اصولی فقهیاعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنی

مرگ و عذاب پس از اتمام حجت

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا هرگز کسی را بدون اتمام حجت عذاب نمی  کند یا مرگش را پیش نمی اندازد؛ زیرا بدون اتمام حجت، هر کسی می تواند احتجاج کند که اگر می دانستم هرگز چنین و چنان نمی کردم. پس اتمام حجت به معنای گرفتن هر گونه عذر و بهانه است.

هم چنین از نظر قرآن، حجت های الهی چنان بیّن و روشن است که شخص حتی بیماردل و گرفتار قساوت قلب نیز نمی تواند بگوید که نمی دانست و نفهمید؛ چرا که حجت های الهی به تعبیری چنان است که «خرفهم» می کند و افرادی در کم ترین سطح از فهم نیز به حقیقت چنان می رسند که دیگر جایی برای توجیه و بهانه و «نمی دانستم و نفهمیدم» نیست؛ زیرا خدا با هر کسی در سطح فهم او احتجاج و حجت را بر او تمام می کند.

ضرورت اتمام حجت از نظر قرآن

از نظر آموزه های قرآنی، هر آفریده از جمله انسان، بهره مند از همه امکاناتی است که او را به سوی کمال مقدرش هدایت می کند.(طه، آیه 50) البته برای انسان افزون بر امکانات و هدایت فطری تکوینی، هدایت تشریعی وحیانی نیز قرار داده شده است(همان؛ بقره، آیه 38)؛ زیرا شرایط انسان و جن با دیگر آفریده های الهی کمی فرق می  کند؛ چرا که انسان و جن دارای اراده اختیاری و حق انتخاب آزاد هستند که یکی از دو راه هدایت یا ضلالت را بپیمایند و شاکر یا کافر باشند.(انسان، آیه 3)

وجود هواهای نفسانی به ویژه قوای شهوت و غضب موجب می شود که شرایط جن وانسان سخت تر از دیگر آفریده باشد و در تقابل و تضاد بالا و پست نتواند به سادگی و آسانی انتخابی درست داشته باشد، هر چند که به طور فطری – الهامی از توانایی ادراکی و گرایشی برخوردار است که حق شناس و حق گرا و باطل شناس و باطل گریز باشد.(شمس، آیات 7 تا 10)

هم چنین از نظر آموزه های وحیانی قرآن، فهم و ادراک و نیز گرایش و انگیزه انسان ها در یک سطح نیست، بلکه بسیار متفاوت است و با هم فرق دارد؛ بنابراین، نمی تواند با هر یک از اشخاص بشر یکسان برخورد کرد. البته همه انسانها از کف ادراک و گرایش مثبت برخوردار هستند و همین خود موجب می شود تا کار انتخاب صحیح در ساحات شناخت و گرایش آسان شود.

به هر حال، از آن جایی که شرایط انسان در زندگی دنیوی شرایط خاصی است که اگر انتخابی نادرست داشته باشد تا ابد مهم است گرفتار انتخاب نادرست خویش باشد و در دوزخ فراق باقی بماند، خدا به گونه ای عمل کرده تا حتی کسانی که با فجور و عبور از خط قرمزهای هدایت فطری تکوینی و تشریعی وحیانی، نفس خویش را تغییر داده و آن را دفن و دسیسه کرده اند، باز اتمام حجت بر آنان امکان پذیر باشد و خدا به شکلی حق را بر آنان آشکار سازد تا هیچ عذر و بهانه ای باقی نماند.

خدا به صراحت در این باره پس از بیان شرایط ایجادی برای اتمام حجت برای کافران و مشرکان می فرماید: و لکن لیقضی الله امر کان مفعولا لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه؛ ولی این گونه کرد تا خدا امری را که باید تحقق یابد، تحقق پیدا کند تا هر کسی که باید هلاک شود با بینه هلاک شود و هر که باید زنده باشد با بینه زنده باشد.(انفال، آیه 42)

پس از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا به اشکال گوناگون اتمام حجت می کند تا کسی بدون بینه باقی نماند، بلکه هر کسی حقیقت برایش چنان روشن شود که آفتاب در میانه ظهر تابستان روشن است واین گونه حقیقت آشکار مصداق «اظهر من الشمس» باشد. از همین روست که خدا به پیامبرش در ساحت اندیشه و بیان حجت کلامی می فرماید: ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه وجادلهم بالتی هی احسن؛ به سوی پروردگارت با حکمت و موعظه نیک بخوان و دعوت کن و با آنان به چیزی که آن نیکوترین است مجادله کن.(نحل، آیه 125)

در این آیه به صراحت بیان شده که با توجه به تفاوت ادارک و فهم مخاطبان با هر کسی مطابق آن می بایست سخن گفت و ایشان را به حق دعوت کرد. دست کم سه سطح در مخاطبان مطرح است؛ کسانی که اهل تعقل و خرد هستند و آنان می توانند مخاطب حکمت الهی قرآن باشند که نمونه های آن در آغاز سوره اسراء و لقمان بیان شده  است؛ و کسانی که پایین تر این سطح ادراکی هستند و می بایست با موعظه و پند به ویژه تمثیلی و داستانی با آنان سخن گفت؛ و گروه سومی که زیر بار حق نمی روند و می بایست با آنان به چیزی مجادله کرد که خود قبول دارند و می توان همان عقاید مقبول آنان را علیه خودشان به کار گرفت و با آنان محاجه و احتجاج کرد و اتمام حجت نمود.

از نظر قرآن، تا زمانی که اتمام حجت انجام نشود، عذاب و مرگی نخواهد بود؛ زیرا خدا با اتمام حجت بر آن است تا هر گونه بهانه و عذری را از ایشان بگیرد.(ابراهیم، آیه 44؛ قصص، آیه 59) از این روست که خدا اتمام حجت را تمام می کند و بینات می فرستد(طه، آیه 133) و سپس در بیان علت این تاخیر تا اتمام حجت می فرماید: و لو انا اهلکناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک من قبل ان نذل و نخزی؛ و اگر ما آنان را پیش از اتمام حجت به عذابی هلاک می کردیم می گفتند: پروردگار ما چرا به سوی ما رسولی نفرستادی تا از آیات تو پیش از آن که ذلیل و خوار شویم پیروی می کردیم.(طه، آیه 134)

بنابراین، برای اتمام حجت به آنان فرصت کافی می دهد تا دیگر عذر و بهانه ای نداشته باشند که خدا به آنان اگر فرصتی می داد آنان هدایت می شدند و بر اساس حق و عدل عمل می کردند. پس تربص و مهلت بخشی خدا برای آنان از باب اتمام حجت است.(طه، آیه 135؛ اعراف، آیات 34 و 35؛ منافقون، آیه 10)

اجل مسمّی، سنت های الهی در هلاکت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، سنت ها و قوانین بر هستی از جمله بر جوامع بشری حاکم است که از مهم ترین آنها سنت «اجل مسمی» است.(یونس، آیه 49؛ منافقون، آیه 11؛ غافر، آیه 67) از نظر قرآن، برای هر کسی، فرصتی کوتاه به نام عمر مقدر شده تا در آن مدت کوتاه در زندگی دنیا خود را برای ابدیت بسازد. از آن جایی که همه امکانات و ابزارهای رشد و هدایتی و کمالی برای انسان فراهم است، انسان در این مدت کوتاه می تواند با استفاده از این امور به شرایط بلوغ کمالات برسد و به عنوان خلیفه الله در دنیا زندگی و در آخرت فرمانروایی و حکومت کند و در بهشت خویش خداگونه زیست کند.

البته از نظر قرآن، بسیاری از مردم از این فرصت کوتاه عمر به درستی بهره نمی گیرند و آن را تباه می کنند و گرفتار خسران می شوند؛ از همین روست که در قرآن، به این مدت کوتاه عمر به عنوان «عصر» یاد می شود که اکثریت مردم در خسران و از دست دادن این سرمایه ارزشمند هستند مگر آن که به چهار کار اصلی ایمان و عمل صالح و تواصی به حق و تواصی به صبر رو آورند.(عصر، آیات 1 تا 3)

به هر حال، یک زمانی مشخص و مقدر برای هر کسی در «ام الکتاب» الهی نوشته شده که از آن به «اجل مسمی» یاد می شود. انسان تا زمانی که حکم قطعی و قضایی الهی نرسد در دنیا خواهد ماند(انعام، آیه 2؛ ابراهیم، آیه 10) و توفی نفس انسان در شب و هنگام خواب، موجب نمی شود تا حیات به طور کامل از او قطع شده و از بدن جدا شود، بلکه دوباره نفس توفی شده به بدن باز گردانده می شود تا به اجل مسمی برسد.(انعام، آیه 60؛ زمر، آیه 42؛ هود، آیه 3)

از نظر قرآن، برای هر چیزی اجل مسمی است(احقاف، آیه 3)، یعنی اجل مسمی اختصاص به انسان ندارد، بلکه ماه و خورشید نیز در گردش خویش دارای اجل مسمی هستند.(رعد، آیه 2؛ لقمان، آیه 29؛ فاطر، آیه 13؛ زمر، آیه 5)

هم چنین خدا در قرآن بیان می کند باقی کودک در رحم مادر نیز بر اساس یک «اجل مسمی» و زمان مشخص تعیین شده از قبل است و این گونه نیست که هر کسی هر زمانی به دنیا بیاید.(حج، آیه 5) درحقیقت، زایش کودک نوعی مرگ در رحم مادر است؛ یعنی زندگی کودک در زهدان و رحم مادر همانند زندگی شخص در زهدان دنیا است که مدت و اجل مسمی دارد؛ پس همان طوری که کودک با مرگ از رحم مادر خارج و زایشی در بیرون زهدان دارد، هم چنین هر انسانی از زهدان دنیا می میرد و در عالم برزخ زایش می کند.

هلاکت مردم و امت در اجل مسمی

بنابراین، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر فردی بلکه حتی امت ها دارای اجل مسمی است؛ زیرا امت ها و دولت ها خود یک حقیقت است و تنها حقیقت اعتباری محض نیست؛ بنابراین، غیر از هلاکتی که برای هر انسانی به عنوان اجل مسمی است، برای امت ها و دولت ها نیز است.(حجر، آیات 4 و 5؛ حج، آیه 45؛ کهف، آیه 59؛ آل عمران، آیه 140)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن تا زمانی که اجل مسمی چیزی نرسیده باشد، آن چیز هلاک نمی شود و نمی میرد. بنابراین، معنا ندارد که انسان دنبال استعجال هلاک چیزی باشد؛ خواه هلاک خویش یا دیگری یا امت. بر همین اساس است که حتی کسانی که ظلم می کنند و ظلم بزرگی چون شرک و کفر دارند(لقمان، آیه 13) تا اجل مسمی نرسد هلاک نمی شوند؛ زیرا از نظر قرآن، اگر خدا می خواست هر کسی را براساس ظلمی که کرده مجازات در دنیا کند دیگر جنبده ای در زمین باقی نمی ماند؛ زیرا هر کسی به گونه ای ظلمی را مرتکب می شود؛ اما سنت الهی بر این است تا شخص تا اجل مسمی زندگی کند که پس از آن دیگر تاخیری نخواهد بود.(نحل، آیه 61؛ فاطر، آیه 45؛ نوح، آیه 4) بنابراین، هر گز خدا در عذاب استیصالی شخص عجله نمی کند و پیش از موعد مقرر و مشخص یعنی اجل مسمی او را از دنیا نمی برد.(عنکبوت، آیه 53) پس درخواست های کافران برای تعجیل و استعجال در عذاب بی معنا است؛ زیرا تا اجل مسمی نرسد عذاب و مرگی نیست.(عنکبوت، آیه 54)

خدا به صراحت می فرماید: لولا کلمه سبقت من ربک لکان لزاما و اجل مسمی؛ اگر کلمه الهی که از قبل از سوی پروردگارت گفته شده و نیز اجل مسمی نبود، هر آینه مرگ و هلاکت ملازم آنان می شد.(طه، آیه 129؛ شوری، آیه 14)

دراین آیه به سنت های الهی اشاره شده که شامل اجل مسمی و سنت املاء، سنت امهال و سنت استدراج است؛ زیرا این کلمه ای که سبقت گرفته، همان سنت الهی در املاء و امهال و استدراج کافران و مشرکان است؛ زیرا یکی از کیدهای الهی آن است که به کافران مهلت می دهد تا هر چه در چنجه دارند بیرون بریزند؛ هم چنین سنت استدارج به این معنا است تا اینان درجه درجه به سوی سقوط با امکانات بیش تر سقوط کنند(قلم، آیات 44 و 45؛ طارق، آیات 15 تا 17؛ اعراف، آیات 182 و 183)؛ زیرا چنان به آنان امکانات می دهد تا چون گاوان و خران در دنیا زندگی کنند و متوجه آخرت نشوند. ازهمین روست که بر اساس قاعده عدالت و پاداش در دنیا یا آخرت و نیز سنت های دیگر الهی، خدا در همین دنیا به کافران و مشرکان و منافقان، خانه هایشان را از زخرف وزینت ها می آراید و بهترین زندگی دنیوی را به آنان می دهد.(زخرف، آیات 32 تا 35) پس نمی بایست مومنان نسبت به داشته های این مردمان حسرت بخورند و خواهان چنین ثروت و دارایی شوند؛ زیرا این متاع قلیل دنیا که به آنان داده می شود، هم چون شکوفه های هستند که زود پژمرده می شوند و هیچ اثری از آن برایشان در قیامت نخواهند ماند. از همین روست که از آن به «زهره الحیاه الدنیا» تعبیر می شود که البته آن نیز کوره و فتنه ای برایشان است(طه، آیه 135)؛ زیرا فتنه الهی شامل ابتلاء به خیر و شر است.(انبیاء، آیه 35)

از نظر قرآن، وقتی اجل مسمی می رسد حجت بر آنان تمام شده است؛ زیرا هر چه که می بایست بدانند می دانند و اگر مخالفتی با هدایت دارند از روی علم و به سبب ظلم و علو و بغی و اسراف و جرم است.(نمل، آیه 14؛ شوری، آیه 14؛ یونس، آیه 13؛ انبیاء، آیه 9؛ انعام، آیه 6؛ دخان، آیه 37؛ انفال، آیه 54)

البته در هلاکت مردم و امت ها کسانی به هلاکت می رسند که در ام الکتاب و تقدیر آنان آمده و از قبل تعیین شده است.(هود، آیه 40؛ مومنون، آیه 27) بنابراین، نمی توان نسبت به آنان شفاعت کرد و آنان را نجات داد؛ زیرا حجت الهی بر آنان تمام شده است.(همان؛ عنکبوت، آیه 33)

از نظر قرآن، مومنان می بایست هنگام مواجه به کافرانی که آنان را اذیت و آزار بلکه حتی عذاب سخت می دهند، به این نکته توجه داشته باشند که این تاخیر تا اجل مسمی که از باب اتمام حجت انجام می شود، بر اساس حکمت و سنت الهی است. هم چنین می بایست «صبر» و شکیبایی و استقامت پیشه گیرند و بر اصول ایمانی خویش استقامت ورزند و برای بهره مندی از فضل و عنایت خاص الهی به تسبیح رو آورند و به نماز اهتمام ورزند؛ زیرا نماز و تسبیح نقش اساسی در آرامش و اطمینان قلبی مومنان دارد و هم چنین کار را بر مومنان آسان می کند.(طه، آیات 129 تا 132)

اجل معلق و تاخیر مرگ تا اجل مسمی

البته از نظر قرآن، برخی از افراد به سبب برخی از گناهان عظیم و کبیره ممکن است پیش از اجل مسمی از دنیا بروند و هلاک و عذاب شوند؛ زیرا آنان پس از اتمام حجت به گناهانی دست می زنند که غیر قابل گذشت است و می تواند به دیگران آسیب برساند و راه خدا را بر بسیاری از مردم بندد و شرایط را برای بندگی مومنان بسیار سخت و دشوار و عذاب آور سازد. از این روست که این افراد پیش از اجل مسمی می میرند.

به نظر می رسد که ممکن است حتی مسلمانی به اجل معلق از دنیا برود، مثل کسانی که گرفتار عاق والدین می شوند. البته خدا برای رهایی از این خطر به مومنان و مسلمانان راهکاری می دهد که شامل توبه و استغفار است؛ زیرا خدا می فرماید هر کسی حتی کافر و مشرک وقتی گناهی بزرگ چون شرک و کفر داشت، می تواند با استغفار از ذنوب خویش مرگ خویش را تا زمان اجل مسمی به تاخیر اندازد که البته پس از آن دیگر تاخیری نخواهد بود.(نوح، آیه 4، هود، آیه 3؛ ابراهیم، آیه 10)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا