؤمن‌ عمل‌ لهو و بیهوده‌ انجام‌ نمى‌دهد مگر وقتى‌ که‌ غافل‌ مى‌شود ، و هنگامى‌ که‌ متوجه‌ کار بیهوده‌ خود شد ، محزون‌ مى‌گردد .(تنبیه‌ الخواطر و نزهة‌ النواطر ( مجموعه‌ ورام‌ ) ، ج‌ ۱ ، ص‌ ۵۲) پس شناخت نقش کلیدی در رفتار روان شناسی و اجتماعی انسان دارد. از این روست که در آیات و روایات بر علم و معرفت تاکید بسیار شده است. به هر حال انسان باید هماره در زندگی اش دنبال علم و معرفت باشد و حتی این علم و دانش خویش را به دیگران بیاموزد تا دیگران نیز در مسیر حق قرار گیرند. این دانش آموزش و آموزگاری باید دایمی و تعاملی باشد. امام حسن(ع) می فرماید:عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَكَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیرِكَ؛ مردم را با دانشت، دانش بیاموز و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.(بحار الانوار، ج 75 ، ص 111 ، ح 6) البته چنان که امام حسن مجتبی(ع) در جایی دیگر دارد، تفکیک حق و باطل بسیار سخت و دشوار است. آن حضرت می فرماید: «بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیكَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیكَ باطِلاً كَثیرًا؛ بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.(تحف العقول، ص 229 ) خداوند نیز کسانی را توانا به این تفکیک و جداسازی واقعی معرفی می کند که دارای تقوای الهی باشند و گرنه گرفتار شبهاتی می شوند که باطل را حق جلوه می دهد و از فرقان و بصیرت لازم بهره نخواهند برد.(نگاه کنید: آل عمران، آیه 7؛ انفال، آیه 29) امام حسن مجتبی در باره ارزش علم و معرفت در سبک زندگی انسان می فرماید: وَ اعْلَمُوا عِلْمًا یقینًا أَنـَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا التُّقى حَتّى تَعْرِفُوا صِفَةَ الْهُدى، وَ لَنْ تُمَسِّكُوا بِمیثاقِ الْكِتابِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى نَبَذَهُ وَ لَنْ تَتْلُوَا الْكِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى حَرَّفَهُ، فَإِذا عَرَفْتُمْ ذلِكَ عَرَفْتُمُ الْبِدَعَ وَ التَّكَلُّفَ وَ رَأَیتُمْ الْفِرْیةَ عَلَى اللّهِ وَ التَّحْریفَ وَ رَأَیتُمْ كَیفَ یهْوى مَنْ یهْوى؛ به یقین بدانید كه شما هرگز تقوا را نشناسید تا آن كه صفت هدایت را بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن تمسّك پیدا نمى كنید تا كسانى را كه دورش انداختند بشناسید، و هرگز قرآن را چنان كه شایسته تلاوت است تلاوت نمى كنید تا آنها را كه تحریفش كردند بشناسید، هر گاه این را شناختید بدعتها و بر خود بستن ها را خواهید شناخت و دروغ بر خدا و تحریف را خواهید دانست و خواهید دید كه آن كه اهل هوى است چگونه سقوط خواهد كرد.(تحف العقول، ص 227) تعقل و تفکر از واژگان پر تکرار قرآن است و خداوند در آیات قرآنی صاحبان تعقل و تفکر را بسیار ستوده است؛ زیرا تعقل و تفکر، انسان را دارنده اموری می کند که از جمله آن ها، رسیدن به مغز و ملکوت هر چیزی (بقره، آیات 179 و 197 و 269)، پرهیز و اجتناب از زشتی ها و پلیدی های باطل(طه، آیه 54) و سنگ چینی و دیوار کشی و محدوده سازی برای داشته های حق است.(فجر، آیه 5)
  3. اراده اختیاری انسان: از دیگر اموری که نقش اساسی در تعیین فلسفه زندگی و سبک آن دارد، مساله اراده و آزادى و اختیار انسان است. بر اساس آموزه های قرآنی، خداوند دارای مشیت و اراده ای است که هیچ چیز نمی تواند آن مشیت و اراده اش را تغییر دهد. هم چنین خداوند برای مخلوقات و آفریده های مقدراتی دارد که تغییر و تبدیل آن نیز شدنی نیست. چنین نگرشی در فلسفه خلقت و آفرینش موجب می شود که به جبر در مقام تشریع و عزم گرایش پیدا کنند و هرگز به تغییر اخلاق و اعمال و رفتار خود اقدام نکنند و سبک زندگی بی مبالاتی را در پیش گیرند و بگویند خداوند چنین خواسته است. در حقیقت اینان می گویند: خداوند می داند که ما بت یا به فرشتگان و قدیسان و عیسی بن مریم (ع)و عزیر(ع) را به عنوان شریک خدا می پرستیم، و خدا نیز می‌تواند جلوی ما را بگیرد، و از آن جایی که می داند و می تواند ولی جلوی ما را نگرفت و نمی گیرد، معلوم می‌شود کار ما حق است. پس نتیجه این که شرک حق است و ما به آن عمل می کنیم. این گروه از مشرکان میان تکوین و تشریع خلط کرده اند؛ زیرا خداوند انسان را در مقام تکوین دارای اراده و حق انتخاب و اختیار آفریده است. از این روست که می فرماید: لا اکراه فی الدین؛ اکراهی در دین نیست؛ (بقره، آیه 256) یا می فرماید: وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ ، او را به دو راه هدایت کردیم(بلد، آیه 10)، اما در مقام تشریع انسان دارای تکلیف است و نمی تواند از آن فرار کند. از همین روست که مخالف با احکام الهی مجازات می شود و خداوند می فرماید: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ؛ گویند: «بگیرید او را و در غُل کشید. آن گاه میان آتشش اندازید.(حاقه، آیات 30 و 31) از نظر آن حضرت(ع) هیچ تضاد و تقابلی میان مقدرات الهی با اختیار و تلاش و اختیار انسانی نیست و چنان که خداوند در آیه 16 سوره رعد و آیات دیگر فرموده است انسان می بایست خود تغییرات را خودش شروع کند تا تغییرات اجتماعی و بیرونی حتی در جهان رخ دهد؛ زیرا انسان موجودی دارای اراده و اختیار است و در مقام تشریع آزاد است تا به گونه ای زندگی خود را انتخاب کند که سرانجام آن بهشت باشد نه دوزخ. این انتخاب درست در زندگی دنیوی می تواند نقش بسیار کلیدی و تاثیرگذاری داشته باشد و انسان را به سوی کمالات و آسایش و آرامش سوق دهد. آن حضرت (ع) می فرماید که میان کار و مقدرات و توکل هیچ تضادی نیست: «لا تُجاهِدِ الطَّلَبَ جِهادَ الْغالِبِ وَ لا تَتَّكِلْ عَلَى الْقَدَرِ إِتَّكالَ المُسْتَسْلَمِ؛ چون شخص پیروز در طلب مكوش، و چون انسان تسلیم شده به قَدَر اعتماد مكن ، بلكه با تلاش پیگیر و اعتماد و توكّل به خداوند، كار كن.(تحف العقول، ص 233) بر اساس آن چه از نگرش امام حسن (ع) به دست می آید، این است که فلسفه و نگرش انسان نسبت به مساله جبر و اختیار به شدت در سبک زندگی انسان تاثیر گذار است. از این روست که امام حسن مجتبی(ع) به نقد و تحلیل فلسفه زندگی می پردازد و با تصحیح و اصلاح و یا حتی بیان حقایق در این باره تلاش می کند تا سبک زندگی مسلمانان را اصلاح نماید و به مسیر درستی هدایت کند که جریان مقابل یعنی جریان سقیفه آن را منحرف کرده بودند. به سخن دیگر، «لا اکراه فی الدین» یک بحث کلامی است و هیچ ارتباطی به بحث فقهی و تشریعی ندارد. در حالی که آنان میان دو مقام تشریع و تکوین خلط کرده اند؛ در حالی که باید بدانند اگر اکراهی در تکوین نیست، ولی در تشریع اکراه و اجبار است؛ پس اگر بر خلاف احکام وحیانی الهی عمل شود، شخص را به سبب مخالفت مجازات می کنند. در حقیقت همین مجازات نشان می دهد که در مقام تشریع انسان آزاد نیست و باید مطیع باشد و اطاعت امر الهی و رسولش کند.(آل عمران، آیات 32 و 132 و آیات دیگر) امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: مَنْ أَحالَ الْمَعاصِىَ عَلَى اللّهِ فَقَدْ فَجَرَ، إِنَّ اللّهَ لَمْ یطَعْ مَكْرُوهًا وَ لَمْ یعْصَ مَغْلُوبًا وَ لَمْ یهْمِلِ الْعِبادَ سُدًى مِنَ الْمَمْلَكَةِ، بَلْ هُوَ الْمالِكُ لِما مَلَّكَهُمْ وَ القادِرُ عَلى ما عَلَیهِ أَقْدَرَهُمْ، بَلْ أَمَرَهُمْ تَخْییرًا وَ نَهاهُمْ تَحْذیرًا؛ هر كه گناهان را به خداوند نسبت دهد، به تحقیق، فاجر و نابكار است. خداوند به زور اطاعت نشود، و در نافرمانى مغلوب نگردد، او بندگان را مهمل و سرِخود در مملكت وجود رها نكرده، بلكه او مالك هر آنچه آنها را داده و قادر بر آن چیزی است که آنان را توانا كرده است. آنان را فرمان داده تا به اختیار خودشان آن را بپذیرند و نهیشان نموده تا به اختیار خود بر حذر باشند.(تحف العقول، ص 231) خداوند در آیاتی این نگرش را نقد کرده و میان مشیت و اراده تکوینی و تشریعی فرق گذاشته است. از همین روست که می فرماید که برای هر کسی مقدراتی بر اساس مشیت است، ولی این انسان است که با اعمالش مقدرات خود را به دست خدا در تثبیت و یا تغییر می دهد. خداوند در آیه 148 سوره انعام نقل می کند که کفار و مشرکان می گویند: سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ؛ كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مى‏خواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى‏آورديم، و چيزى را خودسرانه‏ تحريم نمى‏كرديم.» در این آیه و آیات دیگر خداوند تبیین می کند که تفاوت ماهوی میان اراده تکوینی و تشریعی است. چنان که در بخش نخست از فلسفه زندگی آمده است، تقدیرات الهی ثابت و بی تغییر و تبدیل خواهد بود، بنابراین یاس در مصیبت و فرح در نعمت بی معنا و بیهوده است. خداوند با این همه انسان را دارای اراده و حق انتخاب گذاشته تا به اختیار دو راه حق و باطل و خوب و بد را انتخاب کند(بلد، آیه 10) و کافر و شاکر باشد.(انسان، آیه 3) برخی از انسان بر این باورند که اگر خداوند برای هر چیزی مقدراتی دارد که در چارچوب مشیت و اراده اوست؛ دیگر انسان اراده و حق اختیار و انتخاب آزادی ندارد؛ پس اگر کسی کافر شد خواست و مشیت الهی بوده است و کسی که ایمان آورده به خواست و مشیت اوست.

سبک زندگی مسلمانی از نظر امام حسن(ع)

آن چه در فلسفه زندگی مسلمانی گفته شده بخشی از نگرش های فلسفی آن حضرت (ع) نسبت به فلسفه زندگی است و از آن جایی که امکان آن نیست که همه نگرش آن حضرت (ع) دراین حوزه احصا و بیان شود به همان میزان بسنده شده است. هم چنین امکان آن نیست که همه ابعاد سبک زندگی مسلمانی از نگاه آن حضرت(ع) تبیین شود؛ زیرا سبک زندگی بر خلاف فلسفه زندگی با جزئیات بیش تری در حوزه های مختلف اقتصادی، نظامی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، رفتار فردی و اجتماعی، خوراک، پوشاک، خانواده و مانند آن ها مطرح است که جز با نگارش یک دایره المعارف و دانشنامه چند جلدی شدنی نیست.

  1. اکرام : شاید یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین رفتار اخلاقی در سبک زندگی مساله اکرام باشد. اکرام که فضلیتی برتر از احسان است اگر در جامعه ای اجرایی شود و سبک رفتاری و اخلاقی مردم شود، تحول اساسی در زندگی ایجاد می شود؛ زیرا احسان به معنای نیکوکاری است. مثلا اگر کسی به شما ظلم و ستم و جفای روا داشته است؛ نسبت به او احسان کرده و با از او بگذری و عفو نمایی؛ اما اکرام یک مرتبه بالاتر و در اوج تر از همه این ها قرار می گیرد به طوری که شخص اهل اکرام با کرامت و بزرگواری نه تنها عفو می کند بلکه نعمتی را نیز به ایثار می بخشد بی آن که منتی گذارد. خداوند خود را به کرامت ستوده و مومنان را در رفتار اجتماعی به کرامت تشویق کرده است.(فرقان، آیه 72) امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: قِيلَ: فَمَا الْكَرَمُ؟ قَالَ : الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ فِي الْمَحْلِ. قِيلَ : فَمَا الدَّنِيئَةُ ؟ قَالَ: النَّظَرُ فِي الْيَسِيرِ وَ مَنْعُ الْحَقِير؛ از امام مجتبى سؤال شد: كرم چیست؟ فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطى. سؤال شد: دنائت و پستى چیست؟ فرمود: كوچك بینى و دریغ از اندك.(تحف العقول، ص 225) البته آن حضرت (ع) در این روایت یکی از مصادیق دنائت و پستی را بیان کرده است. در جایی دیگر آن حضرت (ع) در تبیین لئامت و پستی می فرماید: أَللُّؤْمُ أَنْ لا تَشْكُرَ النِّعْمَةَ؛ پستى آن است كه شكر نعمت را نكنى.(تحف العقول، ص 233) شکی نیست که دنائت و لئامت در برابر کرامت قرار می گیرد که انسان متقی و زاهد آن را در زندگی و رفتار اجتماعی خویش در پیش می گیرد و به نمایش می گذارد.
  2. آن حضرت در این عبارت کوتاه یکی از مهم ترین مصادیق کرامت را بیان می کند. این گونه است که سبک زندگی و رفتار انسانی که دراین مکتب رشد کرده تغییر می یابد و کرامت مفهوم و معنایی بسیار زیبا پیدا کرده و متخلق به آن جامعه را به سمت و سویی سوق می دهد که خود موجب ایجاد بهشتی در زمین خواهد شد.
  3. همراه شناسى: از مهم ترین عوامل تاثیرگذار دیگر در زندگی و سبک آن، می توان به همراهان انسان در زندگی اجتماعی از جمله خانواده و همسر و رفیق اشاره کرد. آن حضرت (ع) در باره انتخاب همسر می فرماید که همسر می بایست اهل ایمان و تقوا باشد. در روایت است: مردى‌ به‌ امام‌ حسن‌ (ع) عرض‌ کرد : دخترى‌ دارم‌ ، به‌ نظر شما با چه‌ کسى‌ وصلت‌ کنم‌ . فرمود : با کسى‌ که‌ متقى‌ و با ایمان‌ باشد؛ چون‌ اگر او را دوست‌ بدارد ، مورد احترامش‌ قرار مى‌دهد ، و اگر از او نفرت‌ داشته‌ باشد ، به‌ او ظ‌لم‌ نمى‌کند .(مستظ‌رف‌ ، ج‌ ۲ ، ص‌ ۲۱۸)آن حضرت(ع) هم چنین در حدیثی دیگر می فرماید: إِذا لَقِىَ أَحَدُكُمْ أَخاهُ فَلْیقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ؛ هر گاه یكى از شما برادر خود را ملاقات كند، باید كه محلّ نور پیشانى (یعنى محلّ سجده) او را ببوسد.(تحف العقول ص 236) در این عبارت امام این مطلب را مفروغ عنه و فرض قطعی گرفته است که شخصی که انسان با او دوستی و برادری میکند باید اهل سجود و تهجد و عبادت باشد؛ زیرا بوسیدن سجدگاه به عنوان مکانی که نور الهی از آن جا ساطع می شود، تاکیدی بر این است که این مودت و محبت می بایست خدایی و با نورانیت عبادت الهی باشد. پس دوستی که انتخاب می کنیم می بایست اهل عبادت و نماز باشد که به طریق اولویت ایمان در چنین شخصی وجود دارد به طوری که نور عبادت از رخسارش نمایان است. آن حضرت (ع) در باره انتخاب رفیق و دوست نیز می فرماید: قالَ الْحَسَن(علیه السلام) لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَىَّ لا تُواخِ أَحَدًا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِى الْعُسْرَةِ؛ امام حسن(علیه السلام) به یكى از فرزندانش فرمود: اى پسرم! با احدى برادرى مكن تا بدانى كجاها مى رود و كجاها مى آید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى كن به شرط این كه معاشرت، بر اساس چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.(تحف العقول، ص 233) در این عبارت کوتاه آن حضرت(ع) هم ملاک و معیار انتخاب دوست و روش های شناسایی و امتحان آن را بیان کرده و هم چنین تبیین نموده است که پس از انتخاب دوست می بایست بر اساس چه معیاری با او رفتار کرد. در حقیقت تنها دوست یابی مهم نیست بلکه چگونه حفظ دوست و انجام وظایف و تکالیف دوستی نیز مهم و اساسی است. عمل به چنین سبک زندگی است که می تواند زندگی را بسیار زیبا و دلچسب کند و بسیاری از مشکلات پیش رو در جامعه امروز را بردارد؛ زیرا مردمان هم در انتخاب دوست اشتباه می کند و معیارها و ملاک های درستی ندارد و هم در تعامل با دوست نمی دانند چگونه با یک دوست دوستی نمایند. از نظر آن حضرت(ع) مفهوم واقعی برداری و خویشاوندی را می بایست در عناصری دیگر غیر ازآن چیزی جست که بسیاری از مردم بر اساس آن عمل و رفتار می کند. آن حضرت (ع) می فرماید: أَلْقَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَ الْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ المَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ؛ خـویشاونـد كسـى است كـه دوستـى و محبّت، او را نـزدیك كرده باشد و اگـر چـه نـژادش دور بـاشد.و بیـگانـه كسـى است كـه از دوستـى و محبّت به دور است و گرچه نژادش نزدیك باشد.(کافی، ج 2 ، ص 643 ، ح 7؛ تحف العقول ص 234) پس عنصر اساسی در خویشاوندی و برادری و مانند آن ها عنصر مودت و محبت خالصانه و ایثارگرایانه است که از قلب می جوشد نه از خون یا مال و قدرت و ثروت و مانند آن ها.
  4. محل تردد و آمد و شد: انسان در زندگی لازم است تا ارتباط اجتماعی داشته باشد؛ همان طوری که مهم است که چه کسی را همراه خود داشته باشیم باید هم چنین بدانیم که به کجاها رفت و آمد و تردد داشته باشیم. برخی از مراکز تنها جسم آدمی را تقویت می کند، برخی از مراکز تنها به غرایز وشهوات آدمی پاسخ می دهد و برخی دیگر تنها به آموزش انسان توجه دارد بی آن که در انسانیت او تاثیری داشت باشد در حالی که انسان در زندگی باید خود را بیش از پرورش جسم به پرورش روح و جان بپردازد. از این روست که آن حضرت(ع) تردد به مساجد را بهترین مکان برای هر فردی دانسته و می فرماید: مَنْ أَدامَ الاْخْتِلافَ إِلَى الْمَسْجِدِ أَصابَ إِحْدى ثَمان:آیةً مُحْكَمَةً وَ أَخًا مُسْتَفادًا وَ عِلْمًا مُسْتَطْرَفًا وَ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَ كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الهُدى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى وَ تَرْكَ الذُّنُوبِ حَیاءً أَوْ خَشْیةً؛ هر كه پیوسته به مسجد رود به یكى از این هشت فایده مى رسد:1ـ نشانه اى استوار (فهم آیات الهى)،2ـ دوستى قابل استفاده،3ـ دانشى تازه،4ـ رحمتى مورد انتظار،5ـ سخنى كه به راه راستش كشد،6ـ یا سخنى كه او را از پستى برهاند،7ـ و ترك گناهان به خاطر شرم از خدا،8ـ یا ترك گناهان به خاطر خوف از خدا.(تحف العقول ، ص 235) البته از این روایت به خوبی به دست می آید که مراد از مسجد مساجدی است که شرایط را این گونه فراهم آورده باشد نه آن که در مساجد نیز به مسایل دنیوی پرداخته شود و به جای آموزش و پرورش قرآن به آموزش های دیگر اهتمام کند و یا مباحث افرادی که در آن جا حضور دارد مسایل اختلافی و دنیوی و مادی باشد.
  5. لقمه و غذا: شاید همان اندازه که آدم باید بداند که چه لقمه علمی و فکری را از چه کسی بگیرد و فکر و روحش را بدان تغذیه کند، باید به لقمه تن نیز بیاندیشد؛ زیرا این لقمه هاست که خون می شود و خون در تنش روان می شود و ابزارها و مجاری ادراکی و فهم او را تحت تاثیر قرار می دهد. از این روست که در آیات قرآنی بر مساله لقمه تاکید شده و حتی در عبارت امام حسین(ع) این معنا مورد تاکید قرار گرفته که علت امام کشی شیعیان کوفه لقمه های حرام بوده است. امام حسن(ع) در بیان سبک زندگی اسلامی بر لقمه و آثار آن تاکید دارد. آن حضرت می فرماید: دوازده‌ چیز از آداب‌ غذا خوردن‌ بوده‌ و بر هر مسلمانى‌ لازم‌ است‌ که‌ از آنها اطلاع‌ داشته‌ باشد.اما چهار امر لازم‌ : 1. شناسایى‌ منعم‌ ، 2.خشنود بودن‌ به‌ آنچه‌ روزى‌ گردیده‌ ، 3. نام‌ خدا را بر زبان‌ جارى‌ کردن‌ ، 4. و شکرگزارى‌ در برابر نعمتى‌ که‌ عطا شده‌ است‌ .و چهار امرى‌ که‌ از آداب‌ و اخلاق‌ است‌ : 1. خوردن‌ از غذاهاى‌ جلوى‌ خودش‌ ،2. کوچک‌ برداشتن‌ لقمه‌ ، 3. خوب‌ جویدن‌ غذا ، 4. و کم‌ نگاه‌ کردن‌ به‌ صورت‌ دیگران‌ است.(من‌ لا یحضره‌ الفقیه‌ ، ج‌ ۳ ، ص‌ ۲۲۷ ، ح‌ ۳۸)
  6. و چهار امرى‌ که‌ سنت‌ است‌ : 1. وضو گرفتن‌ پیش‌ از شروع‌ به‌ غذا ، 2. نشستن‌ بر طرف‌ چپ‌ ، 3. غذا خوردن‌ با سه‌ انگشت‌ ، 4. و لیسیدن‌ انگشتان‌ است .
  7. چهار چیز آن‌ واجب‌ ، و چهار چیز دیگر سنت‌ ، و چهار مورد باقى‌مانده‌ از ادب‌ و اخلاق‌ است‌ .

این ها تنها گوشه ای از مطالبی است که در سخنان آن حضرت(ع) در فلسفه و سبک زندگی اسلامی بیان شده است. البته این کلیات نقش بسیار تعیین کننده در زندگی ما دارد و می توانیم با بهره گیری از آن ها بسیاری از مشکلات و معضلات زندگی خود را حل کنیم و سبک زندگی خود و جامعه را متحول سازیم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا